به گزارش مشرق، حضرت عقیله بنی هاشم در لسان ائمه معصومین و بر اساس روایات به عنوان شخصیتی منحصر به فرد عنوان شده است. آنجا که امام سجاد، حضرت را عالمه غیر معلمه میخواند و یا وقتی که امام حسین از ایشان طلب دعا در نماز شب میکند.
در میان این عناوین مثل عابده آل علی، عصمه الله صغری و… که بعضی از سوی امام معصوم و بعضی از ناحیه بزرگان مکتب صادر شده است، علامه مامقانی در کتاب تنقیح المقال وقتی به نام فرزندان امیرالمومنین میرسد وقتی نام حضرت زینب را میبرد میفرماید «الزینب بنت علی، و ما ادراک ما زینب» کیست که قدرت درک شخصیت دختر امیر مؤمنان را داشته باشد؟
بیشتر بخوانید:
در میان این صفات صفتی است که سه معصوم پیرامون آن حرف زده اند. در رأس آن خاتم انبیا، بعد امیرالمومینن و بعد حضرت زهرا (س) هستند. حین ولادت حضرت زینب، پیامبر فرمود «هی عقیلة بنی هاشم».
واژه عقیله یک وزن مشترک بین صیغه مبالغه و صفت مشبهه است. عقیل بر وزن فعیل است که دلالت بر پایداری و ثبوت یک صفت در شیء میکند. وقتی میگوئیم «ان الله علی کل شیء علیم» علم خدا کم و زیاد نمیشود. وقتی صحبت از عقیله بودن برای دختر امیرمومنان است، این صفت نشان میدهد، عقل و درایت و شعور تام در ذات دختر امیرالمومنین ثابت و تثبیت شده است.
به مناسبت سالروز وفات این بانوی بزرگوار جهان اسلام، در گزارش پیش رو مروری بر فضیلتهای ایشان خواهیم داشت.
حجت الاسلام ناصر رفیعی در مورد حضرت زینب (س) میگوید: روانشناسان میگویند شخصیت هرکسی با سه چیز شکل میگیرد: محیط، وراثت، تربیت. این مثلث ۳ ضلعی شخصیت یک انسان را میسازد.
وی ادامه میدهد: اول، وراثت؛ یعنی، پدر و مادر و تأثیراتی که در دوران شکلگیری اولاد وجود دارد. دوم، تربیت: مربی، معلم و استاد. سوم: محیط، جایی که در آن زندگی میکند. خانه، مسجد و محله. این سه عامل، شخصیت انسان را شکل میدهد. البته گاهی یک عامل برعامل دیگر غلبه میکند. گاهی وراثت منفی است، ولی محیط وتربیت آن را جبران میکند. مثلاً: عبدالله بن عامر خودش منافق است ولی پدرش متدین است. حنظلهی غسیل الملائکه، پدرش آدم خوبی نیست اما خودش از ارادتمندان به پیامبر (ص) است. هاشم مرقال پدرش آدم خوبی نیست با پیامبر (ص) مبارزه کردهاست، اما هاشم فدایی امیرالمؤمنین (ع) بودهاست. گاهی قضیه عکس است و کسانی که پدر و مادر خوب داشتهاند؛ اما محیط و تربیت بد بر آنها تأثیر منفی گذاشته است. یک انسان مطلوب کسی است که این سه جهت در زندگی او کامل باشد (محیط و تربیت و وراثت) طبیعتاً در این صورت زمینهی کمالش فراهم میشود.
وی اظهار میدارد: این مثلث سه ضلعی را در زندگی زینب کبری (س) بررسی میکنیم. وراثت: پدری چون امیرالمومنین (ع) و مادری چون زهرای مرضیه (س)، افتخار عالم بشریت.
