به گزارش مشرق، شاید باورش سخت باشد اما رفتن به قبرستان برای من همیشه با حسی وصف ناشدنی همراه است؛ قدم زدن بین کسانی که روزگاری در این هوا نفس کشیدهاند، عاشق شدهاند، خندیدهاند، گریه کردهاند، و شاید تاثیری در این دنیا گذاشتهاند و حالا تمام طول زندگی شان در چند کلمه سنگ نوشته خلاصه شده است حسی بین دلتنگی، غم و کنجکاوی را برایم تداعی میکند و هر چه قبرستانی تاریخی تر و قدیمی تر برایم جالبتر.
بعد از پیگیریها و هماهنگیهای لازم با سازمان میراث فرهنگی و نماینده شورایخلیفهگری ارامنه در روز تعیین شده به قبرستان تاریخی ارامنه مشهد میروم.
موقعیت جغرافیایی قبرستان
از میدان احمدآباد سوار تاکسیهای خطی که بشوی بعد از طی چند چهارراه به میدان ابوطالب میرسی؛ دور میدان پیاده میشوم، سمت راست بولوار حر عاملی است، از یکی از کاسبهای محل میپرسم قبرستان ارامنه کجاست، نگاهی متعجب به سرتا پایم میکند و میگوید نشنیدهام؛ به راه خودم ادامه میدهم کمی جلوتر از عابری میپرسم بولوار شهید کریمی کجاست، میگوید مستقیم برو چهارراه سمت چپ؛ آدرسم را نگاه میکنم نوشته نبش تقاطع کریمی و حر عاملی، مسیر کوتاهی نیست اما بالاخره میرسم دقیقا نبش چهارراه.
تقاطع بلوار کریمی و حر عاملی در کنار ساختمان شهرداری منطقه ۲ دیواری نه چندان بلند اما طولانی به رنگ زرد است که پشت آن برگی از تاریخ مشهد خفته است؛ ساکت، باصفا و بدون رفتوآمد، حکایت قبرستانی تاریخی در قلب مشهد است.
ارامنه و مسحیان مشهد، اموات خود و نیز همکیشان آمریکایی، کانادایی و روس، زنان و کودکان آواره لهستانی را اینجا به خاک سپردهاند.
پشت دیوارهای سرد و ساکت این گورستان سالهاست کسی دفن نشده است. اینجا قبرستانی است که ورود به آن شاید سخت باشد اما غیرممکن نیست.
وسعت آرامستان
طبق آنچه در گزارشهای پیشین از این قبرستان دیده میشود، محدوده زمین قبرستان ارامنه مشهد وسعتی معادل ۴ هزار و ۵۴۲ مترمربع است در حالیکه عددی که در تابلوی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، وسعت این مکان ۲ هزار و ۵۸۴ متر مربع ذکر شده است.
در هرصورت مطلب مهم این است که در سالهای گذشته با هماهنگی و موافقت شورای خلیفهگری ارامنه وسعتی معادل ۲ هزار و ۵۸۴ مترمربع از کل ملک قبرستان جهت ایجاد «بلوار شهید کریمی» تخریب شده و اجساد داخل قبرها با حضور مقام اسقف و خانوادههایی از بازماندگان طی مراسم خاصی با احترام به این بخش از آرامستان منتقل شده است.
سنگ قبرها و صلیبهایی که بعضی شکسته و خاک خوردهاند و با مرور زمان بعضی نامها نیز پاک شده، تنها نشانههای این آرامستان هستند.
کلیسایی برای تشریفات
از در ورودی آرامستان که وارد میشوی اولین چیزی که نظرت را جلب میکند ساختمان سفیدرنگی است که تقریبا در وسط محوطه و در امتداد شرقی-غربی قرار گرفته است. این ساختمان سفیدرنگ کلیسای کاتارینه مقدس است و از آن دست کلیساها است که برای برگزاری تشریفات قبل از دفن ساخته میشوند.
