حسینیه مشرق - دلتنگ امام رئوف بودند و بیقرار امام غریب. کبوتر دلشان گاه بهانه مشهد میگرفت و گاه هوایی کربلا میشد. از وقتی کاروان به راه افتاد و نامشان در میان جاماندهها قرار گرفت، اشک حسرت، همدم قلبهای خسته و مشتاقشان شد. اینطور بود که در میانه حسرت و دلتنگی، پیامی را که از قبله شرقی ایران رسیدهبود، به گوش دل شنیدند و اختیار پاها را به دلهای بیقرارشان دادند تا راهیشان کند تا پای کاروانی که از مشرق عاشقی آمدهبود و عزم دشت بلا داشت. خبر آمادهسازی هدایای متبرک رضوی برای میزبانان پیادهروی اربعین، همان خبر خوبی بود که میتوانست بر دلهای غمدیده عاشقان جامانده از سفر کربوبلا مرهم بگذارد. دختران و بانوان مشتاق از دور و نزدیک خود را به مهدیه تهران رساندند و کبوتر بیقرار دلهایشان در کنار پیشکشهای متبرکی که از مشهد آمده و راهی کربلا بود، آرام گرفت.
بیشتر بخوانید:
فرشتههای ایرانی برای فرشتههای عراقی +عکس
اینها همه نورند، همه نظرکردهاند
درِ ورودی مهدیه را که پشتسرمیگذارند و وارد شبستان اصلی میشوند، انگار پرتاب میشوند به حدود 900 کیلومتر دورتر و به خاطراتی سراسر نور. مشامشان که پر میشود از عطر حرم، غم جایش را به شادی آشنایی میدهد که پیشتر در حال و هوای روحبخش صحن جمهوری و انقلاب تجربهاش کردهبودند. آسمان چشمهایشان بارانی میشود و ناخودآگاه مینشینند پای یکی از سفرههای پربرکتی که با نبات و نمک و تسبیحهای متبرک حرم رضوی تماشایی شده. این، حال مشترک تمام کسانی است که آمدهاند سهیم باشند در تدارک هدایای خاص موکبداران و خادمان دریادل پیادهروی اربعین.
«فاطمه عباسی» درحالیکه اقلام سهگانه هدایای متبرک را کنار هم میگذارد و درِ هر بسته را با دقت میچسباند، میگوید: «امسال که رفتهبودم مشهد، از آقا امام رضا(ع) کربلا خواستم. برایم باورکردنی نبود که هفته قبل از آستان تماس گرفتند و گفتند: در مرز مهران یک ایستگاه فرهنگی برپا کردهایم، شما هم برای کمک بیایید. خیلی دلم میخواست بروم اما شرایطم اجازه نداد. خیلی ناراحت بودم که آقا مرا دعوت کردند اما نتوانستم بروم. امروز میخواستم بروم مجلس روضه و دلی سبک کنم که متوجه شدم قرار است در مهدیه هدایای اربعین را بستهبندی کنند. با خودم گفتم یک ساعت هم بیایم اینجا و در این کار قشنگ سهیم باشم.»
دختری که در کنار فاطمه خانم نشسته، آهسته چیزی در گوشش میگوید و او که کاملاً غافلگیر شده، ادامه میدهد: «قسمت را ببین! من اصلاً نمیدانستم. الان از دخترم شنیدم این هدایا از مشهد آمده. انگار آقا امام رضا(ع) نخواستند من ناراحت بمانم. دعوتم کردند بیایم اینجا و اینطور برای اربعین کار فرهنگی کنم.»فاطمه عباسی که حالا پرده اشکی در مقابل چشمانش کشیده شده، میگوید: «همه این نباتها و نمکها، نور است. به همه آنها توجه شده است. این هدایا عشق آوردهاند به قلب ما. ما هم با عشق بستهبندیشان میکنیم و همه این احساسات قشنگ حتماً به گیرندگان این هدایا هم منتقل میشود.»