رفیعی میگوید: تربیت یافتهی چه کسی؟ ایشان مدتی زیر نظر پیامبر (ص) بود، مدتی هم امیرالمؤمنین (ع) و برادرانش. زینب در چنین خانوادهای و با چنین مربیانی رشد کرد. مادری که دختر خود را از کودکی برای صحنههای مختلف آماده کردهاست. و سوم، محیط: محیط وحی، محیطی که به روایتهای مختلف از ۴۰ روز تا ۹ ماه، پیامبر (ص) به در این خانه میآمد و میگفت: السلام علیک یا اهل البیت. محیطی که ۱۸ آیه سوره هل اتی در آن نازل شده است. محیطی که جریان کسا در آن اتفاق افتاده و جبرئیل بارها در آن حضور یافته است؛ به عبارت دیگر این مثلث وراثت محیط و تربیت در زندگی حضرت زینب، به نوعی اتصال به وحی و عالم ملکوت دارد. وقتی مادر محدثه باشد و پدر امیرالمؤمنین (ع)، چرا زینب از آن بیرون نیاید؟! چرا «دکتر عایشه [بنتالشاطی]». نویسنده اهل سنت معاصر با آن آثار فراوان که در تفسیر حدیث دارد یک کتاب مستقل با عنوان «زینب قهرمان کربلا» بنویسد و بگوید، کسی جز مادرش فاطمه زهرا (س) در صفات به پای او نمیرسد. او در صفات و کمالات بعد از مادرش بینظیر است.
وی ادامه میدهد: چرا یکی از نویسندگان بزرگ کتاب رجال، در کتاب رجالش وقتی به احوال نساء اشاره میکند و میرسد به نام زینب کبری میگوید: «زینب و ماالزینب و ما ادراک ماالزینب» تو چه میدانی زینب کیست کسی که امام حسین شب عاشورا میگوید خواهرم مرا در نماز شبت فراموش نکن. کسی که سید الساجدین او را عالمه غیر معلمه میخواند، کسی که با این همه کمالات وارزشها و صفات پا به عرصهی وجود گذاشت. در میان انبوه صفات حضرت زینب که البته مع الوصف تاریخ هم از معرفی این شخصیت ناتوان است، چرا ما نباید در تاریخ راجع به زندگی پنجاه و چند سالهی حضرت زینب قبل از کربلا اطلاعاتی داشته باشیم؟! در مورد این دوران اطلاعات بسیار ناقص است. ایشان یک دهه با امام حسن بوده است و یک دهه هم بعد از امام حسن با امام حسین (ع)، یعنی، ۲۰ سال در محضر حسنین بودهاند. در دوران حکومت بنی امیه، اهلبیت و از جمله ایشان مورد توجه مردم بودند، حتی یهودیان مدینه هم به آنها احترام میگذاشتند، مسلماً در این ۲۰ سال اهلبیت کلاس درس و حدیث داشتهاند. و پاسخ احکام و سوالات فقهی مردم را میدادهاند، اما ثمرهی این بیست سال کجاست؟
وی اظهار میدارد: همان طور که بنی امیه خودِ امام را به شهادت رساندند اجازه نشر کلماتشان را هم ندادهاند نگذاشتهاند مکتوب شود و به دست کسی برسد. ایشان به نکته ظریفی اشاره داشته و فرمودهاند: اینکه گاهی کسی در حضور مقدس امام سجاد (ع) روایتی میخواند میفرمود: قال ابی؛ پدرم فرمود و یا دعایی میخواند و میفرمود این دعای پدرم بوده است میخواست آن فرهنگ ۲۰ سالهای که به فراموشی سپرده شده است احیا بشود. لذا امام سجاد به شکلی حلقهی وصل میان ائمه قبل و بعد از او، یعنی امام باقر و امام صادق (ع) است که زمینه را برای تأسیس دانشگاه امام صادق فراهم میکند تا آن شاگردان تربیت شوند؛ به عبارت دیگر به تعبیر ایشان سیدالساجدین کادرسازی کرد تا امام صادق توانست انبوه سازی کند. اگر سیدالساجدین ابوحمزه ثمالی، ابو خالد کابلی، یحیی بن ام طویل و امثال اینها را تربیت نکرده بود. در زمان امام صادق زمینهی انبوه سازی و شاگردان متفاوت ساخته نمیشد. آن زمان که ابوحمزه مینشیند و تفسیر میگوید، آبشخور مطالبش از مکتب امام سجاد گرفته شده است. متأسفانه تاریخ ما ناقص است، زندگی عقیلهی بنیهاشم و حادثه کربلا باعث شدهاست ما مطالبی را بدانیم اگر این حادثه هم نبود شاید به همین اندازه هم اطلاعات نداشتیم.
