به گزارش مشرق، میثم محمدحسنی گرافیست و فعال فرهنگی شناختهای است. بیشتر فعالان فضای مجازی او را با سایت شخصیاش به نام «دوئل» میشناسند، سایتی که در روزهای سخت فتنه ۸۸ تبدیل به مرکز تولید محتوای گرافیکی علیه فتنه و فتنه گران شده بود. محمدحسنی در سالهای بعد از فتنه کارش را بیشتر و با سازماندهی بهتر توسعه داد. جوانانی مثل خودش را جمع کرد و موسسههای «دلصدا» و «نصر تیوی» را برای انجام یک کار رسانهای منسجم در حوزه موسیقی، تولید کلیپهای بینالمللی و داخلی هدایت کرد.
میثم محمد حسنی برادر احسان محمد حسنی رئیس سازمان اوج است. شاید همین برادری یکی از علتهای پر حاشیه بودن کارهای میثم محمدحسنی نیز بوده باشد اما نمیتوان جنس و سبک کاملا متفاوت کارهای او را از معادله پیچیده حاشیهسازیاش جدا کرد. میثم محمد حسنی در تولید آثارش با چهرههای متفاوتی همکاری کرده است، از حامد زمانی گرفته تا یغما گلرویی، محسن چاوشی و حتی تتلو!
در روزهای گذشته انتشار یک عکس از فرزاد فرزین خواننده موسیقی پاپ کشور در مراسم ختم پدر وحید حقانیان معاون امور ویژه دفتر مقام معظم رهبری خبر ساز شد و باز برای میثم محمد حسنی حاشیه ساز شد. او در گفتوگوی تفصیلی با روزنامه صبح نو به سوالهای مهمی درباره جزئیات همکاریهایش با افراد مختلف پاسخ داده است. متن کامل این گفت و گو را در ادامه بخوانید.
-با توجه به اینکه برادرتان مدیر مؤسسه اوج بود، آیا شما از رانت ایشان استفاده میکنید؟
شروع جدی فعالیت من با سایت دوئل بود. من قبل از شکلگیری سازمان اوج تا حدودی در کار خودم شناخته شده بودم. راستش ربطی به مسوولیت برادرم نداشت و به عقبتر از آن برمیگردد. پیش میآمد که برادرم تعریف میکرد، درجایی بودم و من را به واسطه تو شناختند. ولی خب امروز گوی سبقت را از من ربودهاند! البته باید اعتراف کنم که مسیر زندگیام را برادرم تغییر داد.
من درگیر فوتبال و مسائل دیگری بودم که احسان مرا به دیدار خانواده شهدا میبرد. به یاد دارم جلسهای فرهنگی در مسجد امام صادق(ع) منطقه صادقیه بود که به آنجا میرفتیم. اما واقعاً به واسطه سازمان اوج، شرایط امروزم رقم نخورده است.
-چه شد که حرکت خودجوشتان در یک سایت به شرایط امروز گسترش پیدا کرد؟
بعد از ایام فتنه سال۸۸، سپاه به این جمعبندی رسید که باید درهای کار فرهنگی را باز کند؛ البته باید گفت که جور وزارت ارشاد و نهادهای دیگر فرهنگی را کشید. مجموعهای به نام قرارگاه خاتم شکل گرفت که جوانان درآن مشغول کارفرهنگی شدند. ماهم وارد این مجموعه شدیم.
-پس درواقع پتانسیل شخصی شما را سپاه مدیریت کرد!
بله به قول فرنگیها ارگانایز (سازماندهی) شد و قالب دادند! مجموعه نصر هم مانند دیگر مجموعهها شکل گرفت.
-دلصدا چطور شکل گرفت؟
قبل از تشکیل نصر بود. اولین آلبوم دفاع مقدسی به نام دلصدا تولید شد که با حضورخوانندگان مشهور پاپ بود. درکشورما خصوصاً در سالهای اخیر طوری شده که اگر کار ارزشی انجام دهی فحش میخوری!
پس اگر کسی با شما همکاری کند حتی اگر قرارداد هم ببندد، باید تبعات این مسیر و فحشهای احتمالی را قبول کرده باشد. دلصدا دغدغه کار در حوزه موسیقی بود. نصر برای کار در فضای مجازی که بیداری اسلامی از اولین مقدماتش بود. محصولات را به زبانهای مختلف تولید کردیم و سپس موضوعات را به مقاومت اسلامی، مسائل اجتماعی و... هم گسترش دادیم.
