سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
*************
ایستگاه تقویت فشار اینجاست
محمد ایمانی در کیهان نوشت:
۱- «نشست لهستان» برای اهل دقت، نشانه بلکه بشارتی بزرگ است. اظهارات وزیر خارجه آمریکا در باره این نشست، آرزو و خبری را در خود نهفته داشت. پمپئو از آرزویی سخن گفت که جای ارزیابی دارد اما ضمناً خبری را بازگو کرد که مصداق الفضل ما شهد به الاعداء است.
حتی بازگویی آرزوی مهار ایران یعنی تحقیر آمریکا؛ یعنی چهل سال محاسبه و برنامهریزی برای از میان برداشتن انقلابی که خیال میکردند ظرف چند هفته کارش یکسره میشود، برعکس از آب درآمده است.
۲- چرا تقلّای آمریکا در نشست لهستان بشارت است؟ در جنگ خندق که اردوکشی همه احزاب کفر و استکبار بود، منافقین و بیماردلان با مشاهده گرد و خاک و هیاهوی دشمن گفتند «مَّا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا. خدا و رسول او، جز وعده دروغ به ما ندادند». اما باورمندان و پایمردان با مشاهده همین صحنه، انگیزه و نشاط مضاعف یافتند
«وَلَمَّا رَأَی الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ» وَمَا زَادَهُمْ إِلَّا إِیمَانًا وَتَسْلِیمًا”.
۳- اما با نگاه مادی هم، اظهارات مقام آمریکایی حاوی بشارت برای جمهوری اسلامی ایران است. پمپئو از ریاست سیا به وزارت خارجه رفته و فردی معمولی نیست. اما او هم مجبور است حین اعلام پروژهای که پایه آن عملیات روانی است، به اقتدار ایران اعتراف کند. پمپئو در قاهره با اعلام اینکه ۱۳ و ۱۴ فوریه (۲۴ و ۲۵ بهمن) نشستی را در لهستان «درباره خاورمیانه با تمرکز ویژه بر ایران» برگزار میکنیم، افزود «هدف، تمرکز روی صلح و آزادی و امنیت خاورمیانه و بررسی نفوذ بیثباتکننده ایران در منطقه است.
تمایل شدید ما برای خیالبافی باعث شد نگاه دیگری به حزبالله (لبنان) داشته باشیم، تا این گروه که کاملاً همراه ایران است، زرادخانه خود را به ۱۳۰ هزار راکت و موشک برساند. آنها متحد ما، اسرائیل را هدف گرفتهاند». پمپئو از نفوذ ایران در یک یا دو کشور حرف نمیزند؛ آنها از سر ناچاری اذعان میکنند ایران در غرب آسیا، نفوذی دارد که اراده آمریکا را پس زده است. معلوم است نفوذ با موشک به دست نمیآید؛ که اگر چنین بود، آمریکا با هفت هزار میلیارد دلار هزینه و راهاندازی چندین جنگ، احساس شکست استراتژیک نمیکرد.
۴- وزیر خارجه ما پریروز در حالی با احترام کامل با مقامات عراقی دیدار کرد که چند هفته قبل، ترامپ مجبور شد دزدکی به عراق سفر کند. او همزمان گفت «خیلی غمانگیز است: ۷ تریلیون دلار در خاورمیانه هزینه کردیم، اما متاسفانه ناچارم کاملاً مخفیانه به آنجا سفر کنم. دو بار قرار بود به عراق سفر کنم، اما خبر درز کرد و سفر لغو شد». حمله موشکی همزمان به سفارت آمریکا در بغداد، سند درستی سخن ترامپ است. اما تلخ تر، مخالفت نخستوزیر و دیگر مقامات عراق با دیدار در پایگاه الاسد بود.
۵- درباره ضریب نفوذ سخنان پمپئو، گزارش مستند پایگاه اینترنتی کامن دریمز کافی است که مینویسد «نظرسنجیها نشان میدهد آمریکا مورد نفرت ملتهای خاورمیانه است. پمپئو در قاهره سخنانی شرمآور اما بیاهمیت ایراد کرد. طبق نظرسنجی مؤسسه زاگبی در ۸ کشور، اغلب مردم منطقه از آمریکا نفرت دارند. محبوبیت آمریکا در عراق و مصر تک رقمی است.
در مصر بیش از ۹۰ درصد از مردم نگاهی منفی دارند، نگاه مثبت به آمریکا ۳۰ درصد کاهش یافته و به ۸ درصد رسیده است. در کشوری که فقط ۸ درصد مردم تو را دوست دارند، سخنرانی درباره اینکه چگونه باید در امور آنها دخالت کنی، موضوع خوبی نیست. آمریکا منفورترین بازیگر در سوریه تلقی میشود. ۹۳ درصد در مصر، ۸۶ درصد در عراق، ۸۴ درصد در ترکیه، ۸۳ درصد در ایران، ۶۷ درصد در عربستان، ۶۳ درصد در لبنان و ۶۳ درصد در فلسطین گفتند آمریکا نقشی منفی در سوریه داشته است».
