گروه فرهنگ و هنر مشرق - مگر می شود در ایران، آجری روی آجر برود و نقشه و برنامه ای پشتش نباشد؟ بی شک جایزه ادبی جلال هم برای انتخاب برگزیده اش در بخش های مختلف، خصوصا در بخش داستان بلند، برنامه ریزی یک ساله داشته و دارد.
شک ندارم که بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان هم در سال گذشته و دقیقا از زمانی که رضا امیرخانی روی صحنه دهمین جایزه در تالار وحدت (1396) از بی مهری ها به رمان هنوز منتشر نشده اش (رهش) گفت، دست هایی جنبیدند تا این رمان منتشر شده و مسیری را طی کند تا به جایزه جلال برسد.
درباره رهش و امیرخانی بیشتر بخوانیم:
امیرخانی برگزیده یازدهمین جایزه جلال آل احمد
وقتی شهر نفس نمیکشد!
امیرخانی: دوست دارم پناهنده افغانستان شوم!
امیرخانی «ما»، امیرخانی«آنها»
«رهش»؛ جذاب و پرکشش
آن عصر بهاری یادم هست که به سالن جمع و جور جلال در بنیاد ادبیات داستانی رفتم تا پای نقد منتقدین از رهش بنشینم. سابقه دوستیِ امیرخانی با مهدی قزلی و مجموعه بنیاد، گمانم را به این سمت برده بود که با نقدهایی مثبت و تعریف گونه روبرو می شوم اما داستان، چیز دیگری بود. نقدها، مثل شمشیرهای آخته بر پیکر رمان کمتر از 200 صفحه ایِ امیرخانی فرود می آمد و لحظه به لحظه بر حیرت من می افزود.
انتخاب رهش برای جایزه جلال از همان روزها کلید خورده بود و حالا می فهمم که بنیاد برای رفع اتهام از خود، تریبونش را اینچنین بی پروا در اختیار حنجره هایی قرار داد که نه به رهش بلکه به امیرخانی هم می تاختند و می نواختند.
من از علاقمندان امیرخانی و آثارش هستم. رهش را هم با علاقه خواندم و در هر جمع کوچک و بزرگی از آن دفاع کرده ام. اما یادمان نرود که این داستان در این دوره، رقیب قدری چون «آلوت» داشت. رمانی دقیق و حساب شده با لحنی طنزآمیز و مسخره گر نسبت به عقاید پوسیده تکفیری. به قلم نویسنده ای آرام و بی حاشیه ساکن قم که ظاهرا پشتوانه اجتماعی و لابی پیچیده ای در انجمن های ادبی و گعده های رسانه ای ندارد. سوژه ای که این روزها هر کسی حتی از ترس بررس های ارشاد هم سراغش نمی رود اما امیر خداوردی آن را به ناشری خصوصی سپرد و فارغ از سر و صدای رسانه ای، حالا به لطف جذبه های داستانی اش، به چاپ چندم رسیده است.
درباره آلوت بیشتر بخوانیم:
«آلوت» رمان مهمی است / با نوعی رئالیسم جادوییِ شرقی طرفیم/ «آلوت» راهی برای برونرفت از فضای رمان امروز است
این را نوشتم تا بیش از پیش ایمان بیاوریم، انتخابِ یازدهمین جایزه جلال، انتخابی مهندسی شده است اما یادمان نرود «رهش» کتاب بی ارزشی نیست و سلیقه صاحبان جایزه جلال را نمی شود به بهانه مهندسی بودن یا رفاقتشان با امیرخانی، زیر سئوال برد. این بار، این انتخاب، به نحوی است که می شود از آن دفاع کرد و با نگاهی عمیق تر فهمید که حق امیرخانی بوده است.
جایزه 100 میلیونی جلال نه برای امیرخانیِ سرمایه دار که برای هیچ کسی، مشکل گشا نیست. نام جایزه جلال هم چیزی به ارزش های نویسنده قیدار نمی افزاید و آنچه می ماند، ترکیب نام برگزیدگان جایزه جلال است که نام «امیرخانی» را تا دیشب کم داشت.
«جایزه» به اعتبار تاء تأنیثش، در 9 سالگی به بلوغ می رسد و حالا که دو سال از این بلوغ گذشته، باید به طریقی این کمبود، جبران می شد.
و باز هم تاکید به علاقمندان ادبیات که بعد از خواندن «رهش» از «آلوت» غافل نشوید. مهم این است که شما جایزه فهم جلالی تان را به کدامشان می دهید.
*میثم رشیدی مهرآبادی