کلیسا ساختمانی ساده، بدون گنبد و برج ناقوس و در مساحتی ۱۰۲ مترمربعی ساخته شدهاست. قسمت ورودی که با سه پله از کف قبرستان جدا میشود یک فضای کوچک مربع شکل است با دو ستون سفید و سقفی آبی رنگ و یک درب قهوهای. سردر کلیسا کتیبهای به خط ارمنی وجود دارد که نشان میدهد این مکان را ملکن هارتوانیان (ارمنی ثروتمند) و همسرش به یادبود بانو کاتارینه هاکوپیان(مادر همسرش) در سال ۱۹۴۷میلادی بنا کردهاند.
درب ورودی که گشوده میشود وارد هال چهار ضلعی می شوی که نمازخانه و محراب را در خود جای داده است. دو عکس بزرگ متعلق به حضرت مریم و عیسی (علیهماالسلام) در محراب چشم را مینوازد و همزمان عطری شبیه عود مشام را.
محراب اتاقکی کوچک و مستطیلی با سقفی گنبدی است که به وسیله ۲ستون در قسمت جلو و چهار پله قرینه در دو طرف از نمازخانه جدا میشود. جهت محراب کلیسا به سمت زادگاه حضرت مسیح (علیهالسلام) در شهر ناصریه فلسطین است.
سقف آبی و گنبدی شکل نمازخانه با مقرنس تزیین شده و در عین زیبایی، بسیار ساده به نظر میرسد. پلههای سمت راست محراب مسیر را به سمت سرداب بانو کاتارینه هدایت میکند. این بانوی مسیحی راهبهای متولد شوش ارمنستان است و تصویرش بالای مزار قرار دارد. خطوط ارمنی روی مزار حکایت از عمر ۶۶ ساله این بانو دارد.
در این بازدید آلفرد هاوان «نماینده شورای خلیفهگری ارامنه تهران و شمال» در خراسان رضوی و مرد میانسال مسلمانی که او را با نام فامیلی ظریف مینامیدند و از طرف ارامنه مسئولیت آرامستان را به عهده دارد و نیز خادم افتخاری آرامستان که جوانی مسیحی زاده به نام «داریوش کرکی» است؛ همراهیمان میکنند و همزمان با بازدید از بخشهای مختلف، درباره تاریخچه و نکات تاریخی و معماری هربنا توضیح میدهند.
ظریف میگوید: در مسیحیت هر کلیسا بر ۱۲ ستون بنا میشود که این ستونهای ۱۲گانه، سمبل ۱۲ حواری حضرت مسیح است؛ اما در این کلیسا چیزی دیده نمیشود، چون ستونها درون دیوارها پنهان شدهاند.
او درباره علت دیده نشدن گنبد کلیسا از نمای بیرون هم توضیح میدهد و میگوید: پشت بام کلیسا دیوار دارد و گنبد داخل فضای مستطیلی عمیقی قرار گرفته و با یک سقف سایبان شکل و تعدادی ستون کاملا پنهان شده است.
هنگام خروج از کلیسا یک لیست و کروکی سمت راست درب ورودی از داخل نظرم راجلب میکند، هاوان توضیح میدهد: به علت اینکه اکثر بازماندگان متوفیان این آرامستان در خارج از کشور اقامت دارند و معمولا دیر به دیر به اینجا میآیند، قبرهایی که مشخصات صاحبانشان مشخص بوده را با کروکی دقیق مشخص کردهایم تا دچار زحمت نشوند.
تعداد کل قبرهای شناسایی شده که در این لیست و کروکی مشخص شده ۲۰۲ قبر است. روی لیست ۱۷ نفر نامشان با نقاط قرمزرنگ متمایز شده است. علت این تمایز را میپرسم میگویند اینها افراد ثروتمند و خیری بودهاند که قبل از دفنشان در این آرامستان ، در ساخت این کلیسا مشارکت داشتهاند.
