به گزارش مشرق، مستند جنجالی «راه طیشده» به کارگردانی علی ملاقلیپور 11 آذرماه در دانشگاه صنعتی شریف به اکران درآمد؛ مستندی که پیشتر در مراسم رونماییاش حاشیههای فراوانی داشت و در مراسم اکرانش در این دانشگاه نیز با مناظره کارگردان و معتمدیمهر، عضو نهضت آزادی همراه بود. متن کامل این مناظره به شرح زیر است:
معتمدی مهر: ضمن تشکر از مسئولان بسیج دانشگاه صنعتی شریف بهعلت این فرصتی که فراهم آوردند، جا دارد تبریک عرض کنم به جهت فرارسیدن روز دانشجو که نزدیک به آن هستیم. بههرحال این روز نهتنها برای دانشجویان بلکه برای ملت ایران، سرآغاز یک جنبش عظیم اجتماعی به جهت اعتقاد و باور به دموکراسی، آزادی، مبارزه با استبداد و استثمار بود. شهیدان این روز نیز شهیدانی بودند که در مقابل استبداد ایستادند و نگذاشتند صدای آزادی و ندای آزادی خاموش شود. اما در ارتباط با مستند «راه طیشده»، به نظر من این مستند لااقل اگر با تعریفی که خود اتحادیه جهانی سینمای مستند در سال 1948 ارائه داده، تطابقی بهعنوان مستند ندارد و بیش از آنکه یک مستند باشد، مستندسازی امنیتی علیه نهضت آزادی ایران علیه جنبش آزادیخواهی ایران است و البته شاید ایرادی هم نداشت اگر نام خودش را مستند نمیگذاشت و بهعنوان نظرات شخصی یا بهعنوان بلندگوی سیاسی یک جریان خاص سیاسی که مخالف با آزادی و مخالف با کرامت و حقوق بشر است، اعلام موجودیت میکرد. منتها چون عنوان خودش را مستند اطلاق کرده، طبیعی است این بحث، از آن زاویه مطرح میشود.
اتحادیه جهانی سینمای مستند در سال 1948 چنین تعریفی را از فیلم مستند میدهد: «ثبت سینمایی هر جنبهای از واقعیت که با فیلمبرداری واقعی و بدون دستکاری یا بازسازی وفادارانه و معقول رویدادها به هدف گسترش بخشیدن به دانش و درک مردم و ارائه مسائل و راهحلهای بنیادین و راهحلهای آنان به عینیترین و واقعیترین صورت ممکن انجام شده باشد.» در این صورت من نمیدانم با این تعریف که مبنای سینمای مستند، واقعیت است، چگونه آقای ملاقلیپور میتواند فیلم خودش را مستند بنامد، در شرایطی که میآید یک سکانس محدود از آقای دکتر مهدی جعفری در مورد تایید مبارزه مسلحانه از مهندس بازرگان که مربوط به قبل از انقلاب و مربوط به دهه 40 است، روی فیلمهای مسعود رجوی و مریم رجوی در دهه 60 و 70 و بعد از اعلام جنگ مسلحانه مونتاژ میکند؟ من نمیدانم آقای ملاقلیپور چگونه نام فیلم خود را مستند مینامد، اما یک بیان خلاف واقع از شهید مطهری که ایشان این کتاب راه طیشده را یک انحراف اعلام میکند و میگوید این بیراهه و عامل شکلگیری سازمان مجاهدین خلق و مابقی این داستانهاست را نقل میکند، اما آن بخش از نقدی را که مرحوم مطهری در کتاب اصول و فلسفه رئالیسم در این کتاب دارد، بهطور کامل نمیگوید. مرحوم مطهری ابتدا مهندس بازرگان را بهعنوان دانشمند مولف این کتاب نام میبرد و بعد میگوید این کتاب بیراهه است؛ به این جهت که از منظر علت غایی به بحث شناخت خدا و شناخت آخرت نمیپردازد؛ یک بحث فلسفی را مرحوم مطهری مطرح میکند؛ یعنی از جایگاه و پایگاه هدف ایشان که پایگاه روحانیت بوده، این بحث را مطرح میکند. اما اگر مطهری چنین اعتقاد داشت که بازرگان جوانان را به بیراهه میبرد، آیا درست بود که ایشان را بهعنوان اولین نخستوزیر بعد از انقلاب و رئیس دولت موقت بعد از انقلاب معرفی کند؟ آقای ملاقلیپور چه جوابی دارد؟ در این فیلم، ایشان مطرح میکند که بازرگان در تفسیر قرآن متاثر از آرای ابوالحسن فروغی بود و بعد هم میگوید که ابوالحسن فروغی ماسون بود. ابوالحسن فروغی بنابر کدام اسناد ماسون بود؟ آن فروغی که مشهور است به ماسون بودن، محمدعلی فروغی است نه ابوالحسن فروغی! ابوالحسن فروغی در کتاب فراموشخانه و فراماسونری اسماعیل راعی فقط در یک جا اسمش میآید و آن در صفحه 452 در کنار نام علیاکبر دهخدا تحت عنوان معلمین مدارس دارالمعلمین است. آیا علیاکبر خان دهخدا را هم ایشان اعتقاد دارند که ماسون بود؟ در آن کتاب، مطالب بسیار زیادی علیه سیدجمالالدین اسدآبادی گفته میشود. در کتاب نهضتهای اسلامی در ۱۰۰ساله اخیر، از شهید مطهری که ایشان مدنظر داشتند، صفحات خیلی زیادی را به تقدیر از مقام و مبارزات نهضت سیدجمال مطرح میکنند. آیا ایشان (ملاقلیپور) میگوید سیدجمالالدین اسدآبادی هم ماسون بود؟
من نمیخواهم اینجا از ابوالحسن فروغی دفاع کنم، چراکه نه وظیفه من است، نه ظرفیت جلسه اقتضا میکند، اما این گرایش ماسونی که ایشان از فروغی مطرح کرده و بعد میخواهند در آثار بازرگان متجلی کنند را نقد میکنم. این فیلم مستند چه پاسخی دارد به این خاطره میثمی که میگویند در سال 43-42 نزد شهید بهشتی رفتیم و گفتم به ما آثار و منابع مطالعاتی معرفی کند و شهید بهشتی گفت: «توصیه میکنم که کتاب راه طیشده مهندس بازرگان را خوب بخوانید. وی به تنهایی کار یک دایرهالمعارف را کرده و کتاب اصول دین نوشته است.» بهشتی یک مجتهد و عضو شورای انقلاب هم بود و پس از شهید مطهری، رئیس شورای انقلاب شد.
بیشتر بخوانید:
سازندگان راه طی شده: بازرگان نه ملی بود نه مذهبی
البته آقای ملاقلیپور در میزگردی که در صدا داشتیم، گفتند آقای بهشتی خطای ایدئولوژیک داشته و من از این موضع ورود نمیکنم و امیدوارم خودشان توضیح بدهند. اما چطور میشود ما بگوییم یک مجتهدی _منظورم شهیدمطهری است_ از منظر فلسفی، جملهای نوشته که این مولف دانشمند این نظر را داشته و بعد هم از نظر فلسفی میگوید این کتاب به علت فاعلی میپردازد، نه علت غایی و ما بیاییم این را چنین برجسته کنیم که شکلگیری سازمان مجاهدین خلق و بعد هم تروریسمی که بعد از انقلاب دارد، همه را گردن بازرگان و کتاب راه طیشده بیندازیم. درعین حال آثار دیگر را مطالعه نکنیم و ببینیم منابع مطالعاتی مجاهدین خلق چهها بوده است؟ منابع مطالعاتی مجاهدین خلق، بنابر گفته آقای حسین روحانی که از اعضای اولیه سازمان مجاهدین خلق هستند، هم راه طی شده بود، هم خدا در اجتماع بود، هم بینهایت کوچکها بود، هم کار در اسلام بود، هم پرتوی از قرآن بود و هم منابع دیگر، ازجمله منابع مارکسیستی. ملاقلیپور که اشاره میکند راه انبیا، راه بشر _که یکی از کتابهای مرجع مجاهدین است_ برگرفته از کتاب راه طی شده است، کدام مقایسه این را نشان میدهد؟ راه انبیا، راه بشر یک کتاب ایدئولوژی انقلابی است و هیچ ربطی به آن چیزی که روششناسی دین در کتاب راه طی شده، مطرح میکند ندارد. من نمیخواهم در اینجا دفاع کنم اما این کتاب ربطی به آن ندارد. راه انبیا، راه بشر، مبنایش دیالکتیک و مارکسیسم بهعنوان راه و علم مبارزه است. این کتاب هیچ ارتباطی با این مسائل ندارد. در این فیلم هم در جاهایی منعکس شده، اما ایشان خیلی راحت اینها را با هم مرتبط میکنند. این فیلم مسلما فیلم مستند نیست؛ چراکه اگر مستند بود، راوی خود را در مقام قاضی و دانای کل قرار نمیداد. راوی سوالاتی را مطرح میکرد و بعد این سوالات را از هر دو طرف مورد پرسش قرار میداد. اشکالی هم نداشت و این مخاطب بود که قضاوت میکرد. اما راوی ما، قاضی که چه عرض کنم، طرف دعواست و به همین دلیل دعوایی را شروع میکند که ما در این سالهای اخیر که زندان بودیم، برای اولین بار من از زبان بازجوهای اطلاعات شنیدم که میگفتند بازرگان التقاطی بود، بازرگان زمینهساز شکلدادن به مجاهدین خلق بود و از همان طریق هم برای ما پروندهسازی میکردند. این فیلم اگر مستند بود، وقتی نامه منسوب به آیتالله خمینی که در پیشانی آخر فیلم آمد و تنها مستندی بود که در دادگاهها علیه ما ابراز شد، آورد _و حق ایشان بود بیاورد_ از سوی دیگر جا داشت که از اعضای نهضت آزادی هم نظری درمورد آن نامه میگرفت؛ نه اینکه آن نامه را در راستای تایید برخورد امنیتی با اعضای نهضت آزادی قرار دهد؛ سناریوی فیلم آقای ملاقلیپور این را میگفت.
