سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و مطالب رسانههای کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. شنبه تا چهارشنبه ساعت ۷:۳۰ با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
یک فعال اصلاحطلب خواستار برخورد با ادعای دروغ «تاجزاده و جلودارزاده» درباره گرسنگی مردم ایران شد
«سیدحسین موسوی تبریزی»، فعال اصلاحطلب و دبیر کل تشکل چپگرای مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه در بخشی از مصاحبه خود با روزنامه آرمان امروز گفته است:
«برخی در گوش مردم میخوانند که پول مراسم شما در جای دیگری خرج میشود و با شعارهایی مردم را تحریک میکنند که مردم ایران از گرسنگی در حال فوت شدن هستند، چرا که پول ایران در عراق خرج میشود و باید جلوی اینگونه تحرکات گرفته شود.»[1]
*طبق رصد ما این نخستین بار است که یک فعال اصلاحطلب موضعی اینچنین بر خلاف ادعای همیشگی اصلاحطلبان درباره گرسنگی مردم ایران اتخاذ میکند.
مسئله گرسنگی مردم ایران نخستین بار توسط دانلد ترامپ و در قالب یک توییت بیان شد و پس از آن بود که چهرههای جریان چپ گاه به کنایه و گاه صریحاً درباره آن صحبت کردند.
ادعایی ناصحیح که هیچ نشانههای هم مبنی بر صحت آن وجود ندارد...
قبل از این، «سهیلا جلودارزاده» از مقامات سابق دولت یازدهم و نماینده اصلاحطلب مجلس نیز طی اظهاراتی از وجود گرسنگی در میان مردم گفته بود. [2]
مصطفی تاجزاده، اصلاحطلب دیگری است که چندی قبل در اظهاراتی ضمن توصیف کردن جامعه فعلی ایران به «لجن» گفته بود: برخی از مردم ماههاست گوشت نخوردهاند. این ننگ است. این همان چیزی است که آقای بهشتی میگفت که این جامعه لجن است. اینجا مردم گرسنه باشند که میخواهیم به آبهای گرم مدیترانه دسترسی پیدا کنیم!؟ [3]
به این کدها همچنین میتوان اظهارات و نوشتههای برخی سلبریتیها را نیز افزود که به صورت روزمره بر گرسنگی مردم و نیز «آفریقانمایی» از ایران تأکید دارند.
ادعای شیوع گرسنگی در ایران در حالیست که اولاً شرایط اقتصادی کشور به هیچ وجه در حدی که اصلاحطلبان اصرار دارند تاریک و سیاه نیست، نرخ غذا در ایران همچنان پایین است، قیمت نان علیرغم همه تنشهای اقتصادی ثابت مانده و سطح عمومی رفاه در ایران نیز طی 40 سال گذاشته افزایش چشمگیری داشته است.
افزایشی که آمارهایی مثل بهبود ضریب جینی، قرارداشتن اقتصاد ایران در جایگاه هجدهم جهان، افزایش نرخ امید به زندگی و غیره همگی اثباتکننده آن هستند.
در باب مسئله گرسنگی همچنین باید دانست که اگرچه این موضوع در ایران هم میتواند وجود داشته باشد ولی به اثبات عقل و آمار، شیوع ندارد و هیچکس نمیتواند مثل برخی کشورهای آفریقایی و یا مثل ماجرای قحطی مشهور ایران در اوایل قرن بیستم، در خیابانها و کوچههای کشور، گرسنگان را ببیند که در حال مردن هستند!
برخی معتقدند جریان سیاسی خاص با سیاهنمایی از اوضاع کشور، با ادعاهای کذبی مثل شیوع گرسنگی و با مقولات نه چندان مرتبطی به مدیریت کشور مثل بحث ریزگردها و یا کمآبی، قصد ایجاد «سابوتاژ (خرابکاری) و فتنه اقتصادی» دارد.
جالب آنکه چهرههای جریان خاص در این زمینه آدرس خیابان و اغتشاش را نیز بعنوان راه حل! به مردم ارائه کردهاند.
قضیه وقتی شگفتانگیزتر میشود که مردم بدانند رسانههای دولت نیز در اصرار بر سیاهنمایی، اصرار بر ناامید بودن مردم و حتی صحبت کردن درباره اغتشاش نیز گوی سبقت را از اصلاحطلبان ربودهاند...
***
انقلاب اسلامی میتوانست باعث پیشرفت شود...
