غیرورزشیها پشت میکروفون
وارد سالن که میشوی، صدای ناآشنایی میآید؛ صدایی که ورزشی نیست، جنسش، حرفش و لحنش ورزشی نیست، به دل ورزشیها نمیچسبد، در جامعه ورزشیها راهی پیدا نمیکند، همدلی نمیسازد، اعتماد نمیآفریند. پشت میکروفون، کواکبیان ایستاده و برای آدمهایی که بیش از سن او در فوتبال ایران مربیگری کردهاند، خصوصیات مربیگری را تشریح میکند! خودم را میگذارم جای حسن حبیبی و بیژن ذوالفقارنسب. از آن لحظههایی است که خیلی تحملکردنش سخت است.
از بغلدستیام که یکی از مسئولان برگزاری مراسم است، میپرسم: «قحطالرجال بود؟ جواب شنیدم که تقصیر وزیر ورزش است که دیر آمده و برنامهها بههم ریخته و این برادرمان را فرستادهاند آن بالا، پرچانگی کند تا وقت تلف شود بلکه وزیر برسد! چقدر سخت است وقتی سالنی داری که محمود یاوری و حسین شمس و حمید درخشان و حسین فرکی و ناصر ابراهیمی داخلش نشستهاند، بعد ببینی کواکبیان مجلسی بشود میداندار.
بیشتر بخوانید:
دولت روحانی باز هم رکورد زد!
نقش پدر ورزش با کیست؟
پیشنهاد شهروند افتخاریشدن کیروش!
رفیقمان آن بالا همچنان نطق پیش از دستور میکند. این میشود که وسط همایش و جشن کانون مربیان یعنی جایی که یکی از اصلیترین کلونیهای منتقدان کیروش درفوتبال ایران است، توصیه میکند به سرمربی تیم ملی لقب شهروند افتخاری بدهند. حرفش که تمام میشود، نادر فریادشیران تمامقد بلند میشود و خیلی رک و پوستکنده به او توصیه میکند که توصیههایش را برای خودش نگه دارد و اگر بلد است گلی بکارد برود در مجلس و وقت آدمهای فوتبالی را نگیرد! کف مرتب حضار به افتخار ناصرفریادشیران نشان میدهد که اهالی فوتبال در سالن با حرف کدام یک از دوطرف این مناظره ناخواسته موافقند!
یکی برای وزیر ساعت مچی بخرد!
مراسم همچنان روی هواست. کنداکتور برنامه با حضور وزیر ورزش درنظر گرفته شده و سخنرانی او و غیبت حضرتشان، سبب میشود کل برنامههای مراسم روی هوا برود. سرانجام تصمیم میگیرند سخنرانی ایشان را لغو کنند و برنامه را پیش ببرند. یک ساعت از مراسم که میگذرد، وزیر از راه میرسد. مازیار ناظمی و دکتر احمدی که از قبل آمده بودند به پیشواز میروند و آقای وزیر به داخل سالن نزول اجلال میکند. کمی بعد هم میرود روی سن تا جوایز مربیان برگزیده و پیشکسوتان را تقدیم کند. کاش یکی برای وزیر عزیز و محبوب جامعه ورزش یک ساعت مچی بخرد تا استاد! دیگر موسپیدهای فوتبال کشور را معطل حضور خود نکنند!