3

جنگ اقتصادی خارجی در فضای داخلی روی اسب رسانه و فضای مجازی مشغول تاخت‌وتاز بوده وجنگ مدت‌هاست شروع شده است.

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

*************


آرایش جنگی آمریکا، آرایش مناسب ما

سعداله زارعی در کیهان نوشت:

«دشمن علیه ما آرایش جنگی گرفته و تهاجم آنان در زمینه‌های اقتصادی، سیاسی، نفوذ اطلاعاتی و ضربه زدن بوسیله فضای مجازی است. آمریکا و صهیونیسم در همه ابعاد در حال برنامه‌ریزی و اقدام هستند… در مقابل آرایش جنگی دشمن علیه ملت ایران، ملت باید آرایش مناسب بگیرد و همه مسئولان، آحاد ملت و افراد توانا و نخبه در هر زمینه‌ای مشغول کارند با احساس مسئولیت و آمادگی وارد میدان شوند.»


این مهمترین فراز سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی- دامت‌برکاته- در دیدار اخیر با جمعی از معلمان متعهد و پرتلاش کشورمان بود و گرچه به دلیل وضوح کامل نیازی به شرح ندارد، اما اهمیت موضوع اقتضا می‌کند در اطراف آن بحث صورت گیرد:


۱- آرایش جنگی دشمن برای از بین بردن هویت و منافع ملی و بین‌المللی ایران موضوع کاملاً آشکاری است. تحریم‌های اقتصادی، اقدامات علیه قدرت دفاعی ایران، تضعیف متحدان منطقه‌ای ایران، اعمال فشار بر همسایگان ما برای قطع روابط با ایران و در نهایت سخن گفتن آشکار از تغییر نظام ایران علنی‌تر از آن است که کسی بتواند درباره نیات و اقدامات ضد ایرانی آمریکا تردیدی داشته باشد و آنان هم که ابراز تردید می‌کنند در واقع تردید ندارند.

برخی برای آنکه روند داخلی در برابر تهاجم دشمن را با دشمن همخوان کنند و برخی هم اساساً برای آنکه در مقابل مقاومت، راه سازش را به جایی برسانند از دشمنی که آرایش جنگی گرفته، تصویر دشمنی که آماده پایان دادن به دشمنی‌های گذشته است ارائه می‌دهند!


آرایش جنگی دشمن در زمینه نظامی نیست و اگر رفتار نظامی آمریکا طی یک دهه گذشته- و بخصوص بعد از وسوسه‌ای که در تیر ۱۳۸۸ برای مداخله نظامی پیدا کرد ولی ناگزیر کنار گذاشت- را در نظر بگیریم، در می‌یابیم که حداقل فعلاً برنامه‌ای برای مصاف نظامی با ایرانی که از طریق جنگ نامتقارن بر آمریکا غلبه دارد، به چشم نمی‌خورد و صد البته فرماندهان و یگان‌های نظامی ایران نباید با فرض عدم جنگ، فرصت‌های ارتقاء توان نظامی ایران را از دست بدهند. همه می‌دانیم که وقوع یک جنگ همیشه پس از محاسبه دقیق و واقعی قدرت خود و قدرت طرف مقابل صورت نمی‌گیرد.

بلکه اغلب، «اشتباه محاسباتی» عامل اول در وقوع جنگ‌هاست. جنگ‌های بین‌المللی اول و دوم و جنگ‌های بزرگ یا نسبتاً بزرگی که در فاصله جنگ جهانی دوم تا امروز روی داده است و از جمله جنگ تحمیلی هشت‌ساله علیه ایران، جنگ ۳۳ روزه نیز برمبنای «اشتباه محاسباتی» روی دادند. ولی خب به هرحال فعلاً نه تنها نشانه‌ای از برنامه و تلاش دشمن برای درگیری نظامی علیه ایران به چشم نمی‌خورد بلکه دلایل و نشانه‌های نظامی متعددی وجود دارند که از عدم برنامه‌ریزی جنگی از سوی آمریکا حکایت می‌کنند دلیل آن هم روشن است، آمریکا خود را در «جنگ نامتقارن» که ایران به متخصص درجه یک آن تبدیل شده است، بازنده می‌بیند.


