به گزارش مشرق، حدود 65 سال از 28 مرداد سال 32 میگذرد. روزی که خیابانهای تهران صحنه عربده کشیهای هواداران شاه و برهم زدن امنیت عمومی شد.
چند ساعت بعد برنامههای رادیو قطع شد. یک نفر پشت تریبون قرار گرفت و گفت "الو! الو! اینجا تهران، الو! الو! اینجا تهران، مردم! خبر بشارتآمیز. چند دقیقه دیگر سرلشکر زاهدی، نخستوزیر، پیام شاهنشاه را برای شما قرائت میکند. مردم شهرستانهای ایران بیدار و هوشیار باشید. مصدق خائن فرار کرده است... مردم حسین فاطمی را قطعه قطعه کردهاند..."
بیشتر بخوانید:
روایتی از قیام ۳۰تیر/ نقش بارز آیتالله کاشانی در ابقای مصدق
آن روزها مثل حالا نبود که وسایل ارتباط جمعی حقایقِ رخ داده در یک شهر را در عرض چند دقیقه به گوش و چشم همه برساند. تنها وسیله خبررسانی رادیو بود و مردم شهرستانها صحبتهای نماینده مجلس درباره فرار مصدق و تکه تکه شدن شهید فاطمی را قبول میکنند.
کودتای 28 مرداد به نهضت ملی مردم ایران برای استقلال نفت از بیگانگان مهر خاتم زد تا سال 1342 که امام خمینی نهضت جدید اسلامی را با توجه به تجربههای ملی شدن نفت و مشروطه آغاز کرد. روابط ایران و انگلستان که به دلیل مخالفت با حقوق اساسی ملت ایران قطع شده بود، دوباره از سر گرفته شد و روابط ایران و آمریکا بیش از گذشته حسنه شد.
هرچند نباید اشتباهات محمد مصدق و هوادارانش را در به نتیجه رسیدن کودتا نادیده گرفت اما آنچه مهم است، توطئه بیگانگان بر مصالح ملت بود که دوباره بر نفت ایران سلطه یافتند. محیط خفقان و استبداد شدید نزدیک یک دهه بر فضای یک کشور حاکم شد. استبدادی که تا سال 57 همچنان ادامه یافت.
در این گزارش سعی شده تا به سوالات اصلی درباره کودتای 28 مرداد پاسخ داده شود.
**شاه در کودتای 28 مرداد کجا بود؟
روز 22 مرداد شاه دو برگه را امضا کرده بود. در یکی از آنها فرمان عزل مصدق و در دیگری فرمان بر سر کار آمدن فضلالله زاهدی(از فرماندهان ارتش) نوشته شده بود. شاه از راه احتیاط تهران را ترک و به بهانه استراحت به سواحل خزر میرود. سرهنگ نصیری رئیس گارد شاهنشاهی نیمه شب 24 مرداد به قصد دستگیری مصدق به منزل وی میرود اما خود را در محاصره نیروهای نظامی میبیند.
ارتشبد ریاحی رئیس ستاد ارتش از هواداران مصدق که از جریان کودتا آگاه شده بود طرح شاه را به مصدق لو داده بود. نصیری بازداشت شد و اکثر افسران حامی شاه دستگیر و دستور محاصره سعدآباد داده میشود. روز 25 مرداد، رادیو تهران بیانیه ویژه دولت را پخش کرد که در آن از انجام کودتایی نافرجام در شب گذشته یاد شده بود.
شاه که آن زمان در کلاردشت بود با خبردار شدن از دستگیری فرماندهان نظامی و محاصره کاخ سعدآباد، با کمک خلبان خاتمی (شوهر فاطمه پهلوی خواهر شاه) ابتدا به بغداد و سپس به رم فرار میکند. روزنامهها و رادیو، شاه را مقصر اوضاع موجود میدانستند. حزب توده خواستار سقوط سلطنت و اعلام جمهوری شد. طرفداران مصدق هنوز هم به ابقای سلطنت نظر داشتند و مصدق خواستار انحلال مجلس و تشکیل شورای سلطنت شد.
در روزهای 25 تا 28 مرداد، تظاهرات احزاب و گروهها علیه سلطنت و پایین کشیدن مجسمه شاه از خیابانها در جریان بود اما در پس پرده، فضلالله زاهدی به کمک خارجیها در حال ساماندهی کودتا بود. بعد از ظهر روز 27 مرداد، عدهای از ارتشیها که لباس شخصی به تن داشتند حوالی لالهزار به نفع شاه تظاهرات کردند.
روز 27 مرداد تیمسار ریاحی رئیس ستاد ارتش به افسران عالی رتبه ارتش تأکید کرده بود که ارتش در هر شرایطی به دولت وفادار بماند چرا که احتمال میداد شورشهایی به نفع شاه صورت بگیرد. با وجود این روز 28 مرداد، چنانکه باید و شاید آنها از حکومت مصدق دفاع نکردند.
