به گزارش مشرق، «حسن رضایی» در یادداشت روزنامه «وطن امروز» نوشت:
گاهی فکر میکنم هر چند تولستوی در جنگ و صلح یک دنیا عظمت را خلق کرده و فردوسی در افقهایی بسی دورتر از مخیله هر صاحب قلمی پرواز کرده اما کار «ژول ورن» باید در دنیای نویسندگان از همه سختتر بوده باشد. سختی کار ژول ورن بیش از هر چیز، در آن است که او همواره از پدیدههایی حرف میزند که هیچ مابهازای واقعی برای آنها وجود ندارد. «سفر به مرکز زمین» و «بیست هزار فرسنگ زیر دریا» چندان برای انسان قرن نوزدهمی قابل فهم نبود. تخصص ژول ورن اما حرف زدن از چیزهایی بود که هرگز وجود خارجی نداشتهاند. اگر در نگاه به فضای سیاست داخلی کشور طی سالهای اخیر دقیقتر شویم، بهنظرم ژول ورنهای متعددی خواهیم یافت که الحق و الانصاف مانند خود ژول ورن خدابیامرز کار سخت و صعبی داشتهاند.
منباب مثال، میتوان به خلق انتزاعی پدیدههایی چون دیوارکشی در خیابان و پیادهروها، لغو تمام تحریمها در همان روز اجرای توافق، عبور از رکود، آغاز رونق اقتصادی از سال آینده (سال آینده میتواند ۹۴، ۹۵، ۹۶ یا ۹۷ باشد!)، راحت بودن خیال مردم بابت دلار، نیاز نداشتن مردم به یارانه ۴۵ هزار تومانی در صورت رایآوری یک کاندیدای خاص در انتخابات ریاستجمهوری ۹۲، تضمین بودن امضای جان کری، ضرر ۱۰۰ میلیون دلاری کشور بابت هر روز تاخیر در تصویب برجام، بازگشت عزت به پاسپورت ایرانی، تقویت ارزش پول ملی، دور کردن سایه جنگ از سر مردم به وسیله برجام، ارتباط مستقیم چرخیدن چرخ سانتریفیوژ و چرخ زندگی مردم و هزاران مورد اینچنینی دیگر اشاره کرد. من بخوبی میدانم در شرایط کنونی کشور و به سبب حراست از منافع ملی، باید از همین وارثان مرحوم ژول ورن حمایت و پشتیبانی کرد، این خیال خام اما ابدا در کتم نمیرود که ممکن باشد آینده با همان دستفرمان جناب ژول ورن بهتر از اکنون باشد! لذا از آنجا که آدمی به امید زنده است، با درک شرایط بغرنج کنونی و صرفا برای دفاع از منافع ملی، چند کلامی قلمی میکنم، بلکه ژول ورنها تصمیم بگیرند از این پس، فردوسی یا حداقل تولستوی باشند.
وزیر محترم امور خارجه زمانی که من هنوز در دانشگاه تهران دانشجو بودم و ایشان تازه اسب خیالی برجام را زین میکرد، طی مراسمی در پاسخ به یک دانشجو، حرف عجیب و غریبی زد و با قاطعیت تمام گفت: «آمریکا با یک بمب میتواند تمام سیستم دفاعی ما را از کار بیندازد.» تا جایی که خبر دارم ایشان این یک بند از کتاب پر آب چشم برجام را بعدا ویرایش و اقرار کرد اینجا دیگر موقعیتی نیست که بتوان از ژانر مرحوم ژول استفاده کرد. جناب ظریف اما اخیرا حرف غریبتری زدهاند که نشان میدهد قوه عاقله دولت همچنان دوست دارد به جای فردوسی شدن، دنبالهرو ژول ورن باشد و عذرخواهی آن زمان ظریف، چندان هم دلی نبوده است.
محمدجواد ظریف اخیرا با اشاره تلویحی به وضعیت کنونی اقتصاد ملی گفته است: «بعضیها کفران نعمت کردند، یادشان نبود «لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم ان عذابی لشدید» بالاخره شکر نعمت باید میکردیم و باید بکنیم.» اول اینکه باید گفت این حتما از همان قماش اختراعات ژول ورن است که وزیر امور خارجه بخواهد اینقدر با فراغ بال و گشادهدستی درباره اقتصاد حرف بزند یا بلکه بالاتر، بخواهد اقتصاد یک کشور را تنها به مدد حدود ۵۰ الی ۱۰۰ گرم گوشت که زبان نامیده شده، بالکل از فرش به عرش برساند!