از کلیسای کاتارینه که خارج میشویم دو قبر یک شکل دقیقا جلوی پلهها نظرم را جلب میکند؛ سنگهای باشکوه و صلیبی بزرگ با چهار «عود سوز» که براساس اعتقادات مسیحیان روزهای یکشنبه برای شادی روح متوفیان در آنها کندر و عود دود میکنند. این دو مقبره متعلق به داماد و دختر بانو کاتارینه یعنی ملکن هارتوانیان و همسرش بانو هاکوپیان است.
اولین شخص مدفون در آرامستان
مسیر را ادامه میدهیم و گفتوگوی ما با آلفرد هاوان به اینجا میرسد که اولین شخص مدفون در این آرامستان کیست، میگوید: زمانی که تدفین مسیحیان در قبرستان روسها ممنوع شد، مسیحیان مشهد به فکر خرید مکانی برای تبدیل آن به آرامستان بودند.
او قبری را دو ردیف عقبتر از قبر هارتوانیان نشانم میدهد و میگوید: در همان روزها، مادربزرگ آقای داویدیان، یکی از اولین دندانپزشکان مشهد، درگذشت و همین بهانهای برای خرید این محل شد.
روی سنگ قبر نام سانتیک داویدیان به چشم میخورد که سال وفاتش را ۱۹۳۹ قید کرده؛ یعنی ۷۹ سال پیش.
کوچکترین فرد مدفون در آرامستان
در میان سنگ قبرها، توجهم به سنگ قبرهای کوچکی جلب میشود. تاریخهای تولد و مرگ روی این سنگهای کوچک نشان میدهد که زیر سنگها کودکان مدفون شدهاند. این حس تلخ با کنجکاوی همراه میشود و مرا به یافتن قبر کوچکترین فرد مدفون شده در این آرامستان ترغیب میکند. پس از حدود نیم ساعت جستوجو، نزدیک دیواری که در همسایگی «شهرداری منطقه دو» است، به قبر دخترکی ۲۷روزه میرسم؛ «ابا ویلیامز» که در سال ۱۹۴۲ میلادی(۱۳۲۲ش) برای همیشه و بدون لالایی در اینجا به خواب رفت.
آخرین فرد مدفون در آرامستان
شنیدههایم حکایت از آن داشت که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دیگر هیچ کس در این قبرستان دفن نشده است، اما با دیدن تاریخ فوت تعداد زیادی از سنگها متوجه میشوم «شنیدن کی بود مانند دیدن»! افرادی که بعد از سال ۱۹۷۸ میلادی در این آرامستان دفن شدهاند، کم نیستند.
تهیه لیستی از تمام تاریخهای فوت، مرا به این نتیجه میرساند که «شورا مهرابیان» ،آخرین فردی است که با خستگی ۷۴ سال زندگی، در سال ۱۹۹۵ م (۱۳۷۴ش)، در این مکان آرام برای همیشه به خواب رفتهاست.
قدمت آرامستان
در گزارش هایی که قبلا از این آرامستان منتشر شده ، همواره از اینجا به عنوان قبرستانی با قدمت ۱۰۰ سال و حتی بیشتر یاد شده است، علت را از آقای هاوان جویا میشوم؛ میگوید: آنچه باعث این اشتباه شده است وجود سنگ قبرهایی در این قبرستان است که قدمت ۱۰۰ ساله دارند اما سالها بعد از دفن متوفای آنها، از مکانهای دیگر به اینجا منتقل شده، او تاکید میکند: قدمت واقعی اینجا از دفن بانو ساتنیک داویدیان است.
اشکال متفاوت صلیبها
با گشتی که در آرامستان میزنم متوجه اشکال مختلف صلیبهایی میشوم که روی قبرها وجود دارد؛ علت را که جویا میشوم توضیح میدهند بهعلت اینکه در اینجا مذاهب مختلفی از مسیحیت مدفون هستند به تبع آن شکل صلیبها هم متفاوت است. صلیب ارتودوکسهای آرامستان بیش از همه نظرم را جلب میکند، صلیبی که آن اشکال چلیپای معمول را ندارد و با دو خط اضافه؛ یکی مایل در قسمت پایین و یکی صاف در بالا، با دیگر صلیبها تفاوت آشکاری دارد.
