به گزارش مشرق، «امیدرامز» در یادداشت روزنامه «وطن امروز» نوشت:
از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی ۲ رویکرد در نحوه تقابل ایران و غرب با محوریت ایالات متحده وجود داشته است؛ در نگاه اول که با روی کار آمدن دولت موقت مهندس مهدی بازرگان و نهضت آزادی آغاز شد و با تشکیل مجمع روحانیون مبارز در دهه ۶۰ و همچنین حزب کارگزاران و جریان دوم خرداد در دهه ۷۰ ادامه یافت و حتی در دهه ۸۰ با دولت سایه تکمیل شد و در دهه ۹۰ با روی کار آمدن جریان اعتدال به اوج رسید، نگاه به غرب و آمریکا، با رویکرد حل مسائل راهبردی کشور در حوزه اقتصاد، سیاست و فرهنگ، مبتنی بر ۳ اصل کلی بوده است:
بیشتر بخوانید:
FATF تعریف ایران از تروریسم را ردکرد
اولا پیشرفت یا به تعبیر آنها توسعه کشور الزاما منوط به گفتوگو، تعامل و تنشزدایی با غرب، قرار گرفتن کشور ذیل توجه آمریکا، حل شدن در نظم جهانی و همراهی با چند کشوری که به اصطلاح جامعه جهانی خوانده میشوند، است و بدون همراهی با غرب توانایی کشور فراتر از پخت آبگوشت بزباش نخواهد رفت. دقیقا همان نگاه دهه ۲۰ رزمآرا که توانایی کشور را صرفا محدود به ساخت لولهنگ (آفتابه) میدانست. آنان در یک سوءبرداشت تاریخی از شکست کشورهای آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین در حفظ توأمان استقلال و پیشرفت پس از جنگ دوم جهانی، دوگانه استقلال یا توسعه را مطرح میکنند.
ثانیا بدون توجه به تنازع ماهوی لیبرالیسم و اسلام و جنگ تمدنی این دو ـ همان گزارهای که بارها و بارها مرحوم امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری مبتنی بر یک نگاه قرآنی از آن به عنوان «جنگ حق و باطل» یاد کردهاند و حتی ساموئل هانتینگتون تعبیر «برخورد تمدنها» را برای آن به کار برده است ـ نبرد ایدئولوژیک آمریکا و ایران را به مسائل استراتژیک و تاکتیکی تنازل دادهاند؛ گاهی در مسأله لانه جاسوسی، گاهی در مسأله دفاعمقدس و فروکاست دشمنی بلوک غرب و شرق با انقلاب اسلامی به جنگ تک کشور عراق علیه ایران، گاهی در مسأله توسعه سیاسی و نظریه «گفتوگوی تمدنها» و اخیرا هم در حوزه مسائل هستهای. از نگاه آنان انقلاب اسلامی نه یک فرآیند و جریان تاریخی تا پیروزی حق علیه باطل، بلکه صرفا یک حادثه تاریخی محدود به سال ۵۷ است که یک رژیمی رفته و یک حکومت دیگر بر سر کار آمده است. همان نگاهی که در یک سطح، دوگانه انقلاب اسلامی یا جمهوری اسلامی را مطرح میکند و معتقد به هزینهزایی انقلاب اسلامی است و در سطحی فراتر به دنبال حذف اسلام سیاسی است. نمونه بارز این دیدگاه را جناب روحانی اواسط دهه ۸۰ اینگونه بیان کردهاند: «انقلاب کردیم که به جمهوری اسلامیبرسیم، دیگر نباید به عقب رجعت کنیم».
ثالثا با نگاهی خوشبینانه به توافقات، قوانین، حقوق و روابط بینالملل و مواجهه انتزاعی با معادلات جهانی و نادیده گرفتن اهرم قدرت در این معادلات، صرفا با اکتفا به مذاکره و اتکا به نهادهای بینالمللی و توافقنامهها، به دنبال احقاق حقوق ملی هستند.
رویکرد دوم در این سه حوزه دقیقا دیدگاهی در مقابل دیدگاه مذکور دارد؛ دیدگاهی که معتقد است:
اولا پیشرفت کشور نه از نوع توسعه صرفا مادی، بلکه از نوع تعالی است که رشد مادی و معنوی را توأمان رقم میزند و این رشد نیز با خودباوری، اعتماد به نفس، تلاش، توجه به ظرفیتهای داخلی کشور و البته با بهرهمندی از علم روز محقق میشود. همانگونه که در صنعت هستهای، صنعت موشکی، پزشکی، هوافضا و... با پیشرفت درونزا به این رشد رسیدهایم.
ثانیا مبتنی بر یک نگاه مستند و متقن تاریخی، دشمنی آمریکا را نه صرفا به فعالیتهای هستهای یا حوزههای موشکی، منطقهای یا حقوق بشر، بلکه متوجه ماهیت نظام کشور یعنی یک نظام توحیدی مبتنی بر اسلام انقلابی آرمانگرای ظلمستیز طرفدار عدالت و اخلاق و نبرد جمهوری اسلامی با نظام سلطه را همان نزاع تاریخی حق و باطل میداند که صرفا با «مقاومت» به پیروزی خواهد رسید و در این دشمنی تفاوتی بین جریانهای داخلی آمریکا اعم از «دموکرات» و «جمهوریخواه» نیست.
