به گزارش مشرق، اینجا دنیای مجازی نیست. خبری از سلفی و پست و هشتک نیست. همه سلفی بگیرها در تعطیلات نوروزی در همین گوشه و کنار –کانادا، ترکیه، گرجستان و… هستند. پای پول و شماره حساب شخصی هم در میان نیست. اینجا همه چیز واقعی است.
بیشتر بخوانید
وضع خانه و زندگی مردم اینجا را که ببینی یاد مناطق جنگ زده خواهی افتاد. پل های فرو ریخته، کوچه های پر از پستی و بلندی، درختان شکسته شده، دیوارهای آوارشده، خانه های دگرگون شده که تا نیمه دیوار گل آلود شده اند و… اصلاً اینجا خود میدان جنگ است و مرد میدان می خواهد. باید مرد روزهای سخت و اهل جهاد باشی که اینجا بیایی و آستین بالا بزنی و مشغول کار جهادی بشوی.
شرایط اینجا جوری است که اگر با خودت یک آتلیه سیار آورده باشی که فقط چندتا عکس برای روی میز کار یا دیوار دفتر بیاندازی و بروی، مطمئناً واکس کفش هایت خراب میشود. کسیکه میخواهد اینجا بیاید لاجرم باید آدم خاکی باشد که اگر تا زانو هم در گل فرو رفت، اینرا بهحساب مهماننوازی مردمان این دیار نگذارد و به تریج قبایش بر نخورد.
طبیعت «سرباز» این است که گوشبهفرمان «فرمانده» خود باشد و هرجاکه به حضور او نیاز بود وارد میدان شود و در آن عرصه به کار جهادی مشغول شود و از هیچ جانفشانی دریغ نکند. مخصوصاً اگر کسی مدعی باشد که لباس سربازی امام زمان را بر تن کرده است، نمیشود جاییکه به حضور او نیاز باشد بنشیند و دست روی دست بگذارد.
ایام تبلیغ فقط محرم و رمضان نیست
شاید مردم بعضی شهرها و روستاها –خصوصا مناطق مرزنشین- عادت داشتند فقط دهه محرم برسد و در حسینیه را باز کنند و علم و کتل را از انبار حسینیه بیرون بیاورند و آن وقت فرصتی بشود که بنشینند پای منبر و روضه یک روحانی. یا ایام رمضان برسد و مبلغی بیاید و دقایقی احکام نماز و روزه بگوید و کمی قرآن بخواند و شبهای قدر قرآن به سر بگیرد و همین.
اما حوادث اخیر نشان داد که غیر از ایام خاص هم میشود پرچم تبلیغ را برافراشت تا مردم با وجه دیگری از زندگی و منش طلاب نیز آشنا شوند. برای مردم که این روزها با یک نسخه تلویزیونی –و حتی شاید بتوان گفت کاریکاتوری- از یک طلبه در سیمای ملی روبرو هستند، برخورد نزدیک با طلابی که همچنان که عمامه بر سر دارند، آستین بالا زدهاند و درست در وسط گل و لای مشغول امداد و خدمترسانی به مردم هستند، میتواند واقعیات مرام و منش طلبگی را بیشتر معلوم کند.
در گلستان از همان ساعات ابتدایی سیل اعزام گروههای جهادی و تبلیغی طلاب آغاز شد و هرکس به نحوی در صدد جبران خسارت برآمد. بیش از ۱۵۰ نفر از طلاب در همان روزهای نخستین به منطقه اعزام شدند که از این تعداد نزدیک ۱۰۰ نفر بهصورت مستمر و شبانه روزی به فعالیت مشغول بودند و مابقی نیز در شیفتهای مخصوص انجام وظیفه میکردند. گروههای جهادی طلاب هم با حضور در میانه میدان به مبارزه با سیل ناشی از طغیان آب و سیل بیتدبیریها آمدند و به کارهای عمرانی پرداختند و هم توانستند با حضور در کمپها و محل اسکان سیلزدگان نبض عملیات روانی را بهدست گرفته و جو را آرام کنند و شمیم علوی را به گلستان زیبای ایران برسانند.
از هر تهدیدی میتوان فرصت ساخت
بدیهی است که برای صحبتکردن و منبر رفتن لازم است که زبان گوینده و مستمع مشترک باشد که ارتباط کلامی میان آن دو برقرار شود. اما طلاب اهل کشمیر مقیم قم توانستند از فرصت پیش آمده نهایت استفاده را ببرند و با حضور میان سیل زدگان بدون رد و بدل کردن کلام و صحبتی نه تنها سیمای واقعی یک طلبه را به نمایش بگذارند، بلکه معلم رفتار درست و انسانیت باشند.
در اهواز نیز طلاب اهوازی در همان ساعات اولیه به کمک مردم سیلزده شهر خود شتافتند و در رفع آبگیری معابر، خانهها و گذرها و توزیع کمکهای مردمی به انجام وظیفه پرداختند. همچنین با تدبیر مدیر مدرسه امام صادق علیهالسلام خرمشهر شرایط برای اسکان سیلزدگان در این مدرسه فراهم شد و در ضمن آن نیز از طلاب مدرسه برای ترمیم و تکمیل سیلبندها و خدمات عمرانی دیگر کمک گرفته شد.
سیل را اگر به زبان امروز بلای طبیعی و یا به عبارتی دیگر مصیبتی فرازمینی و نتیجه رفتارهای ناشایست انسانها قلمداد کنیم، به هرحال در این شکی نیست که میتواند تلنگری باشد که ما را به هوش آورد و از غفلت و خواب مستانهای که گرفتارش هستیم نجات ببخشد. سیل یا هرچیز دیگر گاهی بهانه میشود که یکبار دیگر به مسیر رفتهی زندگی نگاهی بیاندازیم.