درباره این دو خط اضافه روی صلیب تحقیق کردم اما به پاسخ شفافی نرسیدم؛ بعضی نوشتهاند که این دو خط نماد بهشت و جهنم هستند.
جالب آنکه این صلیبهای رمزآلود روی قبور روسهای مدفون در قبرستان ارامنه مشهد هم وجود دارد. در حالیکه صلیبهای روی قبر کاتولیکها، ساده و به همان شکل معمول چلیپایی است، صلیب ارمنیها در حاشیه دارای طرحی شبیه گل است. آشوریهای متوفی در این آرامستان، صلیبهایی دارند که انتهای آن به شکل نیمدایره است.
متفاوتترین سنگ قبر
علاوه بر تفاوت در شکل صلیبهای قبرهای مختلف و خطهای متفاوت که بر سنگها نقش بسته، شکل خود سنگها هم متفاوت است؛ سنگهایی که حکایت از ثروت، شهرت و موقعیت اجتماعی صاحبانشان دارند. اما متفاوتترین سنگ که توجهم را جلب کرد، مربوط به مزار «سدا مستوفیان» است؛ مزاری در ضلع غربی قطعه لهستانیها که به شکل کتاب طراحی شده است. او در زمان مرگ، نویسنده ای ۲۵ ساله بوده که شاید اگر روزگار مهلت بیشتری به او میداد، روزی نویسندهای مشهور میشد.
برای دفن اموات
مانند آنچه در قبرستانهای مسلمانان معمول است، متوجه شدم در اینجا هم همه سنگ قبرها در یک جهت قرار گرفتهاند و آن جهت مشترک هم محراب کلیسا است؛ با چند سوال و تحقیقی مختصر برایم ثابت میشود که جهت محراب همه کلیساها به سمت محل تولد عیسی مسیح(ع) یعنی شهر ناصریه در فلسطین اشغالی است.
مهمانان خارجی مدفون در آرامستان
همه افراد دفنشده در این آرامستان ایرانی نیستند و این را میتوان با نگاهی روی نوشتههای سنگها به راحتی دریافت. دست سرنوشت افرادی با ملیتهای مختلف ازجمله آمریکایی، روسی، گرجی، کانادایی، فرانسوی، آلمانی، لهستانی، روسیه سفید، سوئیسی، اکراینی، ارمنستانی و انگلیسی را به این شهر کشاند و در این محل ابدی کرد.
خطوط نوشته شده روی سنگ قبرها
یکی دیگر از چیزهایی که در حین قدم زدن در این مکان نظر را جلب میکند وجود رسمالخط های مختلف روی قبرهاست؛ خطوط فارسی ،آشوری،ارمنی ،انگلیسی،لهستانی ،فرانسوی و روسی روی سنگ ها قابل تشخیص است.
قبرهای مهاجران لهستانی
مهمترین و ارزشمندترین قسمت آرامستان،شاید بخش لهستانیها است؛ آن هم از این جهت که یادگاری از جنگ جهانی دوم در مشهد هستند.
فرامرز صابر مقدم، کارشناس سازمان میراث فرهنگی توضیح میدهد: زنان و کودکانی که پس از سپری شدن دوران تبعید در اردوگاههای کار اجباری در سیبری ، در سال ۱۹۴۲ با کشتی به ایران آورده میشدند، تعدادی هم به مشهد میآیند، اما بیماری و ضعف بنیه به بعضی از آنها امان نمیدهد تا بار دیگر به وطن برگردند و همان سال فوت میکنند و در این مکان مدفون میشوند.
جمعا ۲۲ قبر ساده و یک شکل در ضلع جنوبی قبرستان همراه با دو لوح یادبود یکی قدیمی و یکی دیگر جدید که از طرف کشور لهستان در این مکان نصب شده است، در قطعه لهستانیها وجود دارد.
