به گزارش مشرق، هربار که یک اتفاق یا حادثه مهم در کشور روی میدهد، به موازات بحران پیش آمده، یک بحران دیگر هم در حاشیه رویداد اصلی اتفاق شکل میگیرد: بحران اطلاعرسانی. این بحران خبری بسته به نوع اتفاق روی داده، در دو شکل بروز مییابد: ۱- سکوت خبری ۲- تعدد مراجع و منابع خبری یا نبود مرجع واحد اطلاعرسانی. در هر دو صورت، آنچه در فضای بیرونی دیده میشود، فقدان روایت رسمی است، روایتی که بتواند همه اخبار و تحلیلهای پیرامون حادثه را حول خود سامان بدهد و مداری باشد که هر چه گفته میشود، حتی اگر خلاف روایت رسمی است، بر محور روایت رسمی باشد.
اهمیت این موضوع از جهت مدیریت افکار عمومی و ساخت ذهنیت مطابق واقع برای مخاطب است. آنچه این مهم را مهمتر میکند، جنگ رسانهای یا جنگ روایتهاست که در دنیای جدید توسط دولتها و در واقع هر نهادی که فعالیت عمومی دارد، جدی گرفته میشود تا بتواند بر افکار عمومی تاثیر بگذارد، آنها را با خود همراه کند و به وقت لازم، از آنها در راستای اهداف حق و باطل خود بهره ببرد. در واقع آنچه در دنیای امروز جریان دارد، فراتر از اتفاق روی داده، روایتی از آن اتفاق است که به کمک رسانهها و هنر خبررسانی و شبکههای اجتماعی، میتواند روایت غالب باشد.
در گزارش زیر به بررسی مصداقی موارد گفته شده در عملیات تروریستی اخیر اهواز و برخی اتفاقات دیگر خواهیم پرداخت تا روشن شود چرا در اتفاقات و رویدادهای مهم، در کنار اصل حادثه ما با یک بحران خودساخته اطلاعرسانی مواجه میشویم.
نبود مرجع واحد خبری
صبح روز شنبه اولین خبر از حمله تروریستی به مراسم سالگرد آغاز جنگ تحمیلی در اهواز از صداوسیما پخش شد. در آن خبر اولیه فقط اصل وقوع حادثه بیان شد و اینکه تعدادی شهید و مجروح داریم که عدد دقیق آنها معلوم نیست. پس از آن و تا چندین ساعت عملاً خبر بیشتری به سمع و نظر مردم نرسید. فیلمها و عکسها از منابع رسانهای بدون هیچ ممیزی و فیلتری منتشر شد.
اخبار مختلف از منابع مختلف و حتی بیمنبع در خبرگزاریها منتشر شد و روشن نبود که این میان منبع مورد اعتماد و رسمی کدام است. از سخنگوی سپاه تا استاندار و فرماندار و معاون امنیتی استان و مسئولان مختلف قولهای مختلف و بعضاً متفاوت نقل میشد.
تعداد شهدا مشخص نبود، تعداد مجروحان دقیق نبود، کشته، دستگیر یا فراری شدن تروریستها و حتی تعداد تروریستها معلوم نبود. انتشار خبر فرار کردن تعدادی از تروریستها در ساعت اولیه که در آشفتگی خبری روشن نشد از کجا منتشر شد، موجی از ترس در دل مردم خوزستان ایجاد کرد که طبیعی هم بود از فراری شدن چند تروریست مسلح که چیزی هم برای از دست دادن ندارند، به هراس بیفتند. این خبر بعدتر توسط چندین نفر از مقامات مسئول استان خوزستان و نیز سخنگوی ارشد نیروهای مسلح رد و تکذیب و رسماً اعلام شد تروریستها چهار نفر بودهاند که کشته شدهاند، اما تا رسیدن به این روایت رسمی و معتبر چقدر هول و هراس ایجاد شد و چقدر به شایعات اجازه نفوذ در ذهن مردم را دادیم؟!
خبر دیگری که در ساعات اولیه منتشر شد، مرگ دو تن از عوامل داعش به دست نیروهای امنیتی بود. داعش؟! در حالی که اساساً هنوز هیچ کس نمیدانست عملیات تروریستی توسط کدام گروهک تروریستی انجام شده است! یا اتفاق دیگری که در حاشیه خبررسانی پیرامون عملیات تروریستی روی داد، اعلام آمارهای متفاوت در مورد شهدا و مجروحان و تأیید و تکذیب مقامات مختلف بود. روشن نبود چه کسی باید تعداد شهدا را اعلام کند و باقی مسئولان حق رد و تکذیب آن را نداشته باشند. شنبه شب و در حالی که ۱۲ ساعت از وقوع حمله تروریستی میگذشت، هنوز آمار دقیق مجروحان معلوم نبود، یعنی نیروهای اطلاعاتی و امنیتی به بیمارستان مراجعه نکرده و لیستی از مجروحان و مشخصات هویتی آنها نداشتند؟! باور چنین فقدانی از لحاظ امنیتی و حتی رسانهای خیلی سخت است!