۶- مراد از این مقدمه آن نیست که تحرکات دشمن را رصد نکنیم یا بالش نرم زیر سر بگذاریم. اما باید معلوم باشد میدان جنگ جای دیگری است. مواردی نظیر نشست لهستان، شارژ همان جنگ اصلی است که هویتی روانی با روکش امنیتی و اقتصادی دارد. اولین بار نیست که آمریکا با اجاره و به صف کردن نام برخی دولتهای مقروض پیزوری میکوشد اعتبار از دست رفته را بازسازی کند. مگر در ماجرای جنگ تحمیلی و جنگ دیپلماتیک و اقتصادی، بارها شاهد نمایشهایی به مراتب قویتر و پرحجمتر نبودهایم؟ و مگر نه اینکه برآیند سیاست مهار ۴۰ ساله، الحاق عراق و سوریه و لبنان و غزه و یمن و بحرین به محور پیروز مقاومت بوده است؟ مگر نه اینکه ژانویه دولت آمریکا و اسرائیل با استعفای اعتراضی وزیران دفاع، تبدیل به عزا شد؟
۷- تهدید و دغدغه اصلی، شبکه نفوذی است که با غفلت برخی مدیران، آرزو و عقده هرگز برآورده نشده دشمن را به خبر تبدیل و تحمیل میکند. یا تهدید دشمن را نزد افکار عمومی - یا مراکز تصمیم گیر و تصمیم ساز- «معتبر» مینمایاند. این شبکه، ایستگاه تقویت فشار دشمن است.
حلقههایی هستند که هفتگی بلکه روزانه، «مغالطات آماری درباره محدودیت منابع، اخبار تحریف شده و کاریکاتوری و یا تهدیدهای بزرگنمایی شده دشمن» را فرآوری و بستهبندی میکنند و به مدیران و تصمیم گیران در مجلس و مجمع تشخیص و شورای نگهبان و… منتقل میکنند؛ هدف چیست؟ اِرجاف: شایعهسازی و خالی کردن دلها یا القای اضطرار و ضرورت اعتماد دوباره دشمنی که تشت خیانتش در برجام بر زمین افتاد. گویا ماموریت دارند که مدام، کشور را ناتوان از مقاومت نشان دهند؛ و این در حالی است که در این ۴۰ سال، نه یک بار بلکه بارها، از گردنههایی غیر قابل مقایسه با شرایط اقتدار امروز عبور کرده و پیش رفتهایم.
۸- روزنامه دولتی ایران در مطلبی بدون امضا و هویت نویسنده مینویسد «وقتی اروپا عملیاتی شدن SPV ]کانال مبادله نفت با کالا![ را به تعیین تکلیف لوایح FATF منوط کرده و طیف منتقد هم جلوی کار را گرفته، چطور در این معادله، وزارت خارجه را طرف سؤال و فشار قرار دادهاند؟» نویسنده این متنها، طرف دولت ما هستند یا دولتهای بدعهد اروپایی که همه تعهدات برجامی را به «ماسماسک SPV» تنازل دادند و همان را هم پس از ۹ ماه عملی نکردند؟ یعنی نمیفهمند که در برجام، تعهدی درباره FATF ندادهایم و اروپاییها به جای عذرخواهی و انجام تعهدات، وعده انجام یک چندم همان تعهدات را مشروط به دریافت چند امتیاز نقد و هنگفت جدید میکنند و البته به قول آقای ظریف، پس از قبول FATF و CFT هم هیچ تضمینی در کار نیست؟! تحلیلگر که این قدر کودن نمیشود؛ بنابراین اشتباه (بخوانید شبههافکنی و فریبکاری) خاستگاه دیگری دارد. حالا تصور کنید وقتی در فضای عمومی این قدر بر فریبکاری مصرّ باشند، چند برابر همین عملیات روانی را نسبت به تصمیمگیران انجام میدهند.
۹- تهدید اصلی، خط «انحراف» و «تحریف» است؛ خطر حرکت بر محور «شهوات» و «شبهات»؛ خطر عوض کردن جای دوست و دشمن به کمک وادادگان و مرتجعان. نگرانی مهم، اشرافیتزدگی برخی خواص متمایز از معرفت و معیشت توده مردم است؛ آنها که میخواهند مانند زبیر و طلحه اشرافیگری پیشه کنند و بنابراین به اردوگاه عدالت و ولایت پشت پا میزنند و با امویان روزگار و مروانها و ولیدها میبندند. تاریخ میگوید اردوگاه اموی شام، با حرمتشکنی همین صحابه عقبگرد زده جان گرفت. آنها ژنرالهایی بودند که برای «جنگ نیابتی» دشمن سربازگیری شدند.
