به گزارش مشرق، مسعود نیلی یکی از متنفذترین چهرههای اقتصادی در تمام دولتهای بعد از جنگ با مدیریت جناحهای کارگزاران و اصلاحات بوده است. این فارغالتحصیل مهندسی سازه از دانشگاه صنعتی شریف و دارنده مدرک کارشناسی ارشد طراحی سیستمهای اقتصادی از دانشگاه صنعتی اصفهان که به استادی اقتصاد دانشگاه شریف هم رسید و دکتری اقتصاد از دانشگاه منچستر انگلستان دارد، سایهای سنگین بر تصمیمات اقتصادی دولت روحانی دارد و نشان داده که همچنان حرف اول را در ساختار تصمیمسازی دولت میزند. گو اینکهمسعود نیلی مرد استعفاهای مکرر هم هست و معمولاً بعد از هر سقوط اقتصادی استعفا کرده و از نظرها پنهان میشود.
برای مردم ایران دوران «تعدیل اقتصادی» که از سال 1369 آغاز شد رویدادی آشنا است و نسلی که آن شرایط را درک کرده نمیتواند آن وضعیت را فراموش کند، اگرچه شاهد تکرار آن در سالهای بعد (نیز) بوده است. مسعود نیلی در 3 سال اول دولت اول هاشمی رفسنجانی معاون سازمان برنامه و بودجه و طراح اولین برنامه 5 ساله بود.
درحالیکه جایگاه محکمی در دولت هاشمی داشت، یکباره استعفا کرد و برای ادامه تحصیل به انگلیس رفت. سقوط اقتصادی که از سال 1372 شروع شد و به ورشکستگی و نکول دولت سازندگی انجامید، باعث شد طراحان لایه دوم آن از نظرها پنهان شده و پراکنده شوند.
بیشتر بخوانید:
وزیر اقتصاد: انتقادها را به جان میخریم
اما این فرارها، (برای مثال) استعفای روغنی زنجانی - رئیس وقت سازمان برنامه و بودجه - یا ولی الله سیف (بعد از اختلاس 123 میلیارد تومانی در بانک صادرات) و نیز مسعود نیلی - در پی شکست برنامه تعدیل ساختاری - طولی نکشید و با بازگشت همراه بود؛ اولی به ریاست بانک مرکزی رسید و دومی به مغز متفکر و برنامهریز در دولتهای هاشمی، خاتمی و روحانی تبدیل شد.
اگرچه مسعود نیلی سوابق متعدد دانشگاهی و تحقیقاتی در حوزه اقتصاد دارد، اما میراث علمی وی به ابداع اصطلاحات ژورنالیستی محض - مانند «خالص اشتغال!»- مفهومی ابداعی و سرهمبندی شده برای کوبیدن دولت قبل از خود با بهانههای شبهکارشناسی محدود شده است. اگر نرخ بیکاری در دولت قبل پایین آمده ولی بهدلایل سیاسی نباید آن را پذیرفت، پس با سر هم کردن اعداد؛ اصطلاح «خالص اشتغال» را باید تولید کرد، ابداعی که هنوز هم از طرف مقامهای عالی دولت دوازدهم بهعنوان ابزاری سیاسی استفاده میشود.
با این همه مسئله مسعود نیلی فقط یک شخص نیست و وی برجستهترین عضو، و همچنان مؤثر بر تفکری است که در 3 دهه گذشته عرصه اقتصادی ایران را محل تاخت و تاز مدیریت و برنامهریزی خود قرار داده است. محسن نوربخش، محمد حسین عادلی، مسعود روغنی زنجانی، محمد ستاریفر، محمدعلی نجفی و دیگرانی چند، طراحان تفکری برای اقتصاد ایران بودهاند که با همه استخفافی که نثار منتقدان کرده و همه باغ سبزی که به ملت نشان دادهاند، بعد از هر دوره مدیریتی، زمین سوخته بهجا گذاشته و اقتصاد ایران را به بحران کشیدهاند. اشغال طولانیمدت مناصب اقتصادی کشور در سه دهه و عدم اجازه دادن به دیگر نگاهها برای اداره اقتصاد باعث شده است برخی این وضعیت را طبیعی انگاشته و معتقد شوند روش دیگری برای اداره کشور وجود ندارد و آنچه میبینید نهایت بضاعت ملت ایران است.
«تک نرخی» بازی!
اردیبهشت 1372 سالی است که عادلی و نوربخش در یک برنامه پر سر و صدا 7 میلیارد دلار از ذخایر ارزی کشور را صرف بازی نمایشی «تکنرخی کردن ارز» کردند. نوربخش و عادلی مانند برنامه پخش زنده فوتبال در تلویزیون ظاهر شده و اعلام کردند به مردم متقاضی ارز میدهند - ارزی که یک نرخ بیشتر ندارد؛ کافی است به یک بانک مراجعه کرده و با پرداخت ریال، دلار تحویل بگیرید.