«محمدجواد مرادینیا»، پژوهشگر حوزه کتاب و تاریخ و مدیر اداره کتاب وزارت ارشاد در بخشی از یک مصاحبه با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اشاره به قضایای مشروطه و اعدام شهید شیخ فضل ا... نوری گفته است:
«انقلابی که در نفس و ذات خود، بسیار مفید و پیشرو بود (یعنی انقلاب مشروطه) بعد از 15 سال اکثریت مردم به بانیان آن ناسزا میگفتند که شما چرا این غلط بزرگ را مرتکب شدید؟ همه به دنبال یک منجی بودند و او هم سرانجام با یک کودتا روی کار آمد و استبداد که از در رانده شده بود با لباسی جدید از پنجره وارد شد. تاریخ مشروطه تا زمان رضاخان تماما درس است. امروز هم داریم به برخی از آن شرایط دچار میشویم. به گونهای که برخی از مردم ما دچار پیشداوری و قضاوت شدهاند و میپرسند چرا انقلاب کردید. این یعنی که مردم ممکن است از انقلابشان پشیمان شوند و این خطر بزرگی است»!
او همچنین میافزاید:
ما دو حرکت ملی و بزرگ در صد سال اخیر داشتیم که اگر در جای خود به آن توجه میکردیم میتوانست کشور ما را فرسنگها به پیش ببرد. یکی انقلاب مشروطه بود و دیگری انقلاب اسلامی. انقلاب مشروطه ضد استبداد بود و انقلاب اسلامی ضد استبداد و استعمار. انقلاب اسلامی حکومت مردم بر مردم است، اما به دلیل پیامدهایی که بیان کردم انقلاب اول (مشروطه) رابه ضد خودش تبدیل کرد، انقلاب اسلامی هم اگر از آرمانهایش مراقبت نشود و تدبیر لازمی برای آن اندیشیده نشود چه بسا ممکن است خدای نکرده مانند انقلاب مشروطه به ضد خودش بدل شود.[4]
*صحبتهای این فعال حوزه تاریخ و کتاب، متأسفانه صحیح نیستند و از یک نگاه غیر دقیق به رخدادهای تاریخ و انقلاب اسلامی نشأت میگیرند.
انقلاب مشروطه اگرچه در ساحت کسانی مثل شهید شیخ فضل ا... نوری، داعیه اسلام ناب را داشت اما در ساحت دیگرانی از روحانیون و روشنفکران فعال در مشروطه، چنین نگاهی نداشت.
از طرفی مشروطه دارای یک عمر بروز و ظهور کوتاه بود، دیدگاه کسانی مثل شیخ شهید در آن یک دیدگاه اقلیتی بود، آگاهی مردم در قبال آن همهگیر نبود و ایضا از میزان خواست اسلام حکومتی هم در میان مردم آن زمان خبر و تحلیل دقیقی در دست نیست.
این شرایط نشان میدهد که تطبیق دادن تمام اضلاع مشروطه با مفهوم بزرگ و موسّعی به نام انقلاب اسلامی ایران، یک کار ناممکن است و اساساً این دو مگر در چند ضلع و زاویه، در مابقی ساحتهای خود به هیچ وجه قابل مقایسه نیستند.
در انقلاب اسلامی ایران، دیدگاه کسانی مثل شیخ شهید (ولو با در نظر گرفتن فراز و فرودهای جزئی) در اکثریت است، سطح اطلاعات عمومی نسبت به حرکت دینی و اسلام حکومتی بالاست، امام راحل، یاران و همراهان فراوانی داشت و دارد و از همه مهمتر اینکه مردم طی 40 سال گذشته طعم اسلامی حکومتی و انقلاب اسلامی را در مقولاتی مثل امنیت، پیشرفت، رفاه و اقتصاد چشیدند و با یک ظهور و بروز کوتاه مواجه نیستند.
اگرچه افرادی مثل آقای مرادینیا معتقدند انقلاب اسلامی منتهی به پیشرفت نشده و یا ممکن است به ضد خود تبدیل شود! اما برخی محافل تحلیلی به استناد آمار و ارقام معتقدند این قبیل صحبتها یکسری سیاهنمایی عمدی یا سهوی از شرایط حکومت و انقلابی است که توانسته تنها در مدت 40 سال به هجدهمین اقتصاد جهان تبدیل شود، سطح عمومی رفاه را در ایران افزایش دهد، بیماریهای واگیردار و گرسنگی را در ایران ریشهکن سازد، کشور را از نظر شاخص بیکاری به جایی برساند که صدها هزار شغل بلامتقاضی در کشور وجود داشته باشد و بیکاران در شرایط احتیاج به نان شب نباشند و از همه مهمتر اینکه تمام این اقدامات را در سایهسار نگاه اسلامی به حکومت و اجرائیات حکومتی انجام داده است.