محمدحسین رجبی دوانی نیز در مورد شخصیت عقیله بنی هاشم میگوید: وجود مقدس حضرت زینب کبری سلام الله علیها دارای ویژگیهای خاصی است، از جمله میتوان گفت تنها شخصیتی است که هفت معصوم را درک کرده اند. یعنی وجود مقدس رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، امیرمومنان علیه السلام، حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها، امام حسن علیهالسلام، امام حسین علیه السلام، امام سجاد سلام الله علیه و دوره کودکی امام باقر علیه السلام را و از محضر شش معصوم کسب فیض و معرفت کرده است.
وی ادامه میدهد: حضرت زینب سلام الله علیها به خوبی در دامان مادر عظیم الشأنش وجود مقدس حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها سرور بانوان دو عالم پرورش یافت و از آن حضرت درس بزرگ ولایت و ولایت مداری و دفاع از ولایت را آموخت.
رجبی دوانی میگوید: موقع شهادت مادر، حضرت زینب علیهاالسلام پنج سال بیشتر ندارد، اما چنان از نظر معرفت و فهم و کمال در اوج است که راوی حدیث و خطبه مهم فدکیه حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها است و ابن عباس و دیگران، خطبه فدکیه را از وجود مقدس حضرت زینب علیهاالسلام روایت کرده اند.
وی معتقد است: آن حضرت به عنوان پیام رسان واقعه کربلا و تداوم بخش راه امام حسین علیهالسلام شناخته میشود. به جرأت میتوان گفت حضرت زینب علیهاالسلام اگر نبود و اگر اقدامات کوبنده حضرت زینب سلاماللهعلیها وجود نداشت، واقعه کربلا در حادثه روز عاشورا محو و دفن میشد و انعکاسی در سطح تاریخ و سرنوشت ملتها پیدا نمیکرد. از این حیث حضرت زینب علیهاالسلام نقشی بسیار مهم در ارتباط با سعادت و هدایت جامعه اسلامی ایفا فرموده است.
اما گذشته از فضائل و مناقب حضرت عقیله بنی هاشم، یکی از مباحثی که همواره حول موضوعات معطوف به حضرت زینب (س) مطرح میشود، موضوع محل دفن ایشان است. در طول تاریخ همواره محل دفن این بانوی بزرگوار اسلام با شبهات و اشاکالاتی مواجه بوده است.
محمدحسین رجبی دوانی با طرح این سوال که مزار حضرت زینب کبری سلام الله علیها در سوریه چه مقدار دارای سند و اعتبار است و آیا میتوان پذیرفت که حضرت زینب سلام الله علیها پس از شهادت ابا عبدالله علیه السلام مجدداً به شهری برگشته اند که بدترین مصیبتها را متحمل شده اند؟ میگوید: بین محققان و مورخان در این رابطه سه مطلب هست، دو نقل و یک نظر.
وی ادامه میدهد: نقلی مبتنی بر آن است که حاکم مدینه به یزید لعنه الله نوشته بود که حضرت زینب سلام الله علیها به خاطر افشاگریها و تبلیغاتی که علیه او میکند اوضاع مدینه را برهم زده و لذا یزید دستور داد که آن حضرت به شهری غیر از مکه و مدینه تبعید شود و انتخاب را بر عهده خود حضرت زینب علیهاالسلام گذاشتند که حضرت شام را انتخاب میکند و به شام میآید.
وی میافزاید: این نقل مورد خدشه بسیاری از محققین قرار گرفته و گفته اند معنا ندارد که حضرت با آن همه سوابق تلخ که از شام دارند به این شهر برگردند.
رجبی دوانی میگوید: در نقل دیگر ذکر شده که در مدینه قحطی و گرسنگی پدید آمد و عبدالله بن جعفر که املاکی در شام داشت حضرت زینب علیه السلام را به اینجا آورد، حضرت هم فرمود که من خاطره بسیار تلخی از شام دارم. او هم گفت که وارد شهر نمی شویم، در روستای راویه که اموال و املاک من هست به آنجا میرویم و چیزی از حضورشان در اینجا نگذشته بود که حضرت زینب علیهاالسلام از دنیا رفتند و در همین روستای راویه دفن شدند.
وی ادامه میدهد: اما این نقل را هم برخی از محققان رد میکنند چون در هیچ منبع تاریخی درباره ی قحطی در سال ۶۲ در مدینه چیزی ذکر نشده است.
