به گزارش مشرق، «برادر انگلستان»، اولین رمان بلند علیرضا قزوه، یک دوگانۀ روایی- داستانی است که با وجود تم و درونمایۀ ساده و سرراستی که دارد، به دلیل انتخاب هوشمندانۀ پیرنگ و طرح وارهای جذاب، به رمانی سرشار از پیچیدگی، تعلیق و غافلگیری بدل شده است و عیناً همین دوگانگی در ایجاد فضایی سوررئال برای بیان و روایت داستانی رئال، بر خلاقیتهای ادبی آن افزوده است.
داستان بهرغم سادگی، پیچیدگیهای لازم برای درونمایۀ یک رمان را داراست و با وجود برجسته سازی در حل معمای زندگی یک شخصیت، به روایت زندگی خود راوی و دیگر شخصیتها نیز پرداخته است. اما سبک و تکنیک خاص نویسنده (راوی) در پیگیری آن معما (معمای دیوانگی اسماعیل- دوست دوران کودکی و نوجوانیاش) از میان متون و روایتهای مختلف، همراه با گذر پیاپی زمان از گذشته به حال و از تهران تا لندن، براشتیاق خواندن این رمان [سیصد و هشتاد صفحه ای] میافزاید که با نگاهی تلطیف شده با نماد سازی و خیال پردازی به وقایع سیاسی- اجتماعی برههای از تاریخ معاصر ایران پرداخته و از میان کوپههای قطاری که میان خواب و بیداری از مشهد تا مسکو و از مرداد 1332 تا مذاکرات هستهای را طی میکند، برخی از وقایع تاریخی این برهه را به خوبی به تصویر میکشد.
وقایعی همچون انقلاب و تلاطمهای پیش و پس از آن، جریان منافقین و ناآرامیهایی که میخواستند به راه بیاندازند، جریان کردستان و شهید چمران و وقایع هشت سال جنگ تحمیلی. اما پیش از همه واقعۀ کودتای 28 مرداد به عنوان سرآغازی معنادار بر بخش مهمی از تاریخ متلاطم این دوران و درسها و تجربههای گرانبهایی که میتوان برای وقایع سیاسی- اجتماعی امروز همچون مذاکرات هستهای، پیوستن به FATF و... گرفت.
پیش از این علیرضا قزوه را به عنوان شاعر میشناختیم. شاعری که چه در غزلها و دو بیتیها و چه در سرودههای سپیدش، در کنار درونمایۀ آیینی- مذهبی، همواره نگاهی اعتراضی به برخی از تعاریف و تحاریف تاریخی، از جمله ریاکاریها و سیاه بازیها درجنگ تحمیلی نیز داشته است. آدمهایی که از راه ویلا و جادۀ شمال به جبهههای جنگ میرفتند1و از خیابان تا نخلستان2 و در آتش شبلی3 اشقان دلخستهای که تشنۀ صافی و صداقتند.
در «برادر انگستان» اما، به عنوان نخستین رمان این شاعر انقلاب و دفاع مقدس، ماجرای کودتای 28 مرداد به عنوان نمادی از مداخلات بیگانگان- به ویژه انگلستان- پایه و مبنای روایت این داستان میشود. داستان دیوانگی اسماعیل و قربانی شدن نسلها و ملتها. داستانی عبرت آموز که دلایل بدبینی و بیاعتمادی به غرب را باز مینماید و با شواهدی معتبر از تاریخ معاصر نشان میدهد که چگونه و چرا انقلاب اسلامی 1357 نقطۀ عطفی شد برای رهایی و رستاخیز اقوام و ملتها از بیش از یک قرن سلطه و استیلای غرب. از اینکه شرق را نادیده انگاشته و با تحریف و دستکاری تاریخ، شرقیها را موش آزمایشگاهی خود پنداشتهاند.از نقشهایی که بازی کرده و خنجرهایی که فرود آورده اند؛
«میرویم به کوپۀ بعدی؛ تمام فامیلها و آشناها جمع شدهاند در یک تالار بزرگ تئاتر در لندن. ردیف جلو ماهلقا و گل عنبر و بچه هایش نشستهاند همراه با عمو جان و تمام پسر عموها و دختر عمو ها. آقاجان و مادر جان هم از راه میرسند و همه شان را تک تک به ملکه انگلستان معرفی میکنم و ملکه میرود مینشیند کنار ماه لقا. بعد در همان صحنۀ تئاتر ناگهان اسماعیل پیدایش میشود همراه باجوانی هم سن و سال خودش که بعد میفهمم همان الیاس است و دختری که نامش را سمیره صدا میزنند. بازیگران تئاتر همین سه نفرند. از همه بیشتر ملکه خوشش میآید و بعد زن عمو پا میشود، به جای دست زدن، میکوبد به سینهاش و بلند بلند عمو جان و ملکه را نفرین میکند!»4
اسماعیل، دوست و همبازی دوران کودکی و نوجوانی راوی، سرنمونی از همین تاریخ دستکاری شده است. از پدر و مادری که خود از قربانیان کودتا بودند جدا میشود و کودکی را نزد زنی تنها- مه لقا- میگذراند. در نوجوانی به تهران میآید و یکسال پیش از انقلاب همزمان از یک شکست عشقی و از مأموران سازمان امنیت شاه میگریزد، به لندن میرود و مدتی بعد در حالی که هوش و حواس از سرش پریده و هذیان میگوید بازمی گردد و در یک آسایشگاه بستری میشود و سرانجام «این سالهای آخرهر سال فقط دندانهای اسماعیل افتاد، فقط موهای اسماعیل ریخت، فقط اسماعیل لاغر شد، و هرگاه که به ملاقاتش رفتیم چمباتمه زد و سیگار کشید و سیبهای زرد و نرم را بیدندان گاز زد. دست آخر هم اسماعیل دود شد و رفت.»5