۱۰- انحراف و تحریف، علت و معلول هم هستند. به تعبیر امیر مومنان (ع) در خطبه ۵۰ نهجالبلاغه «إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْکَامٌ تُبْتَدَعُ». آغاز پدید آمدن فتنهها، هواهایی است که پیروی میشود و برای توجیه همین انحراف از چهارچوب، دست به بدعت و تحریف موازین میزند. امام درخطبه ۸۸ و در تبیین «آنچه سبب هلاکت میشود» فرمود «خدا هرگز جبّاران روزگار را در هم نشکسته مگر پس از آنکه مهلت لازم و نعمتهای فراوان بخشید، و هرگز استخوان شکسته ملّتی را بازسازی نفرمود، مگر پس از آزمایشها و تحمّل مشکلات… در شگفتم و چرا در شگفت نباشم از خطاکاری گروههای پراکنده با دلایل مختلف… یَعْمَلُونَ فِی الشُّبُهَاتِ وَ یَسِیرُونَ فِی الشَّهَوَاتِ… کَأَنَّ کُلَّ امْرِئٍ مِنْهُمْ إِمَامُ نَفْسِهِ. در شبهات عمل میکنند و در شهوات حرکت میکنند. معروف در نظرشان همان است که نیک میشمارند (میپسندند) و منکر همان است که زشت میشمارند (نمیپسندند). در حل مشکلات به خود پناه میبرند، و در مبهمات تنها به رأی خود تکیه میکنند، گویا هر کدام، امام خویش هستند»!
۱۱- مولای متقیان همچنین در خطبه ۱۰۶ خطاب به خواص «شهوتمدار و شبههمحور» فرمود «از کرامت خداوند به مقامی رسیدید که حتی کنیزانتان را گرامی میدارند و میخواهند همسایگانتان را نیز بهرهمند گردانند. در برابر شما سر فرود میآورد، آنکه شما را بر او برتری نیست و احسانی در حق او نکردهاید. و برای شما هیبت قائل است، کسی که از سطوت شما نمیترسد و شما را بر او فرمانی نیست. میبینید پیمانهای الهی شکسته شده و به خشم نمیآیید؛ حال آنکه شکسته شدن پیمانهای پدرانتان را ننگ میدانید. احکام خدا را از شما میپرسیدند و شما پاسخ میگفتید و در مرافعات قضاوت میکردید. پس مقام و منزلت و زمام کارهایتان را به ستمگرانی واگذاشتید و پیروی کردید که؛ یَعْمَلُونَ بِالشُّبُهَاتِ وَ یَسِیرُونَ فِی الشَّهَوَاتِ. به شبهات عمل می کنند، و در پی شهوات و خواهشهای نفسانی میروند».
۱۲- این نهیب حکیمانه از امام خمینی (ره) است که فرمود «اگر چنانچه ولایت فقیه در کار نباشد، طاغوت است. یا خداست یا طاغوت. اگر با امر خدا نباشد، رئیسجمهور با نصب فقیه نباشد، غیرمشروع است. وقتی غیرمشروع شد، طاغوت است؛ اطاعت او اطاعت طاغوت است؛ وارد شدن در حوزۀ او وارد شدن در حوزه طاغوت است… ما به دیوار میزنیم آن حرفی را که برخلاف مصالح اسلام باشد… آقا ما مدتها زیر بار طاغوت بودیم، بس است! ملت ما مدتها ۵۰ سال بلکه ۲۵۰۰ سال زیر بار طاغوت بود، بس است! آقایان بگذارید یک چند وقتی هم مردم الهی بشوند، تجربه کنید… این قدر تبعیت نکنید از این غربیها، از این شرقیها… بعضیشان میگویند مسئلۀ ولایت فقیه یک مسئلۀ «تشریفاتی» باشد، مضایقه نداریم. اما اگر بخواهد ولیّ دخالت بکند در امور، نه، ما آن را قبول نداریم حتماً باید یک کسی از غرب بیاید دخالت بکند؟! ما قبول نداریم که یک کسی اسلام تعیین کرده، او دخالت بکند. اگر متوجه به لوازم این معنا باشند، مرتد میشوند لکن متوجه نیستند… ما بین راه هستیم. ما بعد از این گرفتاری داریم، آقا. گرفتار همین یا دوستهای جاهل، یا دشمنان عاقلِ متوجه... من از خدای تبارک و تعالی میخواهم که ما را از شرّ دوستهای جاهل و دشمنهای شیطان نجات بدهد». (جلد ۱۰ صحیفه امام، صفحه ۲۲۱)
۱۳- در چهلسالگی انقلاب، اگر با وجود همه موفقیتها و پیشرفتهای بزرگ، هنوز از نقطه آرمانی فاصله داریم، علت را باید در همین انحراف و تحریفگری -یا تحریفگری دشمن با دستمایه قرار دادن عملکرد همین طیف- و تحمیل آدرس دروغین پیشرفت به جامعه جستوجو کرد. خودکامگان دارای روحیات طاغوتی، در متن نقشه دشمن قرار دارند. هویت انحراف و تحریف را باید از جانب هر شخص و گروهی بود، روشن کرد و آن را دشمن داشت.
