کد خبر 941956
تاریخ انتشار: ۱۴ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۴:۲۴
آدم ربایی

دختر جوانی که برای بازگشت به خانه سوار خودرو مسافرکش شخصی شده بود، ناگهان به دام چند جوان شرور افتاد، اما سرانجام توانست از دستشان فرار کند.

به گزارش مشرق، وقتی مقابل افسر کلانتری نشست دستانش به وضوح می‌لرزید. «تینا» ۱۹ سال بیشتر نداشت. می‌خواست از اتفاق هولناکی که زندگی‌اش را دگرگون کرده بود بگوید. با صدایی بغض آلود شروع به صحبت کرد. اما یادآوری آن لحظات اعصابش را به هم می‌ریخت. بالاخره لب باز کرد و گفت: «امروز عصر از آموزشگاه به خانه می‌رفتم که یک مسافرکش شخصی جلوی پایم توقف کرد. دو مرد مسافر در صندلی جلو و عقب نشسته بودند و من هم سوار شدم. همه چیز طبیعی به‌نظر می‌رسید که ناگهان راننده به خیابانی خلوت پیچید.

بیشتر بخوانید:

مسافری که کنارم بود با یک چرخش ناگهانی مرا به پایین هل داد و جلوی دهانم را گرفت. انگار گره خورده بودم. از شدت ترس و فشاری که روی سرم بود حتی توان تکان خوردن نداشتم. نمی‌دانستم مرا کجا می‌برند. نیم ساعتی در همین شرایط بودم. نگاهم به کفی سیاه خودرو خیره مانده بود و تنها احساس می‌کردم خودرو با سرعت و در مسیری پیچ در پیچ حرکت می‌کند. بالاخره خودرو با ترمزی شدید متوقف شد. مسافر جلویی پیاده شد و به سمت در عقب آمد و در حالی که دستانم را از پشت گرفته بود مرا به زور از خودرو بیرون کشید و به داخل یک خانه خالی هل داد.

تا خواستم جیغ بکشم و کمک بخواهم مشت محکمی به شکمم خورد و از پشت به زمین افتادم. سه نفرشان وارد خانه شدند. مرا کشان‌کشان به داخل اتاقی انداختند. یکی از آن‌ها گفت: «هر چقدر هم داد بزنی اینجا کسی به دادت نمی‌رسد، پس نه خودت را اذیت کن و نه ما را…» این را گفت و در را قفل کرد. درد وحشتناکی سراسر شکمم را گرفته بود. اتاق کوچکی بود و پنجره‌ای رو به حیاط داشت. خودم را به سختی به آن رساندم. با مشت به در و دیوار می‌کوبیدم، اما واقعاً هیچکس صدای من را نمی‌شنید.

چند ساعتی گذشته بود و هیچ صدایی از بیرون نمی‌آمد، انگار همه رفته بودند. نمی‌دانستم قرار است چه بلایی سرم بیاید که ناگهان صدای همهمه‌ای از بیرون شنیدم و در ورودی بسته شد. از شنیدن صدای آن‌ها همه بدنم شروع به لرزیدن کرد. صدای خنده‌های مستانه‌شان را از پشت در می‌شنیدم که ناگهان کلید در قفل چرخید. کم مانده بود سکته کنم. یکی از آن پسرها وارد اتاق شد و در را پشتش قفل کرد. عقب عقب رفتم و در کنج دیوار پناه گرفتم. شیشه مشروب دستش بود. با گریه و التماس از او خواستم کاری به کارم نداشته باشد، اما او خونسرد سر جایش ایستاده بود. لحظاتی بعد به من نزدیک شد و در حالی که انگار دلش به رحم آمده بود گفت: «با تو کاری ندارم، اما باید چند دقیقه‌ای بمانم تا دوستانم مشکوک نشوند…»

آدم خوبی به نظر می‌رسید. فکر کردم شاید او کمکم کند تا از آن جهنم خلاص شوم. باید به سرعت تصمیم می‌گرفتم. به همین خاطر با صدایی لرزان و آرام گفتم: «اگر کمکم کنی از اینجا فرار کنم، هر موقع خواستی می‌توانی با من تماس بگیری و هر کاری از دستم بربیاید برایت انجام می‌دهم…»

آن پسر لحظه‌ای متفکرانه به صورتم نگاه کرد و کاغذ و خودکاری از جیبش درآورد. شماره تماس خودم، آدرس خانه و محل کارم را نوشتم و او هم شماره اش را به من داد و کمکم کرد از همان پنجره کوچک رو به حیاط پشتی فرار کنم.