در میان متنها و نامههای مختلفی که راوی برای حل معمای دیوانگی اسماعیل بدست میآورد، یک نام بیش از همه تکرار میشود؛ الیاس. الیاسی که با شاه مخلوع فالوده و مخلوط میخورد، با همدستی صدام در پمپ بنزین نیاوران جنگ براه میاندازد و برای بانوی مکرمۀ کربلا دسیسه چینی میکند. روایت داستان، بیش از همه روایت یافتن الیاس است و دلیل دیوانگی اسماعیل. اما الیاس هم خود نمادی میان نمادهای بیشمار است و در آخر مشخص میشود که او نیز خود، یکی دیگر از قربانیان همین تاریخ دستکاری شده و اعتماد به بیگانگان است؛
«شاید اگر اسماعیل زنده بود و حال و روز الیاس و این اسماعیل جوان را میدید، آن همه متن دست نویس را که جای جایش به الیاس بد گفته و جا به جا گفته برایم از رویش فتوکپی پُر سرعت بگیرید تا الیاس با همکاری ناتو آن را از کشور خارج نکند، همه را پاره میکرد و دور میانداخت. حتی با همان حال بدش لابد دست الیاس را میگرفت و روی هم را میبوسیدند و همدیگر را حلال میکردند.»6
اگر چه نویسنده در تکنیک روایت میان متنهای گوناگون، نگاهی هم به نقد ادبی پسامدرن و جایگزینی متن به جای اثر داشته است، با این حال زبان ادبی در «برادر انگلستان» بیشتر به اثری مدرن شبیه است تا متنی پسامدرن و نماد پردازیهای آن، هم با متون پسامدرن و هم با رئالیسم اجتماعی یکه و عریان-و غالباً تقلیدی از ادبیات روس- در ادبیات مارکسیستی دهههای 40- 30 خورشیدی ایران متفاوت است. از سوی دیگر نشانههایی از هر دو سبک در این دوگانۀ روایی- داستانی به چشم میخورد و ابتکار نویسنده در تلفیق این دو، همراه با بازنمودی خیال انگیز از برههای از تاریخ معاصر؛ بر جذابیت و عمق نمادها و تصاویر ارائه شده میافزاید.
شخصیت پردازی و واکاوی درونی شخصیتها واقعی و شفاف است و جهت گیریهای ایدئولوژیک در شخصیت پردازی دیده نمیشود. تقریباً از هر نوع تیپ و شخصیتی در رمان یافت میشود؛...از آنها که دین و اعتقادات مذهبی برایشان دستاویزی برای مال اندوزی و حق خوری بوده است و آنها که برعکس، بیهیچ منت و ادعایی پای عقایدشان ایستاده و در راه دفاع از انقلاب و آرمانها از نفس و وانفسا گذشتهاند. گذشته از این، آشنایی نویسنده با فرهنگهای بومی و مثلهای عامیانه بر شیرینی اثر افزوده است و دانش او از آداب و رسوم اقوام مختلف و مراسم گوناگون از تعزیه خوانی و زورخانه تا شعر و موسیقی نواحی مختلف، بر طراوت و تازگی اثر بیتأثیر نبوده است.
با این همه، ابهام در برخی جزئیات و رویدادهای به ظاهر ساده، قدری از این طراوت و تازگی میکاهد. برای مثال مشخص نمیشود چگونه الیاس یا پسرش شمارۀ راوی را بدست آورده و برایش پیامهایی شبیه به نوشتههای اسماعیل میفرستند. هرچنداشاره میشود که پسر در امور کامپیوتر و از کار انداختن سایتها تبحر دارد یا در مورد سفر به انگلستان، معلوم نیست چرا و چگونه به سخنرانی در دانشگاه یا مصاحبه در سفارت دعوت میشود و موضوع این سخنرانی یا مصاحبه چیست. با این حال، همان گونه که گفته شد، خلاقیت نویسنده در تلفیق دو سبک برای ارائهای خیال انگیز از واقعیتهای داستانی و هوشمندیاش در ارائۀ دوگانهای روایی- داستانی در قالب رمان و خلق اثر، تا بدآن حد جذابیت و کشش دارد که با وجود برخی ابهامات جزئی، خللی در روند خوانش و بازآفرینی اثر نزد مخاطب پدید نیاید و در پایان چشم اندازی که از میان خیال انگیزی وخلاقیتهای ادبی و هنری ، خود را بازمی نماید؛
...ناگهان مأمور قطار سر میرسد. دست بر شانه ام میگذارد میگوید: «چرا خوابیدهای عالی جناب؟ چرا ماندهای؟ همه پیاده شدهاند از این قطار.» چشم هایم را میمالم. میپرسم: «اینجا کجاست؟»... بعد میرود و من میمانم با یک عالمه یادداشتهای پخش و پلا در کوپه. بعد مینشینم و هی فکر میکنم به قیافۀ کسی که شبیه مأمور قطار بود. دوباره اسمها را مرور میکنم، آدمها را... ناگهان به یاد اسماعیل میافتم، پسر الیاس... چقدر چشم هایش شبیه مأمور قطار بود. بلند میشوم و در کوپه را باز میکنم و در راهروی قطار داد میزنم: «کجایی اسماعیل؟های اسماعیل! اسماعیل!»7
پی نوشت:
1- منظومه «مولا ویلا نداشت» 1366
2- مجموعه شعر «از خیابان تا نخلستان» 1368
3- مجموعه شعر «شبلی و آتش» 1373
4- «برادر انگلستان»، چاپ دوم 1397، صص 342- 341
5- همان، صص 333
6- همان، صص 366
7- همان، صص 374- 373