اهمیت عراق و ایران برای یکدیگر
صباح زنگنه در ایران نوشت:
در دوران معاصر روابط میان دو کشور ایران و عراق با فراز و فرودهای بسیاری همراه بوده است. این اتفاق در روابط بین دو کشور بسته به اینکه حکومتهای مستقر از چه گرایش سیاسی باشند، شاهد افت و خیز بوده است. زمانی که هر دو کشور دارای حکومت پادشاهی بودند، روابط حسنهای بین آنها برقرار بود. پس از سقوط پادشاهی در کشور عراق، این روابط مختل و با روی کار آمدن حزب بعث هم شرایط بدتر از قبل شد تا مرحلهای که به جنگ علیه ایران انجامید.
اما با سقوط صدام روابط ایران با همسایه غربی خود بهبود پیدا کرد. این اتفاق به این دلیل رخ داد که احزاب و گروههایی که به جمهوری اسلامی نزدیکتر بودند به قدرت رسیدند و کشور به صورت دموکراسی اداره میشود. همین امر برای جمهوری اسلامی ایران مورد تأیید و استقبال است. بنابراین اینک موقعیت بهتری برای ارتقای روابط مهیاست.
زیرا از یکسو حاکمیت دست مردم افتاده و از سوی دیگر مرجعیت دینی در نجف، نقش مهمی در این خصوص ایفا میکنند. این در حالی بود که ایران در جریان بحرانهایی که کشور عراق با آنها مواجه شد، یاریرسان کشور همسایه خود شد. در حمله داعش به این کشور و تسلط تروریسم، این ایران بود که در کنار مردم و دولت عراق ایستاد و توانست ریشه تروریسم را از بین ببرد و در ادامه آن روابط اقتصادی، تجاریاش را با عراق توسعه بخشید.
البته شایستهتر بود که سفر آقای ظریف به بغداد، اربیل و سلیمانیه زودتر از این انجام میشد. بویژه در مقطع حساس تحولات منطقه و تلاش امریکا برای ایجاد ائتلافهای جدید منطقهای، اهمیت رفت و آمدهای مرتب بین دو کشور با توجه به روابط عمیق تاریخی، اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی از ضرورت دوچندانی برخوردار شده است.
سفرها و ملاقاتهایی که بی تردید میتواند به تعمیق و توسعه روابط کمک کرده و برطرف کننده موانع پیش روی دو کشور باشد. هم جایگاه عراق در ترتیبات منطقهای و مراودات دوجانبه برای ایران حائز اهمیت است و هم ایران برای عراق دارای درجه بالایی از اهمیت است. آنچه که در برشمردن اهمیت سفر دکتر ظریف به عراق قابل ذکر بوده، انجام آن پس از سفر هفته گذشته مایک پمپئو وزیر امور خارجه امریکا است.
ایالات متحده پس از اشغال عراق خواهان تثبیت حضور خود با ورود نیروهای مسلح و ایجاد پایگاههای نظامی در این کشور است. جمهوری اسلامی هم نفوذ معنوی در این کشور داشته و این نفوذ همچنان ادامه خواهد یافت. اما در این میان هرچند روابط بین عراق و ایران خوب ارزیابی میشود اما این اصل بدیهی را باید در نظر داشته باشیم که هر کشوری که امریکا به آن ورود پیدا کند، در ارتباطش با برخی کشورها از جمله ایران خلل ایجاد خواهد شد.
بویژه که میکوشد از اهرم فشار اقتصادی برای پیگیری سیاستهای خود در قبال ایران بهره ببرد تا وضعیت مراودات اقتصادی این کشورها از جمله عراق را محدود و مجبور به تبعیت از تحریمها کند.
اما دولتمردان عراق تا این اندازه واقعبینی و عقلانیت دارند که تشخیص بدهند منافع کشورشان چگونه باید تأمین شود و از تحریم یکجانبه یک کشور که به دخالت در روابط عراق با دنیا تعبیر میشود، پیروی نکنند. امیدواریم که ظرفیتهای موجود در هر دو کشور ایران و عراق منجر به توسعه بیشتر این روابط شود.
پشت پرده سفر «مامور تفرقه» به منطقه
امیر مسروری در خراسان نوشت:
سفر هشت روزه و پر سر و صدای مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا به مصر و کشورهای حاشیه خلیج فارس درحالی نیمه تمام پایان یافت که وی تلاش کرد با متحدان درباره شروطی صحبت کند که به قول خودش به وسیله آنها میتوان فشار بر ایران را افزایش داد. این سفر از چند نظر قابل توجه و اهمیت است:
۱- هدف اول آمریکا افزایش سیاست خصمانه و ایجاد فشار گسترده محیطی و ژئوپلیتیک علیه ایران اسلامی است. آمریکا خواهان اجرای طرح قطع کمربند محور مقاومت از مرز سوریه و عراق است و سفر ترامپ به پایگاه این کشور در استان الانبار عراق و انتقال تسلیحات و مهمات از این پایگاه به دو نقطه مهم سوریه و عراق در همین زمینه بود.