ماییم که متبرک میشویم
حواسش به توصیههای دستاندرکاران برنامه است که برای حفظ کیفیت بستهبندی هدایا، مدام شبستان را بالا و پایین میروند و با مهربانی به خانمهای داوطلب یادآوری میکنند؛ «نبات باید روی باقی هدایا قرار بگیرد. لطفاً حواستان به نوشته روی بسته نبات و برگه پیام تشکر از خادمان عراقی باشد که همجهت باشند. لطفاً یک نفر از میان خودتان بر کیفیت بستهبندیها نظارت کند و...»
کنارش مینشینم و از حال و هوای این روزهایش میپرسم. تا میآید از کربلا بگوید، بغض میدود میان کلماتش: «دوستانم بهعنوان زائر و خادم موکب رفتند پیادهروی اربعین اما من جاماندم. رفتند و دل مرا هم با خودشان بردند.» اما در همان حال با لبخند ادامه میدهد: «از برنامه امروز که مطلع شدم، خودم را به مهدیه رساندم برای سهیم شدن در خیر بزرگ اربعین و برای متبرک شدن. من معتقدم این ماییم که داریم بهوسیله این هدایا متبرک میشویم.» «شیرین عبدالحسینزاده» مکثی میکند و با چشمهایی سرخ از اشک میگوید: «این هدایا از طرف آقا امام رضا(ع) آمده و دارد میرود به سوی ارباب. چه بشود این هدیه... به ما هم عنایت شده که آمدهایم اینجا و دستمان به این هدایای متبرک میخورد. انشاالله خدا قبول کند و اسم ما را هم در میان اربعینیها بنویسد.»
این هدایا برایشان کم است
هرکجا صحبت از تدارک هدیه برای خادمان و میزبانان اربعین است، محور برنامه، بانوان هستند. همه خوب دانستهاند مادر که در جریان کاری قرار بگیرد، تمام خانواده را هم با خود همراه میکند. اینجا در مهدیه هم سر هر سفره، تعدادی کودک و خردسال را میبینی که کنار مادرهایشان مشغول بستهبندی هدایا هستند، بهویژه سر سفره هدایای ویژه کودکان عراقی که شامل کتاب رنگآمیزی و جعبههای مدادرنگی است.
«محمدمهدی میرزاجانی» 7 ساله که تندوتند درِ بستهها را میچسباند و در کارتن میگذارد، یکی از همین بچههای پرتلاش است. میپرسم: «چطور به اینجا آمدهای؟ چه کار میکنی؟» بیآنکه دست از کار بکشد، میگوید: «با مادر و مادربزرگم آمدهام. دارم کتاب و مدادرنگی بستهبندی میکنم برای حرم امام حسین(ع). آنجا قرار است این هدیهها را به بچههای عراقی بدهند. تا الان 50 تا بسته درست کردهام. من تا به حال کربلا نرفتهام اما به جایش 3 بار مشهد رفتهام...»
صدای 2 پسربچهای که کیسههای تسبیح بر دوش در میان جمعیت حرکت میکنند و میپرسند: «تسبیح لازم ندارید؟»، حرفهای محمدمهدی را قطع میکند. چهرههایشان به یادم مانده. چند دقیقه قبل هم کتاب و مدادرنگی به سفرههای هدایای کودکان میرساندند. «امیرعباس مسجدی» و «محسن فتحعلی بختیاری» از هم جدا نمیشوند و یک لحظه هم بیکار نمیمانند. امیرعباس میگوید: «مادر من و محسن عضو پایگاه بسیج هستند. امروز گفتند میخواهند برای کمک به مهدیه بیایند، ما هم همراهشان آمدیم. اینجا دارند برای کسانی که در پیادهروی اربعین به زائران ایرانی خدمت میکنند، هدیه آماده میکنند. اما به نظر من این هدیهها برای آنها کم است. چون آنها خانههایشان را در اختیار ایرانیها قرار میدهند، برایشان غذا درست میکنند، لباسهایشان را میشویند و... ما هم باید هدایای بیشتری برایشان تهیه کنیم.»