۲- اما آرایش جنگی دشمن اگرچه فعلاً در حوزه نظامی نیست، آرایش جنگی او در حوزه‌های دیگر دقیقاً همان نتایجی را دنبال می‌کنند که آرایش جنگی در حوزه نظامی در پی تحقق آن است. دشمن می‌خواهد از طریق تضعیف قدرت اقتصادی ایران و به قول خودش به صفر رساندن توان اقتصادی ایران، جمهوری اسلامی را از مسیر استقلال‌طلبی و تبدیل‌شدن به یک قدرت مؤثر منطقه‌ای و بین‌المللی باز بدارد. این موضوع در یک وضع طبیعی امکان‌پذیر نیست یعنی اگر دشمن بخواهد از طریق خارجی، ایران را وادار به تسلیم و تبدیل‌شدن به یک کشور وابسته نماید امکان‌پذیر نیست.


همین روزها در خود آمریکا چندین مقاله از شخصیت‌های صاحب تجربه آمریکایی در مطبوعات مشهور این کشور درج شدند و خمیرمایه همه یک چیز بود. ایران را از طریق فشار اقتصادی و… خارجی نمی‌توان وادار به تمکین کرد. بنابراین برای اینکه ایران از مسیری که می‌رود یعنی مسیر استقلال و تبدیل‌شدن به یک قدرت بازگردد، باید در داخل ایران اتفاقاتی بیفتد و این اتفاقات از یک‌سو از طریق جاانداختن این موضوع که آقا این راه هرچند ارزشمند است اما چون به جنگ ختم می‌شود به نتیجه نمی‌رسد بهتر است که قبل از آنکه دیر شود از آن برگردیم.


اگر به فضای مجازی و حتی بعضی از روزنامه‌هایی که با مجوز رسمی در داخل کشور منتشر می‌شوند، نگاهی بیاندازیم می‌بینیم که هر روز صدها مطلب با همین مضمون منتشر می‌شود. بنابراین جنگ اقتصادی خارجی در فضای داخلی روی اسب رسانه و فضای مجازی مشغول تاخت‌وتاز بوده وجنگ مدت‌هاست شروع شده است.


۳- مسئله نفوذ یک‌موضوع مهم و اساسی در کارزار کنونی دشمن با ماست. همه می‌دانیم که در پرونده مذاکرات هسته‌ای که منجر به یک سند «خسارت محض» شد به‌غیر از آنکه با ضعف کارشناسی تیم ایران توأم بود، افرادی- شامل دری اصفهانی- در این تیم حضور پیدا کرده بودند و پشت صحنه طرف ایران را پیش از آغاز هر دور مذاکرات به سه طرف اصلی مذاکرات یعنی آمریکا، انگلیس و فرانسه می‌دادند و در واقع تیم ایران، خلع‌سلاح شده دور میزی می‌نشست که طرف‌های مقابل انواعی از سلاح‌ها را برای وادار کردن او به تمکین آماده کرده بودند.

نباید تردید کرد که این تیم نفوذی جاسوس علاوه بر آنکه در دادن اطلاعات و پشت صحنه تیم ایران به دشمن نقش ایفا می‌کردند، در متقاعدکردن تیم ایرانی به تفسیری دشمن‌پسندانه از نیات و عبارات هم نقش ایفا می‌کردند و در نهایت بر سر یک سرمایه استراتژیک ایران آن آوردند که می‌دانیم.


الان در بحث نفوذ باید توجه داشت که دشمن واقعاً به‌طور گسترده در دستگاه‌های متعدد جمهوری اسلامی حتی وزارت اطلاعات ما- با همه ارادتی که به این عزیزان داریم و آنان را به تأسی از حضرت امام بحق سرباز گمنام حضرت امام زمان سلام‌الله علیه می‌دانیم- نفوذ کرده‌اند تا همان دو کارکردی که در بحث مذاکرات هسته‌ای علیه کشور به اجرا گذاشتند، به منصه‌ظهور برسانند.


برای آنکه درجه نفوذ دشمن را در دستگاه‌ها دریابیم کافی است به ادبیات مسئولین، معاونین، مدیران کل، سخنگویان، مصوبات و آنچه آن‌ها به‌طور غیررسمی در فضاهای رسانه‌ای و مجازی می‌نویسند نگاهی بیاندازیم. در این میان می‌توانیم به‌مواردی اشاره کنیم:


