به گزارش مشرق، حماسه عاشورا و شهادت جانسوز و مظلومانه امام حسین (ع) و خانواده و یاران باوفایش یکی از قطعههای ماندگار تاریخ بشریت است؛ در زمانه ما علیرغم همه تفسیرهای گوناگونی که از این حادثه میشود، اغلب این موضوع مورد اتفاق است که امام و یارانش مظلومانه به شهادت رسیدند و کسانی که به هر نحو در پدید آمدن این واقعه هولناک سهیم بودند، در ذهن و جان ما ستمکارانی بیشرم و منفور هستند؛ دستگاه تبلیغاتی جریان اموی برای از میان بردن بازتاب حقطلبانه حماسه کربلا از همان زمان دست به کار شد و به شیوههای گوناگون و با استفاده از ابزارهای مختلف، به ارائه تفسیری تحریفشده و خطرناک از جانفشانی امام و یارانش مبادرت کرد؛ تفسیری که نه تنها میخواست از تأثیرگذاری امام بر جانهای آزاده بکاهد، بلکه اساساً در صدد بود که امام را در موقعیت یک سرکش و طغیانگر علیه حکومت مشروع یزید معرفی کند!
ببینید
فیلم/ وقتی که خدا برای حسین(ع) روضه میخواند
دشمنان اسلام و فرقههای انحرافی مانند وهابیت برای به فراموشی سپردن و تغییر در محتوای این حادثه عظیم تاریخی، شروع به ساختن شبهات و مطالبی کردند تا بتوانند سنت قطعی و مستند عزاداری برای سیدالشهداء را امری خرافی و ساختگی معرفی کنند و بتوانند عامل زنده ماندن این حرکت عظیم الهی را از بین ببرند و خطراتی را که از ناحیه اسلام ناب اهل بیت متوجه بقای این فرقه های ضاله هست را برچینند و به جایی برسند که در مسیر تاریخ کسی نتواند به ایستادگی فرزند رسول خدا در برابر حکومت ظلم استناد کند و پرچم هیهات منا الذله را با الهام گرفتن از آن مظلوم شهید برافشاند.
عزاداری عاشورا یک بدعت یا یک سنت اسلامی؟؟
در منابع کهن واژهشناسی، هرگز واژه عاشورا را در محدوده تعریف خرافه یا بدعت قرار نمیدهد، بلکه در تعریف واژه، به طور ضمنی، عزاداری عاشورا را در همان روزگار نزدیک به شهادت امام حسین تأیید میکند؛ افزون بر این، منابع تاریخی و حدیثی، نه تنها عزاداری عاشورا را سنتی نبوی دانستهاند که دیرینه آن را از گاه پیامبر (ص) تا دوران اهل بیت نیز برای ما مستند ساختهاند؛ سنتی که حتی در میان صحابه و تابعین بلندپایه نیز همواره حامیان به نامی را به خود میدیده است؛ در این میان ادعای بدعت درباره عزاداری عاشورا، هرگز با سیره بزرگان صحابه و تابعان همخوان نبوده، بلکه به گواه تاریخ، خاندان رسول خدا در شمار نخستین برگزار کنندگان این مراسم بودهاند.
جوامع مختلف در نابسامانیهای اجتماعی میکوشند تا از تحلیل حوادث اجتماعی، نسخهای همسو با نگرشها و گرایشهای خود برای روزگاری که در آن میزیستند، ارائه کنند؛ این کوششها اگر بر مبنای استواری از اندیشهای درست بنا نهاده نشود، میتواند به کاستی نماییهای بیوجه منجر شود؛ البته آنچه بیش از هر چیز جوامع مسلمان را رنج میدهد، نه سنن اسلامی که پایبندی نصفهنیمه مسلمانان به دستورهای دینی است؛ در این بین درگیریهای پیدا و پنهان مذاهب اسلامی سبب شده است تا شناسایی گرفتاریهای حقیقی مسلمانان در هالهای از ابهام بماند.
