به گزارش مشرق، «محمدحسین محترم» در یادداشت روزنامه «کیهان» نوشت:
هرچند بعداز سخنان رهبرمعظم انقلاب تکلیف مذاکره با آمریکا در شرایط کنونی روشن شد اما براساس تجربه از اول انقلاب تاکنون باید همچنان مراقب جریان نفوذی غربگرا در داخل کشور بود تا هزینههای جبران ناپذیر بیشتری را برکشور تحمیل نکنند. لذا
۱- رهبرمعظم انقلاب در دیدار اخیر با مردم عامل مشکلات و «نقدینگیِ عظیم در کشور» را «نحوه مدیریّت و سیاست گذاریِ اجرایی» و «سیاستهایاشتباه» برشمردند و تاکید کردند «اگر عملکردها بهتر، با تدبیرتر، بهنگامتر و قویتر از این باشد، میشود در مقابل تحریمها ایستاد». ایشان سرازیر شدن «هجده میلیارد دلار ارز» به جیب قاچاقچیها و مفسدان اقتصادی را ناشی از «بیتدبیریها و بیتوجّهیها» دانستند و تصریح کردند«دنبال آن کسی که «میگیرد» میگردیم درحالیکه تقصیر عمده متوجّه آن کسی است که «داده»؛ او را باید دنبال کرد».
این بیتدبیری و سوء مدیریتها اگر خیانت نباشد به فرمایش رهبری«یک خطای بزرگ و مهمی» است.حال سؤال اصلی این است که چرا چنین خطای بزرگ و مهمی در مدیریت اجرایی کشور رخ داده است؟ پاسخ این سؤال را باید در فراز دیگری از سخنان رهبری جستوجو کرد.ایشان راه علاج مشکلات و جلوگیری از سوء مدیریتها را اصلاح طرز تفکر حاکم بر مدیریت اجرایی کشور و کنار گذاشتن افراد ناکارامد و به نوعی نفوذی عنوان و تاکید میکنند «رؤسا و مسئولین کشور بایستی همکاران خوبی را انتخاب بکنند و دولت از آدمهای وارد و مطّلع و باهوش در مدیریّتهای کلان و وزارتخانهها استفاده کند».
۲- براساس رهنمودهای رهبر معظم انقلاب مجموعه دولت باید باور کند مشکل اقتصادی کشور نه منابع است و نه امکانات، بلکه «جریان نفوذی در سایه برجام» است که با نگاه به دست دشمن خائنانه و مزدورانه تلاش دارد از طریق مشاوره دادن غلط به مسئولان و تغییر محاسبات آنها،مانع حل مشکلات مردم شود و زمینه القای ناکارامدی نظام و ایجاد آشوب در کشور را فراهم کند. با توجه به اینکه نه هنوز تحریمها اعمال شده و نه اتفاق مهمی در اقتصاد ایران رخ داده و نه در اقتصاد جهانی، افزایش چند باره و غیر منطقی و ناگهانی قیمت ارز و سکه و کاهش ارزش ریال با واقعیتهای اقتصادی ایران همخوانی ندارد و بلکه این از وجود افراد تصمیمگیر و تصمیمسازی در حاشیه تیم اقتصادی – سیاسی دولت حکایت میکند که با سیاستهای آمریکا هماهنگ هستند!.
۳- در جنگ اقتصادی - روانی کنونی هرچند بعداز پاره کردن برجام هرگونه ادعایی در جهت القاء نیاز به مذاکره با آمریکا یک توهین بزرگ به شعور هر ایرانی و نشان از نابالغی و عقبماندگی سیاسی این افراد است اما سؤال اساسی این است که رئیسجمهور آمریکا با امید به چه کسانی و براساس چه اطلاعاتی منتظر تماس دولت ایران برای مذاکره و توافق جدیدی بود.؟! گرچه مشخص بودکه هسته اصلی جریان پشت پرده نامه سرگشاده مذاکره مستقیم با آمریکا جریان نفوذ کرده در دولت است و مشاور رسانهای رئیسجمهور برای انحراف افکار عمومی توئیت کرده بود«این موضع دولت نیست»! اما مواضع بعدی این جریان دم خروس و تناقضگویی آنها را آشکار کرد.
