به گزارش مشرق، با گذشت چند روز از مناظره کم سابقه دکتر زاکانی و مصطفی تاج زاده، همچنان این اتفاق با تحلیلهای مختلفی روبهرو هست.
یک: از رصد بازتاب مناظره تاجزاده و زاکانی به خوبی میتوان فهمید که این مناظره دارای جذابیتهای قابل توجهی برای رسانهها و بسیاری از فعالین سیاسی بوده است. ضمن اینکه سطح استقبال از موضوع به ظاهر قدیمی فتنه ۷۸ که بیستسال از آن میگذرد، نشان میدهد که هنوز هم روشنشدن ابعاد چنین حوادثی به چه میزان برای افکار عمومی اهمیت و مردم برای دستیابی به فهم بهتر فتنه ۷۸ نیازمند ناگفتههای جدید و شفافتر هستند. از سوی دیگر از دل این حوادث است که ریزشها و رویشهای ماندگار در جمهوری اسلامی بوجود میآیید. همچنانکه بازیگران فتنه ۷۸ در واقع همان بوجودآوردندگان و عوامل فتنه ۸۸ بودند و یا حداقل بسیاری از بازیگران اصلی همان چارچوب تفکرات فتنه ۷۸ را دنبال میکردند.
بیشتر بخوانید:
زاکانی: آقای مؤمنی، مردانه اشتباهتان را جبران کنید
توضیحات زاکانی درباره مناظره با تاجزاده
دو: دو طرف حقیقی مناظره هم تکمیلکننده محتوا مناظره محسوب میشدند. گرچه یکی در جایگاه دانشجویی و دیگری در جایگاه مسئول ارشدسیاسی در آنزمان فعالیت میکردند ولی میتوان گفت زاکانی و تاجزاده منتهی الیه دو تفکر و تقابل تئوریک دو جناح اصلی درگیر در فتنه ۷۸ هستند.
سه: جدای از تکنیکها و کلیدواژههای که دو مناظرهکننده برای مناظره استفاده کردند، میتوان برای سخنان و استراتژیهای دو طرف مناظره روح و هدفگذاریهای مشخصی را درنظر گرفت. تاجزاده پس از بیست سال آمده بود بگوید فتنه ۷۸ اشتباه نظام بود، اصلاحات طرف دانشجویان هستند، دشمن خارجی در کار نبود و… از اظهارات زاکانی نیز میتوان نتیجهگیری کلیکرد که او آمده بگوید؛ فتنه ۷۸ زمینهها و ناگفته داخلی و خارجی دارد و فهم و شناساندن عوامل داخلی حتی مهمتر از عوامل خارجی است. در این میان تلاشی هم از طرف زاکانی بود که پس از بیستسال بیشتر ثابت کند که جریان اصلاحات از قبل و بعد فتنه ۷۸ نگاه ابزاری و سنگر به جریان دانشجویی و دانشگاه دارد و..
چهار: از دل این مناظره قرار نیست دولت ائتلافی یا تعدیل و تلطیف اعتقادادت دربیایید و نه تاجزاده تغییر خواهد کرد و نه زاکانی! پس فایده این مناظره چیست؟ روشنشدن حقایق؟ میتوان گفت حتی از روششدن حقایق بالاتر هم در دل این مناظره نهفته است. و آن اینکه منتهیالیه دو تفکر فتنه ۷۸ و پس از آن ۸۸ دو تفکر همواره موجود در درون جمهوری اسلامی بوده و باقی خواهند ماند. این دو تفکر سالیان هست با یکدیگر تقابل کرده و از دل این تقابل مرتباً نظام نیز به روز و خالصتر می شود. به همین دلیل هر چه این دو تفکر شفاف تر اعتقاداتشان را در مواجه بایکدیگر بیان کنند، برای همه و به خصوص مردم برای تصمیمگیری بهتر است.
پنج: تاجزاده گرچه در مناظره بازهم سیاسی بازی کرد و برخی از واقعیات و اعتقاداتش را همچنان به هر دلیلی پنهان کرد، ولی او همان تاج زاده ۷۸ و ۸۸ است و البته خودش نیز دیگر نیازی نمیبیند که ملاحظات و پنهان کاریهای مانند سالهای گذشته داشته باشد و بدون روتوش برخی عقاید خودش را بیان میکند. به همین دلیل باید از او ممنون بود که همان ابتدا بیان کرد که به اصلیترین نهاد انقلاب و عامل اصلی مشروعیت جمهوریاسلامی، -ولایت فقیه- اعتقادی ندارد. میتوان گفت تاجزاده در این مناظره صرفاً نماینده اکثریت اصلاحطلبان محسوب نمیشد بلکه آینه اعتقادات آنها نیز بود. اگرچه بخشی از این اعتقادات همچنان در این جناح در مواجه با مردم و حاکمیت همانند سالهای گذشته تاجزاده پنهان میشود. به همین دلیل باید از امثال تاجزادهها بیش از همه تشکر کرد که باطن اصلاحات را به نمایش میگذارند.
