به گزارش مشرق، ایرج داناییفرد از دنیا رفت. برای نسل جدید، او چندان چهره شناخته شده ای نیست. او قبل از انقلاب برای دیدار خداحافظی پله بزرگ به آمریکا رفت و این سفر دیگر بازگشتی نداشت. داناییفرد زننده اولین گل تاریخ ایران در جام جهانی بود، گلی که حالا در نبودش، شاید بیش از هر زمان دیگری دیده شود. او هم جزو چهرههایی بود که همیشه میگفت بیمهریهای زیادی در فوتبال ایران دید. به بهانه کوچ ابدی او، مرور کردیم بعضی از عکسها و خاطرات قدیمیاش را...
بیشتر بخوانید:
پست اسطوره پرسپولیس برای دانایی فرد +عکس
فیلم گلم را ندارم
خیلی از ایرانیها که همیشه برای رسیدن به تکتک هدفهای زندگیشان بیش از حد زور زدهاند، با تلاشهای ایرج داناییفرد در بازی اسکاتلند برای از پیشرو برداشتن آرچی گمیل و زدن اولین گل تاریخ فوتبال ایران در جام جهانی، همزادپنداری کردهاند. لحظهای را به یاد بیاورید که او با سماجت و تلاش بیش از حد مدافع تنومند اسکاتلند را در جام جهانی ۱۹۷۸ از پیشرو برداشت تا بتواند تاریخساز شود. آن لحظه، لحظه به ثمر رسیدن اولین گل تاریخ ایران در جام جهانی بود. حالا او از دنیا رفته و تنها خاطرهای شیرین برای همه به جا گذاشته است. وقتی آخرین بار از داناییفرد در این باره سؤال کردیم، پاسخ داد: «یک چیز را به شما بگویم. من حتی فیلم گلم را هم ندارم. چند وقت یک بار گلم را تلویزیون نشان میدهد و من هم به همین بهانه گلم را میبینم.» او همیشه با لبخند از آن روز یاد میکرد: «آن روز یک روز ویژه برای من بود. خیلی برایم به یادماندنی بود. یادم هست آقای مهاجرانی به من گفته بود کاپیتان آنها را یارگیری کن. وقتی اسکاتلند گل زد، ما باید گل میزدیم. این شد که کاپیتانشان را ول کردم و رفتم جلو. بعد هم در محوطه جریمه آن توپ به من رسید و گل زدم.»
گفتیم ۱۰ گل از هلند میخوریم
بازی اول ایران در جام جهانی آرژانتین مقابل هلند بود. مسابقهای که مرحوم حجازی هم دربارهاش خاطرات شیرینی برایمان تعریف میکرد. علی پروین هنوز داستانهایی از آن بازی میگوید که شنیدنی است. وقتی یک بار در این باره از داناییفرد هم سؤال کردیم، پاسخ داد: «این چیزهایی که همه میگویند، درست است. من در ترکیب آن بازی نبودم. راستش ما فکر میکردیم حتی ۱۰ گل از هلند میخوریم. آنها واقعاً حرفهای بودند. درست است ۳ بر صفر باختیم ولی دو پنالتی گل خوردیم. ما اگر حرفهای بودیم حتی میتوانستیم از گروهمان صعود کنیم. بازی پرو خیلی حیف شد. اسیر ضدحملات آنها شدیم. فکر میکنم داور هم در آن بازی میتوانست برایمان پنالتی بگیرد که نگرفت.»
خیلیها من را نمیشناسند
داناییفرد بعد از جام جهانی آرژانتین تصمیم گرفت ایران را ترک کند. او به آمریکا رفت، مثل آندرانیک اسکندریان. رفتن داناییفرد از ایران، انگار او را از صفحات کاغذی روزنامههای ایران پاک کرد. مدافع چپ تیم چند سال در تیم تولسا بازی کرد و بعد کفشهایش را آویخت. بعدها خیلیها درباره او از روزنامهنگاران پرسیدند. اینکه داناییفرد کجاست و چه میکند؟ او در سالهای دور از فوتبال و رسانهها، سرش را در فروشگاه ورزشیاش گرم میکرد. بعدها در این باره گفت: «خب خیلی از چهرههای نسل جدید من را نمیشناسند ولی همین که گهگاه آدمهایی میآمدند و به من میگفتند هنوز گلت مقابل اسکاتلند را فراموش نکردهایم، برایم ارزش زیادی داشت.» او تصاویری از سالهای حضورش در تاج و تیم ملی را روی در و دیوار مغازهاش زده بود. وقتی یک بار درباره رابطه مردم و هواداران از او پرسیدیم، اینطور پاسخمان را داد: «یک چیز بگویم؛ ما برای دل هواداران فوتبال بازی میکردیم نه پول. الان که به گذشته نگاه میکنم، چیزی چیز تشویق مردم یادم نمیآمد. چه لحظات خوبی بود.»
