به گزارش مشرق، بدون شک سفرهای وزیر بهداشت به شهرهای مختلف و حضور در بین اقشار مختلف را میتوان به عنوان یکی از سوژههای اصلی رسانههای کشور معرفی کرد، جایی که این روزها سید حسن قاضیزاده هاشمی با روش سنتی مالش به جای فیزیوتراپی میتوان به عنوان یکی از چهرههای شاخص حاشیهای در رسانهها و فضای مجازی عنوان کرد.
بیشتر بخوانید:
بادیگاردهای وزیر بهداشت مانع فیلمبرداری و ضبط صدا شدند!
واکنش وزیر بهداشت به حاشیه صحبتهایش درباره فیزیوتراپی
نصب بنرهایی با موضوعیت سفر وزیر به شهرستان ایذه و افتتاح چند طرح بهداشتی و درمانی در این منطقه در نقاط شهر ایذه باعث کشاندن انبوه جمعیت شهروندان برای ملاقات با وزیر و بیان مشکلات خود و شهرستان به بیمارستان شهدای ایذه شد.
جایی که رئیس شبکه بهداشت و درمان شهرستان ایذه ظاهرا تنها خبرنگاران را نامحرم این جمع چندین هزار نفره دانسته و به این قشر اعلام کرد که فردای این روز وزیر به شهرستان ایذه خواهد آمد و بازهم دست راننده تاکسی خط بیمارستان درد نکند که ما را از این واقعه آگاه ساخت.
با توجه به مشکلات قبلی وزیر بهداشت در جمع رسانهها و خبرنگاران شهرستان ایذه و کتمان سفر وی توسط ریاست شبکه بهداشت و درمان شهرستان، هر اتفاق و برخوردی در هنگام سفر وزیر به شهرستان با این قشر دور از انتظار نبود.
وزیر که به محض ورود به شهرستان ایذه ظاهرا دل خوشی از این سفر نداشت با ناراحتی از دیدن این جمعیت وارد بیمارستان شد و از بدو ورود از حضور چشمگیر مردم در این استقبال شوکه شده بود و از مسئولان حاضر به ویژه میزبانان برنامه انتقاد میکرد و در میان راه راهروهای منتهی به بخش اورژانس و در زمانی که دوربین خبرنگار در حال ضبط این رویداد و سفر به شهرستان ایذه بود وی از عدم سفر به شهرستان ایذه برای بار بعد و بیان اینکه «بمیرم هم دیگر به ایذه نمیآیم» سخن گفت.
در این لحظه محافظ وی اقدام به جلب تلفن همراه در حال تصویربرداری این برنامه بود کرده و تمام محتویات حافظه تلفن را خالی کرد تا اینکه علاوه بر جلوگیری از یک کلیپ جنجالی دیگر در رسانهها، عدم علاقه به این رسانه را به نمایش بگذارد و به برخورد به مانند سال گذشته خود با خبرنگاران در شهرستان ایذه جان تازهای ببخشد.
با توجه به میهماننواز بودن مردم ایران و به ویژه شهرستان ایذه، ظاهرا محافظان وی نه برای حفاظت از تن وزیر در برابر خطرات بلکه حفاظت از زبان و بیان وی او را همراهی میکنند و در کاری که نه به حوزه کاری و حفاظت آنها مربوط میشود ورود میکنند.
با توجه به مراجعه برخی از بیماران و شهروندان به وزیر، وی برای رهایی از دست آنها و پاسخ ندادن، تقریبا به تمام بخشهای بیمارستان شهدای ایذه وارد شد و ورود از درهای آن را تجربه کرد که این لحظه را میتوان به دربهدری بازی وزیر در بین درهای درمانده بیمارستانی در ایذه تشبیه کرد!
