به گزارش مشرق، مرضیه نظرلو نویسنده و پژوهشگر، در صفحه شخصی خود در اینستاگرام نوشت:
نمیدانم اگر سهراب زنده بود و لختی از باغهای گل محمدی کاشان و جوی آب روان فاصله میگرفت و به تهران میآمد در دایره لغاتش چه نامی به اتوبوسهای تندرو تهران میداد. اتوبوسهای قرمز درازی که شمال و جنوب و شرق و غرب را به هم میرسانند. بعید میدانم طبع لطیف شاعر خانه دوست در هجوم جمعیت و ازدحام و نق نقهای آدمها که گاهی به فریاد میرسد دوام میآورد.
آخرالامر در این عالم هرکسی را بهر کاری ساختهاند؛ اما من مدتی است در این اتوبوسهای تند بی در وپیکر که آمدهاند زمان را کم کنند و رنج سفر درون شهری را، زنان همه فن حریفی را دیدهام که از اقبال ایام همه چیز دانند.
این جماعت عقل کل، زبان که میگشایند از ناف بری نوزاد گرفته تا هنرهای زیبای زنانه و مشاغل مردانه و گرانی هندوانه وسیاست روزانه و امور خاورمیانه و ایمان موحدانه و قلب سیاه زمانه و کسادی بازار کاشانه و صدالبته لعنت به نظام آخوندی و صدرحمت به روح فلان مزدور؛ حرف برای زدن دارند و خدا نیاورد آن روز را که تأیید شوند؛ آن وقت افسار پاره میکنند و متوهمانه میتازند.
مدتهاست از این سخنورها میبینم، اما امروز موجود خارق العاده ای دیدم. مگر میشود یک نفر آنقدر سریع و با اطمینان اراجیف بیربط را به هم مربوط سازد و از ترسالی به اوین و بعد از آن به پیاز و بعد به خداشناسی و خودشناسی و بعد به معافیت تحریم آمریکا و بعد پرواز یاسوج و بعد از صد بعد دیگر به نکبت سپاه برسد؟! اتوبوس که ایستگاه بهشتی ایستاد.
من به یاد تبلیغات معاویه در حالی که تلاش میکردم راه گریزی در میان پیکر در هم تنیده زنان پیدا کنم روی سکوی ایستگاه پریدم و اتوبوس قرمز آن زن را در میان تأیید چند زن دیگر که دورهاش کرده بودند در امتداد خیابان ولیعصر کشاند.....