شاهد مثال همین که یک مدیر خرد دولتی در آرامش کامل و با اطمینان از وضعیت نان شب و امنیت خود در یک اتاق مینشیند و با یک نگاه روشنفکرانه، علیه انقلاب اسلامی سخن میگوید، مدعی عدم پیشرفت آن میشود و حتی از این میگوید که «خدای نکرده مانند انقلاب مشروطه به ضد خودش بدل شود.»
رخدادی که بنابر مطالعات تاریخی از تمام اعصار ایران و جهان، در هیچ حکومتی مسبوق به سابقه نیست و صرفاً در سایهسار پیشرفتهای اقتصادی و امنیتی انقلاب اسلامی و سماحت مسئولان حکومتی و امنیتی است که شاهد امکان و بروز آن هستیم.
چه در کشور و حکومتی که دغدغه اقتصادی یک دغدغه جدی باشد بطوریکه در صفهای نانوایی و یا مثلا صف سوخت لمس شود و نیز پیشرفت امنیتی آن هم به حدی نباشد که از صحبت کردن پیرامون سقوط و شکست نظام خطری احساس نشود؛ طبیعتاً چنین صحبتهایی هم شنیده نخواهد شد و مردم و مسئولان صرفا به فکر نان و امنیت خویش خواهند بود!
***
پیوست سیاسی کارگزاران برای جنایت تروریستی اهواز!
حزب کارگزاران سازندگی در بیانیهای پیرامون حمله تروریستی اهواز که روز سهشنبه گذشته در روزنامه سازندگی(ارگان این حزب) منتشر شد، ضمن ادعای متحد شدن دشمنان ایران، نوشت: بر خلاف افرادی که معتقدند ترور فقط یک فاکتور امنیتی است ما معتقدیم نباید از زمینهی اجتماعی آن غفلت کنیم!
کارگزاران در بسط همین معنا میافزاید:
باید خدمت به مردم خوزستان را بیشتر و بیشتر کرد. همان مردمی که در انتخابات سال 1396 شعار میدادند «گرچه هوا نداریم اما هوایت را داریم» امروز قربانی تروریسم شدهاند و هنوز از نظام فاصله نگرفتهاند. ضرورت دارد خدمت به همه ملت به خصوص مردم خوزستان در حدی باشد که هیچ امیدی در دل خصم وجود نداشته باشد.
در این بیانیه همچنین میخوانیم:
ما کارگزاران سازندگی ایران هشدار میدهیم که تراکم مطالبات اجتماعی از ریزگردها و بحران آب و هوا و کار و بیکاری در واقعیت و تبدیل آن به مطالبات سیاسی در فضای مجازی و رسانهای به یک سناریو و توطئه سازمانیافته از سوی دشمنان ایران خواهد انجامید.
کارگزارانیها در بخش دیگری از بیانیه خود پیرامون حادثه اهواز آوردهاند:
دولت نیز باید به فکر آلام و مصائب مردم به خصوص مردم خوزستان باشد. حضور غیر تبلیغاتی دولتمردان در خوزستان یک ضرورت است. باید هوای مردم را داشته باشیم و در سطح سیاست خارجی این گونه اقدامات خللی در ارادهی ما برای صلح با همه اعراب از خلیج فارس تا دریای مدیترانه ایجاد نکند. نباید اهداف تروریستها را ناخواسته برآورده کرد و ضمن نشان دادن اقتدار نظام جمهوری اسلامی ایران در حفظ امنیت ملی خود، همزمان بهانهها را از بنیادگرایان مسلح سلب کرد.
این بیانیه میافزاید:
گفتگو با روشنفکران مستقل ایرانی چه در داخل کشور و چه در خارج از کشور اعم از فارس و عرب در این مقطع یک ضرورت ملی است. باید ضمن به رسمیت شناختن حق نقد و حتی اعتراض میان واکنشهای وطنفروشانه و میهندوستانه خط فاصله ایجاد کرد و ارزشهایی چون میهن دوستی، صلحطلبی و بهبودخواهی و مشارکت جویی را جایگزین وطنفروشی، تروریسم و تجدید نظر طلبی و براندازی کرد.
*بیانیه کارگزاران، از نگاه نزدیکتر شامل مفاهیمی مثل «مردم قربانی شدهاند»، «براندازی در راه است»، «بحران اقتصادی وجود دارد»، «حق اعتراض باید به رسمیت شناخته شود» و «باید با معترضین قومیتی گفتمان کرد» میشود.