-کلیپهای معروف موسیقایی شما تولید دلصداست یا نصر؟
بیشتر دلصدا اما گاهی بودجه نبوده و از نصر کمک گرفتهایم. البته باید این را هم بگویم که بعد از آلبوم دلصدا آلبومهای زیادی تولید کردیم و به آن مورد محدود نشد. اکثر کلیپهای حامد زمانی را ما تولید کردیم.
-انگ کار سفارشی نمیزنند!
سؤال من این است. یک کارسفارشی باشد، دوکار یا... این همه کار که سفارشی نمیشود. محسن چاوشی چندین کار ارزشی تولید کرده است.
دلخون یا تنهاترین را ایشان شخصاً خودشان و به صورت دلی تولید کردهاند. البته دراوایل با اوج کار کردیم ولی دیدیم دارند انگ رانت برادرانه میزنند، مستقل ادامه دادیم. دستانمان خیلی بسته است و اصلاً امروز از جایگاهی که هستیم راضی نیستم.
-چگونه مجموعهای حرفهای را دور هم جمع کردید که خروجیاش محصولات باکیفیتتان شد؟
بعد از لطف خدا باید بگویم همدلی. تنگنظری مدیرانی که قبلاً در سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری و تلویزیون بودند را کنار گذاشتیم. مثلاً به سراغ برادران بوشهری رفتیم که اتفاقاً تازه از زندان هم آزاد شده بودند.
به سراغ مهران علوی رفتیم که در شبکه پیامسی کار میکرد؛ البته دلیل همکاری آنها با شبکههای بیگانه عدم استقبال مدیران داخلی برای همکاری با آنها بود و درواقع بالاجبار این کار را کرده بودند. برادرم یا فامیلم را نیاوردم که نان بخورند؛ به سراغ حرفهایها رفتم. خودمان هم سابقه کار داشتیم و توانستیم بین متخصصان فنی و اتاق فکر محتوایی، تلفیق خوبی به وجود آوریم.
-این تلفیق در کارهای فرهنگی کشور کمتر اتفاق میافتد!
بله درسینما کمتر اتفاق میافتد و دربرخی نهادهای فرهنگی به هیچ عنوان رخ نمیدهد! طوری شد که در همان سال اول در یک جشنواره نیمی از برگزیدهها از محصولات ما بودند. درجشنواره ققنوس برای همه سؤال شده بود که این مجموعه را چه کسانی تشکیل دادهاند.
-خروجی برخی از محصولاتتان واقعاً چشمنواز هستند؛ با چه روندی به این موفقیت رسیدید؟
تمام این محصولات با نرمافزارها و متخصصان ایرانی تولید شده است. من معتقدم توانایی جوانان کشور در این حوزه بسیار فراتر از آنچه در محصولات ما دیدهاید، است و باید درآینده آن را مشاهده کنید.
برادران بوشهری یا دوست دیگرمان که با نام زیگورات فعالیت میکند، کارهایی میسازند که واقعاً کمنظیر است. متأسفانه به این عزیزان کملطفی شده و گفتهاند اینها لسآنجلسی هستند درصورتی که بچههای معتقدی هستند. اگر گاهی کلیپهای خوبی در تلویزیون و در برنامه خندوانه میبینید به این خاطر است که به سراغ اهلش رفتهاند.
من خودم در سازمان تبلیغات مدتی را بودهام و دیدهام. سازمان فرهنگ و ارتباطات به چه کسی پاسخگوست؟ بارها به آنها اعلام کردهایم که ما بیش از پنج هزار کلیپ با زبانهای مختلف تولید کردهایم، اینها را به صورت رایگان و با لوگوی خودتان اهدا میکنیم تا شما منتشرش کنید؛ احسنت میگویند و ناپدید میشوند!
-علتش چیست؟ محافظهکارند؟
متأسفانه سالهاست که برخی از مدیران از جایی به جای دیگر منتقل میشوند. سنوسالشان بالا رفته، حوصله ندارند، به روز نیستند، با ماشین شیشه دودی میآیند و با آن به خانه برمیگردند، مردم را نمیبینند، در فضای مجازی حضور ندارند. این آدمها وقتی تصمیمگیرنده باشند، اوضاع همین است. اوج کار شاقی نکرده است. اوج همانی که باید انجام میداده را کرده است؛ دلصدا هم همینطور. اگر فعالیت آنها به چشم میآید به این خاطر است که دیگران کارشان را درست انجام ندادهاند. آقای سازمان تبلیغات و حوزه هنری، ما فقط وظیفهمان را انجام دادهایم، شما کار نکردهاید! وقتی برخی از مدیران پیر به جوانان اعتماد نکنند و درها را ببندند آنچه که نباید میشود.