شش: دو طرف مناظره یک تفاوت اساسی با یکدیگر از منظر میزان درگیری مستقیم با ماجرا فتنه ۷۸ دارند، زاکانی در وسط میدان درگیری به عنوان شاهد عینی حضورداشته و تاجزاده باوجود دو نقش متضاد (معاونت سیاسی وزارت کشور به عنوان متولی اصلی مدیریت امنیت و عرصه سیاسی فتنه ۷۸ و هم به عنوان نیروی متعصب حزبی اصلاحطلب) از اتاق خودش گزارش های مکتوب و یا نهایتاً فیلم های گرفتهشده از صحنه را دیده است. به همین دلیل هم طبیعی بود که حال و هوای متفاوتی هم نسبت به قضایا داشته باشند. بماند که تاج زاده نشان داد بیستسال است که نمیخواهد از دریچه غیر سیاسی و حزبی به فتنه ۷۸ نگاه کند. این اصرار غلط نمایانکردن حقیقت فتنه را در مناظره سخت کرد ولی نشانداد که تاجزاده حرف جدیدی هم برای گفتن ندارد و همان قرائت تکراری بیست ساله خود را تکرار میکند.
هفت: مناظره واقعی که نیتش کمک به روش شدن واقعیت و یا توجه دادن به حرف حقتر است، چند عیار مهم دیگر هم دارد و آن اینکه همزمان صادقانه، دلسوزانه، جامع نگرانه، حقگرایانه و عادلانه باشد. در حادثه بزرگی همچون فتنه ۷۸ اگر کسی نقش دشمنخارجی، حق برقراری نظم از طرف حاکمیت، نگاه و قضاوت بیطرفانه و جامع به همه بازیگران در صحنه منجمله دانشجو، مسئولین، فعالین سیاسی، احزاب، رسانهها، اقشار مختلف مردم، نیروهای امنیتی و انتظامی و … را کناریکدیگر و به اندازه کافی نبیند، حادثه را اساساً نمیتواند، جامع ببیند. جامع ندیدن نیز هیچگاه به عادلانه دیدن حادثه ختم نمیشود. بنابراین اگر بپذیریم در فتنه ۷۸ برای تاج زاده فقط جریان دانشجویی مهم بوده – که ده ها شاهد وجود دارد که نبوده- در حقیقت پذیرفتهایم که تاجزاده بسیاری از عوامل دیگر یا ندیده و یا عامدا چشم برآنها بسته است؛ یعنی اساساً نگاه جامع ندارد!
هشت: اما چه کسی دلسوزانه و حقگرایانه حادثه فتنه ۸۸ را می نگرد؟ نگاه دلسوزانه یعنی اینکه همزمان هم برای دانشجو، هم برای جمهوریاسلامی و نظام دینی، هم همزمان برای مردم عادی، هم نیروهای امنیتی و انتظامی حق قائل بود و هم دل سوزاند! اما در وسط این مناظره چالشی نگاه دلسوزانه چه محلی از اعراب دارد؟! جوابش این است که دو عنصر مذاکره کننده هردو مدعی هستند که تابلوی بالای سر آنها انقلاباسلامی و جمهوریاسلامی است، به همین دلیل انتظار حداقل دلسوزی داشتن از طرف ایشان برای حاکمیت و انقلاباسلامی بسیار معمولی به نظر می رسد. حال در صحبتهای کدامیک از دو طرف نگاه دلسوزانه دیده میشد؟ کسی که یک طرفه کل حاکمیت – منهای دولت اصلاحات- را در سال ۷۸ مقصر و در مظان پاسخگویی و اقرار به اشتباه می داند، دلسوز است؟ آیا عناصر انتظامی که بی گناه به شهادت رسیدند، شایسته دلسوزی نبودند، که حتی یکبار امثال تاج زاده – که خود از مسببین اصلی ماجرا هم هستند- از آنها دلجویی کنند؟ و اساسیتر اینکه کدام انسان دلسوزی، خود به عامل اغتشاش در درون حاکمیتی می شود که مدعی دلسوزی برای آن هست؟!