میگفتند دعا کنید زیارت مشهد قسمتمان شود
مثل تمام مادران حاضر در مهدیه، همانطور که بستهها را با نبات و نمک و تسبیح سروسامان میدهد، روی لبش هم ذکر و دعاست. نپرسیده، میگوید: «به یاد همه حوائج هستم. ظهور امام زمان(عج) را میخواهم. دعا میکنم جوانانمان عاقبت بخیر شوند و گرفتاریهای مردم هم برطرف شود.» «طاهره ملک» لبخند بر لب ادامه میدهد: «خیلی خوشحالم حالا که شرایط جسمیام اجازه نمیدهد در پیادهروی اربعین شرکت کنم، امروز توفیق پیدا کردهام به مهدیه بیایم و در حد توانم برای آمادهکردن هدیه برای عراقیهایی که به زائران اربعین خدمت میکنند، کمک کنم. راستش فکر نمیکردم لایق چنین توفیقی باشم. از من بپرسید، میگویم هر کس امروز اینجا آمده، دعوت شده است.»
حاج خانم خوب میداند این هدایا با دل عراقیها چه میکند: «این هدایا فقط برای ما، خاص و متفاوت نیست. برای عراقیها هم بهترین هدیه است چون به اسم امام رضا(ع) است. آنها عاشق آقا هستند. پارسال در پیادهروی اربعین، تا پیش آنها اسم امام رضا(ع) را میآوردیم، حالتشان تغییر میکرد و میگفتند: دعا کنید قسمتمان شود بیاییم مشهد برای زیارت آقا(ع).»
پولی ندارم، آمدهام با جانم کمک کنم
بدون شک یکی از ویژهترین مهمانان امروز مهدیه است. دور از همه در گوشهای به پشتی تکیه داده و در عالم خودش، در سکوت مشغول بستهبندی هدایاست؛ آنقدر که وقتی در مقابلش مینشینم، متوجه حضورم نمیشود. «قِز ننه رحمانی» 70 ساله با لبخند شیرینی از اینکه شرکت در این محفل چطور روزیاش شده اینطور میگوید: «آمدهام مهمانی خانه دخترم که در همین حوالی زندگی میکند. وقتی گفت امروز قرار است هدیه درست کنند برای زیارت امام حسین(ع)، خوشحال شدم. گفتم: من هم میآیم. به خدا دلم میخواست با آنهایی که دارند میروند کربلا، راهی شوم. از تلویزیون میبینمشان و گریه میکنم. به آقا (ع) گفتم: من با این پادرد نمیتوانم بیایم زیارتتان. پولی هم ندارم که در این راه بدهم. اما جانی میتوانم کمک کنم. امروز هرچقدر بتوانم از این بستهها درست میکنم.»
دلمو گره زدم به دل زائرات آقا...
بلورهای اشکش انگار منتظر بهانهاند. تا دهان باز میکند، چشمهایش نمناک میشود: «بعد از 3 سال که در پیادهروی اربعین شرکت کردم، امسال قسمتم نشده زائر شوم. خیلی دلتنگم. باور کن کسی که تا به حال کربلا نرفته، حالش بهتر از کسی است که کربلا را دیده. کربلا که میروی، دیگر دلت از دست میرود... کربلا رفتن همیشه خوب است اما اربعین، چیز دیگری است. باور کن وقتی پیادهروی اربعین میروی، عاشق میشوی. حس میکنی داری پا جای قدمهای حضرت زینب(س) میگذاری. دعا میکنم قسمت همه بشود.» «رقیه ستاری» مکثی میکند و ادامه میدهد: «این روزها آنقدر گریه کردم که امام رضا(ع) طلبید امروز بیایم و اینجا دلم آرام بگیرد. وقتی چند نفر از اقوام گفتند: داریم میرویم مهدیه برای بستهبندی هدیههای اربعین، آنقدر ذوق کردم که حساب ندارد. گفتم حداقل با این هدیههایی که درست میکنیم و میفرستیم، دلمان هم همراه زائران میرود به مسیر پیادهروی اربعین. اینطور بود که شالوکلاه کردم و همراه خواهرم، عروسم و نوههایم از میدان خراسان به اینجا آمدیم تا کمک کنیم.»