وی میافزاید: نقل دیگری هم در ارتباط با مصر هست. گفته شده وقتی خواستند حضرت را تبعید کنند خود حضرت زینب علیهاالسلام مصر را برگزیدند و به سوی این منطقه رفتند. در مصر هم مورد استقبال مسلمة بن مخلد انصاری فرمانروای مصر قرار گرفتند. داستانهایی هم در این رابطه نقل میشود که بسیاری از محققین زینبیه مصر را ترجیح داده اند و برخی محققان معاصر هم نظرشان برهمین هست.
وی معتقد است: اما مرحوم علامه سید محسن امین عاملی صاحب کتاب ارزشمند اعیان الشیعه میگوید ورود حضرت زینب علیها السلام بعد از سفر جانکاه کربلا از شام به مدینه قطعی است اما خروج آن حضرت از این شهر هیچ قابل اثبات نیست و لذا میتوان نتیجه گرفت که حضرت در مدینه از دنیا رفته و در همین شهر هم دفن شده.
وی میگوید: اما نظر ایشان هم برخی دیگر از محققان رد میکنند و میگویند بقیع جای مهمی بود و افرادی که در این قبرستان دفن میشدند ثبت میکردند و افرادی که شخصیتهای درجه دو و سه هم بودند دفن آنها در بقیع مورد توجه قرار گرفته و ثبت شده، چطور حضرت زینب علیهاالسلام که شخصیت درجه یک هم هست در بقیع دفن شده اند ولی هیچکس آنرا ثبت و نقل نکرده.
رجبی دوانی اظهار میدارد: لذا ما این سه منطقه و محلی که راجع به مدفن حضرت زینب علیهاالسلام هست را، هر سه را گرامی میداریم به این دلیل که نه میتوانیم صد در صد اینها را رد کنیم و نه صد در صد بپذیریم اما چون منسوب به آن وجود مقدس هست عرض ارادت در شام، در مصر و در بقیع به ساحت مقدس حضرت زینب علیهاالسلام موجب ثواب هست و توجه خداوند.
یکی دیگر از موضوعات مورد مناقشه در مورد حضرت زینب، بحث همسر ایشان یعنی جناب عبدالله بن جعفر است که بحثهای بسیاری در مورد شخصیت او در طول تاریخ در گرفته است.
رجبی دوانی در مورد شخصیت عبدالله بن جعفر همسر حضرت زینب کبری سلام الله علیها میگوید: عبدالله بن جعفر فرزند جعفر بن ابی طالب علیهماالسلام، برادر زاده امیرالمومنین سلام الله علیه بوده که پدر او از شهدای عظیم الشأن اسلام است. جعفر برادر بزرگتر امیرالمومنین علیه السلام در جنگ موته که فرمانده سپاه اسلام بود مظلومانه به شهادت رسید، دستهای او قطع شد و پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم که در مدینه بود با قدرت الهی صحنه جنگ موته را دید و وقتی پیکر پاک جعفر را بدون دست و بر زمین دید به شدت منقلب شد و فرمود خداوند به جای دستهایی که از جعفر جدا شد، دو بال به او خواهد داد که در بهشت با این بالها پرواز خواهد کرد. لذا از آن به بعد به جعفر طیار مشهور شد.
وی ادامه میدهد: جعفر پیش از این در دوران رسالت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم در مکه، به دستور آن حضرت رهبری مسلمانان مهاجر به حبشه را به عهده گرفت و در آنجا بود که به خوبی توانست توطئه عمرو بن عاص لعنه الله برای بازگرداندن مهاجران مسلمان از حبشه را خنثی کند.
وی میافزاید: عبدالله بن جعفر در حبشه به دنیا آمد، چرا که جعفر بن ابی طالب همسر خود اسماً بنت عمیس را هم به حبشه برده بود و عبدالله مولود این سرزمین است.
رجبی دوانی میگوید: بعد از شهادت جعفر بن ابی طالب ابوبکر همسر او اسماً را گرفت و بعد از مرگ ابوبکر، اسماً به همسری امیرالمومنین علیه السلام در آمد و لذا فرزندان خود از جعفر و ابوبکر را به خانه امیرالمومنین علیه السلام آورد و این عبدالله و سایر فرزندان زیر سایه امیرالمومنین علیه السلام بزرگ شدند.
وی معتقد است: عبدالله این سعادت و توفیق را یافت که به همسری وجود مقدس بانوی عظیم الشان اسلام حضرت زینب کبری سلام الله علیها در بیاید.
وی ادامه میدهد: هنگامی که امیرمومنان علیه السلام به خلافت رسیدند بنا بر حوادثی که رخ داد، حضرت بعد از جنگ جمل کوفه را مرکز خلافت خود قرار داد، به سوی کوفه نقل مکان کردند. عبدالله ابن جعفر هم خانواده خود را به کوفه منتقل کرد و در حکومت امیرالمومنین علیه السلام حضور داشت و اگر چه به صورت منصب رسمی نبود اما حالت مشاور برای امیرالمومنین علیه السلام را داشت.
وی میافزاید: اما گاهی اوقات اقداماتی میکرد که این اقدامات اگر چه از روی خیرخواهی بود ولی به ضرر حاکمیت امیرالمومنین علیه السلام تمام شد. مثلاً در پی توطئه معاویه لعنه الله، قیس بن سعد بن عباده که فرمانروای با تدبیر امیرالمومنین علیه السلام در مصر بود زیر سوال رفت و عبدالله بن جعفر که فریب جوسازیهای معاویه لعنه الله را خورده بود، اصرار بسیاری کرد که امیرالمومنین علیه السلام قیس را از این جایگاه عزل کند و این بحث را چنان مطرح کرد که گروهی هم با او همراهی کردند و امیرالمومنین علیه السلام بدون اینکه مایل باشند قیس بن سعد را از آن جایگاه عزل کردند که باعث دلخوری قیس بن سعد شد و برای مدتی از امیرالمومنین علیه السلام قهر کرد.
وی ادامه میدهد: اما اقدام دیگر عبدالله این بود که اصرار فراوانی کرد تا برادر مادری اش محمدبن ابی بکر فرمانروای مصر شود. امیرمومنان علیه السلام با این انتصاب مخالف بودند. اگر چه محمد بن ابی بکر شیعهی بزرگواری بود، اما امیرمومنان سلام الله علیه فرمود او جوان است و پختگی کافی را ندارد و مصر هم جای بسیار با اهمیتی است و نمیتواند آنجا را به خوبی مدیریت کند. ولی با اصرار و پا فشاری عبدالله بن جعفر و جوی که او ایجاد کرد امیر المومنین علیه السلام محمد را به فرمانروایی مصر منصوب کرد.
وی اظهار میدارد: اگر چه آن مرد بزرگ (محمد بن ابی بکر) تلاش فراوانی کرد ولی نهایتاً در جریان فتنه معاویه لعنه الله که توسط عمرو بن عاص لعنه الله اجرا شد مصر را از دست داد و خود هم به شهادت رسید.
وی میافزاید: عبدالله بن جعفر در هنگام قیام امام حسین علیه السلام جز ناصحان محسوب میشود، یعنی کسانی که به نظر خود امام علیه السلام را نصیحت میکردند و دلسوز حضرت بودند و میخواستند مانع رفتن آن وجود مقدس به سوی کوفه بشوند. البته باید گفت عبدالله بن جعفر امام حسین سلام الله علیه را بسیار دوست داشت، نمیخواست کوچکترین آسیبی به امام برسد ولی در شناخت جایگاه ولایت امام به آن معرفت نرسیده بود که نباید لحظهای امام را در برابر دشمن رها کرد. لذا از سویی تلاش میکند که با نصایح خود مانع رفتن امام حسین علیه السلام بشود و از سویی دیگر وقتی می بیند که امام حاضر نیست مسیری که پیش گرفته را رها کند و تغییر موضع بدهد، با امام علیه السلام هم همراهی نکرد و به سوی کوفه که به کربلا ختم شد نیامد.
رجبی دوانی در پایان میگوید: درباره او گفته اند که فردی بسیار سخی و دست و دل باز بود و اموال فراوانی برای بخشش به دیگران داد و از این حیث فردی است که مورد توجه قرار گرفته و ضرب المثل هم شده است. از او یک لغزش دیگر هم سراغ داریم که جای بیانش در این مقوله نیست.