به گزارش مشرق، علی افشاری کارشناس بی بی سی فارسی انقلاب اسلامی را قابل قیاس بادوره اقتدار صفویه معرفی کرده است و در یادداشت خود برای رادیو فردا نوشته است: "یکی از استدلالهای مدافعان داخلی و خارجی بازگشت تحریمهای یکجانبه ماقبل برجامی آمریکا اثر بازدارنده آن در برابر نفوذ منطقهای جمهوری اسلامی است که تأثیرات منفی بر ثبات خاورمیانه دارد.
بیشتر بخوانید:
اصلاحطلب فراری: حمایت رهبری دولت را از سقوط حفظ کرد
به باور آنها برداشته شدن تحریمها و آزاد شدن مبالغ مالی مصادره شده دست جمهوری اسلامی در خاورمیانه را بازتر کرده و قدرت آن را افزایش داده است. در این یادداشت تلاش میشود نادرستی این ادعا در پرتو دادههای تاریخی شرح داده شود. در واقع مدعای مطلب این است که تحریمها رابطه الزامآور با نفوذ منطقهای جمهوری اسلامی نداشته و ندارند. تحریمها نه باعث افزایش و نه کاهش قدرت منطقهای ایران شدهاند. عوامل مؤثر در بروز این پدیده را باید در واقعیتهای میدانی، منازعات در خاورمیانه، معادلات ژئوپلتیکی و پیامدهای خواسته و ناخواسته سیاستهای قدرتهای جهانی جستوجو کرد."
این فعال سابق اصلاح طلب می افزاید:"مرور کوتاه تاریخی بر تحول قدرت منطقهای جمهوری اسلامی برای درک بررسی دو متغیر فوق مفید است. ایران بعد از انقلاب به دلیل تغییرات گسترده در سیاست خارجی که شامل قرار گرفتن در مدار تقابل با آمریکا و اتخاذ سیاست عدم تعهد با شکاف کمتر با بلوک شرق بود، میراث حکومت شاهنشاهی پهلوی در اداره خلیج فارس را از دست داد.اما شکلگیری حزبالله لبنان و گسترش روابط با دولت سوریه باعث شد تا ایران جاپای محکمی در عرصه سیاسی لبنان به دست آورده و از این کارت در جلو بردن سیاستهای مد نظر در منطقه استفاده کند.
همچنین حمله شوروی به افغانستان و شکلگیری مقاومت اسلامی در این کشور نیز عرصه را برای نقشآفرینی جمهوری اسلامی مساعد کرد. جنگ با عراق نیز باعث شد تا ایران مجدداً به سمت همکاری با کردهای عراقی مخالف حکومت حزب بعث روی اورد که بعد از قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر به تعلیق در آمده بود.بدین ترتیب بعد از پایان جنگ و تنشزدایی با کشورهای عربی متحد آمریکا در منطقه، جمهوری اسلامی نفوذ نه چندان پردامنهای در خاورمیانه داشت. حمله نظامی آمریکا به افغانستان و عراق نقطه عطفی در رشد قدرت منطقهای جمهوری اسلامی شد.
سقوط حزب بعث در عراق و خلأ قدرت باعث شد تا گروههای شیعه همسو با جمهوری اسلامی قدرت در عراق را به دست بگیرند. از سوی دیگر نیروهای عراقی که در زمان جنگ در داخل ایران در قالب مجلس اعلای عراق فعالیت میکردند، در قالب سپاه بدر به عراق برگشته و اهرم نظامی-امنیتی قوی برای جمهوری اسلامی شدند. از سال ۱۳۸۲ به بعد جمهوری اسلامی گام به گام در عراق نفوذش را گسترش داد. در افغانستان نیز فضا برای میدانداری جمهوری اسلامی مساعد شد اما دامنه نفوذ به اندازه عراق گسترش نیافت. بنابراین پیامدهای ناخواسته سیاست دولت وقت آمریکا، فرصتی طلایی را در اختیار جمهوری اسلامی قرار داد تا با رفع مزاحمت صدام و طالبان به عنوان دو نیروی رقیب و مهارکننده، اقداماتی را برای بالا بردن توان منطقهای خود سامان دهد."