- آنان که از تهدید نظامی حرف می‌زنند و با تهدیدنمایی می‌خواهند ایجاد رعب کرده و کشور را در شرایط انتخاب بین جنگ و سازش نشان دهند؛
- آنان که شرایط آینده کشور را به رغم آنکه دوران سخت تحریم‌ها را سپری کرده و امکان افزایش آن وجود ندارد، بدتر و روبه‌بدترشدن معرفی می‌نمایند؛
- آنان که مذاکره با آمریکا علی‌رغم آن‌که به شرور بودن ترامپ و تیم او اعتراف هم می‌کنند را یک گزینه منطبق با مصلحت و منافع ایران معرفی می‌کنند؛
- آنان که سخن از سایه‌نشین، خانه‌نشین و محدودشدن سپاه به حوزه نظامی سخن می‌گویند که این برخلاف نص قانون اساسی هم هست که سپاه را «پاسدار دستاوردهای انقلاب اسلامی» معرفی می‌کند؛
- آنان که به دروغ‌پردازی علیه گروه‌های مقاومت منطقه‌ای نظیر حزب‌الله، حشدالشعبی، انصارالله و دولت سوریه سرگرم هستند؛
- آنان که روند کنونی اقتصادی که قطعاً ریشه اصلی آن در سوء مدیریت و رهاشدن امور است، علاج‌ناپذیر معرفی می‌نمایند؛
- آنان که در زمانی که به همبستگی ملی در مواجهه با دشمنی که با آرایش جنگی به صحنه آمده نیاز داریم، بر طبل تفرقه می‌کوبند؛
- آنان که به تضعیف موقعیت‌ها و جایگاه‌هایی که برای کشور و نظام جنبه هویت‌بخشی دارند و قله‌های دفاع از امنیت و منافع ملی ایران شناخته می‌شدند، مشغولند و به‌خصوص تضعیف‌کنندگان رهبری.


این‌ها بدون شک همان ماموریت «دری اصفهانی» را به عهده دارند و مردم ما در شناسایی نفوذی‌ها نباید اسیر عناوین و چهره‌های به‌ظاهر موجه باشند و در تشخیص اشتباه کنند.


۴- در زمانی که دشمن آرایش جنگی گرفته است، ما هم باید آرایش جنگی داشته باشیم و همه می‌دانیم که در آرایش جنگی یک جایگاه برجسته‌ای به نام «فرمانده» وجود دارد. حد و خط را فرمانده باید تعیین کند و زمان حرکت و حمله و غافلگیری را او مشخص نماید. تعیین رمز و راه عملیات با اوست. بنابراین دیگرانی که می‌خواهند در مصاف با دشمن قرار گیرند که همه باید قرار بگیرند، به این نکته و نقطه توجه خاص داشته باشند. خب حالا همان فرمانده در کنار قاعده کلی از «آتش به اختیار» هم سخن گفته است و در واقع این اجازه و حتی دستور کلی هم برای عملیات‌های دیگر صادر کرده است.

در اینجا و برای آنکه مقصود فرمانده در هر دو بعد تامین گردد، از یک سو باید آتش به اختیاران چشم به اصول داشته باشند که یکی از اصول در این شرایط عدم تضعیف دولت جمهوری اسلامی است و از سوی دیگر آتش به اختیاران باید بدانند فرمانده در غیر موارد تصریح شده، تشخیص را به خود آنان واگذاشته است درپاره‌ای از موارد که کم هم نیستند، فرمانده به دلایلی نمی‌تواند ورود کند و نیروی در خط نباید منتظر دستور بماند.

در این شرایط نیروی در خط باید دو کار را توامان انجام دهد؛ یک خطوط اصلی تعیین و تصریح شده توسط فرمانده را مد نظر قرار دهد و خلاف آن عمل نکند و از سوی دیگر مقتضیات و شرایط را در نظر بگیرد تا بتواند تشخیص دهد الان شرایط با کدامیک از دستورات و راهنمایی‌ها و یا رفتارهای قبلی فرمانده تطبیق می‌کند تا همان را به کار ببندد.


۵- در این آرایش نظامی، دشمن روی بهم‌ریختگی داخلی خیلی حساب کرده و اساساً رمز موفقیت خود را در بهم‌ریختگی داخلی می‌داند. بهم‌ریختگی یعنی چه؟ یعنی اینکه به واسطه نفوذ افراد دشمن یا به واسطه هر چیز دیگر، نیروهای ایرانی خود را در حالی که قوی هستند، ضعیف ببینند و یا دشمن را در صحنه‌ای درحالی که ضعیف است، قوی ببینند. مثلاً آمریکا قطعاً نمی‌تواند صادرات نفت ما را صفر کند اما برای آنکه برنامه آمریکا در داخل پیش برود، لازم است که طرف ایرانی این کار را ممکن ارزیابی کند.