آلفرد هاوان برایم توضیح میدهد که تعدادی از این لهستانیها در همان سالی که وارد مشهد میشوند در جریان کمک به زلزلهای که در شهر قوچان اتفاق میافتد، در اثر سقوط هواپیما جان باختند و اینجا مدفون شدند.
۶ قبر بینام هم در بین این ۲۲ قبر وجود دارد که نام و نشانی ندارند و فقط میدانیم ملیتشان لهستانی است .
داریوش کرکی به قبری در قسمت لهستانیها اشاره میکند که گفته میشود ۱۳ لهستانی در آن مدفون هستند!
تنها ردپای این مهمانان ناخوانده و رنج کشیده که آن زمان مورد محبت و مهماننوازی مردم مشهد قرار گرفتند، همین ۲۲سنگ قبر است که هنوز هم با احترام حفظ و نگهداری شده است و آنطور که همراهانمان در این بازدید میگویند هرساله در سالروز ورود لهستانی ها به ایران افرادی از سفارت لهستان برای ادای احترام به این قبور به آرامستان مراجعه میکنند.
مهمترین سنگ قبر در آرامستان
مهمترین قبر این گورستان متعلق به مُبلغ آمریکایی «لوئیس اف.اسلستین» است که در سال ۱۸۹۵م (۱۲۷۴ش) در مشهد ساکن شد و در طول دوران ۲۳ ساله حضور و تلاش خود در مشهد و قبل از مرگش به سال ۱۹۱۸م (۱۲۹۷ش) موفق شد تنها دو یا سه نفر را به آئین مسیحیت رهنمون سازد!
در بعضی گزارشهایی که از این آرامستان نوشته شده، به اشتباه «اسلستین» را اولین مدفون این قبرستان میدانند و به همین دلیل قدمتی ۱۰۰ ساله به این مکان میدهند که صحت ندارد. طبق نظر نماینده خلیفهگری ارامنه در خراسان رضوی، این قبر مانند خیلی از قبرهای قدیمی دیگر، سالها بعد از مرگ وی، بهدلیل خرابی قبرستانهای دیگر، به این مکان منتقل شده است.
تاریخ حضور ارامنه در مشهد
شاید حضور ارامنه در شهری مذهبی مثل مشهد کمی عجیب باشد؛ همانطور که در این قبرستان قدیمی قدم میزنیم آلفرد هاوان برایم میگوید: تاریخ مشهد را که بررسی کنی متوجه میشوی برای اولینبار نادر شاه افشار تعدادی از خانوادههای ارامنه و یهودی را به مشهد کوچ داد و آنها را در محله عیدگاه و بیرون از آن ساکن کرد.
از آنجایی که خراسان با کشورهای آسیانه میانه هم مرز بود، لذا پلی ارتباطی شد بین این کشورها و تجار و صنعتگران مسیحی بسیاری از ایروان، قره داغ، نخجوان، ترکستان و روسیه به این استان مهاجرت کردند.
این روال مهاجرت مسیحیان اواخر قرن ۱۹ میلادی و در زمان حکومت قاجار، سرعت بیشتری گرفت و مسیحیان زیادی از مرز باجیگران و درگز اقامت کردند، بعدها تجار ارمنی از بقیه مناطق ایران مانند آذربایجان و ارمنستان هم به خراسان مهاجرت کردند و به کارهای صنعتی و تجاری مشغول شدند .
آلفرد هاوان «نماینده شورای خلیفهگری ارامنه در خراسان رضوی» معتقد است ۹۰ درصد تاجران پنبه و خشکبار ایران به خارج از کشور، تجار ارامنه خراسان بودهاند که در مشهد، نیشابور و سبزوار زندگی میکردهاند.
مشاهیر مدفون در آرامستان
حین گفتوگو با نماینده خلیفهگری ارامنه، از مشاهیر مدفون در آرامستان میپرسم؛ هاوان از ملکن هارتوانیان(داماد راهبه کاتارینا) نام میبرد که صنعت نساجی و برق را برای مشهد به ارمغان آورده است.