بازی با ستارههای جهان
مرحوم داناییفرد علاوه بر گلزنی در جام جهانی یک افتخار بینالمللی دیگر هم در کارنامهاش داشت؛ حضور در تیم منتخب جهان. بعد از بازیهای ۱۹۷۸ آرژانتین در تابستان ۱۳۵۷ او و آندرانیک تیموریان به تیم منتخب جهان دعوت شدند تا در بازی خداحافظی پله، ابرستاره فوتبال دنیا حاضر شوند. در آن سالها پله و بکنباوئر در باشگاه کاسموس حضور داشتند و برای مراسم خداحافظی الماس سیاه عازم آمریکا شدند. این سفر آنها بدون بازگشت بود، چون در ینگه دنیا ماندند و بعدها هم داناییفرد به تیم کاسموس ملحق شد.
کودکی که در امجدیه درخشید
داستان ورود داناییفرد به فوتبال هم از آن داستانهای شنیدنی است. او در این باره نوشته بود: «۶، ۷ سال بیشتر نداشتم که همراه پدرم به امجدیه رفتیم و برای تیم ستارههای آبی بازی کردم. امجدیه مملو از جمعیت بود. من در گوش چپ بازی میکرد. آن روز سه گل زدم و خیلی تشویق شدم. من از همه در زمین کوچکتر بودم...»
دوری از تاج
ایرج از سالهای آخر حضور در دبیرستان در تیم جوانان تاج بازی میکرد. همان زمان به تمرینات تیم بزرگسالان هم ملحق شد. استقلال در آن سالها چپهای بزرگی مثل مصطفوی، افتخاری و حاجمحمد را داشت و فرصت برای ایرج محدود بود. وقتی رایکوف به استقلال ملحق شد، داناییفرد فهمید باید تاج را ترک کند و این بود که عازم عقاب شد. او در این باشگاه آنقدر خوب بود که راهی پاس شود و بعد در سال ۱۳۵۵ راهی تاج شود؛ باشگاهی که آخرین باشگاه او در ایران بود.
در آستانه حضور در پرسپولیس
داناییفرد حتی نزدیک بود در دورهای به پرسپولیس ملحق شود. در دومین سال برگزاری جام تخت جمشید قرمزها به دنبال ایرج افتادند. همایون بهزادی سرمربی وقت پرسپولیس اعتقاد داشت ایرج یک نابغه است. باشگاه عقاب، اما مخالفت کرد. پرسپولیس حتی مبلغی برای جذب او داد و همه رسانهها نوشتند داناییفرد پرسپولیسی شد. در حالی که کار تمام شده به نظر میرسید، ناگهان نامهای از نهادهای نظامی به فدراسیون رفت که، چون او در تیمی نظامی بازی میکند، رضایتنامهاش تنها برای تیمهای نظامی صادر میشود و حضورش در پرسپولیس قانونی نیست! با همین نامه سرنوشت عوض شد و او به جای پرسپولیس به پاس رفت. قرمزها حتی ۸۰ هزارتومان به او میدادند و این پول میتوانست زندگیاش را تغییر دهد ولی هرگز این اتفاق رخ نداد.
درخشش در تاج
بعد از درخشش در پاس، داناییفرد سر از تاج درآورد. او به تیمی ملحق شد که جگیج سرمربیاش بود. او در تاج پیشرفت خوبی داشت و حتی توانست به تیم ملی دعوت شود. او در شهرآوردها هم خوش میدرخشید و حتی یک بار از سوی رسانهها به عنوان بهترین بازیکن این مسابقه انتخاب شد.