تا جایی که برخی (وهابیان) به اشتباه مسیر کش و قوسهای جوامع اسلامی را در بازگشت تمام عیار به جامعه عربی مدینه عصر پیامبر با همان حال و هوا را در سر میپرورانند؛ امری که با سنت دگرگونی زمانه و خلق و خلقتهای مورد اشاره در قرآن ناسازگار است؛ این روند فکری خاص باعث شده است تا به ویژه در کشمکشهای مذهبی برخی از هواخواهان دیگر مذاهب با عناوینی چون بدعتگزار و خرافهپرست، دیگر مذاهب اسلامی را حتی از دایره ایمان خارج سازند؛ به نظر میرسد در ورای این رویکردها بتوان ردپاهایی از تلاش برای یافتن علل عقبافتادگی جوامع مسلمان، را در نزدیکبینی این مشکلات در آنچه ناخوشآیند دیگر مذاهب است، جستجو کرد! از اینجا است که شماری از اهل سنت، برخی از سنن اسلامی را که به دلیل فقدان منابع ششگانه اهل سنت از نشر احادیث آن، نتوانسته است در جوامع عوام اهل سنت جاپای مناسبی بیابد، با اتهامهای خرافه و بدعت مورد هجمه قرار میدهند.
بررسی واژگانی سه واژه «خرافه»، «بدعت» و «عاشورا»
قدیمیترین لغتنامهی موجود، خرافه را سخن بیهوده، و خنده آور، پیرمرد خرفت یا سخنی که به دروغ آمیخته باشد، معنا کرده است؛1پس از آن «ابن درید» لغتنویس سرشناس، خرافه را سخنی باور نکردنی و تعجبانگیز دانسته و ازهری نیز سخن فراهیدی را تأیید کرده است؛ صاحب بن عباد نیز تعاریف پیشین را پذیرفته و جوهری نیز همان گفتهها را قبول کرده است؛ جالب آنکه ابن عباد، جوهری و ازهری هر سه در روزگار آل بویه میزیستهاند؛ روزگاری که عزاداری عاشورا را در سال ۳۵۲ هجری به صورت علنی رسم کردند؛ با این حال هرگز در معنای واژهی خرافه اشارهای به عاشورا نکردهاند. این یعنی اینکه آنها هرگز عزاداری عاشورا را خرافه نمیدانستند و الا جا داشت در ذیل واژه خرافه و برای نمونه هم که شده به این مراسم اشاره کنند؛ به ویژه ابومنصور محمد بن احمد مشهور به ازهری که لغتشناس، ادیب، فقیه و مفسری شافعی بود! همین واژهنگاران، در تعریف «بدعت» آن را نوبافتههایی در دین و غیر دین میدانند؛ یعنی هرچیز که آوردنش مایه تعجب شود و نوآوری به شمار آید.
البته ابن درید، صفت منکر را نیز بدان افزوده است؛ جالب آنکه ازهری با همان وصفی که گذشت، هیچ اشارهای به عاشورا، به عنوان بدعت نکرده است؛ جوهری نیز بدون اشاره به عاشورا، بدعت را نوآوری در دین، پس از اکمال آن میداند؛ در حالی که همهی این لغتنامهنویسان اغلب سنی، به رغم آنکه در ذیل واژه عاشورا به توضیح آن پرداختهاند، اما هیچ یک آن را بدعت ندانستهاند!
پیشینه عزاداری عاشورا
نخستین بار خود خاندان پیامبر که در حقیقت منتشرکنندگان سنت نبوی بر اساس قاعده «اهل البیت ادری بما فی البیت» بودند، عزاداری عاشورا را بنیان نهادند؛ دادههای تاریخی، سوگواری و حتی پختن غذا در عاشورا، را اولین بار از سوی امام سجاد (ع) گزارش کردهاند؛ پیش از این زمان از ام سلمه، همسر پیامبر و دیگر صحابه، گزارشهایی مبنی بر پیشگویی و عزاداری عاشورا به ما رسیده است؛ فراوانی این گزارشها را میتوان در یکی از به نامترین کتب تاریخی اهل سنت دید؛ صالحی شامی در «الباب الثالث عشر فی إخباره (ص) بقتل الحسین بن علی رضی اللّه تعالی عنهما» ۱۰ روایت از زنان و صحابه پیامبر نقل میکند که در همگی آنها به پیشگویی و سوگواری پیامبر در عزای حسین بن علی (ع) اشاره شده است؛ وجود نامهای همسران پیامبر، ام سلمه، عایشه، زینب دختر جحش، همچنین ام فضل دختر حارث و حضرت علی (ع) در این اسناد، گویای گستردگی این ماجراست؛ بعدها قندوزی نیز در «الباب الستون فی الأحادیث الواردة فی شهادة الحسین صلوات اللّه و رحمته و برکاته و سلامه علیه و علی أهل بیته و من معه دائما سرمدا» در چند صفحه همین اسناد را بحث کرده است؛ علاوه بر آن تاریخ پیشگویی حضرت علی (ع) دربارهی حادثه کربلا را زمانی که آن حضرت برای نبرد صفین، از کربلا میگذشت، ثبت کرده است.