با توجه به تب گرم فوتبالی این روز و برگزاری دربی سرد پایتخت، محوطه بیمارستان شهدای ایذه با انبوهی از شهروندان گلایهمند از امکانات پزشکی و درمانی شهرستان ایذه و کمبود پزشک بیشباهت به سکوهای ورزشگاه آزادی نبود ولی این هواداران نتوانستند شفر و برانکوی حاضر در میدان پر از درد و راز خود را ملاقات کنند و وزیر با ماشین شاسی بلند خود به همراهانش هر لحظه از محل دور و دورتر شد و در میان تاریکی شب و خیابانهای ایذه رنگ باخت.
اینکه جناب هاشمی محبوب هر از چند گاهی با قدوم مبارک خود شهرستان ایذه را مورد لطفشان قرار میدهد جای بسی شور و شعف دارد، اما اینکه تمام این سفرها به پاره کردن تنها یک روبان ختم میشود جالب است، پاره کردن روبان اورژانس بیمارستان ایذه که پس از چند سال تعطیلی سرانجام دو روز قبل از سفر وزیر به ایذه به یکباره رنگ افتتاح به خود دید نیز جالب است، جایی که مسئولان بهداشت و درمان شهرستان ایذه تا ماه گذشته از عدم همکاری وزراتخانه و دانشگاه علوم پزشکی برای تکمیل این بیمارستان و نبود اعتبار سخن میگفتند و اینکه یکباره رنگ افتتاح به خود دید و این مورد این سوال را برای هر کسی که این اخبار را دنبال میکند به دنبال دارد: آیا اعتبار بود و خرج نشد؟ اعتبار نبود و قرض گرفته شد؟
اگر اعتبار بود چرا در این مدت سال هیچ اقدامی برای تکمیل آن صورت نگرفت و سفر وزیر باید تکمیل کننده آن باشد، در صورت قرض گرفتن برای تکمیل چرا وزیر باید تن به این افتتاحی که سرانجام موفقی نداشته باشد بدهد؟
شنیدهها در حاشیه این سفر نیز از تعطیل شدن این پروژه پس از افتتاح توسط وزیر بهداشت و انتقال برخی از وسایل قرض گرفته شده از بخشهای دیگر بیمارستان ایذه به سرجای اصلی خود داشت که این نیز جای تعجب و بررسی دارد. همچنین در مواردی که در بنر سفر وزیر به ایذه آمده بود چند مورد دیده میشد که برای دو یا سه بار توسط مسئولان مختلف افتتاح شده ولی گاها نیز به بهرهبرداری نرسیدند.
با وجود اینکه سفر پر از رمز و راز وزیر پر از سر و صدای این روزهای به شهرستان ایذه به پایان رسید، برخی از مسئولان ایذهای از این پایان افسوس میخورند که چرا نتوانستیم از ظرفیت حضور وی در این شهرستان برای تخصیص اعتبار و امکانات بهره ببریم و اگر مردم نبودند ما چنین و چنان میکردیم.
این نوع بیانات شاید به عنوان تسکینی برای آنچه انجام نشده است در محافل مختلف بتواند موفق جلوه کند ولی برای ما این سوال را پیش میآورد: مگر در طول این سالها از ملاقات با وزیر و تخصیص بیمارستان جدید به ایذه سخن به میان نیامد؟ مگر جناب وزیر شب را در این شهرستان به صبح نرساند؟ آقایان متولی کم کاریهای خودتان برای بهداشت و درمان ایذه را به دوش حضور مردم در محوطه نیاندازید زیرا که شما زمانهای زیادی را به وزیر و مسئولان دانشگاه در اتاقها در اختیار داشتهاید، در آن موقع چه شد؟
با تمام این موارد، نه در اورژانس بیمارستان شهدای ایذه خبری از فیزیوتراپی وجود داشت و نه پیرمردی که برای مالش پایش توجیه شود، اینجا تنها چیزی که تا به امروز رنگ و لعاب داشته است شعارتراپی با روبان درمانی بوده است. روبانی که در ناراحتی با زور دست پاره شد!