به گزارش مشرق، روزنامه «کیهان» در ویژههای خود نوشت:
با مرگ احسان یارشاطر در ۹۸ سالگی، کارنامه زندگی یکی دیگر از عناصر غارتگر فرهنگ ایران که در عین حال رهزن بیتالمال و اموال عمومی نیز بود بسته شد. یار شاطر که در خانواده بهایی معروف عبدالمیثاق میثاقیه رشد کرده بود و از عناصر دربار شاه به شمار میرفت، پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به دستور شخص شاه، موسسهای را برای ترجمه و ترویج کتب و فرهنگ غربی، به خصوص آمریکایی تحت عنوان «بنگاه ترجمه و نشر کتاب» با همکاری بنیاد پهلوی و فراماسونهایی مانند جعفر شریفامامی و حسن تقیزاده تاسیس کرد.
براساس اسناد منتشره و همچنین گفتوگوی دو سال قبل احسان یارشاطر در خارج کشور که در کتابی هم منتشر شد، هم خود وی و هم همسرش، عضو اداره اطلاعات آمریکا در سفارت این کشور بودهاند. اما یار شاطر از همان اوایل کار «بنگاه ترجمه و نشر کتاب»، به استخدام دانشگاه کلمبیا در آمریکا درآمده و علیرغم دریافت پول و حقوق هنگفت بابت مدیریت بنگاه در ایران، در آنجا مقیم شد. ضمن اینکه از طریق وکلای خود و همچنین همسرش، در ایران به خرید و فروش زمین و املاک هم مشغول شد و هزاران هکتار زمین و باغ و ملک و صدها سهم از شرکتها و کارخانجات صنعتی و دهها حساب بانکی را نیز در اختیار گرفت.
یارشاطر به بهانه «بنگاه ترجمه و نشر کتاب»، دفتری هم در محل اقامتش در نیویورک تاسیس کرد و دهها هزار دلار بابت حقوق کارکنان این دفتر که هیچگاه تعداد و اسامیشان مشخص نشد، از حسابهای بنیاد پهلوی در ایران دریافت کرد، به طوریکه بنا بر برآورد مالی سالهای اولیه انقلاب، وی بابت همین دفتر نیویورک در سال ۱۳۵۸ حدود ۴ میلیون تومان به بنیاد پهلوی (که به علوی تغییر نام داده بود) بدهکار بوده و البته هیچگاه آن را که از بودجه غارت شده بیتالمال توسط دربار شاه دریافت کرده بود، پرداخت نکرد.
حیف و میل یار شاطر از بودجه عمومی کشور آنچنان بود که حتی هزینه سفرهای تفریحی و اقامت خود و همسرش در کشورهای اروپایی و همچنین هزینههای درمان شان را ازایران و صندوق مالی بنگاه ترجمه و نشر کتاب دریافت میکرد.
احسان یارشاطر از همان ابتدای کارش، پروژهای را برای تحریف تاریخ اسلام و ایران و ضعیف و حقیر نشان دادن آن دربرابر غرب و فرقههای ضاله مانند بهاییت (که خود بدان تعلق داشت) طراحی کرد که در آغاز «دایره المعارف اسلامی» نام داشت و بودجه آن از سوی بنیاد پهلوی تامین میشد و سپس با مهاجرت یارشاطر به آمریکا، این پروژه به «دانشنامه ایران و اسلام» تغییر نام داد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با قطع ارتباط یارشاطر از ایران، «دانشنامه ایرانیکا» نام گرفت و در سالهای اخیر در آمریکا با پول و سرمایه موسسات وابسته به سازمان CIA مانند «موقوفه ملی دمکراسی» (NED) به تحریف تاریخ و فرهنگ و ادبیات ایران و اسلام پرداخت که در طول حیات وی چندین جلد از آن نیز منتشر شد.
علیرغم این کارنامه سیاه، متاسفانه برخی از موسسات و نهادهای به اصطلاح فرهنگی در داخل مانند دائرهالمعارف بزرگ اسلامی که توسط جمعی از اصحاب نشریات زنجیرهای اداره میشود با یار شاطر همکاری داشتهاند و به اصطلاح از کمکهای علمی وی برخوردار گردیدهاند! این همکاری بدان حد بود که یارشاطر طی پیامی تجلیلآمیز، فعالیتهای موسسه یاد شده را ستود و مسئولین موسسه فوق نیز در پاسخ تحسینهای یار شاطر ، وی را «انسانی فرهیخته و دانشمند» معرفی کردند که گویا «نقش مهمی در تدوین و انتشار کتب ادبی و مرجع این مرز و بوم» داشته است! این روزها نشریات زنجیرهای در سوگ یار شاطر (یا به قول مرحوم جلال آلاحمد، « بار قاطر») خواهند نشست و برایش مرثیه سرایی کرده و بر سر و سینه خواهند کوفت و خون خواهندگریست!!
درباره احسان یارشاطر و عملکرد و کارنامه ضدفرهنگی ۶۰ ساله او ، مطالب مفصلی در جلد شصت و چهارم از مجموعه نیمه پنهان مرکز پژوهشهای کیهان تحت عنوان «فرانکلین در تهران» ارائه گردیده که علاقمندان میتوانند این کتاب را از فروشگاههای انتشارات کیهان خریداری نمایند.