به گزارش مشرق، فائضه غفار حدادی که کتابی را با عنوان خط مقدم و با محوریت زندگی شهید حسن طهرانی مقدم نوشته، در مطلبی یادآور شد؛
روزی که تهران از رفتن "حسن آقای طهرانی مقدم" به خودش لرزید، من تهران نبودم. حتی ایران هم نبودم. خبر را با چند روز تاخیر خواندم و چون ایشان را نمی شناختم، فاتحه ای فرستادم و رد شدم.
چند ماه بعد که برگشتم ایران دست روزگار مرا کشاند و به دامان این شهید بزرگوار انداخت. شاید برای نوشتن زندگینامه ای کوتاه که در اولین سالگرد شهید چاپ و توزیع شود. اما ماجرا تازه شروع شده بود.
هر دوشنبه که مهمان خانواده طهرانی مقدم می شدم و هر روز که مصاحبه های انجام شده با دوستان و همرزمان را می خواندم، بیش تر به این نتیجه می رسیدم که من و حسن آقا حالا حالاها با هم کار داریم و کاری هم به سالگرد و این ها نداریم!
برای جمع آوری اطلاعات و انجام مصاحبه ها، جناب آقای پیکانی نه سال زمان گذاشته بود. بی انصافانه ترین کار همین بود که من به عجله و شتاب قلم را به نمی از این دریا خیس کنم و روی کاغذ بکشم. لذا نافرمانی پیشه کردم و ماجرای سالگرد را بی خیال شدم و برای اینکه ذهن خواننده را با روایت تمام عمر 52 ساله و پربرکت حسن آقا به نسیمی از وجود ایشان مهمان نکنم، فقط دو سال از زندگی اش را انتخاب کردم. شاید که بتوانم دست خواننده ام را بگیرم و نزدیک تر ببرم تا با هم در ساحل این زندگی قدم بزنیم. آن قدر نزدیک بشویم که گاهی موج های بلندش پاهای تفکر و تصمیم مان را هم خیس کند.
کتاب را که نوشتم دیدم که فقط دو سال از زندگی یک نفر نیست. داستانی است واقعی از تلاشی دسته جمعی و جهادی در روزهای ناامیدی و بحران. نسخه ای که برای همه اعصار و همه ملت ها قابل استفاده است.
کتاب را سال 93 روانه کردم اما دست ناشر خوبی نرسید و به بدترین شکل ممکن توزیع شد. بعد از منتخب شدنش در "هفدهمین دوره انتخاب بهترین کتاب دفاع مقدس" و قد کشیدنش، تصمیم بر این شد که دوباره عروسش کنیم! خواستگاران زیادی آمدند و رفتند. دست آخر موسسه فرهنگی شهید کاظمی را به جهت سبقه کار جهادی و خوبش در این زمینه انتخاب کردیم.
دستی به سر و روی کتاب کشیدیم. دوباره خریدارانه نگاهش کردیم. اشکالاتی که در این مدت چندساله خوانندگان تیزبین کتاب مطرح کرده بودند برطرف کردیم و با سلام و صلوات بدرقه اش کردیم.
باشد که خانه جدید سکوی پرتاب خوبی شود و بنشید به جان مخاطبانی که ای کاش اگر جایی پای تفکر و تصمیمشان خیس شد, ما را هم از دعا بی نصیب نگذارند.