ملاقلیپور: من هم سلام عرض میکنم خدمت حضار و ممنون که کار را ملاحظه کردید و علاقهمند بودید. هدف از ورود به حوزه فیلمسازی درباره روشنفکرهای مذهبی نیز همین مباحث و همین مجالس است که بحث و گفتوگو شکل گیرد. ایشان هم گفتند که چندمین بار است ما با هم صحبت میکنیم و خدا نکند دوباره اعضای نهضت آزادی به آن نقطه برسند که بگویند ما آخرین گروهی هستیم که با زبان قانون صحبت میکنیم و از آن به بعد جوانانی میآیند که دستشان را بالا میبرند. من خیلی خوشحالم که نهضت آزادی به صحبت و گفتمان برگشته و این نقطه مثبت و شکرگزاری است. مباحثی که ایشان مطرح کردند، به ترتیب من پاسخ میدهم. ایشان درباره مستندسازی و آن نظریه سال 1948 گفتند که مستند اینگونه است و مستند یعنی بیان واقعیتها و نظر شما این است که این واقعیت نیست. اما یک سوال اینکه از سال 1948 تا الان اینها 10، 20 بیانیه دیگر دادهاند و مگر قرار است فیلمسازی و هنر درجا بزند؟ شما مستند دیهگو مارادونا را که آقای امیل کاستاریکا ساخته، نگاه کنید. فرم مستند همینطور است. یعنی امیر کاستاریکا بهعنوان یک فیلمساز مستند سیاسی، درباره یک شخصیت فوتبالی و سیاسی پرترهنگاری میکند. خودش بهعنوان راوی و منتقد حضور دارد. اگر این نقد به من وارد است، پس به آن استاد بزرگ سینمای جهان هم وارد است و یعنی امیر کاستاریکا هم بلد نیست فیلم بسازد!؟ البته من هم قابل نقد هستم و ایشان نیز قابلنقد هستند و ما فیلم میسازیم که همین مباحث مطرح شود. شما میگویید یک سکانس محدود از آقای جعفری را ما کات زدیم به مسعود رجوی که آقای جعفری دستش را بالا میبرد و میگوید حنیفنژاد - اولین بنیانگذار سازمان مجاهدین خلق- وقتی داشت آزاد میشد، آقای بازرگان به ایشان گفت که «دیگر اینطوری نیا حنیف! باید بیایی یک کار کارستان کنی!» که دستش را هم به صورت هفتتیر بالا برد. میگویید چرا این را من کات زدم به مسعود رجوی؟
اما آنجا را نمیگویید که من وقتی نظریه مهندس بازرگان را میگویم - که اختلاف داشت با سازمان مجاهدین- در فیلم به بعد از انقلاب کات زدم. پسر ایشان در فیلم میگوید «وقتی پدر من در سال 47 آزاد شد، سران سازمان مجاهدین به دیدار ایشان آمدند و پدر من از تحقیقاتی که اینها کردند و مطالعاتی که روی راه طیشده و کتابهای دیگر انجام دادند، خیلی خوشش آمد؛ ولی پدرم یک مقدار با نظریه مارکسیستی که در آن ورود کرده بود با آنها زاویه داشت و گفت من با این راه خیلی سنخیت ندارم.» و من این را به نمازجمعه بعد از انقلاب کات زدم. پس چرا آنجا را ایراد نمیگیرید؟ چون آنجا آمدم حقیقتی را گفتم که شما دوست داشتید، ولی اینجا حقیقت نیست!؟ آقای معتمدیمهر ما به دنبال حقیقت هستیم نه به دنبال واقعیت. واقعیت یعنی آنچه واقع میشود، اما وقوع پشتی دارد، حقیقتی دارد. مسعود رجوی خلقالساعه از زیرزمین به وجود نیامده. بخواهیم یا نخواهیم بخشی از آن تحت تاثیر نهضت آزادی بوده است. ما هم نگفتیم که همه مطالعات اینها همین بوده. آقای محمدمهدی جعفری در فیلم میگوید اینها پرتوی از قرآن خواندند؛ مگر ما نگذاشتیم؟ تصویر و اینسرتش را هم گذاشتیم. اینها کتاب نهضتهای دیگر را هم خواندند و ما هم گذاشتیم. تحت تاثیر انقلاب شوروی بودند، ما گذاشتیم. مگر ما فقط همان یک کتاب راه طیشده را گذاشتیم!؟ اینها مباحث جدیدی نیست که شما مطرح میکنید. منتها مساله اینجاست که چه کتابی را بیشتر از همه خواندند؟
آقای اکبر بدیعزادگان _برادر آقای اصغر بدیعزادگان است و قول ایشان حتما درست است_ میگوید بدون اغراق سعید محسن صدبار این کتاب را خوانده. «راه طیشده»، استدلال و نوع روشی است که در سازمان مجاهدین میآید. کسی نگفته راه انبیا، راه بشر عینا راه طی شده است، ولی نوع تفکر، نوع روش از راه طیشده برگرفته شده است. چه نوع روشی؟ روش التقاطی. مهندس بازرگان در ابتدای کتاب عشق و پرستش، خودشان میگوید: «من در زندان بودم، _زندان اول نه بلکه سال 42_ وقتی وارد زندان شدم یک ادعیه دیدم و خواندم. یک کتاب رمان عاشقانه هم پیدا کردم. در مراوداتی که با خانواده داشتم، گفتم آن کتاب ترمودینامیک مرا هم بیاورید، میخواهم اینجا بخوانم. این سه کتاب محدود و به صورت شانسی و اتفاقی را در کنار هم ایشان میخوانده است. میگوید: «این سه کتاب را با هم بررسی کردم و از ترکیب اینها کتاب عشق و پرستش را به دست آوردم.» لذا روش ترکیب سه کتاب در همدیگر از کجا میآید؟ از مهندس بازرگان. بله. سازمان مجاهدین این سه کتاب را نخواند اما این روش را که بلد شد. سازمان مجاهدین خلق ایران، یعنی چه؟ مجاهد یعنی ظاهر اسلامی، خلق یعنی مارکسیستی و ایران یعنی ملیگرایی. این بهنام خدا و بهنام خلق که مسعود رجوی میگوید، خلقالساعه از زیرزمین درنیامده. اصلا کار مستندساز همین است که ریشهیابی کند و بگردد و پیدا کند که ریشه این در کجاست.