روز 28 مرداد، فعالیت آنها بیشتر شد و با چوب و چماق به مراکز احزاب طرفدار مصدق حمله کردند. فرمانداری نظامی تهران که در اختیار مصدق بود ممانعتی نکرد و از جانب سران کودتا به فرماندهان واحدهای نظامی مقیم تهران دستور داده بودند که اگر از کودتا حمایت نمیکنید، سکوت اختیار کنید.
رفته رفته نقاط حساس شهر از جمله رادیو را بهتصرف درآورده و خانه مصدق محاصره شد. ساعت 3/5 بعد از ظهر 28 مرداد، زاهدی رسما سقوط مصدق و انتصاب خود به نخستوزیری را اعلام کرد. ساعت 7:30 با دستگیری مصدق کودتا پیروز شد و وی به بازداشتگاه رفت و شاه با تلگراف زاهدی به کشور بازگشت .
** نقش آمریکا در کودتای 28 مرداد
کرملین روزولت (برادرزاده تئودور روزولت رئیسجمهور اسبق آمریکا) کارشناس امور خاورمیانه سازمان سیا بود که نقش برجستهای در طراحی کودتا داشت.
روزولت اواخر سال 57 شمسی در مصاحبهای اعلام میکند "کودتای 28 مرداد نخستین عملیات مخفی علیه یک دولت خارجی بود که بوسیله سیا در ماههای آخر حکومت ترومن تنظیم شده بود." روزولت مدعی شده بود که اواسط سال 1953 به مدت سه هفته در ایران اقامت داشته و با کمک ژنرال شوارتکسف(مامور سازماندهی کادر شهربانی ایران در سالهای 20 تا 27 و از دوستان فضلالله زاهدی) کودتا را رهبری کرده است.
روزولت معتقد بود "اجرای کودتا برای سیا ضرورت داشت" وی 75 هزار دلار را برای خرج کودتا به سه آمریکایی و 5 ایران داده بود. تنها سه نفر هویت او را در تهران میدانستند. یکی شاه که از پیشنهاد عزل مصدق و سرکار آوردن زاهدی استقبال میکند. پیشنهاد رفتن به بغداد در صورت موفقیت آمیر نبودن مرحله اول کودتا نیز پیشنهاد روزولت بود.
محمدرضا پهلوی نیز در کتاب "ماموریت برای وطنم" درباره نقش آمریکا در کودتا چنین مینویسد "گاهی این سوال مطرح میشود که آیا دولتهای امریکا و انگلستان در قیام تاریخی 28 مرداد و برانداختن مصدق کمک مالی کردهاند یا خیر؟ هرچند من در حین انقلاب در خارج از ایران بودم ولی از جزئیات امور اطلاع داشتم و بعد از مراجعت به ایران نیز در جریان حوادث بودم و انکار نمیکنم که شاید بمنظور پیشرفت هدف این انقلاب ملی وجوهی هم از طرف هموطنان من خرج شده باشد..."
کرملین روزولت به جبران خدمتش در کودتا از سیا خارج شد و به معاونت کمپانی نفتی "گلف" رسید . جایی که بوی نفت میداد!
** شعبان بیمخ و فاحشههای شهرنو علیه مصدق!
روز 28 مرداد زنان فاسد ساکن "شهرنو" (محله بدنام و فاسد تهران) با چوب و چماق لاتهای تهران را همراهی کردند. به آنها گفته بودند در صورت برانداختن مصدق و بازگشت شاه، پول خوبی نصیبشان میشود.
آنها با سردادن شعار "مرگ بر مصدق" و "زنده باد شاه" به سمت خانه نخستوزیر در خیابان فلسطین کنونی رفتند. «پری بلنده»، «ملکه اعتضادی» و «پری آژدان قزی» از اهالی قلعه (همان شهرنو) با جمعی از زنان ساکن آنجا به جمعیت شعبان جعفری( بیمخ) پیوستند. «پری آژدان قزی» روز قبلش به دیدار شعبان جعفری در زندان رفته بود تا رخصت همراهی نوچههایش با کودتاگران را بگیرد.
بعد از بازگشت شاه به اوضاع آن محله سر و سامان داده شد و دیواری دورتا دور آن کشیده شد. سهامهایی هم در بانک به نام سردستههایشان شد.
اما شعبان جعفری هم حکایتی دارد. وی متولد 1300 در تهران است که به "شعبون بیمخ" و "شعبان درخونگاه" شهرت داشت. وی در خاطراتش مدعی است که در روز 28 مرداد تا ظهر در زندان شهربانی بوده اما تصاویر متعدد از روز 28 مرداد نشان میدهد وی و نوچههایش در ایجاد جو رعب و وحشت حرف اول را میزدند.
جعفری از شاهدوستان معروف بود و بعد از 28 مرداد یکی از معروفترین باشگاههای زورخانهای ایران در پیش از انقلاب اسلامی را با کمک مالی رژیم به نام «باشگاه جعفری» تاسیس کرد و شاه شخصا برای افتتاح آن حاضر شد.