وی در توئیت چند روز بعد خود خواستار «مذاکره با آمریکای بدون ترامپ» شد! مشاور سیاسی رئیسجمهور نیز در توئیتش ادعا کرد «اگر ترامپ به برجام برگردد، امکان مذاکره با ترامپ وجود دارد»! یک شخصیت ساکت فتنه هم مدعی شد «پیشنهاد ترامپ را باید در شورای عالی امنیت ملی بررسی کرد»!....بیبیسی و رسانه های داخلی همسو با بیبیسی هم روی این مواضع معرکه گرفتند.لذا اولا تناقص این جماعت باعث شده تا هم ادعای مذاکره با آمریکای بدون ترامپ و هم با آمریکای ترامپ را داشته باشند! ثانیا «جریان نفوذی در سایه برجام» برای جلوگیری از آبروریزی خود تلاشهای «سازشکارانه» را «سازگاری با جامعه بین المللی»! القاء میکند ثالثا نکته مهم این است که ادعای شرط «بازگشت ترامپ به برجام» برای مذاکره ابتدا از سوی وندی شرمن مذاکرهکننده آمریکایی مطرح و به جریان نفوذی داخلی دیکته شده است!.
۴- اتخاذ «مواضع انفعالی» آقای روحانی در هیئت دولت در هفته گذشته مبنی بر اینکه «با روند خوبی داشتیم مذاکره میکردیم و اگر میخواستید همدیگر را ببینیم چرا پل را خراب کردید؟ و اگر راست میگویید بیایید پل را دو مرتبه درست کنید»!، بعداز «مواضع انقلابی» دو هفته قبل از آن نشان میدهد جریان نفوذی همچنان در حال برنامهریزی و یارگیری و تاثیرگذاری بر مواضع مسئولان کشور است تا جایی که دیوید پولوک مشاور سابق وزارت امور خارجه آمریکا اذعان میکند «پیشنهاد مذاکره از سوی آمریکا از پیش برنامهریزی شده بود و مسئله غیرمنتظره آن است که این پیشنهاد از نظر برخی در ایران مثل... هم ایده قابل قبولی است»!!.
این مواضع آقای روحانی در حقیقت نتیجه همان تلاش جریان نفوذی برای تغییر محاسباتی مسئولان کشور است و نکته مهم این است که این جریان نفوذی به خود آقای روحانی نیز رحم نخواهند کرد تا جایی که مشاور رئیسدولت اصلاحات در سایت «دیپلماسیایرانی» اعتراف میکند«روحانی هم مثل خاتمی است، و همانگونه که خاتمی تمام شد، روحانی نیز تمام شده است؟!»آنچه که از فحوای تلاشهای جریان غربگرا برداشت میشود این است که خود آنها هم با توجه به تحولات جاری زمان را برای مذاکره مناسب نمیبینند اما فضاسازی رسانه ای – سیاسی آنها در حال زمینه سازی برای«مذاکره در زمانی مناسب» با تاکتیک «خرید زمان به امید گشایش» است.
براین اساس همانگونه که در انتظار پیروزی هیلاری کلینتون بودند، و توهم حمایت عملی از اروپا را داشتند، اکنون درانتظار تغییر ترکیب کنگره آمریکا در انتخابات میان دورهای این کشور و در توهم شکاف در بدنه تصمیم سازی آمریکا نشستهاند تا شاید شرایط برای مذاکره با آمریکا بهتر شود. سخنان آقای روحانی خطاب به ترامپ را اولا باید در جهت سناریوی فوق ارزیابی کرد و ثانیا نشان میدهد مذاکره پشت پرده با آمریکا بدون اطلاع نظام «با روند خوبی» به زعم آنها وجود داشته است!