- البته اخیراً اتفاقات خوبی در تلویزیون افتاده است!
بله دقیقاً! آقای فروغی یکی از مدیران جوانی هستند که امروز میتوانند کارهای خوبی انجام دهند. مثلاً استفاده از محمدرضا گلزار برای تولید یک برنامه چه ایرادی دارد؟ تلویزیون باید درعین محتوا، جذابیت هم داشته باشد.
-برای کار با سلبریتیها انگ نخوردید؟
بسیار زیاد! از نهادهای امنیتی بگیرید تا بچه حزباللهیها! دو جریان کوچک در بین جمعیت کلی حزباللهیها وجود دارد. بخش اول تنگنظر و کوتاهفکرند و منتظرند با کوچکترین ساختارشکنی شما، عصبانی شوند و حمله کنند. بخش دوم به اسم حزباللهی و درواقع همان جریان نفوذند. کارشان این است که هروقت شما با گلرویی، بمانی، چاوشی یا... همکاری کردید، توی فلان روزنامه بزنند مؤسسه ارزشی با شاعرهمجنسگرا همکاری کرد! درحالی که نمیگویند، طرف در جشنواره مرگ بر آمریکا شعر گفته است! یا دیگری برای شهدا کار کرده است؛ این چه اتهاماتی است که میزنید.
- مگر میشود همه آدمها به طور مطلق اعتقادی و انقلابی باشند؟
متأسفانه اینها نفوذی هستند و روزی مشخص خواهد شد. میتوانند در فلان روزنامه، نهاد یا حتی حوزه علمیه باشند. تا کسی بخواهد جذب انقلاب یا حضرت آقا بشود، اینها به بهانه نظام ریشه طرف را میزنند.
- برخی از رسانههای انقلابی در زمان انتخابات تعامل بدی با چهرهها داشتند؛ این را قبول دارید؟
برخی از دوستان فقط ایام انتخابات به یاد سلبریتیها میافتند و این کارساز نخواهد شد. اشتباه بزرگی سر قضیه امیرتتلو رخ داد و من به عنوان کسی که واسطه این اتفاق بودم واقعاً ناراحتم. من همان موقع مخالف این موضوع بودم و به نوعی اجبار به این حرکت شدم.
-همکاریتان با تتلو سر کلیپهای معروف چطور رخ داد؟
امیر تتلو درباره انرژی هستهای و یک موضوع دیگر کاری ساخته بود و سفارش ما نبود. حتی پولی هم به او ندادیم و فقط برایش کلیپ ساختیم. ترانه انرژی هستهای و شهدایی را که خوانده بود تصویری کردیم. انرژی هستهای را به روی ناو ارتش ساختیم. البته بعداً دوستان زیرش زدند و گفتند ما قضیه را نمیدانستیم! مگر بدون هماهنگی میشود روی یک ناو کلیپ ساخت؟! اصلاً چگونه چند روز قبلش با طرف عکس یادگاری گرفتید؟! البته ما از این مسائل گذشتیم. من هنوز پای کارهای ارزشی که با امیر تتلو کردیم هستم.
-تتلو برای همکاری انتخاب مناسبی بود؟
مگر جولیا پطروس در قامت حزبالله قابل تعریف است؟ به نظرم انقلاب اسلامی برای همه اقشار باید برنامه داشته باشد. این اشتباه است چون کسی ساختارشکن است رها شود. انقلاب حتی برای تتلو هم باید برنامه داشته باشد و من از انتخابی که کردهام حتماً راضی هستم.
-با خوانندگان دیگری هم قصد همکاری داشتهاید که نشده باشد؟
بله بودهاند. مثلاً با یاس و حمید صفت قصد همکاری داشتم که نگذاشتند. سالها پیش به سراغ یاس رفتم. شاید برخی کلمات موسیقی رپ نامناسب باشد اما یاس آدم متشخصی است.
-یاس موافق همکاری بود؟
درابتدا موافق بود ولی وقتی فشارها و تنگنظریها را دید منصرف شد. حمید صفت هم همینطور بود. یغما گلرویی هم تقریباً همینطور است. نتوانستیم بیشتر همکاری کنیم. متأسفانه گاردی ایجاد شده که انقلابیها خیال میکنند آن طرف ضد انقلاب و آدمهایی ناجورند و طرف مقابل هم خیال میکند انقلابیها متکبر و تنگنظرند. مخرج مشترک همه ما ایرانی بودنمان است. شهید بهشتی میفرماید من با هرکسی فقط پنج درصد مخرج مشترک داشته باشم کار میکنم.