این فعال فتنه ۷۸ همچنین در ادامه خاطرنشان کرده است: "اتفاق دورانساز دیگر که به نتیجه متفاوتی منجر شد، بهار عربی بود. شکلگیری اعتراضات گسترده در کشورهای عربی علیه نظامهای دیکتاتوری حاکم و بخصوص سوریه، ابتدا تهدیدی جدی را متوجه جمهوری اسلامی کرد. منتهی در ادامه جمهوری اسلامی با مداخله نظامی در سوریه توانست نه تنها تهدید را برطرف سازد، بلکه از آن فرصتی برای بسط نفوذ منطقهای خود نیز بسازد. اتفاق مهم بعدی ظهور داعش در عراق و سوریه بود که به جمهوری اسلامی اولاً امکان داد تا توسعهطلبی منطقهای خود را که حول راهبرد تقویت گفتمان بنیادگرایی اسلامی شیعهمحور ریلگذاری شده، در پوشش مبارزه با تروریسم جلو ببرد و از سوی دیگر در عراق نیروهای شبهنظامی حشد الشعبی را با میدانداری سپاه قدس تشکیل دهد. گسترش قدرت حوثیها در یمن و بحرانی که بعد از کنار رفتن علی عبدالله صالح دیکتاتور مخلوع یمن رخ داد، نیز فرصت دیگری در اختیار جمهوری اسلامی داد تا یمن را نیز به حوزه نفوذ خود اضافه کند. در نتیجه سپاه قدس و فرمانده آن قاسم سلیمانی با هدایت حزبالله لبنان، حشد الشعبی، شبهنظامیان سوری و حوثیها توانست از سال ۱۳۹۰ به بعد به یکی از ارکان قدرت در منطقه تبدیل شوند."
افشاری در ادامه نیز تصریح کرده است: همانگونه که در این مرور اجمالی تاریخی مشاهده شد، تحریمهای یکجانبه آمریکا و تحریمهای چندجانبه سازمان ملل که جمهوری اسلامی را در محدودیتهای خرید تسلیحات و مرداوات گسترده تجاری قرار داده بود، نقش معناداری نداشته و در ایجاد بازدارندگی ناکام بود. تحریمهای هستهای از سال ۱۳۹۰ با گسترش تحریمهای یکجانبه آمریکا و اتحادیه اروپا و بخصوص تحریم بانک مرکزی و محدود کردن فروش نفت فشار سنگینی را به جمهوری اسلامی تحمیل کرد. اما در همین سالها یعنی ۹۰ تا ۹۴ که برجام تصویب شد، قدرت منطقهای جمهوری اسلامی در حدی افزایش یافت که توانست اسد را از سقوط در سوریه نجات داده و مخالفان را عقب براند. در یمن نیز حوثیها صنعا را تصرف کرده و باعث فرار منصور عبدربه به عربستان و سقوط دولتش شدند. این میزان از نفوذ در تاریخ معاصر ایران بیسابقه بوده و میتوان آن را با دوران میانه شاهنشاهی صفوی مقایسه کرد. البته همکاری دولت روسیه نیز در موفقیت جمهوری اسلامی اثرگذار بوده است. برجام تأثیر خاصی در این روند نداشت و به دلیل آرایش قوا در منطقه، نگرانی از خطرات رشد تروریسم، و برخی عوامل تصادفی، جمهوری اسلامی توانست به پیشرفتش در سوریه، یمن و عراق ادامه دهد. سقوط خلافت داعش که بین دولت ایران و آمریکا، با همه تضادها، اشتراک منافع ایجاد کرده بود، موقعیت جمهوری اسلامی در عراق را ارتقا داد."
کارشناس رسانه های ضدانقلاب در پایان نیز آورده است: "رهبری جمهوری اسلامی داشتن دست بالا در منطقه و بخصوص در نزدیکی اسرائیل را که از آن به عمق اسراتراتژیک نام برده میشود، اهرم فشار مؤثر برای خنثیسازی تهاجم دولت آمریکا و در چشماندازی بالاتر غرب میداند. از این رو بر حفظ سیاست منطقهای کنونی با سرسختی پافشاری میکند و در این خصوص نیز همگرایی بالایی به طور نسبی در بلوک قدرت وجود داشته و دولت روحانی نیز نگاه مثبتی دارد. از نقطه نظر کمک مالی به متحدان نیز، تحریمها تأثیر بازدانده و معناداری نداشته است. جمهوری اسلامی بر اساس برآوردهایی که صحت آنها قطعی نیست، به طور متوسط سالی سه تا هشت میلیارد دلار کمک مالی اعم از وام، سرمایهگذاری، ارسال سلاح و آموزش در اختیار حکومت سوریه قرار داده است. این رقم در سالیان قبل و بعد از برجام به شهادت گروه اقدام ویژه ایران در وزارت خارجه آمریکا تغییر خاصی نکرده است. همین وضعیت کمابیش در حمایتهای مالی جمهوری اسلامی از متحدانش در لبنان، یمن و فلسطین نیز صدق میکند.بنابراین رابطه الزامآور و همبستگی معنادار بین تحریمها و نفوذ منطقهای جمهوری اسلامی وجود ندارد.
افشاری در پایان نیز درباره عدم موفقیت تحریم های فلج کننده در براندازی جمهوری اسلامی معتقد است تا زمانی که نیروهای همسو با جمهوری اسلامی در موازنه قوای کشورهای هدف، جایگاه قدرتمندی داشته باشند، خواسته غرب -براندازی جمهوری اسلامی- اتفاق نخواهد افتاد.
منبع: جهان نیوز