جناب ظریف اما حالا بعد از گذشت ۵ سال و اثبات عمق غلط بودن چنین رویایی نیز حاضر به رها کردن آن نیست و بر همین اساس، در جایگاه پیامبری دلسوز ما را به شکرگزاری و دوری از کفران نعمت فرا میخواند. خدای مدنظر ظریف اما چنانکه در صحنه عمل مشخص است، جایی در آسمانها ندارد و یکسره در غرب کره زمین سکنی گزیده است؛ روزی در آمریکا و حالا در اروپا!
مساله دومی که باید به آن توجه داشت، این است که خلاف تصورات غلط ظریف و همفکرانش، خدا لامکان و لازمان است و هم او گفته است «به عزت و جلالم قسم، امید هر کس را که به غیر من دل ببندد، ناامید خواهم کرد!»
بر این اساس اگر جناب ظریف هم به این خدای سومی معتقد است، باید بداند کسانی که دیروز حتی آب خوردن مردم را هم به اشاره چشم کدخدا گره زدهاند، حالا نباید درس شکر و کفران به ملت بدهند. وانگهی! چنانکه بارها و بارها گفته شده، بنا به نظر قاطبه کارشناسان اقتصاد حامی و منتقد دولت، تاثیر تحریمها بر اقتصاد ایران در بالاترین حد آن، چیزی بین ۱۵ تا ۲۰ درصد است، لذا جناب قهرمان دیپلماسی باید بداند مضحکترین استدلال درباره وضعیت خراب اقتصادی کشور که رهاورد تفکرات غلط تصمیمگیران تیم اقتصادی دولت است، همین است که یکسره آن را به حوزه کاری ایشان گره بزنیم.
گریهآور اما این است که جناب وزیر امور خارجه به جای آنکه حداقل صادقانه مسؤولیت همان ۱۵ درصد حوزه مسؤولیتی خودش را بپذیرد، یکسره آن را به شکر نعمت نکردن عدهای دیگر گره زده، خود و همراهانش را کاملا مبرا میداند. از گفتن چنین کلمهای ابا دارم اما بگذارید با تمام تلخیاش بگویم که داشتن چنین وزیر خارجهای، بزرگترین فاجعه ممکن در حوزه سیاست خارجی تاریخ معاصر ایران است. وزیری که چند سال با بزرگنمایی نقش خود در اقتصاد، وعدههای ژول ورنی به مردم میدهد، روزی دیگر و در همین مسیر، با بزرگنمایی قدرت نظامی آمریکا و تحقیر قدرت ملی، مردم را میترساند و حالا با فرار از تمام مسؤولیتهایی که مستقیما متوجه او و تفکرات اشتباهش است، تنها راهحل ممکن را شکرگزاری ملت بابت عدم خروج اروپا و دیگران از همین برجام نیم بند و پا در هوا معرفی میکند.
ژول ورن در کتاب «بیست هزار فرسنگ زیر دریا»، زندگی دریانوردی به نام کاپیتان نیمو را روایت میکند که خود و همراهانش را در زیردریایی مرموز خود حبس کرده و چون یکی از کشورهای اروپایی خانوادهاش را از بین برده، او به دنبال انتقام است و به همین دلیل کشتیهای روی آب را غرق میکند. این مسائل باعث شده بود مردم فکر کنند زیردریایی او یک هیولاست. حالا که هیولای افکار اشتباه دولت در حال تخریب اقتصاد ملی است، ظریف گویا در هیبت همان کاپیتان نیمو به کشتیهای بیگناهی که از قضا خیرخواه او و دولت هستند، شلیک میکند.
کاپیتان نمو اما خوب است به جای شلیک به خودیها و بیگناهان، یک بار هم شده، اسلحهاش را درست هدفگیری کند و بداند آنها که حالا با او نرد دوستی میبازند، شریک همان کشوری هستند که خانوادهاش را از بین بردهاند! در انتها لازم است از روح جناب ژول ورن عذرخواهی کنم. آخر او بر خلاف ظریف و دوستانش از چیزهایی حرف میزد که بعدها همگی به واقعیت پیوست. عذرخواهم ژول عزیز!