شما گفتید ما اشتباه گفتیم که چرا شهیدمطهری در اصول فلسفه و رئالیسم ایشان را نقد کرده و خودتان از سویی گفتید که ایشان از نظر فلسفی و نخبهگرایی روحانیت که در ایشان بوده، گفته این کتاب به آخرت نمیرسد. خب، ما هم اول مستند همین را مطرح کردیم. راجعبه ریشهها گفتیم. گفتیم، آیا میشود با فیزیک، شیمی، علمالاشیا، زیست، علوم مادی به آخرت، وحی، روح، معاد و خدا دست یافت؟ اتفاقا سوال مهمی است. شما میگویید شهید مطهری گفته این به بیراهه میرود و بعد میگویید چرا این را ربط دادید به اینکه از دل کتاب راه طیشده سازمان مجاهدین درآمده؟ خب سوال این است که این بیراهه، چه کسی را به بیراهه برده؟ شهید مطهری فقط گفته بیراهه و هیچکس هم به بیراهه نرفته! اتفاقا ایشان خیلی درست فهمیده و همان سال نقد کرده است. قبل از آنکه جوانی مثل من نقد کند، شهید مطهری دست میگذارد به همان جایی که سالیان سال از این نطفه غلط جریانهای التقاطی بیرون میآیند. درباره ابوالحسن فروغی گفتید براساس کدام اسناد، ماسون بوده؟ جالب است در مجله صدا از شما سوال کردم که آیا ایشان ماسون بوده؟ و گفتید بله و حالا جالب است که رفتید فکر کردید و نظر دیگری دادید. البته اشکال ندارد، انسان نظراتش عوض میشود. درباره ابوالحسنخان فروغی اینترنت هست و همه شما گوشی دارید. سرچ کنید عکس لژ بیداری؛ لژ فراماسونری میآید. اصلا آن جمعیت لژ بیداری را ما نیاوردیم. فکر میکنید چون در این فضا جوانها هستند و ممکن است در همه مباحث مطالعه نکردهباشند باید تشکیک ایجاد کنیم که نه اینطوری نبوده. خودتان یکبار در مصاحبهتان تایید کردید؛ الان اینترنت هم هست، سرچ کنید، عکس لژ بیداری میآید. ما راجعبه سیدجمالالدین اسدآبادی اصلا تشکیک نکردیم که شما بحث را بردید به کتابی که درمورد سیدجمال است. ما راجعبه راه طیشده حرف میزنیم. میگویید آقای لطفالله میثمی گفته که شهیدبهشتی کتاب راه طیشده را به سازمان مجاهدین پیشنهاد داده؛ بله این در شهیدبهشتی محتمل است و چیز عجیبی نیست. اما سوالی دارم، امام خمینی(ره) چه کسی را بهعنوان معلم انقلاب معرفی میکند؟ شهیدمطهری را معرفی میکند. رهبر انقلاب ما امام خمینی(ره) است، معلم انقلاب شهیدمطهری است. ما در انقلابمان نیامدیم که روحانیت را تثبیت کنیم. همان جملهای که پسر آقای مطهری میگوید، درست است مگر ما آمدهایم که صحه بگذاریم بر انقلاب 57، روحانیت بر سر کار بیاید و حالا اگر شما یک اشکال از یک روحانی پیدا کنید، بگوییم ببینید این هم آیتالله است. اساس این انقلاب آن است که روحانیت، متفکر و متعقل است که با علم روز هم آشناست، با فلسفه هم آشناست، همان مباحثی که در کار مطرح کردیم. درباره شهیدبهشتی نکتهای را مطرح کردید اما بین شهیدبهشتی و لطفالله میثمی _باجناق آقای حنیفنژاد بودند_ که مبارزه مسلحانه میکرده، تفاوتی هست. همین الان عکس لطفالله میثمی را در اینترنت بزنید؛ ایشان دستش به علت بمبگذاری قبل از انقلاب منفجر شد و آن را از دست داد و چشمهایش هم نابینا شد. شهیدبهشتی هیچگاه فرمان تاسیس سازمان مسلحانه را نداد، خیلی فرق است بین شهیدبهشتی و مهندس بازرگان. بهشتی محرم رجوی و حنیفنژاد نبود، ولی نهضتآزادی محرم آنها بود. به چه علت؟ در فیلم آقای دادستان، آقای ابراهیم یزدی مصاحبهای دارد که میگوید قبل از خرداد سال 60 رجوی به خانه ما آمد و مهمترین مساله تاریخ سازمان مجاهدین خلق را آنجا در خلوتگاه خانه آقای یزدی به ایشان و آقای توسلی مطرح میکند و آقای توسلی هم این خاطره را جلوی دوربین ما گفته است. اگر شک دارید، برایتان میفرستم. در فیلم دادستان، مسعودی رجوی میگوید ما میخواهیم درگیر مبارزه مسلحانه شویم که ما گفتیم زورتان نمیرسد. خیلی جمله جالبی است. نگفت نزنید، گفت زورتان نمیرسد. سوال این است چقدر اینها به شما محرمند که خطرناکترین و مهمترین مساله امنیتی را به شما میگویند. فیلمش هم هست؛ من نگفتم. آقای یزدی و آقای توسلی گفتند. جالب اینکه نگفتند غلط است بلکه گفتید زورتان نمیرسد. خاطره آقای حنیفنژاد و آقای بازرگان و آقای بستهنگار و هم آقای محمدمهدی جعفری هم همین را میگویند. یک نفر، دو نفر نمیگویند و حالا جالب است شهیدبهشتی را میآورید در تایید راه طیشده!؟ شهیدبهشتی را چه کسی زد؟ شهیدبهشتی را همینهایی زدند که صدبار راه طیشده را میخواندند. شهیدبهشتی را همین جریان التقاطی زد.
بیشتر بخوانید:
شما گفتید «راه انبیا، راه بشر» با «راه طیشده» هیچ ارتباطی نداشته! اتفاقا آقای جعفری میگوید شهید مطهری همانجا به این کتاب حساس شد که مجاهدین خلق از روی راه طیشده، راه انبیا راه بشر را نوشتهاند. یعنی خودتان آقای جعفری را قبول ندارید!؟ یعنی نهضت آزادی ممکن است خودش هم قبول نداشته باشد!؟ یعنی اینقدر کوچک شده؟ راجع به نامه منسوب به امام خمینی گفتید بیایید از ما بپرسید و بعد هم گفتید آقای ملاقلیپور آمده با پیشفرض قضاوت کرده است. اصلا یک مستندساز، راویمحور است. من و گروهم سالها مطالعه کردیم، بیش از دوسال به صورت متمرکز و قبلش هم مطالعات پراکنده داشتیم. آیا ما مطالعه میکنیم که هیچ فکری نگیریم؟ مطالعه میکنیم که خالی از ذهن شویم؟
اصلا کل فیلم راجع به همین بود که این تفسیر نامه امام خمینی از کجا آمده؟ آقای صباغیان میگوید اولیالامر منکم درباره کیست؟ و بعد میگوید درباره پیامبر است. در حالی که آقای صباغیان! پیامبر قبلش بوده! مثالهای متعددی را در خود فیلم گذاشتیم که تفاسیر اشتباهی که هنوز هم وجود دارد را ارائه میدهند. چرا؟ چون نهضت آزادی دیگران را قبول ندارد. شما میتوانید بگویید من امام خمینی را قبول ندارم، میتوانید بگویید جایگاه رهبری را قبول ندارم، ولی نمیتوانید بگویید قرآن نبوده است. درباره نامه امام میگویید ما رفتیم شکایت هم کردیم. خب ما هم رفتیم از دفتر حفظ و نشر آثار امام خمینی پرسیدیم. حکم دادگاه ایشان را هم پرسیدیم. دستخط امام خمینی موجود است و آنجا جواب آمده. شما نوه امام خمینی را هم که اتفاقا به جریان اصلاحات نزدیک است، قبول ندارید! یعنی در درون خودتان، خودتان را قبول ندارید. نوه امام را که آنجا رئیس حفظ و نشر آثار هست، قبول ندارید. اتفاقا چون ما میدانستیم که چنین بحثی بوده، رفتیم گشتیم و تحقیق کردیم. من فیلم سال 58 امام را گذاشتم. توصیه امام به جریانهای مختلف این بود که تحت تاثیر ایسمها که تفسیر غلط از اسلام دارند، قرار نگیرید. عین نامه امام است. حالا شما میگویید منظورش نهضت آزادی نبوده، اما امام همان سال عینا همین را در نامهاش میآورد. با اینکه عینا میآید، باز هم تشکیک میکنید؟ اما چرا امام سال 58 اسم نمیبرد؟ علت دارد. برای اینکه احترام نگه میدارد. اول نصحیت میکنند، بعد علنی مینویسند. در اسلام اول امر به معروف و نهی از منکر است، بعد برائت میکنیم؛ ترتیبی دارد. در سال 58 امام میگوید متاسفانه توجه ندارند که تخصص در دین اسلام، کار هر کسی نیست و نیاز به درس و بحث و تحقیق و مطالعات سالهای زیاد دارد. البته که دیوار حاشا بلند است.
معتمدیمهر: من ممنونم از آقای ملاقلیپور که آن تردیدی را که من داشتم به یقین نزدیکتر کردند و نشان دادند که این کار ارزش یک مستندسازی امنیتی را دارد. آن تعریفی که من از سینمای مستند خواندم، یک نظریه نبود. تعریفی بود که اتحادیه جهانی سینمای مستند مطرح کرده بود. جا داشت آقای ملاقلیپور که حرفهشان سینماست بر من پیشی میگرفتند و یک تعریف جدیدتر را مطرح میکردند و میگفتند اتحادیه جهانی سینمای مستند در سال مثلا 2018، تعریف جدیدی داده و رابطه میان سینمای مستند و واقعیت را قطع کرده و گفته شما میتوانید بروید و پشت واقعیتها را مطرح کنید. امیدوارم بعدا دیدارهای دیگری داشته باشیم و برای دیدارهای بعدی خودشان را آماده کنند.
نکتهای که ایشان مطرح کردند درمورد عشق و پرستش یا شیوهای که مهندس بازرگان مخلوط میکرد. خیلی هم عیان و بیسلیقه، دستگاه مخلوطکن و آبمیوهگیری را در فیلم گذاشته بودند، جای بحثش در اینجا نیست. سوال این است؛ پس تالیف یعنی چه؟ کسی که تالیف میکند، یعنی چه؟ تالیف را مهندس بازرگان از خودش اختراع کرده؟ هرکسی که نظریهای دارد، بخشی از آن تالیفی است که از دیگران گرفته شده است. اینکه میگویند مهندس بازرگان یک کتاب عاشقانه و یک ادعیه دردسترسشان بوده و از آن عشق و پرستش درآمده است اما مهندس بازرگان 30 جلد کتاب مشتمل بر 300 عنوان کتاب و یادداشت دارد که منتشر شده است. من نمیخواهم قضاوت کنم که درست است یا غلط؟ هرکسی ممکن است قضاوت خودش را کند. اما انسجام کاملی در بین این آثار دیده میشود. پس بنابراین به این شکل نیست که هر چیزی که دم دستش بوده، یک چیزی درآمده است و اگر به جای ادعیه یا کتاب عاشقانه، کتاب جناحی دم دستش بود، کتاب دیگری درمیآمد. 300 عنوان کتاب و یادداشت مهندس بازرگان انسجامی را نشان میدهدکه برخلاف دیدگاهی است که ایشان مطرح میکند. اینکه آیا میشود با علوم تجربی به مفاهیم دینی مثل آخرت، خدا، وحی و اینها رسید، نه ایشان سوال را مطرح نمیکند، ایشان شبهه مطرح میکنند. نکته این بود که از دو سوی ماجرا میآمدند سوال میکردند که آیا کتاب راه طیشده، فقط مشتمل بر این است که مفاهیم دینی را میتوان از طریق علوم تجربی فهمید؟ آیا در راه طیشده، بازرگان این موضوع را گفته است؟ من این کتاب را آوردم و جملاتی را برای شما میخوانم و خواندنم به خاطر این است که شبههای پیش نیاید.