مفاهیمی که بدون هیچ اغراقی در مصاحبه نمایندگان گروهک الاحوازیه و تروریستهای جداییطلب نیز به چشم میخورد با این تفاوت که ارکانی از آنها با زبان اسلحه هم از این مفاهیم صحبت کردند و کارگزارانیهای اصلاحطلب با زبان بیانیه!
باید از کارگزارانیها پرسید چرا مردم ایران را از اتحاد همیشه شکست خورده دشمنان این کشور میترسانند!؟
مگر جمهوری اسلامی در جنگ تحمیلی و جبهههای جنگ با رژیم بعثی، از 40 کشور دنیا اسیر نگرفت و مگر در فتنه سوریه در مقابل حضور نظامی بیش از 80 کشور دنیا نایستاد و پیروز نشد!؟
مسئله مشکلات کشور را نیز بایستی با نگاه نجیبانه نگاه کرد... اگرچه به دولت و اصلاحطلبان انتقادات بسیاری وارد است و معتقدیم که عمده مشکلات کشور ساخته و پرداخته نحوه مدیریت آقایان و در مواردی حتی عامدانه و سابوتاژ (خرابکاری) است اما چرا کارگزارانیها اصرار دارند مقولاتی مثل آب و هوا را هم به گردن مدیریت دولت و در واقع به گردن نظام بیاندازند!؟
و یا چرا از این نمیگویند که نرخ بیکاری ایران طی 8 سال گذشته بنا به تعبیری ثابت بوده و بنا به تعبیری کاهش یافته است!؟
آنها چرا از وجود صدها هزار شغل بلامتقاضی در کشور به دلیل گسترش رفاه عمومی و بالا رفتن معیارهای کارجویان سخن نمیگویند و از همه مهمتر چرا علت اصرار خود بر سیاهنمایی از اوضاع کشور و کتمان پیشرفتها را توضیح نمیدهند!؟
از طرفی چه کسی نمیداند که بحراننمایی از مسائل روز کشور، ادامه این پیوست در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی و مثلاً تأکید بر «آتش گرفتن اقتصاد کشور» [5] تماما به عهده اصلاحطلبان و علیالخصوص اعضای حزب کارگزاران قرار گرفته و میرود تا «فتنه اقتصادی» ایجاد کند!؟
کارگزاران و آقایان کرباسچی و مرعشی و قوچانی و لیلاز و سایرین چرا به جای توضیح اینکه سپاه پاسداران چگونه در دمای 50 درجه مشکل خطوط آبرسانی خوزستان را تأمین کرد؛ از نبود خدمات در خوزستان و اهواز دم میزنند!؟
مسئله جالبتر این است که هنوز خون بر زمین ریخته شهدای حمله تروریستی اهواز خشک نشده که دم از صلح با اعراب خلیج فارس تا دریای مدیترانه میزنند.
این در حالیست که کارگزاران توضیح نمیدهد نقش سرویسهای ضد امنیتی امارات و عربستان در این حادثه را عامدانه کتمان میکند یا از روی سهو!؟
صد البته مسئله صلح گفتمان اصلی ایران اسلامی است اما بشرطها و شروطها و یقینا در هنگامی که برخی سران مرتجع عربی صراحتا بر دشمنی با ایران و ریختن خون مردم اصرار دارند؛ دم زدن از صلح کاری عجیب و دارای پیوستهای ضدّ امنیتی است.
صحبت کردن با روشنفکران عربی و به رسمیت شناختن اعتراض نیز اصطلاحاً از آن حرفهاست...
مگر در ایران اسلامی کسی به واسطه صحبت یا اعتراض اصولی داشتن دچار مجازات شده که کارگزاران به تلویح خواستار تعامل با تجزیهطلبان و معتقدان به گفتمان سلاح شده است!؟
اساساً روشنفکری ایرانی چه زمانی به کردی و لری و عربی و فارسی منقسم شده که حزب کارگزاران بلافاصله پس از رخداد خونین اهواز به یاد آن افتاده است!؟
برخی محافل تحلیلی معتقدند جریان سیاسی خاص به دلیل رویکرد چندین ساله خود برای ایجاد فتنه اقتصادی، طی ماههای پیش رو، از هر رخداد تنشزایی حمایت کرده و آنرا دارای «زمینه اجتماعی» معرفی خواهد کرد.
این مسئله نگاه ویژهتری را از جانب دستگاههای نظارتی کشور میطلبد.
***
1_ http://www.armandaily.ir/fa/print/main/233720