گزارشگران تلویزیون هم در مصاحبه با مردم در کوچه و خیابان نظر آنها را درباره دریافت 5000 دلار می پرسیدند و تأکید میکردند به هر میزان که مردم بخواهند دلار برای عرضه وجود دارد. مردم با ایستادن در صف دلارهای خریدای شده از بانک به نرخ 156 تومان را دریافت کرده، در سمت دیگر خیابان به نرخ بالاتری فروخته و سودی یک شبه به جیب میزدند؛ سودی که با گذشت زمان بهدلیل افزایش فاصله قیمتی دلار دولتی و دلار خیابانی هر لحظه در حال افزایش بود و صفهای طولانیتری ایجاد میکرد.
«بدهی» بازی!
بزرگترین رسوایی اقتصادی مشترک نوربخش، روغنی زنجانی، عادلی و نیلی؛ در نرخ ارز اتفاق نیفتاد، زیرا رسانههای کشور نمیتوانستند آزادانه به آن بپردازند و به منتقدان تریبون داده نمیشد. اگرچه مرحوم سید احمد خمینی - یادگار امام راحل(ره) - بهدلیل جایگاهی که داشت و قابل سانسور نبود به آن اعتراض کرد. وی به صراحت گفت:
"آیا آمریکا به ما گفت که دور دنیا راه بیفتیم و از هر کشور و دولتی که سر راهمان بود چند صد میلیون و چندین میلیارد دلار وام بگیریم و مملکت را زیر بار استقراض خارجی ببریم؟ … یک مدت ایام ماهعسل بود، آقایان از دردسر جنگ فراغت یافته و پولهای موجود را هزینه میکردند. دوستان انقلاب و نظام مرتباً حرص میخوردند و مضرات دریافت وامهای سنگین خارجی را گوشزد میکردند اما آقایان در مصاحبههای خود دریافت هرگونه وجهی را از کشورهای خارجی تکذیب کرده و با قاطعیت میگفتند ما هیچگونه بدهی خارجی نداریم. اما حالا اعلام میشود که صحبت از 35 تا 40 میلیارد دلار بدهی است و هر چند هفته یکبار اخبار مربوط به نحوه پرداخت بدهیها به آلمان، فرانسه، انگلیس، هلند، کره، ژاپن و بعضی ممالک دور و نزدیک در جراید چاپ میشود و یک نفر هم نیست که این روزنامهها را بردارد ببرد بگذارد جلوی برادر دکتر عادلی رئیس کل سابق بانک مرکزی و دکتر نوربخش وزیر سابق دارایی و از آقایان بپرسد که مگر شما نمیگفتید ما صنار به ممالک خارجی بدهکار نیستیم؟"
اما داستان بدهیها چه بود؟
در اوایل سال 1373 رسانههای خارجی خبر از بدهیهای سررسید شده سنگین ایران دادند. هفتهنامه «مید» آلمان گزارش داد که بدهیهای سررسید شده ایران از 30 میلیارد دلار هم بیشتر شده است. این بدهیهای کوتاهمدت که همان یوزانس بود، ایران را دچار ورشکستگی کرد. اکنون وظیفه دکتر عادلی این شده بود که برود و از بانکهای خارجی برای پرداخت بدهیها مهلت بگیرد. تا سال 1396 که «علینقی خاموشی» رئیس وقت اتاق بازرگانی از واقعیت دوران بدهیها پرده برداشت، مردم گمان میکردند که عادلی و نوربخش از بانکها و موسسات مالی آلمان و ژاپن مهلت گرفته بودند، اما این چهره غیردولتی اقتصادی کشور بوده است که بهجای وزیر اقتصاد و رئیس کل بانک مرکزی طرفهای اروپایی را به دادن مهلت به ایران قانع کرده بود. علینقی خاموشی بهصراحت گفت که نوربخش و عادلی به طرف آلمانی (به نقل از طرف آلمانی) گفته بودند ایران چند ماهه بدهیهای بیش از 30 میلیارد دلاری خود را پرداخت میکند که وی آن را اصلاح کرده و تأکید میکند ایران طی 3 سال میتواند بدهیهای خود را پرداخت کند.