مهندس بازرگان در این کتاب میگوید: «اجتماع نمیتواند از عقیده و هدف ویا از مصرف و مذهب بینیاز باشد.» در جای دیگری توضیح میدهد: «درست است کشورهای غربی و کشورهای توسعهیافته توانستهاند پیشرفت مادی داشته باشند و برای پیشرفت مادی بشر نیاز به این ندارد که خداوند برایش پیامبر بفرستد، اما شرط کافی برای سعادت بشر نیست.» ایشان مینویسد: «ایمان دینی واقعی، شرط کافی برای وصول به سعادت دنیاست و به بهترین وجه.» بنابراین کتاب راه طیشده، اولا نیامده بگوید که بشر نیازی به انبیا ندارد، مسائل دیگر هم گفته است. میگوید بشر را هم که راه پرپیچ و خمی میرود، درنهایت گرایشش به همانهایی است که انبیا مطرح کردهاند، سهلتر است، سادهتر است و مستقیمتر. انبیا به راه بشر نمیآید، بشر به راه انبیا میآیند و این موضوع را مهندس بازرگان از طریق تاریخ علم، از تاریخ علم دین در راه طیشده مطرح میکند. به همین دلیل شهیدبهشتی میگوید این یک کتاب دایرهالمعارف دینی است، یک تاریخ ادیان است که بازرگان نوشته. در کنار این بازرگان کتابهای دیگری هم دارد. مثل ذرهای بیانتها، بینهایت کوچکها، مثل آخرت و خدا. اتفاقا بازرگان بهطور صریح مطرح میکند و میگوید بشر با پای تجربهاش در اموری مثل فیزیک، شیمی، اقتصاد، حقوق و...میتواند پیش برود، اما فهم مسائلی مانند آخرت، وحی و خدا را نمیتواند. به دلیل همین مبحث است که ایشان میگوید هدف اساسی انبیا، شناخت مسائلی به بشر است که بشر با پای تجربهاش نمیتواند پیش برود، بنابراین بازرگان اینها را نگفته. اینکه من عرض کردم این فیلم مستند نیست، خوب بود به این رویکردها هم میپرداخت. آیا بازرگان فقط این را گفته بود که با علم ما به خداوند برسیم؟ اتفاقا مهندس بازرگان سه، چهار عنوان کتاب بیشتر در حوزه ساختاری علم و دین ندارد. عمده آثار مهندس بازرگان برای این است که نشان بدهد دین بهویژه اسلام، هیچ مغایرتی با حکومت دموکراسی و با آزادی ندارد و با حقوق بشر ندارد و با عدالت اجتماعی ندارد و به همین دلیل است که آثار مهندس بازرگان در دورهای که حوزههای علمیه به تعبیر شخص آیتالله خمینی(ره) به خواب فرو رفته بودند و متحجران در حوزه علمیه برووبیا داشتند و تمام وجوه اجتماعی را از اسلام گرفته بودند، هم این آثار است که در برابر گفتمان مارکسیستی، گفتمان اسلامی را وارد جنبش اجتماعی ایران میکند. فضای دانشگاهها که یکسره در اختیار چپها و مارکسیستهاست، میآید و اسلام را در آن فضا معرفی میکند. البته این چیزها شاید امروز جرم باشد ولی آن زمان حسن بود. اما در رابطه با اینکه میگویند حالا آقای بهشتی هم یک چیزی گفته، ولی آیتالله خمینی(ره) که بهعنوان معلم انقلاب که مطرح نکردند. من فکر میکنم بخشی از آن به خاطر این است که شاید سن ایشان نمیرسید. آیتالله خمینی(ره) به مراتب جملاتی مهمتر از آن درمورد دیگران گفتهاند. درمورد شهیدبهشتی گفتهاند: «بهشتی یک ملت بود.» به مراتب بیشتر از این است که بگویند معلم انقلاب بود. درمورد منتظری گفتهاند: «منتظری حاصل عمر من بود»، اما ما دیدیم که بعدها جهتگیریها تغییر کرد و این جملات هم هیچکدام ملاک نیست. آیتالله خامنهای امروز رهبر انقلاب است، مصداق آن چیزی است که ایشان و دوستانشان میخواهند تحت عنوان ولایت و مفهوم ولایت مطرح کنند.
آقای خامنهای در پیامی که در بهمن 73 یعنی بعد از تمام این دعواها و بعد از فوت مهندس بازرگان صادر میکند ضمن اینکه اختلافات سیاسی وجود داشته، اما جملاتشان خیلی جالب است. ایشان مطرح میکنند مهندس بازرگان از پیشروان ترویج و تبیین اندیشههای ناب اسلام، با زبان منطق و شیوههای نوینی بود و از این رهگذر بیشک در چشم همه علاقهمندان به گسترش و رواج ایمان اسلامی میان طبقه تحصیلکرده در دوران خفقان و دینزدایی رژیم پهلوی، دارای شأن و ارزش بهخصوصی است. پس ایشان هم بهعنوان یک مجتهد، بهعنوان یک عضو شورای انقلاب همین دیدگاه را داشتند. اتفاقا ایشان هم میگوید و بعدها میگوید ما اختلافات سیاسی داشتیم، اما دیدگاه علمی بازرگان، صلاحیت او را برای ترویج امر دینی زیر سوال نمیبرد. از این موارد خیلی زیاد است. ارتباطات بسیار زیادی که شهیدباهنر، شهیدمفتح با مهندس بازرگان داشتند. اینها همان نقاط کوری است که ارزش مستندبودن آثار ایشان را کم میکند. رفتند یک تکجمله از آقای مطهری پیدا کردند و آن هم مطهری فقط در حوزه فلسفی، باز هم مطهری میگوید «این دانشمند و مولف برجسته» و با این نگاه از بازرگان یاد میکند، در همان جایی که راه طیشده را نقد میکند. ولی میگوید با این موافق نیستم، این ایرادات را هم دارد. حق ایشان است، میتواند این را بگوید.
اما در رابطه با مبارزه مسلحانه؛ من فکر میکنم اتاق فکر فیلم فراموش کردند که مبارزه مسلحانه با سازمان مجاهدین خلق شروع نشد. قبل از آنها بودند و بعد از آنها هم بودند. تودههای فداییان اسلام، هیاتهای موتلفه، حزب ملل اسلامی، گروههای مارکسیستی. بخش عمدهای از آن متاثر از گفتمان مارکسیستی بود که مجاهدین خلق هم انکار نمیکنند و بهعنوان مارکسیست و علم مبارزه میآورند. اما بخشی از آن فضای گفتمان انقلابی بود که حتی مسلمانان را تحت تاثیر قرار داده بود. بیتردید فداییان اسلام یا هیاتهای موتلفه آنها هم شاید تحت تاثیر مارکسیست نبودند، اما آنها هم به مبارزه مسلحانه اعتقاد داشتند. جناب آقای نبی حبیبی، دبیرکل موتلفه مصاحبهای با سایت تاریخی ایرانی دارد، جملات را از روی این مصاحبه میخوانم. نبی حبیبی میگوید اینها را مهندس بازرگان و نهضت آزادی نگفته است. او میگوید شهیدمطهری که عضو شورای روحانیت موتلفه بود، به این نتیجه رسید که نیاز به کار مسلحانه است. در سال 42 و در زمان شکلگیری موتلفه گفته شده است و اظهار کرد باید چند نفر از سران رژیم شاه به خاک بیفتند تا این جو شکسته شود. پس اتفاقا آقای مطهری از بانیان مبارزه مسلحانه بوده، نه به خاطر کتاب راه طیشده. شهید حنیفنژاد این کتاب را 19 بار خوانده است و بنده هم پنج بار خواندم، اما از خواندن این کتاب به مبارزه مسلحانه نرسیدم. شهیدمطهری هم وقتی بحث مبارزه مسلحانه را مطرح میکند، تحت تاثیر راه طیشده نیست. همین مطلب را درمورد شهیدمطهری، آقای ابوالفضل توکلیبینا از موسسان موتلفه اسلامی میگوید شهیدمطهری در منزل آقای میرمحمد صادقی میگوید تا سه نفر از سران این حکومت از بین نروند، کاری از پیش نمیرود و قرار بوده علاوهبر منصور، نصیری هم ترور شود. بعد خاطرهای از حاجمهدی عراقی ذکر میکنند و میگویند حاجمهدی عراقی نزد امام میرود و از امام میپرسد ما در بحث ترورها چه کار کنیم. امام رد نمیکند و گفته بودند تو چه کار داری، بگذار کارشان را بکنند. آقای عسگراولادی یک خاطره میگوید که آقای عسگراولادی پیش امام رفت تا فتوای ترور فردی، احتمالا منصور را بگیرند و امام میگوید یک نفر نزد پیامبر میرود و راجعبه کسی که به اسلام اهانت کرده [میپرسد که] حکم قتلش را بگیرد. پیامبر فرمود خوب بود بعد از اینکه او را به قتل رساندی، از من سوال میکردی و این مطلب نشاندهنده صداقت ایشان (یعنی آیتالله خمینی) در تایید این موضوع است. اینها خاطراتی است که با منابع وجود دارد و مکتوب و منتشر میکنم. اینها نشان میدهد راهحل مسلحانه راهحلی بوده که در جامعه ما مطرح بوده و کسانی هم که مورد تایید ایشان هستند، میخواهند آنها را مطلق کنند. آیتالله خمینی، آیتالله مطهری اینها هم رویگردان از مبارزه مسلحانه نبودند. ایشان میگویند بنده در مصاحبه با صدا پذیرفتیم که ابوالحسن فروغی، ماسون بوده است؟ این نشریه موجود است و من خواهش میکنم روزنامه را تهیه و مطالعه کنند. در هیچ کجا بنده این مطلب را نپذیرفتم. اصلا بحث آقای ابوالحسنخان نیست.
