به گزارش مشرق، ۱۹ ساله باردار بودی و در روستا زندگی میکردی، به امید کسب جایگاه اجتماعی بهتر و کسب درآمد از روستا به تهران آمدی و به عنوان «خبرنگار پارلمانی» شروع به فعالیت کردی، برخلاف تمام اعتراضهای علنی و غیرعلنی خودت که در صفحه اینستاگرامت با رنگ ولعاب به نمایش میگذاری، آن روزها تابع قانون اساسی ایران، «حجاب» داشتی و با پوشش حجاب در محل کارت، خیابان و تمام مکانهای عمومی حاضر شدی، گواه این حرفم هم عکسهایی است که از دوران ایران بودنت در صفه اینستاگرامت منتشر کردی و حتی یک عکس بی حجاب در ایران نداری که به معدود زنانی که تو را حامی و فرشته نجات خود میدانند، نشان دهی و بگویی من هم در ایران علیه «حجاب اجباری» ایستادم!
ببینید:
فیلم/ سوژه سازی نوچه های مسیح علینژاد در ایران
نهایت اعتراض تو به حجاب در ایران این بود که گره روسری خود را باز کنی و عکس بگیری، آن هم در جاهای خلوت و دشت و دمن، گفتی این تجربیات برای من به واژه «آزادیهای یواشکی» تعبیر میشود، ولی در اصل این اعتراضهای یواشکی نشان از ضعف تو دارد، چراکه در زمانی که خبرنگار هستی و در کشوری که قانون دارد در حال فعالیت هستی باید مطابق با قانون اساسی آن رفتار کنی تا جایگاه شغلی و درآمد داشته باشی و این موضوع هم همانطور که تو بهتر از من میدانی ربطی به ایران ندارد و در هرکشوری که وارد میشوی باید قانون آن کشور را رعایت کنی، گفتم رعایت قانون، اما یادم نبود تو خیلی هم به قانون تسلط نداری و فقط دنبال جنجال و سر و صدا هستی، آن هم سروصدایی که پشتوانه منطقی ندارد، حتی از نظر خودت، چراکه اگر بر حرفهایی که میزدی مطمئن بودی، زمانی که حقوقدانان دعوت تو به بی حجابی را کاری خلاف قانون دانستند و گفتند حتی از منظر سازمان ملل برخواستن با قوانین اساسی کشورها یک اعتراض مدنی نیست، فورا تغییر موضع نمیدادی و به دخترکانی که چشم بسته تو را دنبال میکنند نمی گفتی: «دیگر روسری را از سر خود برندارید و تنها برای نشان دادن اعتراض یک شال سفید به دست بگیرید»! آری تو فقط به دنبال شلوغ بازی های بدون پشتوانه هستی و بیچاره افرادی که تو را نشناخته دنبال میکنند.
روز پنجشنبه همایش راهپیمایی دختران انقلاب در تهران برگزار شد و مادر و خواهر تو در آن راهپیمایی حضور داشتند، قبل از سخنان خواهرت تمام رسانههای همسو با تو نوشتند: «خواهر و مادر مسیح علینژاد را به اجبار به خیابان آوردند و سخنان این چنینی»! اما این رسانهها یادشان رفته بود که در راهپیمایی ۲۲ بهمن سال گذشته، مادرت با پوشش چادر به خیابان آمد تا خیلی قبلتر از خواهرت بگوید: «ما پای این نظام هستیم».
خواهرت لب به سخن گشود و برخلاف مهر و محبت خواهرانه و با بغضی که که تنها یک خواهر معنی آن را میداند از تو اعلام برائت کرد و گفت که موافق رفتارهای خواهرم نیستم و پای این نظام بودم و هستم.
میتوان حدس زد که بازی تو را به هم زده و برخلاف پستهای رنگارنگ اینستاگرامیات که بارها گفتی من با وجود نداشتن اعتقاد به حجاب در کنار خانواده ام هستم که به داشتن حجاب اعتقاد دارند، من و خانوادهام همیشه در کنار هم هستیم، مادرم با مقنعه مشکی و من با روسری سفید و... و.
این بار خانوادهات علنی اعلام کردند که تو در کنار آنها نیستی و برای یک دختری که در خارج از ایران است و تنها حامیان خیالیاش (خانواده) را این چنین از دست داده است، دیگر چه میماند جز اینکه بازهم یک عکس با حجاب خود در ایران را منتشر کند و بگوید: «من از اول هم بخاطر این اختلافها با خانواده مشکل داشتم و به همین دلیل نتوانستم همراهشان باشم»! بالاخره تو کنار خانوادهات بودی یا علیه خانوادهات؟ دلتنگیها و صحبتهای تلفنی و تصویری و داستانهایی که از دوران ایران بودند نوشتی (وقتی ۱۹ ساله بودم دستگیرم کردند و مادربزرگم گفت این حرکت یعنی ایستادن در برابر خانوادههای مذهبی) را باور کنیم یا عبور تو از خانوادهات و اعلام برائت متقابل تو از خانوادهات؟
در نهایت تو از تهران به لندن رفتی و آنجا برای کسب درآمدی بیشتر از ایران، حجاب را از سر برداشتی و با بیحجابی به کارت ادامه دادی و هرکاری کردی تا مبادا به کسب درآمد تو در لندن لطمهای بخورد، بیحجاب در لندن زنان را مجبور کردی تا در برابر قانون کشورشان بایستند و در پارادوکسی خنده دار به آنها اجبار می کردی تا به حجاب اجباری ایران «نه» بگویند، «مسیح علینژاد» تو همان تعداد اندکی از زنان ایرانی را مجبور به «بیحجابی اجباری» کردی!
اما نمیدانستی که افرادی که حجاب را برگزیدند (حالا چه زیاد و چه کم) حجاب را برای کرامت و جایگاهش برگزیدند و مانند تو حجاب را وسیله کسب درآمد خود نکردند، که یک زمان برای درآمد حجاب بر سرکنی و زمان دیگر حجاب را از سر برداری و چه کسی از آینده خبر دارد که قرار است این بار به چه چیزی برای کسب درآمد بیشتر چوب حراج بزنی؟ راستی تو که اینقدر با خانوادهات مشکل داشتی (بنا به گفته خودت در آخرین پست اینستاگرامی) چرا از همان روستا کشف حجاب نکردی و عازم غرب نشدی؟
*مهسا شمس کلائی