مکانیسم فشار آمریکا، جلوگیری از امداد رسانی و پشتیبانی نظامی ایران از محور مقاومت در عراق، سوریه، لبنان، فلسطین وطرح قطع کمربند محور مقاومت است. طرح اولیه استقرار داعش در نوار مرزی لبنان با سوریه، سوریه با عراق و گروه های تروریستی تجزیه طلب ایرانی میان ایران و عراق است.
طرح اول با عملیات حزب ا… و پاک سازی منطقه از بین رفت. طرح دوم نیز با عملیات والفجر و آزاد سازی و پاک سازی اتوبان البوکمال پایان یافت؛ هرچند خطر آن وجود دارد. طرح سوم اما بر پایه ایجاد ناامنی ادامه دارد و تهران نشان داد در صورت احساس خطر، اقدام تلافی جویانه ای اتخاذ می کند. در واقع هدف اول قطع این خط ارتباطی است و ورود ترکیه به خاک سوریه فرصت مناسبی است تا ارتش آمریکا نهادهای بین المللی را قانع کند برای جلوگیری از بحران بین المللی آسمان سوریه را منطقه پرواز ممنوع اعلام کند.
۲- راضی کردن دولت ها و پذیرش طرح آمریکا توسط ریاض و تامین هزینه های مادی آن، دیگر انگیزه پمپئو از سفر به منطقه بود. نشست لهستان در پیش است و برای تشکیل یک اپوزیسیون متمرکز، منابع ریاض و اجماع دولت های منطقه ای ضرورت دارد. آمریکا نمی خواهد هزینه یک جنگ دیگر را بدهد و برای همین، این سفر فرصت مناسبی است تا ریاض و امارات راضی به تامین هزینه های یک بحران جدید شوند.
۳- اما هدف دیگر، به احتمال زیاد پرونده جولان اشغالی است. در مذاکرات اردن و موضع گیری وزیر خارجه این کشور پس از دیدار پمپئو می توان دریافت، پرونده جولان یکی از موضوعات طرح شده در مذاکرات فشرده وزیر امور خارجه آمریکا با همتای اردنی است. هدف آمریکا ایجاد فضای امن برای رژیم صهیونیستی است. واشنگتن می ترسد پس از بحران سوریه، ارتش این کشور با همکاری محور مقاومت دست به بازپس گیری منطقه جولان بزند و همانند سال ۲۰۰۰ در لبنان، صهیونیست ها مجبور به عقب نشینی از مناطق اشغالی شوند. مسئلهای که به طور حتم برای تل آویو گران تمام خواهد شد.
اگر پمپئو بتواند کشورهای منطقه را پشت رژیم صهیونیستی جمع کند؛ به طور حتم دولت سوریه برای آزاد سازی این مناطق، مشکلات سیاسی فراوانی خواهد داشت. این هدف اجرایی نمی شود مگر با عادی سازی روابط و پذیرش تل آویو از سوی این کشورهای عربی. در سخنان پمپئو این گفتمان وجود داشت و سرعت جهنده سطح روابط تل آویو با عمان و امارات مورد استناد قرار گرفت. بنابراین می توان گفت بخش مهمی ازاهداف این سفر سرعت بخشیدن به مذاکرات، عادی سازی روابط و معامله قرن بود.
۴- آمریکایی ها خواهان مکانیسم بحران در ایران هستند. این مکانیسم نیازمند عقبه سرزمینی و کانال انتقال بحران به داخل کشور است. هدف، استفاده از گروه های تروریستی و تجزیه طلب و منتقل کردن ناامنی منطقه ای به فلات مرکزی است. همان طرحی که چند وقت قبل بن سلمان از آن به عنوان عملیات عمق نام برد. هدف اصلی آن ایجاد فشار و در نهایت پروژه براندازی حکومت ایران است.
به عبارت بهتر اینکه از طریق ائتلافسازی بینالمللی ضدایرانی و افزایش فشارهای اقتصادی و سیاسی، تهران را وادار به ورود به فاز امتیازدهی کند. به عبارت بهتر دولت ترامپ همان روش «ایجاد تنش باهدف حل مسئله» را بار دیگر به آزمون گذارده است؛ بنابراین تشدید جنگ روانی در ابعاد مختلف و با توجه به تحولات داخل ایران در دستور کار واشنگتن قرارگرفته است هر چند به نظر می رسد «پروژه زمستان سخت» واشنگتن علیه کشورمان که با این سفر کلید خورد و قرار است با اجلاس ورشو شکل جدی به خود بگیرد به سرنوشت همان طرح های «تابستان داغ» شان دچار شود.
یک قبیله پشت هر ردیف بودجه!
