گروه فرهنگ و هنر مشرق - علی چنگیزی نویسنده و فعال حوزه نشر در تازه ترین مطلبش در شبکه های اجتماعی نوشت:
شمارگان کتاب عملا به زیر هزار سقوط کرده است.
وقتی من کارم را شروع کردم، یعنی سال هشتاد و هفت، شمارگان کتاب هزار و ششصد و پنجاه بود. الان شده است، پانصد نسخه، هفتصد نسخه و...
دلیلش هر چه که هست اتفاق بد و زشتی است. هشتاد میلیون آدم، پانصد نسخه هم فروش نمیرود.
البته که به نظرم اعتماد خوانندگان به ادبیات فارسی کم شده است. چون گویا کتابهای ترجمه کماکان خوب فروش میروند.
آمار تولید کتاب ما زیاد است، آمار تولید نویسندهمان بیشتر. قطعا هم تعداد نویسندهها بیشتر از پانصدنفر است. خود ما هم این کتابها را نمیخوانیم. پس چرا چاپ میشوند؟ به نظرم نیازی به چاپ این همه کتاب بد نیست. رشد قارچگونه تعداد نویسندهها، چاپ کتاب بدون ارزیابی مناسب، فقدان نقد، توزیع نامناسب، شهوت چاپ کتاب و دیده شدن، سقوط جایگاه نویسندگان را به عنوان قشری متفکر سبب شده است.
فضای مجازی میتوانست به کمک کتابخوانی بیاید اما این فضا هم به سرعت به تسخیر عوامگرایی و حرفهای پوچ و بنجل درآمد، نویسنده ای که قرار بود متفکر باشد، شد سلبریتی... بیشتر اینهایی که به دست مردم دادیم و نخواندند اعتماد خوانندگان را از بین بردند و خوانندهها با ادبیات ایران قهر کردند. بیشتر تعریفها و تعارفها و رعایت رفیق و ناشر را کردن شد همین.
دلیلش این است؛ البته دلایل دیگری هم قطعا هست.
همه چیز ساده و دم دستی شده است و وضع از این هم بدتر میشود. نگویید ممیزی دلیلش است که روراست خندهدار است. بیاستعدادی، بیذوقی، بیسوادی و کوتاه شدن دیوار ادبیات دلیلش است. ببینید از کی گفتهام.
وقتی دو سال پیش نقد کتابها را شروع کردم و با دریایی از سهل انگاری، سطحی نگری، نازیبایی، نانویسندگی و سودجویی، مواجه شدم، این روز را پیش بینی میکردم.
شاید خیلیها خوششان نیامد، که نیامد، اما بهترین دوست ما عزیزان ادبیات است.
آنکه دستی بر آتش دارد باید فکری کند. چاپ نکردن، بسیار بهتر از کتاب بد چاپ کردن است. شده به صفر برسد نباید از اصولش تخطی کند.
ادبیات ایران رو به نزول است. ببینید من از کی گفتم و چهها که نگفتند و... عزیزان دل فکری کنید. روزگاری شعر هم به این وضع افتاد، سقوط کرد. حالا هم ادبیات... حیف از این همه سهل انگاری... حیف. با پتک نقد بنویسید، دیگر پانصد نسخه رعایت هیچ چیز را ندارد. بیش از همه باید به فکر رشد ادبیات و کتابخوانی بود. ملت بدون کتاب معضل پیدا میکند. بیمنطق میشود و توان تحلیلش کاهش پیدا میکتد.
از طرفی هم باید کتاب خوب دست مردم داد، با کیفیت، زیبا و با انتخابی سخت گیرانه.