و ثالثا معتقد است نظام سیاسی بینالمللی نه یک نظام مبتنی بر حقوق و اخلاق، بلکه یک نظام مبتنی بر قدرت و زور است که سهم هر ملتی را صرفا «قدرت (توانایی غلبه اراده خود بر دیگری)» و نه «حق» تعیین میکند.
در رویکرد یا نگاه دوم تفکیک «انقلاب اسلامی» و «جمهوری اسلامی» هم به معنای ظرف خالی از مظروف است و جمهوری اسلامی را تنها مبتنی بر نگاه انقلاب اسلامی پیشرفتکننده میداند.
برجام را میتوان و باید محل تقابل این دو نگاه و بهترین سمبل غلبه نگاه دوم بر نگاه اول و در واقع میخی بر تابوت غربگرایی دانست. بعد از کودتای ۲۸ مرداد و در طول ۶۵ سال گذشته، هیچ مقطع تاریخی به اندازه امروز شکست رویکرد غربگرا را به نمایش نگذاشته و این تجربه مهم را به دست نداده است. اگرچه این تجربه با بهای گزاف و هزینه نابودی و تعطیلی برخی از زیرساختهای مهم صنعت هستهای، میلیاردها دلار سرمایه ملی و سالها اتلاف وقت کشور به دست آمده است اما میتواند سبب رشد عقلانیت سیاسی، بالا رفتن تجربه تاریخی و افزایش بصیرت خواص و عوام شود.
اگرچه رهبر امت بارها بر عدم خوشبینی به مذاکره با آمریکا، هم در دهههای گذشته و هم در سالهای اخیر، تاکید کردند اما باز گذاشتن دست دولت و تیم مذاکرهکننده هستهای برای مذاکره با طرف غربی، ضمن نمایش جلوهای از یک نظام مبتنی بر مردمسالاری دینی و عدم مخالفت حاکمیت نظام با خواست اکثریت مردم و منتخب آنها در تمایل به تعامل با غرب، میتواند سبب بالا رفتن ظرفیت فکری ملت با بهرهمندی از این تجربه شود. رهبری آبان۹۲ درباره پذیرش تعلیق غنیسازی در سالهای ۸۲ و ۸۳ و گرفتن فرصت بهانهجویی برخی جریانهای داخلی حامی نگاه اول، فرمودند: «اگر ما آن تعلیق را قبول نکرده بودیم، ممکن بود کسانی بگویند خب! یک ذره شما عقبنشینی میکردید، همه مشکلات حل میشد».
ایشان درباره مذاکرات اخیر نیز فرمودند: «آشکار شدن دشمنی آمریکا با ایران و ایرانی و با اسلام و مسلمین و مدلل شدن آن برای همگان، از برکات مذاکرات اخیر بود».
با این اوصاف دقت در انبوهی از اظهارات مدافعان سابق توافق با آمریکا و اعتراف اخیر آنها به بدعهدی این کشور و غیرعقلانی خواندن اعتماد به آمریکا، نشان از تحقق هدف مذکور دارد. همین روزها بود که با امضای تسلیمنامهای توسط ۱۰۰ نفر از فعالان سیاسی داخلی و خارجی خطاب به ترامپ، موج انتقادات نسبت به این نامه شکل گرفت.
محمدباقر نوبخت، سخنگوی دولت خطاب به امضاکنندگان نامه گفت: «عقل سیاسی این افراد کامل نیست؛ باید بایستیم و مقاومت کنیم». همچنین حمیدرضا آصفی، سخنگوی وزارت امور خارجه دولت اصلاحات گفت: «تجربیات ما میگوید دولت آمریکا به هیچ عنوان قابل اعتماد نیست». عابد فتاحی، نماینده اصلاحطلب سابق ارومیه در مجلس نیز تصریح میکند: «سران اصلاحات خواهان مذاکره با آمریکا نیستند». بهرام قاسمی، سخنگوی وزارت امور خارجه نیز درباره مذاکره اخیر آمریکا و کرهشمالی اذعان میکند: «ماهیت سیاسی آمریکا موضوعی نیست که بشود با خوشبینی به آن نگاه کرد و حوادث اخیر نیز این موضوع را تایید میکند».
همچنین حسن روحانی طی سخنانی در مراسم هماندیشی مدیران اجرایی سراسر کشور در اظهاراتی قابل تامل، ضمن ارائه ۳ راهحل در نحوه تعامل با آمریکا، بهترین راهکار را عدم تسلیم در برابر آمریکا، حفظ عزت، مقابله با زورگویی دشمنان و مقاومت در برابر آنها دانست. علیاکبر ولایتی نیز که از حامیان برجام محسوب میشد، در تغییری معنادار در مواضع خود، به انتقاد از جریان غربگرا پرداخت: «در داخل کشور جناح و تفکری وجود داشت که میگفت برای راحت زندگی کردن و معیشت، خود را با غربیها درنیندازیم؛ بعضیها در ظاهر میگفتند در مذاکرات ضرر نمیکنیم و حتی افرادی هم تحت عنوان دلسوزی میگفتند هستهای چیز خاصی نیست... اینها رزمآراهای عهد ما هستند».
اگر این اظهارات از سوی کارگزاران نظام و خواص جامعه که مشابه آن در دیدگاه عموم نیز مشاهده میشود، واقعا مبتنی بر یک باور درونی باشد و بر تصمیمات و اقدامات آینده آنها در نگاه به غرب موثر باشد، همه هزینههای برجام به این رشد سیاسی میارزد.