به گزارش گروه بين الملل مشرق، اگرچه کشور کويت کشوري کوچک است، اما از نظر تاريخچه فعاليت مطبوعاتي و رسانهاي بايد اين کشور را کشوري با تجربه و با تاريخي کهن قلمداد کرد و در واقع رسانههاي كويتي طي 50 سال گذشته تجارب خوبي در حوزه اطلاع رساني به ويژه مطبوعات به دست آوردهاند.
قدمت روزنامههاي کويتي نشان ميدهد كه كويتيها هم چون سعوديها و حتي پيش از آنها به اهميت رسانهها پي برده بودند به همين دليل ثروتهاي نفتي در كنار جذب نخبگان فرهنگي عربستان سعودي موجب شد تا اين كشور بتواند، بزودي به يك امپراتوري رسانهاي تبديل شود.
اگرچه کويتيها فعاليت رسانهاي را از سعوديها فراگرفته و اقدام به جلب نخبگان فرهنگي كويتي و غيركويتي، به ويژه مصريها براي اوج گرفتن فعاليتهاي مطبوعاتي خود کردند، اما به ظاهر بسان سعوديها آنقدر بلندپرواز نبودند که بخواهند روزنامههاي خود را فرامنطقهاي کنند و به همان اندازه خود اكتفا كردند.
از جمله نخستين روزنامههايي که در کويت تأسيس شد و پاي گرفت، روزنامه "السياسة" است.
اين روزنامه با شمارگان حدود ۷۰ هزار نسخه در روز چاپ و منتشر ميشود و دفاتري در كشورهاي اردن، عربستان سعودي و مصر هم دارد و نسخههايي از آن به اين كشورها ارسال ميشود.
روزنامه السياسه در ۴۸ صفحه منتشر ميشود و نخستين شمارههاي آن 45 سال پيش يعني در سال 1967 ميلادي، چاپ و منتشر شد، به همين دليل، اين روزنامه بيش از ۱۳۰ هزار شماره مسلسل را تاکنون پشت سر گذاشته است.
اگرچه زير لوگوي اين روزنامه عبارت "يوميه سياسيه مستقله" (روزانه، سياسي، مستقل) به چشم ميخورد، اما همان طور كه گفته شد بيشتر روزنامهها در كويت دولتي هستند.
همهکارهی السياسة کيست؟
مدير و سردبير روزنامه السياسه کويت شخصي است به نام "احمد عبدالعزيز جارالله" كه از فعالان مطبوعاتي نامدار در كويت به شمار ميرود و تا کنون بيشترين موضعگيريهاي تبليغاتي و رسانهاي را در ميان روزنامهنگاران کويت عليه جمهوري اسلامي ايران، محور مقاومت، شيعيان، سوريه و حزب الله لبنان داشته و مي توان گفت مواضع وي، قرابت شديدي با گروهک تروريستي منافقين موسوم به سازمان مجاهدين خلق دارد که اتفاقاً بيشترين تريبون رسانهاي را همين شخص در اختيار اين گروهک قرار داده است.
مدير و سردبير روزنامه السياسه کويت شخصي است به نام "احمد عبدالعزيز جارالله" كه از فعالان مطبوعاتي نامدار در كويت به شمار ميرود و تا کنون بيشترين موضعگيريهاي تبليغاتي و رسانهاي را در ميان روزنامهنگاران کويت عليه جمهوري اسلامي ايران، محور مقاومت، شيعيان، سوريه و حزب الله لبنان داشته و مي توان گفت مواضع وي، قرابت شديدي با گروهک تروريستي منافقين موسوم به سازمان مجاهدين خلق دارد که اتفاقاً بيشترين تريبون رسانهاي را همين شخص در اختيار اين گروهک قرار داده است.