وی پس از پیروزی انقلاب به خارج از کشور رفت و در روز 28 مرداد 85 (سالگرد کودتایی که در آن دست داشت!) در کالیفرنیا درگذشت.
** آیا آیتالله کاشانی از کودتاگران حمایت میکرد؟
فضلالله زاهدی تصور میکرد مقابلهای که مصدق در روزهای نخستوزیری با روحانیت کرده بود و توهینهای مکرر طرفدارانش به آیتالله کاشانی موجب خواهد شد تا وی را در کودتا یاری کنند.
توهینهای آن زمان به روحانیت و آیتالله کاشانی در نشریات دولتی و حزب توده بهقدری شدید بود که علما و طلاب حوزههای علمیه نجف، قم و مشهد در اعلامیههای مختلفی اعتراض خود را نشان دادند.
با این حال تصور زاهدی، فردای کودتا نقش بر آب شد چرا که آیتالله کاشانی که قبل از 28 مرداد در محدودیت بسر میبرد، رویه دولت و محدودیتهای حکومت نظامی را مورد اعتراض قرار داد و از دستگیر کردن افراد برخلاف قانون ناراضی بود. بعد از در دست گرفتن رادیو توسط حامیان زاهدی نیز، سخنگوی دولت وی اعلام کرد "اخیرا شخص گمنام و ماجراجویی بنام سید ابوالقاسم کاشی به تحریک علیه دولت دست زده و عوامفریبی میکند..."
آیتالله کاشانی حتی روز 27 مرداد آخرین هشدار را در نامهای به مصدق درباره احتمال کودتا میدهد و چنین مینویسد "حضرت نخست وزیر معظم جناب آقای دکتر مصدق دامت اقباله
گرچه امکانی برای عرایضم باقی نمانده است ولی صلاح دین و ملت برای این خادم اسلام بالاتر از احساسات شخصی است.... خودتان بهتر از هر کسی میدانید که تمام هم و غمم در نگهداری دولت جنابعالی است که خودتان به بقای آن مایل نیستید از تجربیات روی کار آمدن قوام و لجبازیهای اخیر بر من مسلم است که میخواهید مانند سیام تیر کذائی یکبار دیگر ملت را تنها گذاشته و قهرمانانه بروید. حرف اینجانب را درخصوص اصرارم در عدم اجرای رفراندم نشنیدید مرا لکه حیض کردید خانهام را سنگ باران و یاران و فرزندانم را زندانی فرمودید و مجلس را که ترس داشتید شما را ببرد بستید حالا نه مجلسی هست و نه تکیه گاهی برای این ملت گذاشتهاید. زاهدی را که من با زحمت در مجلس تحت نظر و قابل کنترل نگه داشته بودم با لطایف الحیل خارج کردید و حالا همانطور که واضح بود درصدد به اصطلاح کودتا است.
اگر نقشه شما نیست که مانند سی ام تیرماه عقب نشینی کنید و به ظاهر قهرمان بمانید... همان طور که گفتم آمریکا ما را در گرفتن نفت از انگلیسیها کمک کرد حالا به صورت ملی و دنیاپسندی میخواهد به دست جنابعالی این ثروت ما را به چنگ آورد و اگر واقعاً با دیپلماسی نمیخواهید کنار بروید این نامه من سندی است در تاریخ ملت ایران که من شما را با وجود همه بدیهای خصوصیتان نسبت به خودم از وقوع حتمی یک کودتا توسط زاهدی که مطابق با نقشههای خود شماست آگاه کردم که فردا جای هیچ گونه عذری نباشد اگر براستی در این فکر اشتباه میکند با اظهار تمایل شما.... سید مصطفی و ناصر خان قشقایی را برای مذاکره، خدمت میفرستم. سیدابوالقاسم کاشانی»
دکتر مصدق در پاسخ نامه دلسوزانه آیت الله کاشانی اما چنین نوشت:
«27 مرداد ماه مرقومه حضرت آقا توسط آقای حسن سالمی زیارت شد اینجانب مستظهر به پشتیبانی ملت ایران هستم. والسلام. دکتر محمد مصدق.»
به دلیل حکومت نظامی، انحلال مجلس توسط مصدق و تعطیلی روزنامهها عملا فضا برای ابراز عقیده توسط مخالفان شاه فراهم نبود. یکی از اشتباهات آن زمان انحلال مجلس توسط مصدق بود که میتوانست تا حدی انعکاس صدای مردم و سدی در برابر نفوذ بیگانگان باشد.
با پیروزی کودتاچیان، برخی افراد مانند مصدق به حبس و تبعید و شخصیتی همچون دکتر فاطمی به حکم دادگاه نظامی تیرباران شد و به شهادت رسید. آیتالله کاشانی که تا پایان عمرش (اسفند سال40) منزوی و خانهنشین شده بود گاهی با صدور اعلامیهها و گفتگو با رسانهها مخالفت خود را به از سرگیری روابط با انگلیس و نفوذ بیگانه اعلام میکرد.