ثالثا این سخن ناشی از افسوسی است که «روند خوب مذاکرات پشت پرده» منجر به دیدار با ترامپ نمیشود! آنگونه که المانیتور فاش کرده «برنامه برای ساعت ۳۰/۸ صبح روزی که روسای جمهوری ایران و آمریکا در نشست مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی میکنند، در هتلی تنظیم شده بود که حسن روحانی در آنجا اقامت میکند» این پایگاه خبری آمریکایی ادعا کرده «این مکانی است که ترامپ سال گذشته بعد از تماس مکرون رئیسجمهور فرانسه با رئیسجمهور ایران، میخواست در نیویورک با روحانی دیدار کند»!
این خبر المانیتور به نوعی با سخنان رئیسدفتر رئیسجمهور مبنی بر اینکه آمریکاییها سال گذشته ۸ بار پیشنهاد دیدار با روحانی را داده بودند، قابل راست آزمایی و قابل تامل است!. المانیتور تاکید میکند سال گذشته همزمان با پیشنهاد دیدار با روحانی، مقامات آمریکایی از جمله تیلرسون وزیرخارجه وقت آمریکا با همتای ایرانیاش در حاشیه نشست مجمع عمومی سازمان ملل دیدار کرده بودند که بعداز انتشار خبر آن با تکذیب وزارت خارجه مواجه شد، اما آقای روحانی در آخرین گفتوگوی رادیو و تلویزیونی تایید کرد که چنین دیدارهایی انجام شده است! لذا درز پیدا کردن خبر دیدارهای محرمانه مقامات ایرانی با آمریکاییها و متعاقب آن تایید از سوی رئیسجمهور همزمان با ارسال پالس برای باز نگه داشتن مسیر مذاکره، با تکذیبیههای رسمی وزارت خارجه و مواضعی که برای افکارعمومی داخلی بیان میشود، همخوانی ندارد. بقول خود آقای روحانی «قسم حضرت عباس را باور کنیم یا دم خروس را ؟»!!.
۵-پاره کردن برجام و تشکیل گروه اقدام علیه ایران در دولت ترامپ در پاسخ به «اعتمادسازی»! و «تعطیلی صنعت هستهای کشور» از سوی دولت تدبیر در حقیقت همان«محور شرارت» نامیدن ایران از سوی بوش در پاسخ به همکاری و تعامل دولت اصلاحات با آمریکا در افغانستان و همزمان با کودتای ۲۸ مرداد، در حقیقت همان کودتا علیه دولت قانونی ایران پس از دوسال مذاکره مصدق با آمریکایی هاست. اما متاسفانه انفعال در مقابل آمریکا وجه مشترک دولت اصلاحات و دولت تدبیر با دولت مصدق است.
همانگونه که دولت اصلاحات پس از محور شرارت خواندن ایران از سوی آمریکا با نامه نوشتن به بوش برای همکاری در خلع سلاح حزبالله ! همچنان منفعلانه و ذلیلانه بدنبال بدست آوردن دل کدخدا بود، اکنون نیز شاهدیم علیرغم پاره کردن برجام و تشدید تحریمها و تشکیل گروه اقدام علیه ایران، دولت تدبیر همچنان بر مدار انفعال حرکت میکند و نمیخواهد از تجربههای گذشته عبرت بگیرد و به مدار مقاومت وارد شود.
۶- اما رهبرمعظم انقلاب با تحلیل عمیق و مستدل در دیدار اخیر با مردم که شاید یکی از طولانیترین سخنرانیهای ایشان بود، موضع نظام و مردم و دولت را روشن کردند. ایشان بااشاره به «بازی سیاسی» و «لحنِ مزخرف و چرندِ» آمریکاییها تاکید کردند« همه بدانند،هم مردم و هم سیاستمداران ما و دیپلماتهای ما،خلاصهِ حرف این است که جنگ نخواهد شد و مذاکره هم نخواهیم کرد و مذاکره با آمریکا را امام ممنوع اعلام کردند». رهبرمعظم انقلاب دو شرط واقعی نظام برای «بازی خطرناکِ مذاکره با آمریکا» را بیان کردند: اولا «به فرموده حضرت امام ره آمریکا باید آدم شود و از اسرائیل حمایت نکند» ثانیا بعداز اقتدار سیاسی- دفاعی «جمهوری اسلامی به اقتدار اقتصادی و فرهنگی برسد.»