احمد جارالله، پيش از انقلاب اسلامي ايران، روابط بسيار دوستانه اي با خاندان پهلوي و از جمله شخص محمدرضا داشت، چنانكه بارها و بارها با وي مصاحبه و گفت وگو کرد و در ايران نيز مورد حمایت جدی وی بود و به طور معمول هدایای گرانبهايي از وی دریافت میکرد ور در همين راستا، بارها و بارها در اثبات همکاری خود به جانبداری از شاه مخلوع ايران قلم زد.
پس از وقوع انقلاب اسلامي و آغاز جنگ تحميلي عراق عليه ايران، احمد جارالله بخاطر مخالفتهاي جدی و قلم زنی خود علیه جمهوری اسلامی ایران، در روزنامه السیاسة، توانست نظر برخی شيخ نشينان حامي صدام را به خود جلب کند، به گونه ای که وی در همان دوره جوانی، به پاس خدماتش به غربي ها، بيشتر در میکده ها و عشرتکدههای مخصوص شیوخ عرب در انگليس، اسکاتلند و کاردلیپ ديده ميشد؛ میکده هایی که فقط برخی سران ثروتمند شیوخ عرب در آنجا به خوشگذراني میپرداختند.
جارالله همچنين در جلسهاي خصوصي اعلام کرده بود كه هر ماه در ضيافت شام صدام شركت ميكرده اما مقامات رسمی کویت، رسماً اعلام كردند كه جارالله شش بار به عراق سفر كرده است!
اين روزنامهنگار با تثبیت موقعیت خود در نزد صدام، یکدستگاه خودرو شکاری پژو و تفنگ وینچستر، از صدام هدیه گرفت و علاوه بر آن چند نوبت از صدام، شمشیر افتخار نظامی عربی ويژه دريافت كرد.
همچنین وي پس از پایان عملیات بازپسگیری فاو توسط عراق، دست صدام را به نشانه خدمتگزاری بوسید و در طول جنگ عراق علیه ایران روابط ویژه ای با طارق عزیز معاون صدام و وزیر امورخارجهاش داشت.
وي همچنين در طول جنگ تحمیلی هم تمامی فعالیت های ایرانیان مقیم کویت و شیعیان در این کشور را رصد مي کرد و برای اثبات همکاری و خوش خدمتي خود به غرب و صدام، در اختیار سازمان استخبارات (اطلاعات) عراق قرار میداد.
منابع مالي و وابستگي روزنامه "السياسه" كويت در جريان جنگ عراق با ايران بارها فاش شده است؛ به عنوان مثال، روزنامه کويتي "الابراج" براي نخستين بار، سند محرمانهاي از حمايت مالي رژيم سرنگون شده صدام از مطبوعات كويتي را منتشر كرد.
ژست جارالله مقابل عکس سعد الحريري
در اين سند محرمانه نشان داده شده است كه چگونه وزارت فرهنگ و اطلاع رساني عراق در تاريخ چهارم مارس 1981 ميلادي يعني يك سال پس از آغاز جنگ تحميلي عراق عليه جمهوري اسلامي ايران، در نامهاي پرداخت ساليانه مبلغ 18 هزار دينار به روزنامههاي "السياسه" و يکي ديگر از روزنامههاي کويتي را مورد تأييد قرار داده است.
در متن اين نامه كه به امضاي وزير فرهنگ و اطلاع رساني وقت عراق رسيده بود، خطاب به بخش مطبوعاتي سفارت عراق در كويت، آمده است: تصميم گرفته شد، ساليانه مبلغ ثابتي براي روزنامه "السياسه" كويت و روزنامه "كويت تايمز" که به زبان انگليسي چاپ و منتشر ميشود، به ميزان 18 هزار دينار تخصيص داده شود كه در سه قسط در سال پرداخت ميشود.
انتشار سند محرمانه كمك رژيم مخلوع صدام به مطبوعات كويت بويژه روزنامه "السياسه" كه همواره خط و مشي ضد ايراني خود را نسبت به گذشته افزايش داده، توسط يك محقق و فعال سياسي كويتي نيز مورد تأييد قرار گرفت.
يک پژوهشگر و فعال سياسي کويتي تأکيد ميکند که "احمد عبد العزيز جار الله" سردبير روزنامه السياسه، علاوه بر دريافت كمكهايي از صدام، کمکهايي از رژيمهاي عربي منطقه، بويژه حاكمان عربستان سعودي نيز دريافت کرده است.
سردبير السياسة پس از سرنگوني رژيم بعثي عراق چه کرد؟
پس از سقوط صدام، وي به دليل خصومت خود با ايران و از دست دادن موقعيت خود پس از شاه و صدام در دو كشور مهم منطقه، نمي توانست نظارهگر حضور شيعيان در ساختار قدرت عراق در انتخاباتي مشروع و مردمي باشد.
با اوج گيري اتهامات عليه جمهوري اسلامي ايران که از سوي آمريکايي ها عنوان ميشد و حمايت بعثي ها و وهابيهاي تندرو در عراق را دنبال داشت، وي نيز از فرصت استفاده کرد و موج جديدي از اتهامات را در روزنامه السياسة کويت عليه ايران به راه انداخت.
وهابيها و سلفيها در کويت، بزرگ ترين پايگاه خود عليه جمهوري اسلامي ايران را روزنامه السياسة قرار دادند که احمد جارالله نيز در راس اين پايگاه قرار گرفت كه البته انتشار مطالب ضدايراني نادرست و يك جانبه سبب كاهش مقبوليت اين روزنامه در بين مخاطبان شد.
در حال حاضر مواضع ضدايراني را جارالله هدايت ميكند كه اين امر باعث نگراني برخي از نزديکان امير کويت و خاندان الصباح شده است تا جايي که آنها در واکنشي بسيار تند عليه جارالله، خواستار پايان دادن به موج اتهامات ضد ايراني در اين روزنامه شده اند.
يک مقام ارشد دستگاه امنيتي کويت كه در گذشته چند بار در برخي وزارتخانهها نيز حضور داشته است، خط دهي به نشريات اين کشور در ايجاد موج ضد ايراني را هدايت ميکند.
يك مقام آگاه در گفت وگو با يک پايگاه خبريايراني نيز درباره اين شخص گفت: اسنادي در دست داريم كه نشان ميدهد، جارالله در تخليه محمولههاي نظامي از فرانسه و مصر در بندر جده به کويت و از کويت به صفوان و از آن جا به پايگاه هاي هوايي ناصريه و الشعبيه در طول جنگ تحميلي، عامل مستقيم و تأثير گذار بوده است و نشان مي دهد که وي در طول جنگ تحميلي از صدام حمايت شديد و مستقيم ميکرده است.
عقده گشايي السياسة عليه محور مقاومت در منطقه
از سوي ديگر، پس از ترور رفيق حريري در فوريه 2005 ميلادي در لبنان نيز اين روزنامهنگار كويتي از جمله نخستين كساني بود كه سوريها را به دست داشتن در اين حادثه متهم و به آنها توصيه كرد، در سياستهاي گذشته خود تجديد نظر كنند و خود را با شرايط جديد جهاني هماهنگ سازند که از همين جا ميتوان به شدت ارتباط جارالله با غربيها که بعدها همين پروژه را در دستور کار سياسي، امنيتي و حقوقي خود قرار دادند، پي برد.
اين موضوع و اين توصيهها تا حدودي روابط دو كشور سوريه و كويت را تيره كرد و سوريها از طريق دادگستري لبنان عليه او اقامه دعوي كردند.
جالب اينكه در همان زمان، جارالله افشا كرد كه سرلشکر "جميل السيد" رئيس سازمان امنيت لبنان در ترور رفيق حريري دست داشته؛ نكتهاي كه گزارش سازمان ملل متحد نيز به آن اشاره كرده و سوريه را در وضعيت دشواري قرار داد. سرمقاله آن روز احمد جارالله، هنوز هم خواندني و شگفت انگيز است که البته با آزادي و تبرئه جميل السيد و افشاگريهاي بعدي حزب الله لبنان درباره عوامل اصلي اين ترور، اين نقشه وي ناکام ماند.
جارالله در این سرمقاله و مقالات مشابه آن، تلاش کرد اعتبار مطالب خود را به منابعی در کمیته تحقیقات و یا منابعی در دادگاه بین المللی یا منابع نزدیک به شخصیتهای سیاسی لبنانی و عربی منتسب کند.
سید حسن نصر الله در واکنش به این اقدام این روزنامه کویتی تأکید کرد که تمام این مطالب را اتهامات سیاسی و رسانهای میداند و این مسئله جدید نیست.
دبيركل حزبالله لبنان در ادامه با انتقاد از روزنامه السياسة كويت مبني بر دست داشتن حزبالله لبنان در ترور رفیق حریری و پس از آن العريضي يكي از رهبران دروزيهاي لبنان گفت که السياسة دستپرورده آمريكاست كه بر اساس شايعات و دروغ استوار است.
وي با تأکید بر اینکه وابستگی السیاسه به آمریکا و رژیم صهیونیستی و عربستان بر هیچکس پوشیده نیست، تأکید کرد: حزب الله اسنادی را ارائه خواهد داد که کذب بودن تمام ادعاهای السیاسة را به اثبات میرساند.
نصرالله در ادامه افزود: آنها بخوبي ميدانند چه كار ميكنند و ميدانند چه ميگويند؛ آنها خود را در راستاي پروژه اي تعريف کردهاند كه از سوي آمريكا و اسرائيل طراحي شده است.
همچنين "عماد الصديق" از فعالان سياسي لبنان نيز در گفت وگو با برنامه 30دقيقه شبکه تلويزيوني الجديد لبنان، با اشاره به ارتباط نزديک "زهير الصديق" از متهمان پرونده ترور حريري، گفت: به جارالله، يک ميليون دلار پيشنهاد شد تا با نگارش آن سرمقاله معروف، اتهامات را متوجه سوريه و حزب الله کند.
يک پژوهشگر كويتي هم که خواست نامش فاش نشود نيز با اشاره به سياستهاي روزنامه السياسه در نشر خبرها و مقالاتي عليه ايران و سوريه و انتشار مطالبي براي ايجاد اختلاف در روابط تهرران و دمشق، اظهار داشت: روزنامه "السياسه" در مقالات خود آشكارا به حمايت از رژيم صهيونيستي ميپردازد و شخص جارالله، بارها به اسرائيل (سرزمينهاي اشغالي فلسطين) سفر و با مقامات رژيم صهيونستي ديدار كرده است.
السياسة در خدمت سياست ايرانهراسي
اين روزنامه همچنان بارها سياستهاي خصمانه و تحرکات دشمنانهاي عليه جمهوري اسلامي ايران اتخاذ کرده و اخبار، عكسها و كاريكاتورهايي از مسؤولان و مقامات بلندپايه ايراني درج کرده که به نحوي به آنها توهين ميکند، به گونهاي كه تاكنون چند بار مورد انتقاد كشور ما نيز قرار گرفته و سفير اين کشور را براي پاسخگويي، بارها به وزارت امور خارجه کشانده است.
السياسه علاوه بر دنبال كردن خط انزواي ايران در معادلات منطقهاي، از هر بهانهاي براي بدبين كردن كشورهاي منطقه نسبت به جمهوري اسلامي ايران نيز استفاده ميکند. اين موضوع نه تنها شامل ايران ميشود بلکه به دليل وابستگي اين روزنامه به رژيمهاي عربي بويژه عربستان سعودي و كمكهاي مالي که از آلسعود دريافت ميکند، با تمام کشورهاي منطقه که به نحوي با سياستهاي رژيم سعودي در تعارض و تضاد قرار داشته باشند و همچنين انقلابهاي عربي همچون فيام اسلامي ملت بحرين قابل ملاحظه است به گونهاي که بارها جمهوري اسلامي را به تحريک انقلابيون بحرين متهم کرده و تلاش نموده اين انقلاب را اختلاف طايفهاي و مذهبي ميان شيعيان و سنيهاي اين کشور معرفي کند!
