نخستین دیدار مادربا پیکر فرزند

مادرم به نیابت از زیارت مزار برادرم، بر سر مزار شهدای گمنام می‌رفت. در دوران دلتنگی، مادرم ساک وسایل جبهه محمد را باز می‌کرد و آنقدر لباس برادرم را در آغوش می‌گرفت تا قلبش آرام شود.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، هویت پیکر شهید «محمد مهرورز» روز گذشته پس از گذشت ۳۶ سال از طریق آزمایش DNA شناسایی شد. خانواده وی روز گذشته (۱۶ تیر ماه) با حضور در معراج شهدا به چشم انتظاری پایان دادند.

رضا مهرورز برادر این شهید بزرگوار در گفت‌وگو با ما، درباره خصوصیات اخلاقی برادرش، اظهار داشت: محمد هفت سال از من بزرگ‌تر بود. آن دوران سن و سال کمی داشتم، اما به خاطر دارم که برادرم سعی می‌کرد من را با انقلاب و اسلام آشنا کند. محمد من را به مسجد و نماز جمعه می‌برد.

وی افزود: محمد در بهبوهه جنگ تصمیم گرفت به جبهه برود. پدر و مادرم که شرایط کشور را در آن زمان می‌دیدند، نه تنها مخالفتی نکردند بلکه از تصمیم محمد نیز استقبال کردند. برادرم سال ۶۱ به خدمت سربازی رفت. مدتی از خدمتش نگذشته بود که در عملیات مسلم بن عقیل به عنوان آرپی‌جی زن شرکت کرد و به شهادت رسید. پیکرش در منطقه عملیاتی سومار باقی ماند.

برادر شهید مهرورز خاطرنشان کرد: پدرم در آن دوران سکته کرده بود و نمی‌توانست به دنبال پیکر برادرم برود، اما برادر دیگرم چند مرتبه به مناطق عملیاتی رفت تا خبری از محمد بگیرد. فکر می‌کردیم که این بی‌خبری چند روز بیشتر طول نکشد، اما ۳۶ سال طول کشید.

وی با اشاره به روزهای چشم‌انتظاری، گفت: پدرم سال ۶۷ در چشم انتظاری درگذشت. با وجود اینکه می‌دانستیم محمد به شهادت رسیده است، اما نمی‌خواستیم این حقیقت را باور کنیم. زمانی که اسرا آزاد شدند، شهادتش برایمان محرز شد.

برادر شهید تصریح کرد: در طی سال‌های مفقودی پیکر محمد، مادرم برایش مراسم یادبود برگزار می‌کرد، اما همچنان منتظر بازگشتش بود.

مهرورز با بیان این که دوران چشم‌انتظاری، هر روز برای مادرم یک سال گذشت، عنوان کرد: مادرم به نیابت از زیارت مزار برادرم، بر سر مزار شهدای گمنام می‌رفت. در دوران دلتنگی، مادرم به مقبره الشهدای شهرک شهید محلاتی می‌رفت و یا ساک وسایل جبهه محمد را باز می‌کرد و آنقدر لباس برادرم را در آغوش می‌گرفت تا قلبش آرام شود.

وی روز وداع با پیکر محمد را سخت‌ترین روز برای مادرش دانست و گفت: مادرم از زمانی که خبر بازگشت پیکر محمد را شنید، بی‌تاب‌تر از گذشته شد. داغ دلمان با بازگشت پیکر برادرم تازه شد.

منبع: دفاع پرس

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • IR ۱۱:۴۴ - ۱۳۹۷/۰۴/۱۷
    2 0
    روايت دلدادگي و انتظار مادران شهدا روايت عشقي عجيب است كه جز عاشقان واقعي كسي آن را درك نمي كند

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس