به گزارش مشرق، عالی عالی عالی خوب خوب ضعیف ضعیف نامتوازن نامتوازن و سقوط. این داستان حرکت چلسی در شش ماهه اول مربیگری ساری است. یک شروع فوقالعاده برخلاف انتظارات و یک تزلزل بدون ترمز برخلاف توقعات. و خب به طور ویژه وقتی شما در چلسی مربیگری میکنید ماه عسلی ندارید. صندلی تان از روز اول لرزان است و البته رقم بالای فسخ قراردادی که دارید هرگز باعث مماشات رئیس روسی با شما نمیشود. اما در واقع این شرایط عادی ماجراست، در چنین روزهایی مثل وضعیت فعلی چلسی، باید بدانید که آبراموویچ دستش را برای فشار دادن دکمه اخراج در جیب کرده است. آنچه که بدون تردید ساری کاملاً به آن آگاه است. آگاه به داشتن یک رئیس به شدت کمال گرا و آگاه به اینکه وضعیت "منفی و ناامید" کننده فعلی چلسی دقیقاً نقطه مقابل کمال گرایی است. وضعیت منزجر کننده ای که بیش از هر چیز تحلیل گران و طرفداران، به عنوان مقصر انگشت اتهام شان را به سوی سرمربی تیم نشانه رفته اند. تجربه تغییر سرمربی در یونایتد هم سمپاتی لازم را به آنها میدهد. انگشت اتهامها به سوی ساری گرفته شده چون به طور جدی در رویکرد فنی وی "آشفتگی طراحی فرمول" دیده میشود و خروارها خاک هم نمیتواند این آشفتگی را در بازی امروز چلسی پنهان کند.
بیشتر بخوانید:
چلسی برای ستاره بارسلونا ۱۱۳ میلیون میپردازد
آنجلوتی در کتاب خود میگوید که هنگام مذاکره برای مربیگری چلسی، ابراهیموویچ از وی پرسیده است میتواند تیم را از لحاظ استایل بازی شبیه بارسلونا بسازد! این یعنی رومن یک "ایدهآل تاکتیکی" را در ذهن داشته است. ایدهآل تاکتیکی که شاید در این سالها در برابر "نگرش اقتصادی" اش شکست خورد و باعث میشد که مرتب مربیانی استخدام کند که اعتقاد داشتند "هدف وسیله را توجیه میکند" و از استایل های بازی تخریبی- واکنشی استفاده میکردند (که البته اخراجهای پی در پی آنها نشان میداد رئیس گمشده ای دارد)، اما حالا که بازی ناب بارسلونایی با پپ به بغل گوش تیمش نقل مکان کرده است پس وی هم بالاخره تصمیم گرفت که قدمی به سوی سبک بازی محبوبش بردارد. قدمی که مائوریستیو ساری نام داشت.
این یعنی هدف از استخدام ساری ارائه یک بازی "حفظ توپ- کنش مند" بوده است. و خوب این هم دقیقاً همان فلسفهای بود که ساری در ناپولی پیاده میکرد. استخدام بر اساس توانایی. چه چیزی از این لذت بخش تر! مطمئناً برای یک مربی هیچ چیزی. اما صبر کنید، پس چه اتفاقی در ادامه افتاد که این "لذت بالقوه" مسیر اشتباهی را طی کرد و ظرف ماه ششم به "ذلت بالفعل" تبدیل شد؟ دلیل روشن است: ساری آدرسها را با هم قاطی کرد و پس از آن هم نتوانست یک فرمول صحیح برای برون رفت از وضعیت را طراحی کند. قاطی کردن کدام آدرسها؟ مبانی "شخصیت سازی تاکتیکی" با "ساخت ساری بال- فلسفه سازی" نا آگاهانه در هم تنیده شده و به ضدیت علیه هم برخواستند..
یعنی چه؟ به این تغییرات "شخصیت فنی بازیکنان" پس از ورود ساری دقت کنید. کانته از پست شش به پست هشت و نیم شیفت شد. تغییر پستی که با انتظارات جدید همراه بود. شخصیت تخریب گر انگولو باید به یک شخصیت اکتیو باکس تو باکس فضا ساز تغییر پیدا میکرد. تغییر بعدی. الگوریتم بازی ادن هازارد که سرویس دهی با توپ به بازیکنان است از سوی ساری به بازی در مرکز خطوط و سرویس دهی با حرکتهای بدون توپ تغییر کرد. جورجینیو به عنوان یک هافبک تماماً توزیع کننده به علت عدم حضور هافبکهایی که با توپ بتوانند به خوبی پیشروی کنند مجبور شد علاوه بر توزیع کنندگی، توسعه دهندگی را نیز انجام دهد. مدافعان آخر تیم که دو فصل قبل را با سیستم سه دفاعه بازی کرده بودند این بار در خطی چهار نفره چینش شدند و باید مدام با توپ به حریف فشار وارد میکردند. این تغییرات حتی در مورد آلونسو و ویلیان هم اعمال شدند.