ملاقلیپور: بحث نشده؟
معتمدیمهر: پیدا کنید. البته آقای ملاقلیپور در تحریف وقایع متاسفانه دست زیادی دارند. در همین مصاحبه یکجا میگویند آقای مطهری در کتاب نهضتهای اسلامی در صدساله اخیر میگوید مهندس بازرگان کسی است که خلع ید از اسلام میکرد. کلی هم بحث میکنند. در همین پانوشت، خود مجله آورده است که در این کتاب درمورد مهندس بازرگانی این بحث مطرح نشده است. تصریح دارد و میگوید درمورد فردی است مسلمان و روشنفکری که در اروپا زندگی میکند و این موضوع در پانوشت همین مصاحبه ما هست و وقتی من کتاب را دقیق خواندم، دیدم بله همین است. ولی ایشان میگویند و مستندشان هم بر همین اساس ساخته شده و خیلی تعهد به اصالت گفتار ندارند.
یک سوال میخواهم مطرح کنم. پیام این فیلم این است که مهندس بازرگان و روشنفکران دینی صلاحیت ترویج امر دینی را ندارند. بسیار خب، ما دستمان را بالا میگیریم. 40 سال است که نهتنها ترویج امر دینی بلکه آموزشوپرورش، آموزش عالی و حکومت و حاکمیت و کل نهادهای حاکمیت دست روحانیت بوده است. نتیجه این 40 سال بهجز دینگریزی چیزی بوده؟ در تابستان گذشته بیش از 250 نفر در سراسر کشور به خاطر مصرف الکل غیراستاندارد مردند. آمارهایی که طی یکی دوسال گذشته وزارت بهداشت اعلام کرده مبتنیبر این بود که میزان مصرف الکل در جامعه ما برابری میکند با اروپای شرقی. در خود تلویزیون رسمی جمهوری اسلامی گفته میشود و بارها گفته شده که جوانان ما مبتلا به دینگریزی شدند، آداب و شرعیات را کمتر به جا میآورند و نماز کمتر میخوانند. اینها چیزهایی است که در همین رسانهها گفته میشود. من میخواهم ببینم حاصل این 40 سالی که دین توسط متخصصانش به تعبیر دوستان معرفی شده، به جز دینگریزی بوده؟ اما همین کتابهایی که ایشان تحت عنوان انحرافی و التقاطی مطرح میکنند، حاصلش این بود که یک جنبش اجتماعی سراسر چپ و مارکسیستی را تبدیل به یک جنبش اسلامی کرد. من خواهشم این است که ایشان به این سوال پاسخ دهند. این متخصصان امر دینی، دانشمندان علم کلام و فلسفه و فقه حاصل عملکردشان چه بوده؟ 40 سال پیش شاید هیچکس این تجربه را نداشت اما امروز ما این تجربه را داریم. امروز ما دیدیم که حاصل عملکرد انحصاری این افراد چه بوده؟ نه مهندس بازرگان و نه حتی اعضای سازمان مجاهدین خلق، هیچکدام روحانیت را رد نمیکردند. من اینجا منابعش را دارم. مهندس بازرگان با حقوق انحصاری و حقوق ویژه روحانیت مخالف بود. اما مهندس بازرگان روحانیت را رد نمیکرد. شما کتاب تعامل نهضت آزادی و روحانیت را بخوانید، سراسر تاریخ نهضت آزادی، تعامل و ارتباط دوسویه با روحانیت بوده، اثر گذاشته و اثر پذیرفته است. اما هیچوقت رد نکرده است. ما افتخار میکنیم که مهندس بازرگان و نهضت آزادی بهویژه پس از انقلاب، از پیشگامان جریانی بودند که گفتند روحانیت حق ویژه در جامعه نباید داشته باشد.
ملاقلیپور: ایشان شروع صحبتشان این بود که من کانال اطلاعات هستم. دیشب آمدنیوز _که معلوم است بیشتر به چه کسی نزدیک است_ فیلمی از بنده گذاشته، (دیگر آنجا که دست من نیست) درباره اینکه من علیه اطلاعات و سپاه سخنرانی کردهام. فیلم را میگذارم برای کسانی که نشنیدهاند، بشنوند.
این فیلم مربوط به جشنواره پارسال بوده و یک سال هم نمیشود. درباره من میگویند تفکری که نزدیک به جبهه پایداری است. بچههای سینما همه میدانند بنده در سال 88 به آقای میرحسین موسوی رای دادم و اتفاقا مخالف آقای احمدینژاد بودم و در دوره جدید هم، مخالف آقای روحانی بودم و نگفتم به چه کسی رای دادم و چون احساس کردم همان اشتباه بس است که آن سال اعلام کردم ولی شما قوی و قاطع از آقای روحانی حمایت کردید و نتیجه و خروجیاش هم معلوم است.
درباره مبارزه مسلحانه فرمودید که فداییان اسلام، موتلفه و اینها را آقای ملاقلیپور چطوری میخواهد جواب بدهد؟ در این فیلم ما نیامدیم تایید یا نقد یا نفی مبارزه مسلحانه کنیم. اینجا بحث یک جریان فکری است و این شما هستید که با همه چیز سیاسی برخورد میکنید. بله. سیاست از آقای مهندس بازرگان جدا نیست، خواسته یا ناخواسته باید پاسخهای سیاسی و ورودی سیاسی هم داشته باشیم. اگر میخواستیم صرفا سیاسی ورود کنیم، از دولت موقت که پر از سیاست بود شروع میکردیم. تعمد داشتیم که از راه طیشده ورود کنیم. بحث سر این است که مبارزه مسلحانه باعث تغییرات درونی افراد و انقلاب درونی افراد نمیشود. من نه آیتالله هستم و نه خودم را جای یک آیتالله و مرجع تقلید میگذارم که بخواهم بگویم چه حرام است و چه حلال؟ بحث سر چگونگی شکلگرفتن انقلاب است. انقلاب درونی، نه انقلاب بیرونی. البته نهضت آزادی ید طولایی در اینکه انقلاب را تخریب معنا کند، دارد و اصلا به این توجه ندارد که این مساله انقلاب، یعنی منقلبشدن، یعنی حولحالنا. در فیلم، با آقای جعفری بحثش را کردیم. بعد میگویید که «شهید» محمد حنیفنژاد! نمیدانم این از کجا آمده است اما خیلی جالب است و بعد هم میگویید از سازمان مجاهدین جدا بودیم و به ما ربطی ندارد، با این حال از بنیانگذارش هم تقدیس میکنید. بعد ادعا میکنید که ما گفتیم مبارزه مسلحانه تحت تاثیر راه طیشده بوده؟ مگر ما در فیلم چنین چیزی گفتیم؟ ما گفتیم التقاط فکریای که در سازمان مجاهدین شکل گرفته، از راه طیشده آمده است. مبارزه مسلحانه، آنجا که دست آقای بازرگان بالا رفت، آنجایی که آقای بستهنگار گفت من از دو لب ایشان شنیدم که گفت تنها راه، مبارزه مسلحانه است، آمده است. اینها را خودتان گفتید. اینها را نهضت آزادیها گفتند. اینها اشخاص اولیه نهضت آزادی هستند. در سالهای 41 و 42 و 43 اصلا نه من نبودم و نه شما بودید. این را آنها گفتند و مطمئنا از نظر من و شما، نظر آنها ارجح است. بعد یکسری فکتها در کتابهای مختلف آوردید که امام گفته است من کاری ندارم، خودتان بروید انجام دهید.
