به گزارش مشرق، مهدی محمدی تحلیلگر مسائل سیاسی در کانال تلگرامی خود نوشت: در بحرانها و حوادثی مانند سیل و زلزله -که متأسفانه در کشور کم هم نیست- یک الگوی ثابت وجود دارد:
یکم- از همه فقدان رئیس جمهور، بی علاقگی او به حضور در صحنه و سکوت او تا زمانی که وضعیت جمع و جور شود. رئیس جمهور آشکارا نه تنها از اینکه خود راسا وارد میدان شود و مدیریت بحران را بر عهده بگیرد، گریزان است، بلکه تقریباً حتی یک مورد هم وجود ندارد او که شخصاً به منطقه بحرانی سفر کرده باشد. آخرین مورد از این قبیل، سفر او به معدن فروریخته یورت در آزادشهر گرگان در بحبوحه انتخابات ۹۶ بود که احتمالاً در ذهن او به یکی از تلخترین تجربههای حضور در میان مردم تبدیل شد. اکنون وضع احتمالاً بدتر است و روحانی میداند که پایش را هر جا بگذارد، آماج تندترین انتقادها خواهد بود.
دوم- ناکارآمدی، سردرگمی و نداشتن دستورالعملها، آمادگیها و پروتکلهای مشخص مدیریت بحران و عدم مهارت تصمیم گیری درست و سریع از سوی مدیران محلی. در مورد مربوط به آق قلا، استاندار در سفر خارج از ایران بود و حتی مشاهده تصاویر هجوم سیلاب به زندگی مردم هم او را به بازگشت فوری به ایران ترغیب نکرد. دولت نخست از او دفاع کرد و سپس تحت فشار رسانهها مجبور به عزل او شد؛ آن هم نه از سوی رئیس جمهور بلکه از جانب معاون اول او. سردرگمی مدیران محلی و عدم آمادگی آنها باعث میشود عموم این بحرانها از وضعیت محلی فراتر رفته و ابعاد ملی پیدا کند.
یادداشت دیگری از مهدی محمدی را بخوانید:
چرا ترامپ جولان را بخشی از اسراییل دانست؟
لشکر سیاسیون چرا برای یک مجری ورزشی بسیج شدند؟!
سوم- غلبه نهادهای غیر دولتی بویژه نظامیان سپاه و ارتش، در حضور میان مردم و کمک به آنها بر دولت. با اینکه نظامیان در ایران عموماً در معرض حملات غربگرایان هستند و این غربگرایان خود را نماد و نماینده مردم هم میدانند، اما به همگام وقوع بحرانها، عموماً از این افراد حضوری بیش از چند پست در شبکههای اجتماعی نمیتوان دید و سازماندهیهای اصطلاحاً مدنی آنها هم مطلقاً به کار کمک به مردم نمیآید چرا که اساساً برای شورش، نافرمانی و آشوب مناسب سازی شده است نه کمک. در این میان بار اصلی روی دوش نظامیانی است که دولت پنهان خوانده میشوند اما در وضعیت حاد بی دولتی، ظاهراً حتی غربگرایان هم باید شادمان باشند که دولت پنهان وجود دارد و گاه ظاهر میشود!
چهارم- هجوم فرصت طلبانه سلبریتی ها. تا پیش از این، بحرانهای اجتماعی و رنج مردم، فرصتی بود برای سلبریتی ها تا بیشتر خودنمایی کنند؛ اما اخیراً، به منبع کسب درآمد آنها هم بدل شده است. از زلزله کرمانشاه به این سو، سلبریتی ها از جانب همان شبکههای اجتماعی که آنها را به این موقعیت رسانده، تحت فشار قرار گرفتهاند تا توضیح بدهند که چرا با جان و آبروی مردم کسب و کار میکنند. هنوز زیرساخت حقوقی برای کنترل این رفتار بی قاعده ایجاد نشده اما مقاومت اجتماعی در مقابل مرجعیت اجتماعی و سیاسی آنها آغاز شده است.
پنجم- آشکارشدن نبود طرحهای جامع برای پیشگیری، کاهش خسارت و مصون سازی، به اضافه عدم مشاهده برخورد با متخلفان. مردم به یاد نمیآورند که دولت پس از هیچ بحرانی گزارش داده باشد برنامههایی تدوین و پروژههایی آغاز شده برای عدم تکرار موارد مشابه و مصون شدن مناطق آسیب پذیر؛ یا خبری منتشر شده باشد از اینکه با مقصران برخورد شده است. برخورد اخیر رئیس جدید قوه قضائیه آغازی بر پر کردن این خلأ بزرگ. سد و دیگر زیرساختهای پیشگیرانه هم ظاهراً دوباره نظامیان باید بسازند.