شیرزاد عبداللهی در آرمان نوشت:
اگر قصد دارید که درباره لایحه بودجه مطلبی بنویسید که بارها خوانده شود و بابت آن تحسین شوید، سراغ تئوریهای اقتصادی و بحثهای کارشناسی و فنی و رسم جدول و منحنی و عدد و رقم نروید. بحثهایی مانند کاهش هزینهها، کوچکسازی و کاهش تصدیگری دولت، به عنوان کُدهای نئولیبرالی و یا پاچهخواری حکومت طبقهبندی میشوند، آن هم در شرایطی که مشاور عالی رئیسجمهور، کارشناسان تلویزیون و نمایندگان مجلس، سطح انتظارات از بودجه را دم به دم بالا میبرند.
در شرایط فعلی هرگونه اشاره به محدودیت منابع دولتی خشم خواننده درگیر با مشکل گرانی و تورم و عدم تناسب دخل و خرج (معلم، کارمند، کارگر، صنعتگر، بیکار، پرستار، دکتر و…) را بر میانگیزد. گرچه بحثهای بودجهای را میتوان در برخی کلمات سخت خلاصه کرد، اما نتیجه چنین واژههایی این خواهد بود که به ابهام و ایهام و چهبسا به جذابیت بحث بیفزاید.
البته در بحثها بر حسب موضع سیاسی گوینده، فاعل ممکن است چپ، راست، اعتدالی، دولت، نهادها و… باشد. بحثهای عمومی در مورد بودجه بر چند پیش فرض استوار است: ۱-پو ل کافی و فراوان وجود دارد و محدودیت منابع دروغ است. ۲- اولویت دولت و مجلس و نظام حل مشکلات مردم نیست. ۳- چرا دولت بیپول این همه اعتبار به فلان دستگاه و فلان نهاد و فلان موضوع اختصاص داده است. ۴- اگر راست میگویند منافذ اختلاس و فساد را ببندند تا نیازی به صرفه جویی نباشد. ۵- اختصاص بودجه به دستگاهها تابع روابط قدرت است و با چانهزنی و فشار میتوان سهم بیشتری از دولت و مجلس گرفت و… این پیش فرضها بحث بودجه را از اقتصاد به سمت سیاست سوق میدهد.
شما میخواهید بودجه را تحلیل علمی و اقتصادی کنید یاد حرف مشاور عالی رئیسجمهور در جلسه با دانشجویان میافتید که گفت: «هر ردیف بودجه پدر و مادر دارد. پشت هر ردیف بودجه یک قبیله است»، معاون وزیر آموزش و پرورش از نمایندگان مجلس میخواهد در اعتراض به کم بودن بودجه آموزش و پرورش کلیات بودجه را رد کنند.
نمایندگان هم هر کدام پشت لیستی از نیازهای منطقهای و کشوری فریاد میزنند. همه، پول و اعتبار بیشتر میخواهند. حرف زدن درباره تناسب دخل و خرج، کسری بودجه، صرفهجویی، بودجهریزی عملیاتی، خرید خدمات از بخش خصوصی و… از آدم قیافه خاصی به نمایش میگذارد. آدم میشود کاسه داغتر از آش! آقای آشنا گوشهای از «واقعیت قدرت» را در بحث بودجه بیان کرد. مخالفان دولت و نمایندگان مجلس هم بخشهای دیگری از واقعیت بودجه را رو کردهاند.
وزرا و معاونان آنها و مدیران نهادها هم معترضند. به نظر میرسد بودجه ۴۰۷ هزار میلیاردی دولت که تحقق درآمدهای آن به این میزان با اما و اگر روبهروست حتی اگر دو برابر شود جوابگوی انتظارات دستگاهها و نهادها نیست. نکته روشن این است که بدون وارد کردن عامل «قدرت» و «سیاست» در معادلات بودجه، بحثهای صرفاً تکرار یکسری بدیهیات تئوریهای اقتصادی است.
طرح مباحثی مانند لیبرالنو و سوسیالیسم درباره ماهیت اقتصاد ایران انتزاعی و نشانه پرت بودن از واقعیت است و به شوخی میماند. برحسب تصویری که مشاور عالی رئیسجمهور ترسیم کرده است، آیکونهای موازی قدرتمند در یک نظام رانتی در حال کشمکش هستند تا سهم بیشتری از ثروت عمومی را به خود اختصاص دهند و پشت هر آیکون یک قبیله ایستاده است. در چنین فضایی چگونه میتوان معلمان و پرستاران و بازنشستگان و سایر شهروندان درگیر ابتداییترین مسائل معیشتی را دعوت به صرفهجویی و تحمل و سفت بستن کمربندها کرد؟ چگونه میتوان با عدد و رقم با اقشار مردم درباره بودجه حرف زد؟
وضعیت هشدار در منطقه
جلالخو ش چهره در ابتکار نوشت:
هنوز زود است برای اتفاقاتی که خاورمیانه و بالتبع آن منطقه خلیجفارس در ماههای آینده آبستن آن است، به روشنی پیشبینی کرد. با این حال قرائن ضدونقیض در آن بسیار است. همین مهم سبب میشود تا با احتیاط به فرآیند تحولات نگریست. اینکه آیا خاورمیانه به سمتی میرود که جنگ بزرگ دیگری را در سال نوِ میلادی تجربه کند و یا دیپلماسی خواهد توانست مانع این اتفاق شود؟
رویکرد تقابلی ایالات متحده علیه ایران، هر روز ابعاد تازه و گستردهتری مییابد. به نظر میرسد دولت ترامپ علاوه بر تلاش برای تنگکردن حلقههای فشار اقتصادی، اکنون بیش از گذشته به دو راهکار دیگر نیز توجه دارد؛ انزوای منطقهای و نیز اقدام برای ایجاد اجماع جهانی علیه ایران.