جعل تاریخی اینهاست. شما از آقای حسین احمدیروحانی از اعضای ارشد سازمان مجاهدین در صحبتهای اولیهتان فکت آوردید، من هم از همان آقای حسین احمدیروحانی و کتاب ایشان فکت میآورم که ایشان در کتاب خودش میگوید بنده و آقای تراب حقشناس قبل از انقلاب وقتی به دیدار آقای خمینی در نجف رفتیم، از طریق آیتالله طالقانی که به آقای دعایی زنگ زدند و در خاطرات آقای دعایی هم این موضوع نقل شده است، یعنی یکی، دو تا نیست، یعنی این خاطره را از چند جهت و از آدمهای مختلف تعریف کردند. میگوید رفتیم آنجا و کتابها را دادیم و گفتیم میخواهیم شما از ما حمایت کنید. امام گفتند شما دنبال اسلحه هستید و فقط خودتان را به کشتن میدهید، این راهها فایده ندارد. سازمان غیرعلنی بود و امام غیرعلنی گفت. بعد هم امام در حصر بود، روزنامه نداشت که چاپ کند. خاطرات هم سازمان مجاهدین و هم مسئول دفتر امام موجود است و از همه طرف هست که امام مخالفت خودش را با به ثمر نرسیدن میگوید. آنجا امام میگوید آن ثمر نمیدهد، همین حرفی که ما میزنیم. اصلا بحث حلال و حرام نیست. درباره فداییان اسلام میگویید رفتند و پرسیدند و امام باز آنجا تلویحا چیزهایی گفت. در خاطرات خود فداییان اسلام هست. خاطره شهیدعراقی که فرمودید، میگوید ما رفتیم و امام گفت نکنید، عین همین جمله را گفت. گفت این راهها فایدهای ندارد و بروید همین کاری که روحانیت میکند، مردم را بیدار کنید. اگر من را قبول ندارید خاطرات آقای احمد_الان احمد زنده است_ را بخوانید. خود موتلفه میگوید امام قبول نکرد، رفتیم نزد آقای میلانی و چون حدس میزدیم ایشان هم مجوز نمیدهد، جوری گفتیم که مجوز بدهد. بعد موتلفه کلا یک عملیات مسلحانه دارد که شهیدعراقی در خاطراتش میگوید ما از این مسیر برگشتیم؛ یعنی به همان راهی که امام گفت برگشتیم. یعنی بحث حلال و حرام و غلط و درستی نیست. یعنی راه انقلابی نیست، راه منقلبشدنی نیست. 17 هزار نفر را مثل سازمان مجاهدینیها نکشتند.
این خیلی فرق است. تقطیع یعنی اینکه بیاییم سازمان مجاهدین با موتلفه اسلامی و فداییان اسلام با منصورون را با هم یکی کنیم. این تقطیع تاریخی است. فداییان اسلام بعد از انقلاب، تاریخش باعث افتخار است. شهیدمجتبی هاشمی اینها در جبهه بودند، معاون شهیدچمران و عکسش را هم همه دیدهایم، کلاه کج دارد و خیلی از بچههای دیگرشان. منصورون همهشان در جبهه بودند. شهیدمحمد جهانآرا، اتفاقا مخالف نظراتشان را در همان دوره صحبت کردند. نمیشود کات زد به مجاهدین خلق که دست در دست صدام دادند و جنگیدند. جایی از امام فکت میآورید و بر جملات امام صحه میگذارید و در جای دیگر حرف امام را رد میکنید! ما نمیدانیم شما امام را قبول دارید یا ندارید؟ آنجایی که فکر میکنید به نفعتان نیست، میآیید میگویید 40 ساله فلان شده؛ یعنی امام اشتباه بود دیگر؟ اگر از فکت امام آوردید، یعنی امام هم اشتباه بود دیگر؟ برای اینکه 40 سال است که این رویه، جز دینگریزی هیچ چیزی نداشته است. جالب است و خیلی تعجب میکنم اگر جای شما بودم حداقل میگفتم 39 سال، حداقل دولت موقت را قبول میکردم. یعنی اینقدر سوتیدادن، خیلی بد است. آدم دولت خودش را هم قبول نداشته باشد. بعد [عنوان] دولت هم گفتید، یعنی اگر باز دولت نمیگفتید، میگفتم منظورتان حکومت است. آموزشوپرورش، همه اینها را یکییکی ارکانهای اتفاقا دولتی را مثال زدید. بعد هم گفتید مهندس بازرگان و مجاهدین خلق روحانیت را تا حالا رد نکرده. به نظرم اتفاقا محل بحث است و اصلا یک فیلم میشود راجعبه همین ساخت. البته شما میگویید جعل است، پس شما بسازید. شما دلایل بیاورید. این خیلی جالب است مهندس بازرگان در کتاب «خدا و آخرت تنها هدف بعثت انبیا» _که یک جایی شما گفتید که ایشان نگفتند «تنها هدف بعثت»، درصورتی که اسم این کتاب «خدا و آخرت، تنها هدف بعثت انبیا» بوده است، بعد به دلیل انتقادهایی که اعضای نهضت آزادی مثل آقای معینفر که بعدا وزیر نفت ایشان هم بود، کرد، ایشان کلمه «تنها» را برداشت_ گفت: (این را به نقل از آقای محمدنوید بازرگان میگویم و فیلمش هم موجود است. اگر انکار شد، فیلمش را دارم و میتوانم پخش کنم) «پدر من در آن کتاب به این نتیجه رسید که پیامبران آمدند فقط بگویند که یک آخرت و خدایی هست. تنها هدف بعثت انبیا. احکام و آیاتالاحکام را خود بشر به بهترین راه و حتی بهتر از انبیا به دست آورده است.» و میگوید انجیاوها خیلی جلوترند از چیزهایی که پیامبران گفتهاند؛ خمس و زکات و اینها. ایشان به پیام آقای خامنهای استناد میکنند که اشاره کردند شما از پیشگامان مبارزه با جریان کفر بودید. ما هم در فیلم گذاشتیم. ببخشید ما که نیامدیم بگوییم مهندس بازرگان صددرصد غلط بوده است؟ در مخالفت با مارکسیسم _آقای بستهنگار در فیلم اشاره دارد_ راه طیشده جواب تقی ارانی بود. تقی ارانی، آن نفرات اولیهای که مربوط به حزب توده هستند، از این جهت که دین بهدور از علم نیست، بله. نه فقط مهندس بازرگان بلکه خیلیهای دیگر کتاب دارند. دکتر شریعتی از زاویه جامعهشناسی بررسی میکند و فردید از یک زاویه دیگر و خیلیهای دیگر مطرح میکنند. تمام بحث ما این است که این مسیر به کجا میرسد؟ بعد شما میگویید که ایشان 300 کتاب دارند! اتفاقا یکی از پاشنهآشیلهای روشنفکری همین کتاب زیادهاست. همین صحبت زیادها است. هم سخنرانیزیادها است. بله. ایشان کتابهای خوب هم داشته مثل «ذره بیانتها» که شهیدمطهری اتفاقا تاکید میکند بخوانید. ما در فیلم هم صفر و صدی نگفتیم مهندس بازرگان را. اتفاقا گفتیم همه چیز تخصصی است. بازرگان «مهندس» بود و تا میتوانستیم هم تعریف کردیم؛ نکردیم؟ لولهکشی آب تهران را خود شما اینقدر نگفتید که در این فیلم همه فهمیدند، لولهکشی آب تهران تا مقطع آب فشاری با ایشان بوده. اتفاقا ما آن را تعریف کردیم که این مهندس، مهندسی بوده که در علوم فیزیک ترمودینامیک و سیالات مهارت و دکتری نساجی هم داشته است. ما که نمیخواهیم بگویم که صفر تا صد غلط بوده است.