در هر حادثهای بسته به نوع حادثه باید روشن باشد که مرجع واحد خبری کیست؛ او باید در دسترس رسانهها و فعال در اطلاعرسانی باشد و اعلام اخبار مربوط به حادثه برای سایر مقامات و حتی مصاحبه پیرامون آن و ارائه تحلیلهای مختلف و متفاوت در مورد حادثه ممنوع باشد. به عنوان مثال در مورد حمله به رژه نیروهای مسلح در اهواز، سخنگوی ارشد نیروهای مسلح منبع خبری واحد باید میبود و همه اخبار مربوط به هر بخش حادثه از کانال گفتوگو با او منتشر میشد.
سکوت خبری
در موارد متعدد هم نهادهای مختلف در مورد حادثه روی داده سکوت میکنند. این در حالی است که وقتی ما سکوت میکنیم، خبر در پستو باقی نمانده و از مسیرهای مختلف به دست مردم میرسد و حتی در سکوت خبری پیش آمده، رسانههای مخالف فرصت مانور و عرض اندام بیشتری هم پیدا میکنند. این سکوت خبری الزاماً در مورد اخبار منفی روی نمیدهد و بعضاً در مواردی که اتفاق مثبتی روی داده (همچون حمله موشکی ایران به مقر حزب دموکرات در عراق) یا مواردی که ما توضیح دقیق و مناسب برای اتفاق روی داده داریم (همچون محاکمه یا اعدام محمد ثلاث، درویشی که قاتل سه عضو نیروی انتظامی بود) هم اهمیتی برای مدیریت افکار عمومی قائل نمیشویم و فکر میکنیم نیازی به دفاع یا اطلاعرسانی نیست.
در چنین شرایطی به جای تغییر رویکرد اشتباه خود در مورد اطلاعرسانی به مردم، به انتقاد از رسانههای معاند یا شبکههای اجتماعی میپردازیم. گویا اگر ما بلد نبودیم و نخواستیم که وظیفه خود را به درستی انجام دهیم، دشمن هم باید بخوابد و از دشمنی غفلت کند و دست روی دست بگذارد!
فلان مجرم امنیتی یا اقتصادی را میگیرند و محکوم میشود و شایعات متعدد پیرامون وضعیت او در زندان منتشر میشود و قوه قضائیه احساس نمیکند باید از خود دفاع کند!
شایعات مختلف علیه صداوسیما منتشر میشود و رسانه ملی با سکوت میگذرد و فضا را برای نفوذ شایعات باز میگذارد! موارد متعدد است و ذکر مصادیق موجب تفصیل مطلب میشود، اما چقدر باید جای جلاد و شهید عوض شود تا حس کنیم دوره سکوت خبری و پنهان کردن اتفاقات و با سکوت از کنار وقایع رد شدن خیلی سال است که گذشته است؟!
استراتژی خبری نداریم!
برای هر اقدام و عملیات ویژه باید یک راهبرد خبری داشته باشیم. همان روزی که نشستهایم تصمیم بگیریم کی و کجا و با چه حجمی باید به فلان مقر تروریستها حمله کنیم، همان روز باید تصمیم گرفته شود که اطلاعرسانی چطور باشد.
در مورد وقایعی همچون حمله تروریستی هم باید به سرعت مسئول اطلاعرسانی به رسانهها معرفی شود تا بدانند هر خبر دیگری از هر منبع دیگری بیاعتبار است. انتشار اخبار و عکسها باید از یک مرجع واحد و البته بر مبنای اصل شفافسازی خبری و احترام به اصل جریان آزاد اطلاعات منتشر و کنترل شود تا نه شاهد سکوت خبری باشیم و نه شاهد آشفتگی رسانهای. رسانههای معاند را به خاطر هماهنگی در نحوه خبررسانی علیه ایران سرزنش میکنیم، اما حرفهای بودن در دنیای رسانه یعنی داشتن همین استراتژی واحد و هماهنگ برای هدف مشترک؛ چیزی که در ایران و توسط نهادهای مختلف هنوز نه داریم و نه به رسمیت شناختهایم.
رسانه داشتن با بلد بودن مدیریت افکار عمومی و با بلد بودن استفاده از رسانه فرق دارد.
منبع: روزنامه جوان