«آرسن مانگاساریان» موسس اولین سینمای مشهد، «هران مانگاسارین» که بعد از مرگ پدر (آرسن)، هفت سینما در مشهد آن زمان تاسیس میکند و بانو «النا درمگردپچیان»، معلم زبان روسی و پیانو، مهندس «یفرم توماس» که بخشی از آسفالت بولوار وکیلآباد از اقدامات اوست، از افرادی هستند که آقای هاوان به عنوان مشاهیر مدفون در این محل از آنها نام میبرد.
به لیست متوفیان که داخل کلیسای کاتارینه بود مراجعه میکنم، دو نفر از افرادی که اسمشان با نقاط قرمز مشخص شده، از موسسان سینماهای مشهد هستند یعنی «آبکار گاسپاریان» و «آرمناک سانتوریان».
«پول ژولیا» که پروفسور هماتولوژی بوده و سه کشیش، از دیگر افراد مهم مدفون در قبرستان هستند که میتوان به عنوان افراد مشهور این محل ، از آنها یاد کرد .
تابلویی وارونه
در قسمتی از آرامستان، تابلوی قهوهای رنگی وارونه که به دیوار کلیسا تکیه کرده؛ حس کنجکاویام را برانگیزد. مربوط به سازمان میراث فرهنکی، صنایع دستی و گردشگری است که طبق نوشتههای قسمت اول به زبان انگلیسی، این مکان، در تاریخ ۱۶ مارس ۲۰۱۶ میلادی به نام کلیسا و قبرستان ارامنه به شماره ۳۱۴۴۴ ثبت ملی شده است. قدمت آن اواخر دوره قاجار و مساحتش ۲ هزار و ۷۷۶ مترمربع بیان شده و این وسعت و قدمت با آنچه از نماینده شورای خلیفهگری ارامنه شنیدیم، در تناقض است.
در ادامه نوشته های تابلوی وارونه، به اهمیت محل از لحاظ سیاسی و تاریخی اشاره شده و در قسمت پایانی به زبان فارسی ماده ۵۸۸ و ۵۶۰ از قانون مجازات اسلامی در خصوص اموال تاریخی، فرهنکی بیان شده است.
علت اینکه چرا این تابلو به جای نصب در بیرون از آرامستان ، در داخل آن هم به حالت وارونه قرار گرفته را جویا میشوم، گفته میشود شهرداری با نصب این تابلو در بیرون آرامستان مخالفت کرده است !
یک افسوس
با رهگذران و کسبه حوالی آرامستان هم کلام شوید متوجه میشوی بعضی ساکنان که حتی چندین سال از سکونت شان در محل میگذرد ، از وجود برگه هایی از کتاب تاریخ شهرشان پشت این دیوارهای زرد بی اطلاعند و بعضی دیگر که به دنبال شنیده ها، به قصد بازدید راهی این مکان می شوند ، معلوم نیست بتوانند از سازمان میراث فرهنگی، اجازه ورود و بازدید بگیرند یا نه !
نظر آلفرد هاوان (نماینده شورای خلیفه گری ارامنه) را که در این مورد جویا می شوم معتقد است اگر این آرامستان به یک مکان تاریخی برای بازدید عموم تبدیل شود هم باعث آشنایی بیشتر مردم با گذشته این شهر میشود و هم آرامستان از این رکود و سکوت و سردی در میآید.
در تمام طول مسیر برگشت با خودم فکر میکنم اگر چه در چهل سال اخیر عدهای همواره بر طبل تفرقههای قومی و مذهبی در ایران کوبیدند اما واقعیت برای کسانی که چشم بینا دارند چیز دیگری است؛ در کشوری که طبق قانون اسلام امکان تخریب قبرها پس از گذشت ۳۳ سال وجود دارد در قلب پایتخت مذهبی آن یعنی مشهد، قبرستانی مربوط به هموطنان ارامنهمان وجود دارد که قدمتی ۸۰ ساله دارد و حتی جزء آثار ملی ثبت هم شده است.