سرویس فرهنگ و هنر مشرق - ویژهنامه جشنواره فجر ۳۷ - / سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر از ۹ بهمن ماه با برگزاری آئین افتتاحیه بصورت رسمی کار خود را آغاز کرد و جشن سال جدید سینمای ایران فرا رسید. همانند سالهای گذشته، مشرق در ایام برگزاری جشنواره، نقدهای مختلف و متنوعی از منتقدان و صاحبنظران این حوزه را بر فیلمهای در حال اکران منتشر خواهد کرد. همچنین برای هر روز اکران، گزارشی با عنوان روزنامچه فجر به مخاطبان ارائه خواهد شد که گزارشی از فیلمهای اکران شده (در سانس اصحاب رسانه و منتقدان) خواهد بود. انتشار نقدهای فنی از منتقدانی با دیدگاههای متفاوت به مخاطبان کمک خواهد کرد تا داوری جامعتری نسبت به تازهترین آثار فیلمسازان ایرانی داشته باشند. لازم به تذکر و تأکید است، انتشار این نقدها لزوماً در تمام جزئیات آن، بازتابدهنده نظر مشرق نیست.
**************
نقد شماره ۳۰: فیلم «ماجرا نیمروز: رد خون» -محمد حسین مهدویان
نویسنده: علیرضا پارسا
قسمت پایانی ماجرای نیمروز از تیغ سانسور رها نشد و یکی از مدعیان اتصال به جریان انقلابی، در یک بلاهت تاریخی انگشت روی پایان زیبای فیلم گذاشت. در فیلمنامه اولیه ماجرای نیمروز، برادری از نیروهای انقلاب، خواهر خود از نیروهای خلق میکشت تا دورانی برای مردم زنده شود که انقلابیون واقعی برای انقلاب فرزندان، خواهران، برادران خود را پای دیوار اعدام انقلابی میگذاشتند و کمتر از دو دهه بعد مد انقلابیگر تغییر کرد و نخبهگان اینبار، انقلاب را به خاطر خانوادههایشان پای دیوار اعدام انقلابی قرار میدادند. به واقع یک پایان زیبا از ماجرای نیمروز یک، خوش ساخت و زیبا کسر شد تا وابستگی برادر به انقلاب، پیوستن خواهر به گروه نفاق، در قسمت دوم ماجرای نیمروز با عنوان «رد خون» تجلی پیدا کند.
بیش از سی سال از عملیات مردمکش فروغ جاویدان که مرصاد صیاد شیرازی بود، میگذرد و در سی سالگی آن حادثه تلخ و شوم، در دومین قسمت از فیلم ماجرای نیمروز با عنوان رد خون بخشی از وعدهها و شعارهای سازمان تروریستی منافقین خلق را میتوانیم در گسترهای از تصاویر ببینیم که باسازی بیواسطه و دقیقی از آن روزگار است.
از روزگاری که به نام خلق، سلاح روی خلق کشیدند و حتی به اجساد مردم رحم نمیکردند و آنان را میسوزاندند. تصاویر مربوط به این اتفاق چنان بازسازی شدهاند که هر بینندهای آنرا تماشا میکند، میپندارد اگر ارتش ضد خلق، موفق به تسخیر استان کرمانشاه میشد، هولوکاستی واقعی در تاریخ جهان ثبت میشد، ارتش ضد خلق فقط برای کشتن و سوزاندن وارد ایران شده بود. در ابتدای فیلم قبل از آنکه مهدویان مرصاد را در عالیترین شکل ممکن باسازی سینمایی کند، جلسات برونریزی روانی ارتش ضد خلق را نشان میدهد. در این جلسات جوهره انسانی وابستگان به این سازمان مخوف را قبل رهسپاری به میدان کشتار، ذبح میکردند تا زامبیهای سازمان ضد خلق پس از ورود به کشور هیچ جنبدهای را زنده نگذارند.
بیشتر بخوانید:
به مهدویان خرده میگرفتند که چرا در ماجرای نیمروز یک حتی یک نما از سازمان تروریستهای ضد خلق نشان نمیدهد و مهدویان هربار از پاسخ دادن به این سوال میگریخت. در «رد خون» مهدویان با تصاویر به این سوال پاسخ میدهد. در قسمت نخست فیلم، زوایه دید روایت فرصتی برای نمایش جزئینگر تروریستها باقی نمیگذاشت، دوربین اگر به سمتشان میرفت، نمیتوانست شناسنامه زامبیهای خلق را به درستی و با جزئیات تصویر کند، در نتیجه چون در اقلیت بودند و در خانههای تیمی پنهان میشدند، جزئیات کامل امکان نمایش پیدا نمیکرد. اما در ماجرای رد خون سرشت و روان پلیدشان را نشان میدهد که در طریقتی ناشناس و انحرافی به نام اباعبدالله، خلق را میکشند و میسوزانند.
رد خون مهیبترین فیلم جشنواره است که تکنیک فیلمسازی سراسر در جستجوی حقیقت است. حقیقتی که در عملیات ضد مردمی فروغ جاویدان (به زعم زامبیهای خلق) خودنمایی کرد. عباس زریباف سمبل فیلم است، نماز میخواند و خلق را میکشد. خُلق ضد خَلق خود را کوک میکند، نه ایمان میفهمد و نه خلق را. این دقیقترین تصویری که از پدران معنوی داعش و القاعده میبینیم. تصویری که بسیاری از مهدویان انتظار داشتند و فیلم کاملاً انتظارها را برآورده میکند.