بحث تخصص است. اتفاقا نهضت آزادی از پیشگامان این شعار است که همه چیز تخصصی است، اما سر دین که میرسد، میگوید دین تخصصی نیست. هر کسی بالاخره یواشیواش میتواند متخصص باشد! حنیفنژاد هم میآید تفسیر میکند و از داخلش سازمان مجاهدین درمیآید. ابوالحسن فروغی هم تحصیلات دینی نداشته، میآید تفسیراتی میکند و این میشود. خیلیها را داشتیم. اینطوری نبوده که من فقط انتقاد صرف کنم. آقای هادی غفاری را گفتیم که در مجلس افراط کردند؛ آمدند و زدند و درگیری ایجاد کردند. مگر نگفتیم؟ فقط افراط سازمان مجاهدین را نگفتیم. در کدام فیلم تا حالا گفته شده بود. بحثمان اتفاقا افراط و تفریط است. مهندس بازرگان نمونه بارز تفریط است، یعنی لیبرالیسم. یعنی به ظاهر این بوده که آزادیم، همه چیز آزاد است اما آزادی برای چه؟ آزادی برای تروریست هم میشود؟ لیبرالیستها را درواقع میشود با یک مثال آورد. این مثال را در فیلم هم استفاده کردیم، ازجمله آیتالله طالقانی؛ گفتیم باغبانهایی هستند که فقط باغ را آبیاری میکنند و میگویند ما آزادیم، حالا علف سبز میشود، خب سبز شود، ما نباید جلوی آزادیشان را بگیریم! بابا درختها خشک میشوند. دفاع ندارند و به خاطر همین است که در مساله جهاد، فقط میگویند صلح کنید. آخر صلح برای چه؟ در مساله برائت آقای جعفری میگوید آقای بازرگان، برائت نداشت. ایشان میگوید مهندس بازرگان اساسا برائت نداشت. البته میدانم ایشان (معتمدیمهر) میگوید مهندس بازرگان از استبداد برائت داشت. بله. برائتش از استبدادش برای این بود که به لیبرالیسم برسد. دوباره میرسد به کجا؟ لیبرالیستها فصل هرس ندارند. واقعیت ماجرا این است؛ یعنی اگر دست به هرس درخت بزنی، میگویند دارید مخالفت میکنید، دارید آزادی بیان را میگیرید، برای همین است که نمیتوانند از سازمان مجاهدینیها برائت کنند. جملهای از مسعود رجوی گذاشتم که (برمیگردد به همان مبارزه مسلحانه که جالب است) میگوید شما در گذشته از جاریشدن خون خیلی نگران بودید، چه کسی را میگوید؟ در سخنرانی سال 59 درحالی که خط و نشان برای کسانی که طرفدار خط امام یا مخالف سازمان مجاهدین هستند، میکشد و میگوید شما در گذشته از جاریشدن خون خیلی نگران بودید! من این جمله را چند بار گذاشتم. این تاکید میکند به خاطره همان آقای حسین احمدیروحانی و تراب حقشناس و آقای دعایی که آنجا امام گفت شما فقط خودتان را به کشتن میدهید. اتفاقا فراتر از آن چیزی که درواقع شما مطرح میکنید که کار سطحی است، اتفاقا یک کار عمیق است. نه دوبار، بارها و بارها ببینید. میدانم چون موضع دارید سخت است. من با زاویه خودم اینقدر انصاف دارم، من و گروهی که کار کردیم. افراطگرایی را هم میگوییم ولی شما کاملا میکوبید. بایکوت یعنی همین که روزنامههای لیبرال یک کله میگویند این فیلم را نبینید. اگر شما ترسی ندارید، ببینید. بیایید صحبت کنید. بد است که اینجا یک مساله پیش آمده و یکسری موافق و یک مخالف دارد.
معتمدی مهر: اولا در رابطه با آن خاطرههایی که من گفتم به نقل از آقای هاشم امانی یا آقای عسگراولادی، اینها همه سند دارد و خبرگزاری دفاع مقدس 20 تیر 94 و مصاحبه با آقای نوید حبیبی در تاریخ ایرانی سند دارد. البته سندهایی دارد که مورد توجه شما قرار نگرفته است. اما درباره جبهه پایداری که گفتید، من آن شب کمی با تردید گفتم. اما امروز خیلی با یقین این را میگویم فیلمی که مشاور اعظمش جناب آقای حسن روزیطلب، عضو هیاتموسس رجانیوز است، این فیلم به جز اینکه جهتگیریاش براساس جبهه پایداری باشد، همان جبهه پایداری که سرانش قبل از انقلاب، مبارزه با شاه را حرام میدانستند، فکر میکنم این فیلم، جهتگیری دیگری ندارد. دشمنیاش هم با مبارزه مسلحانه قبل از انقلاب بر همین اساس است، چون آقای مصباح قبل از انقلاب فکر دیگری داشت.
اما در رابطه با بحث اولیالامر که فرمودید، آقای صباغی هم به خاطر سن و حافظهشان، معلوم است که بدون حافظه با قضیه برخورد میکنند. شهید مطهری در همین کتاب نهضتهای اسلامی میگوید چنانکه میدانید وابستگی دین به سیاست به مفهومی که در بالا تعریف شد، یعنی مقام قدسی داشتن حکام، اختصاص به جهان تسنن دارد. در شیعه هیچگاه چنین مفهومی وجود نداشته است. تفسیر شیعه از «اولیالامر» هرگز به صورت بالا نبوده است، بنابراین آن تفسیری که مدنظر شما از حکومت روحانیت و در واقع ولایت فقیه بوده، همان چیزی است که شهید مطهری میگوید مربوط به جهان تسنن بوده و شیعه روایت دیگری داشته است. اما در رابطه با دیدار مجاهدین در سال 49 با امام در نجف که آقای تراب حقشناس و آقای حسین روحانی میروند، آیتالله خمینی نه از باب مبارزه مسلحانه، میگوید کتابهایتان را بدهید من بخوانم. مبانی این کتابها را به لحاظ شناختی و تئوریک نمیپذیرد؛ همان نگاهی که مهندس بازرگان هم داشته است. اما آیتالله خمینی مخالفتش را اعلام نمیکند، نه به دلیل اینکه در حصر بوده؛ در همان ایام هرچند ماه ایشان بیانیههایی علیه شاه میدادند که در ایران پخش میشد، بنابراین نه آیتالله خمینی و نه آیتالله مطهری آدمهایی نبودند که بخواهند چیزی را لاپوشانی کنند. آقای مطهری حتی این شهامت اخلاقی را داشت که در مقابل شهید دکتر شریعتی در سال 56 موضعگیری کند. نمیخواهم بگویم حق با کدامیک از آنها بود، اما موضعگیری میکند، بنابراین اینکه در مقابل مجاهدین موضعگیری نمیکند، به خاطر حصر و به خاطر عدم امکانات نبوده است. اما درباره آقای طالقانی که میگویند نهضت برائت ندارد. آن صحنهای که از آقای طالقانی رندانه پخش میشود که میگوید علفها را بکنید، باید بگویم آیتالله طالقانی به مراتب بیش از مهندس بازرگان با مجاهدین در ارتباط بود و محل رجوع مجاهدین بود. پس آقای طالقانی دنبال این نبود که ریشه مجاهدین را بزند. آقای طالقانی هم نگاه پدرانه داشته و میخواست خشونت را کنترل کند و در مورد برائت از مجاهدین؛ مجاهدین یک تاریخی تا قبل از 30 خرداد 60 که وارد فاز مسلحانه میشود، بیانیههای مکرر نهضت در گوگل هم هست. ترورهای آنها از هفت تیر، حزب دفتر نخستوزیر و ترور شهیدمدنی و... همه را با تعبیر جنایت و تروریسم یاد میکند. نهضت آزادی در سال 59 یعنی قبل از ورود سازمان به فاز مسلحانه در کنگره سومش مطرح میکند که تنها راه مبارزه، مبارزه مدنی و در چارچوب قانون اساسی است، بنابراین مواضع کاملا مشخص است و من امیدوارم آقای ملاقلیپور از این فرصت استفاده کنند و بروند اسناد نهضت را یک بار دیگر بخوانند. نامه آقای خامنهای هم به آقای مهندس بازرگان در مورد ستایش از مبارزات سیاسی ایشان نبوده است، اتفاقا میگوید شما در ترویج امر دینی در میان جوانان... اینها در دوران قبل از شاه است. راه طیشده قبل از انقلاب نوشته شده است. سازمان مجاهدین خلق قبل از انقلاب تاسیس شده است، اما شما میگویید تاسیس سازمان مجاهدین به خاطر راه طیشده بوده؛ تروریسم مجاهدین به خاطر راه طیشده بوده است. شخص آیتالله خامنهای از صلاحیت مهندس بازرگان در ترویج امر دینی تجلیل میکند. شما حرفتان را بزنید و بگویید آقای مصباح قبل از انقلاب این را گفته و بعد از انقلاب این را میگوید. شما نگویید که مجتهدین و شورای انقلاب و رئیس شورای انقلاب...، حرف خودتان را بزنید و صادق باشید.
ملاقلیپور: دونکته ایشان گفت؛ یکی درباره روزیطلب بود. یک بار هم دارد وفاق پیش میآید که یک کسی از راست و یک کسی که به میرحسین رای داد. اتفاقا میخواهم بگویم بازه مخالفهای شما خیلی زیاد است. آقای ناطق نوری فیلم را دیدند و اتفاقا شخصی که در انتخابات اخیر طرفدار روحانی بود، از فیلم حمایت کردند و گفتند فیلم بیقصد و غرضی است. شما جواب سوالها را بدهید و فرامتن کنید چه فایدهای دارد؟ یک سوال میگویم که خیلی مهم است. سازمان مجاهدین خلق 17 هزار نفر را از سران حزب جمهوری و از مردم کف خیابان، از هر کسی که احساس میکرده طرفدار خط امام است، مغازهداری که عکس امام زده بوده، در مدارس که هیچی، بچه مردم بوده که این بچه نظری نداشته، دست به ترور زده است. اگر شما برائت کردید از سازمان مجاهدین و خودتان را جدا کردید، چرا یک نفر از شما را نزدند؟ این خیلی سوال خوبی است؟ چطور میشود که 17 هزار نفر از همه جریانها را میزنند، اما از شماها نمیزنند، علت دارد؟ به خاطر همین رابطه پدر و فرزندی است.