12 شهر و 100 هزار بسته هدیه متبرک رضوی
«در سالهای قبل، بسیاری از بانوان هموطن بهرسم قدرشناسی از خدمات میزبانان عراقی پیادهروی اربعین، بهصورت خودجوش اقدام به تهیه یا تولید هدایایی برای آنها میکردند. این موضوع، برای دستاندرکاران بنیاد کرامت امام رضا(ع) انگیزهای ایجاد کرد که در این مسیر سهیم باشند. بهاینترتیب، به پیشنهاد مدیر رسانهای بنیاد و باتوجه به ارادت شیعیان عراق به امام رضا(ع)، مقرر شد هدایای متبرک رضوی برای قدردانی از زحمات آنان آماده شود.» «عباسعلی محمدآبادی» یکی از اعضای بنیاد کرامت امام رضا(ع) ادامه میدهد: «ابتدا قرار بود این برنامه بهصورت همزمان فقط در تهران، کرج، ورامین و قم اجرا شود اما با اعلام آمادگی و اشتیاق دیگر شهرها، کار گسترش پیدا کرد و به 12 شهر رسید. قرار است بههمت نیروهای داوطلب مردمی در تهران 50 هزار و در مجموع، 100 هزار بسته هدیه متبرک رضوی شامل نبات، نمک و تسبیح آمادهشود.»
او با اشاره به تدارک هدیه ویژه برای کودکان عراقی میگوید: «کتاب رنگآمیزی «به رنگ حرم»، حاوی تصاویری از حرمهای مطهر اهل بیت (ع)، بههمت دوستان مترجم در زمان بسیار کوتاهی به زبان عربی قابل فهم کودکان عراقی ترجمه شد و با عنوان «بِلَون الحرم» زیر چاپ رفت. این کتابها بههمراه مدادرنگیهای ساخت ایران به خادمان کوچک اربعین اهدا خواهد شد.»
هر زائر، یک سفیر حرم امام رضا (ع)
«همه عزیزانی که امروز اینجا حضور دارند و در آمادهسازی هدایای متبرک رضوی برای پیادهروی اربعین مشارکت میکنند، درواقع مفتخر به دریافت مدال خادم افتخاری حرم امام رضا(ع) شدهاند.» شنیدن این جمله از زبان مجری برنامه کافی است تا قند در دل همه حاضران آب شود و آرزوی تمام عمرشان را برآوردهشده ببینند.
محمدآبادی هم با اشاره به حضور خودجوش مردم در این پویش خاص میگوید: «در غیاب رسانههای رسمی کشور، مردم خودشان مبلّغ این پویش شدند و در فضای مجازی همدیگر را خبر کردند و با شور و علاقه در این برنامه مشارکت کردند. توزیع این هدایای متبرک رضوی هم انشاالله با کمک خود مردم انجام خواهد شد.»
سرپرست بخش رسانهای بنیاد کرامت مرز مهران با تاکید بر نقش مهم مردم تا پایان این طرح ادامه میدهد: «این هدایای متبرک رضوی از تمام شهرها جمعآوری شده و بهسمت مرز ارسال میشود. آنجا در ایستگاه فرهنگی که در مرز مهران برپا شده است، به هرکدام از زائرانی که عازم پیادهروی اربعین هستند، تعدادی از این بستهها دادهمیشود تا دستخالی به این همایش بزرگ نروند. بهاینترتیب و با مشارکت در توزیع هدایای متبرک رضوی به موکبداران و خادمان عراقی، هر زائر ایرانی، یک سفیر حرم امام رضا(ع) خواهد بود.»