جایگاه امام حسین (ع) نزد شیعیان
حقیقت این است که عزاداری شیعیان آموزهای است که از سیره اهلبیت برداشتهاند؛ سوگواری بر حسین و دیگر عزیزان خدا سفارش خود پیامبر بود؛ این سخن که شیعیان به دنبال شأنسازی برای اهلبیت و همساندانی آنها با پروردگاراند، سخنی کاملاً مردود است؛ شیعیان هرگز چنین چیزی را در عزاداری دنبال نکرده و نمیکنند؛ هیچ متن شیعی را نمیتوان یافت که چنین ادعایی را ثابت کند؛ از جانب دیگر تجربه نشان داده است، عزاداری برای امام حسین (ع) به تکرار هر ساله، پرورش خصوصیت امر به معروف و مبارزه با منکر را به همراه دارد؛ عزاداری سالار شهیدان، به مسلمانان روحیه مبارزهی با ظلم میبخشد تا جایی که از «گاندی» این گونه نقل شده که مبارزه با انگلیس استعمارگر را از رفتار و منش امام حسین الگوگیری کرده است! از حیث آیینی نیز، بر اساس یک تجربه پیشرو، عزاداری عاشورا، یکی از زمینههای مهم مبارزه با ستم و دفع فتنههای اجتماعی و عامل انسجام و اتحاد جامعهی شیعی است!
جایگاه اهل بیت (ع) در باور شیعیان
یکی از نکتههایی که درباره مقام اهل بیت نزد شیعیان شایسته توجه است، جایگاه نظام اسباب و مسببات در چارچوب اندیشه آنهاست؛ بنابر نظر شیعیان، که البته ایدهای قرآنی است، مدیریت نظام آفرینش از یک سری اسباب و مسببات (واسطهها) تشکیل شده است؛ و خدای متعال برنامههایش را به وسیلهی اسبابی انجام میدهد؛ مانند شفای چشمان حضرت یعقوب با پیراهن یوسف، دعای حضرت موسی در برطرف کردن بلاهای فرعونیان یا سکینه و آرامشی که تابوت برای بنیاسرائیل در پی داشت؛ از این رو شان و جایگاه اهل بیت (ع) که در آیات مختلف قرآن، مانند آیه تطهیر، مباهله، آیات آغازین سوره دهر و ... مورد توجه قرار گرفته، برای شیعیان تعبیری این گونه دارد و این ادامه همان سنت الهی تبیین شده در قرآن است؛ در نگاه شیعیان، اهل بیت هرگز مقام ربوبی ندارند؛ بلکه صرفا هادیان الهیاند!
عاشورا در عرف جوامع شیعیان
فرهنگ عاشورا در میان آداب و عادات اجتماعی برآمده از عرف جوامع شیعی، نفوذ خاصی دارد؛ مثلاً شیعیان معمولا ایام شهادت امام حسین (ع) از مسائل مربوط به ازدواج و برپایی جشن و سرور حلال هم خودداری میکنند و این یک بحث عرفی است؛ به عبارت دیگر هرگز ردی بر ازدواج در ایام محرم وارد نشده است؛ ولی برخی از جوامع شیعی سبب شده تا در این ایام، مردم به نشانه احترام، جشن تزویج برپا نکنند، که آن هم به پارهای از سنتهای غلط ازدواج و شادیهای مستانهای که در ازدواجها باب شده، باز میگردد و الا صرف عقدبستن ایام محرم، بدون برپایی جشن و مجلس شادی، ابداً اشکالی ندارد؛ حتی در میان اهل بیت نیز سنت ازدواج بسیار آسانتر از آن است که امروزه در میان جوامع اسلامی رسم شده است؛ ادعای دست و پنجه نرم کردن جوامع اسلامی با خرافات، بحثی جدای از خرافهدانی مراسمهای ریشهدار اسلامی است؛ در جوامع اسلامی آنچه به عنوان خرافه به چشم میآید، بیشتر موضوعاتی عرفی است نه دینی! در موارد مختلف، این عرف است که دست و پای دین را بسته و گیر و گرفتهای خاصی را به وجود آورده است و گرنه بر مبنای سخن پروردگار، اسلام دین زداینده بندها و زنجیرهای خرافه یا آمیخته با خرافه عرفی و فرهنگی است!
یادداشت از: حجتالاسلام احمد فلاحزاده محقق مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزههای علمیه