یک دانشجو: امام جملهای دارند و اشکال را در عدم شناخت دستورات اسلامی میدانند، آیا نهضت آزادی متوجه شده که دین در همه شئون جاری است یا خیر؟
معتمدیمهر: البته ایشان نظرهایی داشتند که خیلی هم خوب است اما اینکه میفرمایید امام مطرح کردند اشکال شما، در عدم شناخت فقه اسلامی است، اولا اینکه آیتالله طالقانی که یکی از اعضای هیاتموسسه نهضت آزادی است، آیتالله ابوالفضل زنجانی، آیتالله سیدرضا زنجانی، اینها عضو هیاتموسسان نهضت بودند. پس اینطور نبوده که نهضت در فقه بدون شناخت باشد. اما در مسالهای حق با شماست، ما اعتقاد داریم فقه، تمام دین نیست. میتوانیم روی این اختلاف با همدیگر بایستیم و جای دیگر هم بحث کنیم. اما اینکه شما بحثی را ربط دادید به ولایت فقیه که شناختی از مفاهیم دینی... کجا در ولایت فقیه شناخت از مفاهیم دینی و وحی را مطرح کرده است؟ ولایت فقیه امری است اجرایی به تعبیر آیتالله خمینی و درادامه ولایت رسولالله. میگفتند ایشان هم حکومت داشته و ما هم حکومت داریم. در حکومت که درمورد وحی بحث نمیکنند، بحثهای اجرایی بوده است. بحثهای مربوط به وحی و مربوط به آخرت و مربوط به خدا. ما یک کتاب مرجع بیشتر نداریم، آن هم قرآن است. اتفاقا مهندس بازرگان شیوهاش مبتنیبر بازگشت به قرآن است و هیچکسی هم جز قرآن بهعنوان یک مبنا این حق را در انحصار فقها قرار نداده. اینکه قرآن میفرماید «و ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسانِ قَوْمِه»؛ ما هیچ پیامبری را نفرستادیم جز به زبان مردمش. قرآن میفرماید ما رسولی را از میان مردم قرار دادیم. پیامبر نه فقیه بود، نه عالم، نه اهل کلام بود و نه اهل فلسفه و نه روی آب راه میرفت، از این کارها انجام نمیداد. پیامبر یک فرد امی بوده از میان مردم و صلاحیت ترویج امر دینی و تبیین امر دینی را داشت. اصلا رسالت اصلیاش، ابلاغ و تبلیغ بود. بنابراین هرکس دیگری هم، منوط به اینکه درک درستی از قرآن مطرح کند، این حق را دارد و درک درست از قرآن منوط به فقه نیست. من منباب اطلاع شما دوستان جوانتر عرض میکنم سری به حوزه علمیه بزنید، ببینید جایگاه قرآن در حوزه علمیه چقدر است. مرحوم علامهطباطبایی منفور بود در حوزه. ایشان بسیار مورد فشار بود به خاطر اینکه چرا شما به قرآن میپردازید؟ چرا فقه و حدیث و روایت را رها کردید و آمدید دنبال قرآن؟
یک دانشجو: آقای جوادیآملی 110 جلد تفسیر کرده است.
معتمدیمهر: بله. بعد از انقلاب. ایشان اگر راست میگفتند قبل از انقلاب این کار را میکردند. بنابراین این اتفاق امروز هم در میان حوزه علمیه که شما تشریف ببرید، چه نجف و چه قم میافتد. قرآن امری نیست که مورد رجوع باشد، اما به هرحال قرآن ملاکهای دیگری قرار داده است. ما هم معتقدیم تنها کتابی که میتواند مبنای شناخت ما از وحی باشد، در آن حدی که مطرح میکند، قرآن است.
یک دانشجو: روایات هم هست.
معتمدیمهر: این خودش روایت است. شما اصالت روایت را که به روایت نمیتوانید موکول کنید.
آن روایتی که از حضرت رسول است به این مضمون؛ «روایتی که خلاف قرآن بود، بکوبید به دیوار» چیست؟
بیایید بنشینید و بحث کنید.
پس شما جلسات مفصل بگذارید. ما از شما دعوت میکنیم هم در بنیاد بازرگان و هم شما دعوت کنید، بحثهای عقیدتی خواهیم داشت. نهفقط من، دوستان دیگر و اساتید دیگر را هم میگوییم. این هم به این معنی نیست که ما میخواهیم در شما اثر بگذاریم. ما میخواهیم اثر متقابل بپذیریم. هم ما از شما و هم شما از ما.
یک دانشجو: فیلم تلاش مذبوحانهای بود که مشی خشونتطلبانه را به نهضت آزادی میچسباند!
ملاقلیپور: گفتید مشی خشونتطلبانه به نهضت آزادی اصلا نمیچسبد. اصلا افکار مرا کنار بگذارید. فیلم را یکبار دیگر نگاه کنید. آقای فریدون سحابی میگوید مبارزات پارلمانی یعنی صلحطلبانه درنهایت وقتی برسد به اوجش، میرسد به رادیکالیسم و تندروی؛ این تفکر نهضت است. پس من نگفتم، ایشان گفته است. دبیرکل فعلی نهضت آزادی آقای توسلی، باز من نگفتم. این تکهای از فیلم است. اصلا بحث من نیست. میگوید این سوال اساسی مطرح است که چه میشود از دل نهضت آزادی با مشی اصلاحطلبانه، سازمان مجاهدین خلق با جریان مسلحانه به وجود میآید و بعد هم درادامه میگوید اینها به هیچوجه از ما جدا نشدند که اختلافنظرشان را با آقای ابوالفضل حکیمی گذاشتند. آقای حکیمی میگوید اینها از ما جدا شدند که اگر من جزء نهضت آزادی بودم، میگفتم آقای ابوالفضل حکیمی حداقل اگر باشد خیلی بهتر دفاع میکند تا دیگران. چرا هم دارد؟ افرادی که جلوی دوربین هستند. آقای مهدی جعفری از کسانی بوده که در سازمان مجاهدین خلق اولیه هم بوده است.
آقای توسلی رابط نهضت آزادی به همراه شهیدرجایی بوده است. رابط نهضت آزادی با سازمان مجاهدین خلق بودند. البته با این تفاوت که شهیدرجایی هم از نهضت آزادی در سال 58 بیرون آمد و علنی اعلام کرد و هم در داخل زندان قبل از انقلاب از سازمان مجاهدین جدا شد. درباره اینکه خواندن کتاب راه طیشده چه ربطی دارد؟ خوارج هم کتاب میخواندند، این حرف را میان مباحث توضیح میدهم. ببینید مبحثی هست، مثال میزنم، یک استاد فیلمسازی داشتم، به من گفت راحت فیلم میسازی علی؟ گفتم چطور؟ گفت همه را میدهی به بچهها میبینند. گفتم خب. گفت اگر حرفت اشتباه باشد، نمیتوانی بروی ذهن آدمها را پاک کنی. میخواهی چه کار کنی؟ گفتم پس چهکار کنم؟ دچار بیعلمی میشوم. گفت با احتیاط فیلم بساز. گفتم چه کار کنم؟ باز ممکن است اشتباه کنم. گفت چراغ دستت باشد. گفتم چراغ چیه؟ گفت قرآن، انبیا، اولیا؛ یعنی تامل. دو سال و نیم طول کشید یک فیلم ساختم، تازه گروهی. آقای امین نوروزی و آقای حامد تقیزاده و خیلیها بودند. اتفاقا فیلم معلوم است که یک جوان مواجهه دارد. حداقل این به نظرم معلوم است مواجهه یک جوان با نسلهای قدیمی است. حداقل هر چیزی که معلوم نباشد، این موضوع معلوم است. اینکه خوارج را میگویید، خوارج هم همان اشتباه حنیفنژاد را دارند که فقط میگویند، فقط قرآن. ان الحکم الا لله. یعنی قرآن در قرآن. اینها میگفتند فقط راه طیشده. مهندس بازرگان کتابهای خوب هم دارد ولی کتابهای بد هم دارد. اما یک سوال اگر یکی آمد مثل حنیفنژاد و مثل شاگردان دیگرت که مبارزه مسلحانه را خودت دستت را بالا بردی و به آنها گفتی. آیا بستهنگار هم میگوید یک نفر نمیگوید، دو نفر میگویند. آقای توسلی میگوید اینها از ما جدا نشدند، اینها از دل ما بیرون آمدند. در فیلم سه نفر بودند.
یک دانشجو:نهضت آزادی زندان بودند، آنها از دل نظام استبدادی بیرون آمدند.
ملاقلیپور: نامه مهندس بازرگان ببینید که میگوید فرزند مجاهد و مکتبی عزیزم.
مجاهدین خلق شما فرزندان نهضت آزادی هستید. در سال ۱۳۴۳ که در زندان بودیم، به دنیا آمدید این را مهندس بازرگان میگوید و کتابهای نهضت هم کتاب انقلاب اسلامی در آنجا هست. در نامه میگوید و راه خود را پیش گرفتید. حالا جالب است که سازمان مجاهدین اگر سرچ کنید در گوشیتان. روی پرچم و آرمش زده است سال 1344. مهندس بازرگان از شکلگیری نطفه یعنی سال 1343 یعنی همان موقع که دستش را بالا برد، میگوید. این یعنی چه؟ یعنی تاریخ پنهانی سازمان را میگوید که خود مهندس بازرگان در نامه میگوید «و راه خود را پیش گرفتید، بدون آنکه از خانه فرار کرده یا اخراج شده باشید.» این موضوع در روزنامه میزان نهضت آزادی بود.