شاید گفته شود که این بحران بدهیها به مسعود نیلی و روغنی زنجانی ربطی نداشت، اما واقعیت این است که کاملاً مرتبط بود. محسن نوربخش در مصاحبهای بهصراحت گفت که ما گمان میکردیم طی برنامه 5 ساله اول 17.5 میلیارد دلار صادرات داشته باشیم و وامهای خارجی را از محل آنها بازپردخت کنیم، رقمی که بلندپروازانه بود. یعنی اقتصاد بهگونهای مدیریت شده بود که توان صادرات غیرنفتی سالانه 2.5 میلیارد دلار را هم نداشت. این سازمان برنامه و بودجه و طراحان برنامه 5 ساله اول بودند که عایدی انتظاری وامها را محاسبه کرده و در اختیار بانک مرکزی و وزارت اقتصاد قرار داده بودند، اگرچه مانند هر برنامه دیگری در نهایت یک کار تیمی و تصمیم جمعی اتخاذ شد.
تثبیت بازی!
دوران سید محمد خاتمی دوران جایگزینی اسم برنامه "تعدیل ساختاری" با "تثبیت اقتصادی" بود. اصطلاحی عاریتی که اقتصاددانان بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول ابداع کرده و به کشورهای میزبان سیاست تعدیل ساختاری صادر کرده بودند. شاخصههای روشنی برای سیاست تثبیت اقتصادی دوران اصلاحات وجود ندارد و اصطلاح بهتری میتوان برای توصیف سیاست تثبیت اقتصادی نام برد. ادامه چراغ خاموش سیاست تعدیل اقتصادی با شیب کمتر بهترین توصیف برای سیاست موسوم به تثبیت اقتصادی است.
نیلی و همفکرانش نخستین طراحان ظهور بانکهای خصوصی در اقتصاد ایران بودند که در سالهای اخیر بسیاری از آنها به مشکل خورده و اقتصاد را به اغتشاش کشیدهاند. مدلی از بانکداری با بانکهای خصوصی در ایران ظهور کرد که مزایای بانکداری غربی را ندارد، اما همه معایب آن را دارد. این بانکها که با هدف کارآمدی وارد بازار پول شدند، به بانکهایی خانوادگی تبدیل شدهاند که بهراحتی 70 درصد وامهایشان - که معمولاً با فساد پرداخت میشود - را معوق کردهاند. بررسیهای دقیق مالی نشان میدهد بسیاری از این وامها معوق نیست و در واقع سوخت شده است.
خصوصی بازی!
مسعود نیلی در راستای ادامه سیاست تعدیل اقتصادی مسئول خصوصیسازی شرکتهای دولتی هم شد و میراث غمبار خصوصیسازی در کارنامه مدیریتی وی برجسته است. قیمتگذاریهای عجیب و غریب، محو شدن صنایع دولتی که متهم به ناکارآمدی بودند و ناکارآمد کردن صنایع با هدف توجیه چوب حراج زدن به آنها را باید دستاورد دیگر مسعود نیلی در پورژه خصوصیسازی دانست.
صنایع دولتی که سالها بقا داشته و تولید میکردند (حتی با کارآیی کمتر از آنچه باید) با توجیه کارآمدسازی واگذار شده و چون قیمتگذاری محصول و صلاحیتسنجی خریدار شفاف نبود، تکهتکه شده، فروخته شده و در نهایت از صحنه روزگار محو شدند.
بار دیگر نیلی، بار دیگر شکست
انتخابات ریاستجمهوری یازدهم باعث بازگشت مسعود نیلی و تیم اقتصادی همفکر ایشان به مدیریت کلان کشور شد. انتشار بستههای مبهم خروج از رکود بدون تورم که هرگز در روی زمین چیزی را رقم نزد تنها خروجی مرد همهکاره دولت حسن روحانی بوده است. سیاستهایی که در رسانهها با افعال بدون فاعل شناخته شده و پر از افعال مجهول است.
در واقع مسعود نیلی میراث روشی در مدیریت است که در برنامههای آن نه زمانبندی روشنی وجود دارد و نه معلوم است چه کسی باید چه کاری را انجام دهد. چیزی که اقتصاددانان مستقل از آن به «مانیفستهایی شبیه به سخنرانیهای متفکران نظری اقتصاد نولیبرال» یاد میکنند.
ظاهراً مسعود نیلی مانند شکستهای گذشته و استعفاهای گذشته بار دیگر استعفا کرده و قصد دارد از نظرها پنهان شود. شاید مدتی از وی خبری شنیده نشود و برخی وی را فراموش کنند و یا فراموش کنند چه نقشی در دولت حسن روحانی و رقم خوردن وضعیت کنونی داشته است، اما تجربه نشان میدهد که چند سال بعد بار دیگر در انظار ظاهر شده و با نقد زمین و زمان مدعی خواهد شد که برنامههایی جادویی برای اصلاح وضعیت اقتصادی کشور دارد. آیا وی در آینده بار دیگر در رأس اقتصاد ایران قرار خواهد گرفت تا برنامههایی که 30 سال بدون حداقلی از عایدی اجرا کرده تکرار کند؟