-برخی از سلبریتیهایی که شما با آنها همکاری میکنید گاهی در فضای مجازی اظهارنظرهایی میکنند که با استانداردهای جبهه انقلاب مخالف است؛ آیا شما مسوول گارانتی سلبریتیها هم هستید؟
به سؤال خیلی خوبی اشاره کردید. درموضوع انتخابات به من میگفتند رفیقت هم که به فلانی رأی داد. وقتی یکی مثل محسن چاوشی مردم را برای شرکت در انتخابات دعوت میکند کار بزرگی است؛ حتی اگر کاندید مورد علاقه ما نباشد. او درواقع کاندید جمهوری اسلامی را تبلیغ میکند. آنها که آدم ما نیستند. مگر میخواهیم سلبریتیها را استثمار کنیم؟ آزاداندیشی مد نظر آقا پس چه میشود؟
- درست است اما تعامل و جذب چه؟
دو وجه دارد. اول این که فقط من طرف حساب آنها نیستم. من با ایشان آشنا میشوم، همکاری میکنم و روی آنها تأثیر میگذارم. ناگهان فلان امام جمعه دریکی از شهرهای کشور سخنرانی خاصی میکند و یا عکس فلان اختلاسگر با چفیه منتشر میشود. این مسائل باعث میشود که بازهم نگاه آن هنرمند تغییر کند. دومین موضوع هم این است که عمر فعالیت و ارتباط ما با آنها مگر چقدر است؟ خب این رویه تازه شکل گرفته و نیاز به تعامل و فرصت بیشتری هست. تازه همه اینها بستگی به این دارد که فلان امام جمعه سخنرانی خاصی نکند! اگر همه این شرایط مهیا شود شاید بتوان گارانتی هم داد ولی یادمان نرود قرار نیست چون کسی برای دلصدا خواند، لزوماً در انتخابات از کاندید ما هم حمایت کند.
- از استعداهای جدید حمایت خوبی میشود؟
به هرحال برخی از فیلمسازان امروز هم ماحصل همین حمایتها هستند. مگر محمدحسین مهدویان داخل این پروسه رشد نکرده است؟ این یک نقد کلی است. روزنامه کیهان نوشته بود چرا اوج با یغما گلرویی کار میکند؟ آنها نمیگویند که اوج پنج هزار قرارداد دارد که فقط یکی از آنها گلرویی بوده است. چرا آنها را نمیگویند؟ این که بقیه قراردادها که عمدتاً مربوط به حزباللهیهاست را ندیدهاند که مشکل اوج نیست. ما قطرهای از اقیانوس نهادهای فرهنگی هستیم. من در حد توانم حامدزمانی، قلیچ، موسوی، هارونی و...را حمایت کردهام. اگر کسی نتواند به واسطه دلایل مختلف رشد کند دیگر به من برنمیگردد. با همین مؤسسه اوج خیلی از هنرمندان کار کردهاند اما اصلاً موفق نبودهاند. کارشان چون موفق نبوده دیده نشده است. طبیعی است وقتی کارشان نگیرد با آقایان سیروس مقدم و حاتمیکیا همکاری بکنند. درمجموع شرایط کار سخت است و این را هم باید درنظر داشته باشیم که برای کار فرهنگی بعضاً مجبوری به چند نهاد و ارگان پاسخگو باشی. من خودم با این که پوستکلفتم ولی دیگر دارم کم میآورم! توهین، تهمت، احضار و... روزگار همیشگی ماست.
- وظیفه اصلی امروزتان را چه میدانید؟
وظیفه امروز را غربال بین مدیران نفوذی و مدیران پاکدست میدانم. تلاشمان این است بیشتر به داخل توجه کنیم. دوره تعارف گذشته است. درقالب کلیپ، مستند و هرچه که بشود باید سراغ این موضوعات برویم. حتی موسیقی هم باید بیشتر دراین قالب باشد. کار «دوبی» محسن چاوشی انشاءلله به زودی منتشر خواهد شد. دوبی به شدت اعتراضی است و به مسأله قاچاق جنسی به حاشیه خلیج فارس اشاره میکند. بزگترین وظیفه امروز ما گرفتن یقه مدیران تنبل و عافیتطلبی است که سالهاست پشت میز نشستهاند.