السياسة و ارتباط مستقيم و زنده با آمريکا
احمد جارالله علاوه بر همه اينها، ارتباط نزديک و تقريباً روزانه با سفارت آمريکا در کويت دارد به گونهاي که در دوران رياست جمهوري جرج بوش، رئيس جمهور اسبق اين کشور در ارتباط ويدئويي با کاخ سفيد حضور يافت تا دستورات بوش در زمينه نقش مطبوعات کويتي در مقابله با جمهوري اسلامي ايران را مستقيماً از بالاترين مقام آمريکايي دريافت کند.
وي علاقه شديدي به شکرآب کردن روابط دوجانبه ايران و کويت دارد که تا کنون ده ها مطلب از وي در اين خصوص منتشر شده که آخرين آنها، اجراي سناريوي ايران هراسي در اين کشور است طوري که سرمقاله اخير خود در اين زمينه را با اين عبارت به چپ رساند: «ايراني ها در حال بررسي حمله به كويت و تصرف جزاير كويتي خليج فارس هستند.. آنها می خواهند به نام حمايت از شيعيان بحرين و كويت، به جزاير خليج فارس لشكركشي کنند."!
جارالله در ادامه آورده است: «اين موضوع اثبات نشده كه در بحرين و يا كويت و يا هر كشور عربي، شيعيان در فشار باشند!» و برای اثبات ادعايش، استدلال جالبي هم آورده است: "شیعیان بحرین که در اکثریت نیستند!"»
جارالله همچنين مهره و ابزار خوبي در دست گروهک منافقين است و تقريباً روزانه مطالبي از ادعاهاي موهوم اين گروهک عليه ايرانيان منتشر ميکند که تا کنون هيچ سندي دال بر اثبات آنها ارائه نکرده و بيشتر به عمليات رواني آن هم از نوع غيرحرفهاي شباهت دارد.
وي همچنين بتازگي، در سرمقالهاي با عنوان "رژيم ايران، زير پتك تحريمهاي بينالمللي"، خواستار افزايش فشار بر جمهوري اسلامي ايران شده است.
ترويج فساد و فحشا
روزنامه نگاران السياسة به علت علاقه بيش از حد شخص الجارالله به رقاصه ها و خوانندگان عرب، وادار مي شوند تا هر روز مطالب و تصاوير زننده اي را از اين افراد منتشر کنند غافل از اينکه دست کم در جامعه کويت که از شيعيان، اهل سنت و سلفي ها تشکيل شده، هيچ يک از اين طيف ها، علاقه اي به طرح علني اين مسائل ندارند.
جارالله که از دوره جواني با حمايت مالي غرب، با مراکز فساد و عياشي در اروپا آشنا بوده علاقه شديدي به ترويج فساد اخلاقي و فحشا دارد و روزانه حجم زيادي از صفحات روزنامه خود را به اين امر اختصاص مي دهد.
وي علاقه عجيبي هم به يکي از زنان خواننده لبناني دارد و سعي دارد هر روز دست کم يک عکس تمام رنگي با کيفيت يا مطلبي درباره او منتشر کند.
اکنون بايد ديد آيا ملغمه فساد، مزدوري، خيانت و عقده گشايي که جارالله طي دهه هاي اخير در السياسة در پيش گرفته پس از مرگ او هم ادامه خواهد يافت يا سران وابسته عرب، شخص ديگري را خواهند يافت تا راه او را ادامه دهد؟