مهدویان در ردخون چه تفاوتی با کارگردان لاتاری دارد؟
پس از موفقیت ایستاده در غبار، بسیاری از همین منتقدانی که امروز در کنار مهدویان عکس یادگاری میگیرند، نوشتند که او نمیتواند وارد حوزه سینمای داستانی شود. اما موفقیت ماجرای نیمروز، علی الخصوص لاتاری نشان داد، مهدویان لحن سینمای داستانی را از ۹۵ درصد کارگردانان سینمای ایران بهتر و عمیقتر بلد است.
در لاتاری اساساً مهدویان تغییر روش میدهد و الگوهای مستندوارهاش را کنار میگذارد و تبدیل به کارگردانی میشود که اتکایش در روایتگری تمایل بیشتری به روایت داستانی دارد.
ماجرای نیمروز یک، حد وسط روایتگری مرسوم و مستندنمایی است، اما در رد خون کارگردان گرایش بیشتری به مستندسازی دارد. به همین دلیل بازی گروه بازیگران هم در قسمت تازه فیلم، بشدت متفاوت است. در فیلمهای دنبالهدار، بازیگران سعی در تکرار خودشان دارند، اما مجموع گروه بازیگران به دلیل تغییر لحن کارگردان، شیوه بازیگری خود را کاملاً تغییر میدهند و به همین دلیل مخاطب برداشتهای خود را از شخصیتهایی مثل صادق و کمال کنار میگذارد.
محسن کیایی با معرفی و اجرای شخصیت افشین، شخصیت خاکستری پرسشگری را خلق میکند و کمال عملگراییاش با توجه به پایان فیلم تبدیل به استیصالی فردی میشود و جهانبینیاش تغییر میکند و هوش صادق (جواد عزتی) از او شخصیت ویژهتری میسازد. موسیقی نقش کمتری در فیلم دارد تا مخاطب دقیقترین تصاویر از عملیات مرصاد را تجربه میکند. طراحی صحنهها و تدوین فیلم از شاخصههای غیرقابل کتمان آن هستند و مهدویان تسلط خود را به عنوان کارگردانی مؤلف به رخ سینمای ایران میکشد.
برخی صحنههای در فیلم بشدت دلربایی میکنند. مهدویان در «آخرین روزهای زمستان» و ایستاده در غبار نشان داد، استاد احیا پرتره شخصیتهای تاریخی است. برای لحظاتی با باسازی کاراکتر شیرین و دوست داشتنی امیر صیاد شیرازی نفس را در سینه تماشاگر حبس میکند. صیاد شیرازی لحظات بسیار کمی در فیلم حضور دارد، اما همین چند لحظه، دریایی از رشادت را در منظومه سینمایی رد خون میریزد.
مؤلفان رد خون دومین برگ از تاریخ لبریز از جنایت گروهک را به تصویر میکشند. همانطور که مخاطبان مهدویان پس از ماجرای نیمروز، انتظار بازسازی عملیات مرصاد را داشتند، حالا مهدویان باید این دوگانه را به اتمام رساند. دوگانهای که اگر با سومین فیلم کامل نشود، تاریخ این گروه جنایتکار تکمیل نخواهد شد.
امروز تحریمهای ظالمانه، توسط تروریست اقتصادی بر مردم را پشت سر میگذاریم. این گروهک جنایتکار در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد، اقدام به انتشار گزارشهای دروغ درباره فعالیتهای صلح آمیز هستهای ایران کرد و این محاصره اقتصادی نتیجه آن گزارشهای دروغ و جعلی است.
این گروهک عملگرای تروریستی در سه دوره تاریخی چهره ضد خلق خود را برای مردم ایران اثبات کرد. در نخستین دوره فعالیتش، اقدام به ترورهای سازمان دهی شده شهری کرد، عملیات مرصاد، گام دوم این گروهک تروریستی بود و سومین حرکت ضد خلق این گروه، جعل اطلاعات درباره فعالیتهای هستهای ایران بود. اگر مهدویان برگ سوم را سینمایی رو نکند و از کنار این پرونده عبور کند، ماجرای نیمروز در سینما تکمیل نخواهد شد. لذا این کار بزرگ و عظیم تنها با ساختن فیلم سوم، تکمیل خواهد شد.
درباره جشنواره فجر ۳۷ بیشتر بخوانید:
فیلمی یکرنگ از کارگردانی رنگارنگ + عکس
شبهفیلسوفانی که اندازه «شتر» هم نمیفهمند! +عکس
تباهکردن سوژه طلایی در انبوه فضولات تصویری! + عکس
چرا «ردخون» بیخیالِ قهرمانش میشود؟ + عکس
سکانسهای نفسگیر از کارگردان «نفس» + عکس
تخیلات سینمایی یک جوان ۳۹ ساله؛ دقیقهای چند؟ + عکس
آغازی خوب برای فیلمی نه چندان خوب +عکس
قد و قواره سینماییِ آقای ۱۹۵ سانتی! +عکس
مردی بدون سایه؛ فیلمی بدون مایه
بنفشههای آفریقاییِ بیرگ! +تصاویر
فیلم جیرانی گردنتان را خواهد شکست! +تصاویر
یک غلامرضا تختی باورکردنی! +تصاویر
محمد صادق کوشکی: «دیدن این فیلم جرم است» ساختار سپاه را فاسد و ترسو معرفی میکند