وقتی وارد کوچه شدم از ترس اینکه کسی از خانه بیرون بیاید سراسیمه به سمت خیابان دویدم. آنقدر وحشت‌زده بودم که حتی جسارت سوار شدن به خودروهای عبوری را هم نداشتم. با سرعت چند خیابان را دویدم. با دیدن تابلوی کلانتری از خوشحالی به گریه افتادم، اما از اینکه آن پسر هم شماره تماسم، هم آدرس خانه و محل کارم را داشت نمی‌توانستم آرام بمانم.

با گزارش این آدم ربایی، «تینا» با هماهنگی پلیس با پسر جوان تماس گرفت و وقتی او به محل قرار صوری آمد دستگیر شد. متهم پس از روبه‌رو شدن با دختر جوان اعتراف کرد و دوستانش هم دستگیر شدند. اما «تینا» پسری را که ناجی اش شده بود بخشید و او برای رسیدگی به اتهامات دیگرش به زندان انتقال یافت.

منبع: روزنامه ایران

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 16
  • در انتظار بررسی: 1
  • غیر قابل انتشار: 4
  • IR ۱۴:۳۷ - ۱۳۹۷/۱۲/۱۴
    22 24
    بی حجابی شب بیرون رفتن دخترا
    • IR ۱۴:۰۷ - ۱۳۹۷/۱۲/۱۷
      0 0
      عصر بوده آموزشگاه بوده پس حجابش بد نبوده
  • IR ۱۴:۳۸ - ۱۳۹۷/۱۲/۱۴
    33 0
    خدا رو شکر ...
  • IR ۱۵:۲۰ - ۱۳۹۷/۱۲/۱۴
    38 2
    کار پسره یه جوانمردی محض بود.خدا دست جوونای این مرز وبوم روبگیره و در راه خودش وآقا اباعبدالله نگه داره که حیفه تباه شن
  • IR ۱۵:۴۵ - ۱۳۹۷/۱۲/۱۴
    20 1
    اون مستی هم یک جاهایی عقل رو حسابی میپرونه دمش گرم
    • ناشناس IR ۱۹:۵۲ - ۱۳۹۷/۱۲/۱۴
      8 0
      خدا این دختر خیلی دوست داشته و پسر هم واقعا جوانمردی کرده خدا به راه راست هدایت کند من آگه اون پسر را بشناسم یک کارت هدیه یک میلیونی بهش هدیه می کنم. هرچه که کارش خیلی ارزشمندتر است.
  • IR ۱۶:۲۳ - ۱۳۹۷/۱۲/۱۴
    6 0
    واقعا این پسره ادم خوبی بوده که این دختر را نجات داده است. خیلی از افراد و جوانها بدون اگاهی گرفتار ادم های بد و رفقای بد می شوند.
  • IR ۱۸:۴۷ - ۱۳۹۷/۱۲/۱۴
    12 0
    راستش نمیدونم چی بگم ... اون آقا باید بگرده ببینه کجای زندگیش دعای یه نفر پشت سرشه که اینجا دستشو گرفته و توی مستی جوانمردی کرده .
    • IR ۱۴:۰۹ - ۱۳۹۷/۱۲/۱۷
      0 0
      هم دختر خانم هم آقا پسر
  • IR ۱۹:۳۳ - ۱۳۹۷/۱۲/۱۴
    2 2
    میگه یک ماشین جلو پام توقف کرد دیدم دو تا جوان جلو و یکی پشت نشسته اما سوار شدم !!!!!!!!!!
  • IR ۲۰:۰۸ - ۱۳۹۷/۱۲/۱۴
    6 2
    سوار یه ماشین با سه تا سرنشین مرد شدی تاز ه به نظرت همه چیزم طبیعی بوده. بابا تو دیگه چقدر باهوشی.
  • IR ۲۰:۲۸ - ۱۳۹۷/۱۲/۱۴
    6 0
    من موندم چرا ما ادمها اینقدر بی رحم شدیم خداوندا ما بندگان ظالم لایق بندگی شما نیسنیم
  • IR ۲۰:۳۶ - ۱۳۹۷/۱۲/۱۴
    6 2
    همش تقصیر خود دخترها ونادیده گرفتن حقوق اجتماعی وپسران هست! باید برای تمام شهوت پراکنی ها وتمام اختلاطهاشون جواب بدن!
  • IR ۲۰:۵۰ - ۱۳۹۷/۱۲/۱۴
    7 0
    هنوز هم علی گندابی هایی تو این مملکت پیدا میشن
    • IR ۱۴:۰۸ - ۱۳۹۷/۱۲/۱۷
      0 0
      باید بقیه اتهاماتشم ببخشن
  • IR ۰۲:۵۶ - ۱۳۹۷/۱۲/۱۵
    3 2
    واقعا باید این ماشین های عبوری سامان دهی بشن در ضمن دختر عزیز اگر اون پسر ولت نمی کرد می خواستی چه گلی بر سرت بگیری

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس