به گزارش مشرق، اصلاح جامعه بدون اصلاح فرهنگ آن میسر نیست. تلاشهای اقتصادی و اجتماعی زمانی میتوانند شاهد مقصود را در آغوش بگیرند که الزامات مورد نظر آنها در فرهنگ جامعه نهادینه شده باشد. رهبر معظم انقلاب چه زیبا گفتند، «فرهنگ از اقتصاد هم مهمتر است.» سالها پیش از آنکه حضرت آقا این سخن را بگویند، جوانی از خطه اصفهان فرهنگ را از اقتصاد مهمتر دانست و شغل خود را بر اساس دغدغه و نیاز روز انتخاب کرد و وارد رسانه شد.
شهید «مهدی قلی جوزی» متولد ۱۳۳۶ در آبادان بود. جوانی بشاش، پر انرژی و با محبت. مهدی در فعالیتهای انقلابی به ویژه در تسخیر لانه جاسوسی و در انقلاب فرهنگی حضور پررنگی داشت. وی پس از ورود به صدای جمهوری اسلامی برنامههای مختلفی را اجرا کرد و با قلم و بیان خود نقش موثری در افشاگری چهره پلید منافقان داشت. مهدی سر انجام دیماه ۱۳۶۰ در منطقه «ریجاب» کردستان به شهادت رسید و در «نجف آباد» اصفهان به خاک سپرده شد. از شهید دو فرزند دختر به نامهای «مریم» و «فاطمه» که هنگام شهادت پدر به ترتیب دو سال و شش ماه بیشتر نداشتند، به یادگار مانده است. در ادامه گفتوگوی «مهین اربابی» همسر شهید «مهدی قلی جوزی» با خبرنگار ما، را بخوانید.
**: از نحوه آشنایی خود با شهید بگویید؟
هر دو دانشجوی دانشگاه تهران بودیم. مهدی دانشجوی رشته اقتصاد و من دانشجوی فیزیک بودم. طی فعالیتهای دانشجویی و در انجمن اسلامی با یکدیگر آشنا شدیم. سال دوم دانشگاه مهدی خواستگاری کرد و پس از فراز و نشیبهای بسیار در سال ۱۳۵۶ ازدواج کردیم.
**: از بارزترین خصوصیات اخلاقی شهید بگویید؟
وی بسیار باایمان، اهل مطالعه، بشاش و همواره به تعهدات خود پایبند بود و در کوهنوردی نیز مهارت بالایی داشت. مهدی در محافل خانوادگی مسبب شادی و نشاط بود. وی همواره همراه من بود و در کارهای منزل و نگهداری بچهها کمک میکرد.
**: به یاد ماندنیترین خاطره زندگیتان؟
در ابتدای دوران آشناییمان با دانشگاه برای سرکشی از مشکلات مردم به مناطق جنوب شهر رفتیم. مهدی در حال برنامه ریزی برای زمانیکه ساواک دستگیرمان کرد بود، که ناگهان آنها دستور ایست دادند و فرصتی نماند که هماهنگ شویم. روزهای اوج دستگیری بود. یک روز در بازداشتگاه ماندیم و سپس آزاد شدیم. این خاطره جزو بیادماندنیترین خاطرات زندگی ما شد.
**: از فعالیتهای شهید بگویید؟
زمانیکه ازدواج کردیم، مهدی دانشجو بود. همان ابتدا با هم عهد بستیم که در هر شرایطی به یکدیگر پایبند بمانیم. مهدی در فعالیتهای انقلابی حضور پررنگی داشت، که از جمله میتوان به حضور وی در یکی از خاطرهانگیزترین روزهای انقلاب یعنی ۱۳ آبان ۱۳۵۸ و تسخیر لانه جاسوسی اشاره کرد. همچنین مهدی خود را ملزم به انجام کار فرهنگی میدانست و معتقد بود، نیاز امروز جامعه کار فرهنگی است و چون رسانه میتواند نقش بسیاری داشته باشد، از میان پیشنهادهای کاری خود، رسانه را انتخاب کرد. طی مدت حضور وی در صدا و سیما چندین برنامه در رادیو همچون «رد پای استعمار» و «نقد و بررسی مطبوعات روزانه» اجرا کرد و تحلیلهای سیاسی و تاریخی بسیاری نوشت. برخی معتقد بودند؛ شعار «ابوالحسن پینوشه، ایران شیلی نمیشه» با تحلیلها و مقایسههای مهدی پیرامون شرایط شیلی، در جامعه تفهیم شد و بر سر زبانها افتاد.
**: شهید چگونه از رسانه به جبهههای نبرد حق و باطل رسید؟
کشور در شرایط ویژهای قرار داشت. همه احساس مسوولیت میکردند. مهدی دائم از دوستان شهید خود میگفت. آن روزها وی مسوول سیاسی رادیو شده بود و اخبار را تحلیل میکرد. برنامه وی مخاطبان بسیاری را جذب کرده بود. به همین سبب مخالف حضور مهدی در جبهه بودند و میگفتند، «ما بیشتر در پشت جبهه به شما احتیاج داریم.» چندین مرتبه نیز مانع اعزام وی شده بودند، تا اینکه بالاخره به همراه گروهی از خبرنگاران عازم کردستان شد. مهدی آنها را تهدید کرده بود که اگر با اعزام وی موافقت نکنند، وسط خیابان خوابیده تا از حرکت ماشینشان جلوگیری کند. اشتیاق وی برای حضور در جبهه غیر قابل توصیف است. وی در اولین مرتبه اعزام و ۹ روز پس از حضور در ریجاب کردستان در دیماه ۱۳۶۰ به شهادت رسید.
**: چگونه از شهادت همسرتان مطلع شدید؟
یک روز پیش از شهادت تماس گرفت و از حال بچهها پرسید و گفت، «هرچند خیلی نگران شما هستم، اما ممکن است به خاطر عملیات چند روز نتوانم تماس بگیرم.» شب شهادت مهدی خواب دیدم به همراه خانواده وی در مسجدی نشستهام، وی میآید، با ما خداحافظی میکند و میرود. پس از مشاهده این خواب آرام و قرار نداشتم. باران شدیدی میآمد. همان روز به من گفتند، «مهدی زخمی شده است.» قبول نکردم و گفتم، «دیشب خواب شهادتش را دیدم. به من راستش را بگویید.» و آنها خبر شهادت همسرم را دادند. با توجه به روحیات مهدی، همه انتظار شهادت وی را داشتند.
**: از روزهای پس از شهادت بگویید؟
پس از شهادت مهدی روزهای سختی را سپری کردیم. نبودن پدر برای فاطمه و مریم دو ساله و شش ماهه، شرایط را سختتر کرده بود. تنها یادآوری روحیه مصمم مهدی به من انگیزه مبارزه با مشکلات را میداد. حضور مهدی را همیشه همراه خود احساس میکردم. هرگاه ناراحت و خسته میشدم، خواب وی را میدیدم که میگفت، «حل میشود. نگران نباش!»
**: به عنوان حرف آخر، سخنی با مخاطبین خبرگزاری دفاع مقدس؟
انقلاب اسلامی به ما آموخت که کار فرهنگی مستلزم تفکر است و روش و اصول خود را دارد. انشاءالله جوانان با یافتن روشهای علمی برای کار فرهنگی به نتیجه دلخواه خود برسند.