«مایک پمپئو» پیش از سفر دورهای خود به هشت کشور خاورمیانه به شبکه CNBC از نیت خود در این سفر برای ایجاد و گسترش ائتلاف علیه ایران خبر داد. به گفته او این ائتلاف باید کشورهای حوزه خلیجفارس، اسرائیل، اروپا و آسیا را دربرگیرد. او تصریح کرد میکوشد چنین باوری را گسترش دهد که ایران بزرگترین حامی دولتی تروریسم در جهان است. آنچه محل تردید نیست، اینکه اکنون اعضای دولت تندروی «دونالد ترامپ» نشانههای روشنی از ورود به مراحل تازهای از سیاستهای نظامی، اقتصادی و سیاسی در برابر ایران بروز دادهاند. در این میان نمیتوان ولع اسرائیل، عربستان سعودی و امارات متحده عربی را در تشویق و ترغیب ترامپ به مقابله با ایران نادیده گرفت.
از اینرو درخواستِ مایک پمپئو از کشورهای اردن، مصر، بحرین، امارات متحدهعربی، قطر، عربستان سعودی، عمان و کویت برای ایفای نقش بیشتر در همکاریهای استراتژیک منطقهای در نظر بسیاری از ناظران به بروز علائم تغییر استراتژیک در عملکرد منطقهای دولت ترامپ تفسیر شده است. بهویژه اگر یکدستشدن کابینه ترامپ را پس از خروج دو چهره بهنسبت معتدل و مخالف با چهرههای تندرو مانند جان بولتون، مایک پمپئو و برایانهوک از تیم ترامپ در نظر آوریم، استعفای «جیمز متیس» وزیر دفاع و نیز «مککورگ» نماینده آمریکا در ائتلاف مبارزه با داعش، نشانگر اعتراض جریان معتدل از تیمی است که حتی برخلاف ترامپ بر طبل تشدید منازعات تا مرز رودررویی میکوبد.
اگرچه بهظاهر اعلام خروج ۲۰۰۰ نیروی نظامی آمریکا از سوریه چنین بهنظر آمد که دولت ترامپ میخواهد تن خود را از آتش منازعات خاورمیانه دور کند؛ ولی سفر بولتون و پمپئو به منطقه و گفتوگوهایشان با رهبران کشورهای متحد آمریکا از یکسو به کمرنگکردن اعلام ترامپ انجامید و از سوی دیگر اعزام ناو هواپیمابر «جان استینس» به خلیجفارس با همراهی ۱۱ هزار نظامی که با خود موشکاندازهای «موبایل بای» و دو توپ «دیکاتور» و «میچر» دارند، تصویر دیگری را پیش چشم قرار میدهد. این درحالی است که آمریکاییان، حضور نظامی خود در عراق و در پایگاههای نظامی را به شدت تقویت کردهاند.
پایگاه «عینالاسد» ۶۶ کیلومتر با مرز ایران فاصله دارد و قرار است نظامیان آمریکایی پس از خروج از سوریه که البته زمان آن هنوز اعلام نشده در این پایگاه مستقر شوند. پرسش این است: آیا تندروهای آمریکایی با تشویق متحدان منطقهای خود درصدد ماجراجویی در خلیجفارس هستند؟ دامنه این ماجراجویی چه میزان است؟ چه نتیجهای برای این اقدام پیشبینی شده است؟ آیا نزدیکشدن به پرتگاه رودررویی همراه با احتیاطهای لازم خواهد بود تا افراطیون آمریکایی و یا متحدان منطقهای آنان نتوانند با اقدامی غیرمنتظره اوضاع را از کنترل خارج کنند؟ نمیتوان پیشبینی روشنی دراینباره کرد اما بیتردید منطقه آبستن رخدادهایی است که خوشبینی در آن کمرنگ است.
