به گزارش مشرق، اعلام موجودیت یک گروه وابسته به اپوزیسیون با عنوان «فرشگرد» توسط 40 فعال سیاسی ناشناس و کم سن و سال، هرچند با استقبال هماهنگ شبکههای ماهوارهای و برخی رسانههای ضدانقلاب مانند بیبیسی روبهرو شد اما واکنشهای منفی بسیاری را نیز در جبهه اپوزیسیون به همراه داشت.
در یکی از این موارد، حسن یوسفی اشکوری، در یادداشتی به نقد این جریان سلطنتطلب پرداخته و نوشته است: «چنین مینماید که هموطنان فرشگردی ما و همفکرانشان، حداقل حامل پارههایی از ارتجاعاند و از ترقی و ترقیخواهی مدرن بسی فاصله دارند.»
اشکوری، محتوای بیانیه فرشگردیها را دلیل این مدعا آورده و مینویسد: «چنان که آشکار است این جریان، دلبسته تجدید نظام پادشاهی ایرانی در قالب تداوم سلطنت پهلوی است و به همین دلیل ولیعهد سابق، یعنی رضا پهلوی را به عنوان نماد و نماینده خود برگزیده است... در واقع میتوان گفت استفاده از دوگانه سرخ و سیاه و نیز فرشگرد از ماهیت واپسگرای این جریان پرده برمیدارد. آیا احیای تعبیر منسوخ (و صد البته مهمل) استعمار سرخ و سیاه محمدرضا شاهی تصادفی است؟ شواهد حالیه و مقالیه نشان میدهد که احیای تعبیر مشخص اعلیحضرت فقید! و رشیدی مطلق در چهل و یک سال پیش، برای زنده کردن یاد و خاطره ارتجاعی پهلویسم زوال یافته است.»
اشکوری همچنین در بخش دیگری از یادداشت خود، انقراض نظام ارتجاعی سلطنتی را از محاسن انقلاب اسلامی ایران برشمرده و میافزاید: «فکر نمیکنم کسی تردید داشته باشد که اگر انقلاب ایران یک حسن داشته باشد، همان انقراض نظام ارتجاعی سلطنتی (و آن هم از نوع استبدادی پهلویها) و هدیه جمهوری به تاریخ ایران است. از این منظر انقلاب ایران جامعه و تاریخ ایران را یک گام بلند به پیش برده است.»
او فرشگردیها را در زمره دشمنان ایران (نه لزوماً دشمن جمهوری اسلامی) از جمله ترامپ، بن سلمان و نتانیاهو برشمرده و آنها را مورد پرسش عتابآمیز قرار میدهد: «از نظر اینان ترامپ و پمپئوو و بولتون و نیکی هیلی مترقیاند؟ آیا اینان میخواهند برای من و شما دموکراسی و آزادی و حقوق بشر به ارمغان بیاورند؟...از این فرشگردیها میپرسم این ترقیخواهی است که با چماق کسانی چون ترامپ و بولتون و بن سلمان و ناتانیاهو و اقمارشان چون سازمان مجاهدین و... به ویرانی ایران و تهیدستی بیشتر مردم تحت ستم وطن خود کمک کنید؟ البته خواهید گفت که مراد سرنگونی رژیم ایران است و نه آسیب رساندن به مردم ولی این دیگر شوخی بیمزه و از مد افتادهای است و فقط موجب گریه میشود و نه خنده.»
انتقادی که مصطفی تاجزاده نیز آن را به حق شمرده و در توییتی چنین مینویسد: «هدف براندازان خارجنشین، بهم زدن توازن قوا در منطقه بهسود تلآویو و ریاض است، نه آزادی و رفاه ایرانیان. معترضان، اصیل و بیرسانهاند. ترامپیستها با پول بنسلمان دررسانهها شلتاق میکنند.»
انتقادها به تحرکات اخیر سلطنت طلبان در قالب جریان فرشگرد به سایر رسانههای اپوزیسیون نیز سرایت میکند؛ وبسایت ضدانقلاب رادیو زمانه نیز در یادداشتی مفصل با اشاره به نقش محوری رضا پهلوی در این جریان سلطنت طلب تازه تأسیس، به بازخوانی کارنامه سیاه حقوق بشری خاندان پهلوی پرداخته و نوشته است: «با این کارنامه سیاه حقوق بشری، میراثدار سلسله پهلوی بسیار سیاستمدارانه رفتار میکند که نگاه به آینده را به جای نقد گذشته لازم میبیند. او به درستی میداند که در قرن بیست و یکم نمیتوان به مخاطبان داخلی و بین المللی ایده یک حکومت خودکامه را فروخت به همین دلیل او حاضر نیست به گذشته نقب بزند و از سویههای استبدادی و خودکامه پدر و پدربزرگش سخن بگوید. او با آنکه خود را شاهزاده میخواند و بر میراث ژنتیک در گفتمان سلطنتطلبی خود انگشت میگذارد، اما حاضر نیست مسئولیت اعمال این سلسله را بپذیرد.»
از منظر نویسنده یادداشت رادیو زمانه، مطرح شدن یکباره نام فرشگرد، تحت لوای حمایتهای خارجی صورت پذیرفته وگرنه چگونه میشود که «بیانیه تعدادی از افراد خارج نشین که هیچ یک معروفیت چندانی در سپهر سیاسی ایران ندارند و حتی یک زندانی سیاسی، خود را وامدار مرام و نظر آنان نمیداند، در رسانههای فارسی زبان با استقبال روبرو شود.»
حمایت این تعداد افراد ناشناس از رضا پهلوی در حالی صورت میپذیرد که دو سال پیش از این نیز، گروهی از سلطنتطلبان با انتشار بیانیهای به رضا پهلوی هشدار داده بودند که اگر انتقادهای آنها را نپذیرد، او آخرین ولیعهد این سلسله پادشاهی خواهد بود. دلایل صدور بیانیه سلطنت طلبان برای خلع وی از سلطنت نیز بیشتر از همه مربوط به سیاستها و رفتارهای سیاسی رضا پهلوی بود که امضاکنندگان آن را موافق جنگ، مخالف تمامیت ارضی ایران و مخالف یکپارچگی ملی ارزیابی کرده بودند.