علاوه بر این تلاش برای شخصیت سازی، خب تیم در حال یادگیری مبانی بازی مالکانه و تهاجمی نیز بود و حتی در هشت هفته ابتدایی بهترین آمار مالکیت از آن چلسی بود. تا اینجا همه چیز خوب پیش میرفت تا اینکه اولین نشانههای تزلزل به سراغ تیم آمد. تزلزل به شکل آشفتگی و آشفتگی به شکل عدم توان هضم این حجم از تغییرات در بازی بازیکنان. موردی که برای بازیکنانی به وجود آمد که ساری جهت تغییر شخصیت فردی آنها قدم برداشته بود و کاملاً واضح بود که توانایی درک همزمان یک شخصیت جدید و یک فلسفه جدید در آنها وجود ندارد.
ادن هازارد که با گلها و پاس گلهایش در هفتههای ابتدایی برگ برنده ساری شده بود به یک دفعه افت کرد و آمار گلها و پاس گلهایش به یک سوم کاهش پیدا کرد. کانته دو سه تا گل به ثمر رسانده اما اساساً این دیگر آن کانته ای که ریتم حریف را کاملاً به هم میریخت نیست. این بیشتر شبیه یک هافبک معمولی با بازی معمولی است. جورجینیو که چنان محور تیم شده بود که آمار پاسهای تاریخ لیگ جزیره در یک بازی را شکست حالا کاملاً در پریشانی بین کدام کار بهتر است به یک بازیکن انفعالی تبدیل شده است. مدافعان تیم نیز بصورت مشترک سی درصد میزان پاسهای کلیدی و فضا ایجاد کنشان کاهش یافته است.
اساساً شخصیتهای جدید هیچ که به پختگی نرسیدند بلکه آشفتگی آنها به پاشنه آشیل تیم تبدیل شده و حتی دیگر حالا فلسفه بازی تیم هم خیلی کمرنگ شده است. بدون تردید ساری بهتر از هر کسی میداند که راه را اشتباه رفته است. اینکه شما چگونه باید باعث رشد یک تیم شوید کاملاً با بازیکنان آن تیم ارتباط مستقیم دارد، اما این به معنای نوشتن یک دستورالعمل پیشرفت همگانی برای حرکت همزمان همه بخشها نمیباشد. کاری که ساری انجام داد و سعی کرد یک شبه استایل بازی و چینش و خصوصیات اصلی ترین بازیکنان تیم را تغییر دهد و حالا در میانه این مسیر به بن بست خورده است.
در واقع شما اول باید یک بستر مهیا کنید. یعنی اینکه مبانی اصلی سبک موردنظرتان را به بازیکنان آموزش دهید. وقتی این آدرسها را برای بازیکنان تعریف کردید آن موقع میتوانید به سراغ چگونگی طی کردن مسیر بروید. ساری بدون ساخت کامل فرم تیم، سریع پلهها را دوتا یکی کرد و به سراغ مسئله تکنیک رفتاری بازیکنان رفت و خوب چقدر احتمال دارد که بازیکن در برابر این حجم از اطلاعات جدید مقاومت کند؟ فقط ده هفته و پس از آن بلاخره خالی بودن پشت این اطلاعات نمایان شد. پس از آن هم باز ما همچنان ادامه رویه را در تیم دیدیم و خوب حقیقتاً در هفتههای گذشته عملاً فقط یک گزاره به ذهن متبادر میشود: ساری نمیتواند راه حل را پیدا کند!
در حالی که واقعاً راه حل آنقدر ها هم پیچیده نیست. چلسی بازیکنان خوبی دارد. مربی خوبی هم دارد. فقط این مربی داستان یک تیر و دو نشان را به اشتباه تفسیر کرده است و باید کمی عقب گرد کند، تفنگ را پرکند و این بار فقط برای یک نشان شلیک کند. ساری باید بازیکنان را به شخصیتهای اصلی خود برگرداند و شروع به تفهیم عقایدش کند. آن موقع وقتی مانند پپ تیم را به یک هارمونی لازم رساند میتواند هر تغییر پستی که میخواهد اعمال کند. فعلاً برای این کار خیلی زود بود و البته معلوم نیست آبراموویچ فرصت لازم را بدهد تا خیلی دیر نشود یا نه...