دعوا نکنید، همه شما مسئولید
مسعود پیرهادی در رسالت نوشت:
جریانی که همیشه با چهرهای حقبهجانب، ملت را توصیه به داشتن حافظه تاریخی میکرد، امروز برای حافظه تاریخی مردم ایران هیچ حسابی باز نکرده است. سناریوی ۶ سال اخیر جریان اصلاحطلب، دو پرده اصلی دارد:
پرده اول: در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲، رؤسای جمهور دورههای اصلاحات و سازندگی رسماً از حسن روحانی حمایت کردند. با توصیه رئیسجمهور دوره اصلاحات، تنها کاندیدای جریان اصلاحات در آن انتخابات یعنی محمدرضا عارف هم به نفع حسن روحانی کنارهگیری کرد. از چهرههای اصلاحطلب گرفته تا چپهای دهه ۶۰ و ۷۰ و چهرههایی چون سید حسن خمینی، علیاکبر ناطق نوری، اغلب وزرای دولتهای هفتم و هشتم، بسیاری از نمایندگان مجلس ششم و حتی بسیاری از بازیگران و خوانندگان از کاندیداتوری روحانی حمایت کردند.
روحانی هم در تبلیغات، سنگ تمام گذاشت. او هر جا میرفت از برادرانش سید محمد خاتمی و اکبر هاشمی رفسنجانی میگفت و رادیکالترین شعارها را سر میداد. آن زمان اصلاً بحثی از اصلاحطلبان و اعتدالگرایان نبود، زمانی که همه باهم بر سر حمایت از روحانی مسابقه میدادند.
اولین زمزمههای اختلاف اصلاحطلبان و پایگاه اجتماعی آنها با دولت از همان ماههای اول رقم خورد. جوانان اصلاحطلبی که پس از انصراف عارف، در خیابانها و جلسات انتخاباتی شعار میدادند «روحانی یادت باشه، عارف باید باشه»، پس از تشکیل دولت، بهتدریج متوجه میشدند که تقسیم مسئولیتها و پستهای کلیدی برمدار دیگری میچرخد. پس از گذشت دو سال، برخی سیاسیون اصلاحطلب هم به منتقدان دولت پیوستند و از دولت روحانی با الفاظی چون «رحم اجارهای» و «دولت حسینقلیخانی» یادکردند.
این وضعیت ادامه داشت تا انتخابات ۹۶ فرارسید.
تمام حامیان و منتقدان پیشگفته، بهمحض اینکه حس کردند دولت اعتدال در معرض یک دورهای شدن است، اختلافات را کنار گذاشتند و تمامقد پایکار روحانی آمدند. جهانگیری، نامزد پوششی روحانی شد تا دست رئیسش را در مناظرهها در حوزه آمار و اطلاعات بگیرد و چند روز مانده به رأیگیری به نفع او انصراف دهد. خاتمی دوباره تکرار کرد و حسن خمینی هم در کلیپی که اختصاصاً برای روحانی ضبط کرده بود، به مردم گفت جا دارد یکبار دیگر به روحانی اعتماد کنند. این بار صف سیاسیون و هنرپیشگان و خوانندگان و چهرهها برای حمایت از روحانی از نوبت قبل بیشتر بود.
پرده دوم: تنها چند ماه پس از پیروزی روحانی، روند ریزش پایگاه اجتماعی دولت آغاز شد. شدت فشار اقتصادی روی دوش مردم، ضعف عملکردی دولت و اشباع ناکارآمدی در وزارتخانهها از یکسو و شکست نقاط اصلی قوت و اتکای دولت یعنی برجام و طرح تحول سلامت از سوی دیگر باعث شد هیچکس مسئولیت وضعیت فعلی را به عهده نگیرد. معاون اول رئیسجمهور و کاندیدای پوششی روحانی، برای فاصلهگذاری میان خود و قطار روبهزوال دولت اعتدال، گفت من حتی اختیار منشی خودم را هم ندارم. کار بهجایی رسیده که سایر اصلاحطلبان هم برای تبری جستن از دولت باهم رقابت میکنند.
در این میان، مواضع اخیر برخی چهرههای حلقه اول دولت هم عجیب است. محمود واعظی برای آنکه اعلام برائت اصلاحطلبان از دولت را کماهمیت جلوه دهد، گفته از اول هم اصلاحطلبان پیروز انتخابات نبودهاند و این حزب اعتدال و توسعه است که روحانی را رئیسجمهور کرده است. همین اظهارنظر، دعوایی در میان اصلاحطلبان به راه انداخته، ازجمله ابطحی که گفته اصلاً چند نفر اسم اعتدال و توسعه را شنیدهاند. همین دو مورد، موجی از اظهار نظراتدر میان اصلاحطلبان و دولت به راه انداخته و همانها که تلاش میکردند از قطار دولت پیاده شوند، همه در تلاشاند پیروزی روحانی را بیش از همه به خود منتسب کنند. نمونههایی از این مواضع در گزارش اول امروز روزنامه آمده است.
آنچه باید خطاب به همه کوچک و بزرگ این جریان گفت آن است که شما همه در وضعیت فعلی کشور شریک و مسئولید، دعواها را کنار بگذارید و مسئولیتتان را بپذیرید.