مثال دیگر این است که در حالی که ایران واقعاً قادر است به صادرات نفت سعودی - که تأمین کننده مالی توطئه‌های ضد ایرانی آمریکاست- بدون آنکه به جنگ متوسل شود و یا بدون آنکه نتیجه اقدام ایران جنگ باشد، ضربه جدی بزند و حتی آن را متوقف کند، در داخل اینگونه تصور شود که این کار، ممکن نیست و مطرح‌کنندگان، بلوف می‌زنند و یا اینکه تصور شود که سخن گفتن از این زاویه به جنگ ختم می‌شود و این به‌صلاح و درحد توان ایران نیست.


اگر به صحنه به‌طور دقیق بنگریم درمی‌یابیم که در این آرایش چهاروجهی- اقتصادی، سیاسی، نفوذ و فضای مجازی- ایران دست برتر واقعی دارد. کسی که در خانه خود به مقابله با مهاجم می‌پردازد، منطق و موقعیت قوی‌تری دارد. کسی که با همسایگان خود نوعاً روابط راهبردی دارد، از سوی دشمنی مثل آمریکا که در همسایگی ایران نیست دچار بحران روابط اقتصادی نمی‌شود، نفوذ دشمن در داخل هرچند قوی باشد از نفوذ اسلام و انقلاب در بین مردم قوی‌تر نیست و لذا باید گفت دشمن به‌طور واقعی در همین مربع- اقتصاد، سیاسی، نفوذ و رسانه- هم توان به شکست کشاندن ایران را ندارد و البته متأسفانه در داخل این توانایی از یک‌سو ضعیف نشان داده می‌شود و از سوی دیگر تضعیف می‌گردد و با دشمن همراهی می‌شود. فرمانده گفت دشمن آرایش جنگی گرفته، مردم باید آرایش مناسب یعنی متقابل بگیرند. بسم‌الله

آزادی مطبوعات، ضرورت و نه انتخاب

عباس عبدی در ایران نوشت:

سوم ماه مه (دیروز جمعه) از سوی یونسکو به‌عنوان روز جهانی آزادی مطبوعات معرفی و از سوی مجمع عمومی سازمان ملل متحد نیز تأیید و تصویب شده است. متأسفانه برخی‌ها گمان می‌کنند که این مصوبات و روزها مفاهیمی کم‌مایه و از روی تفنن هستند که چندان دردی را از جوامع درمان نمی‌کنند. به طور قطع در ایران نیز افرادی هستند که چنین برداشتی دارند. بنده در این یادداشت می‌خواهم با ارجاع به وضعیت کنونی ایران در اهمیت آزادی مطبوعات و هزینه‌های ناشی از بی‌توجهی تاریخی به آن بنویسم.


ابتدا بگویم که منظورم از آزادی مطبوعات، همان آزادی رسانه است، که شامل رادیو و تلویزیون و در حال حاضر فضای مجازی نیز می‌شود. همچنین منظور از آزادی، اغتشاش و هرج‌ومرج گفتاری و خبری نیست، بلکه آزادی در چارچوب حاکمیت قانون است، قانونی عادلانه و منصفانه که اجرای آن از سوی مرجع قضایی بی‌طرف تضمین می‌شود. ولی چرا آزادی مطبوعات رکن اصلی آزادی رسانه است؟ یک علت آن نقش و اهمیتی است که مطبوعات در آزادی بیان و اخبار داشته‌اند، نقشی که در ایران کنونی به نسبت ضعیف شده است.


کمتر سیاستمداری است که به قدرت برسد و از صمیم قلب از آزادی رسانه و مطبوعات خشنود باشد. علت نیز روشن است. مطبوعات و رسانه‌ها در عمل مانع از اقتدار و سلطه کامل سیاستمداران بر جامعه می‌شوند. به صراحت باید گفت رسانه‌ها در برخی موارد نیز مانع بدی هستند، چه بسا جوسازی کنند یا دروغ بگویند یا خرابکاری کنند.

نمونه دم‌دستی آن همین خبر سهمیه‌ای شدن بنزین است که دیدیم چه عوارضی ایجاد کرد و تازه این کوچک‌ترین و ساده‌ترین نوع اختلال کارکردهای رسانه‌ای است. ولی باز هم به صراحت باید گفت که منافع آزادی مطبوعات و رسانه، آن چنان هست که این عوارض در برابر آن منافع بشدت کم‌رنگ و حاشیه‌ای محسوب می‌شود. یکی از مهم‌ترین این دستاوردهای مطبوعات و رسانه‌های آزاد، مختومه شدن پرونده اتفاقات است.


تمایزها میان جامعه ما با یک جامعه پیشرفته زیاد است ولی به نظر من یکی از مهم‌ترین تمایزات، وجود پرونده‌های مفتوح فراوان در ایران است. پرونده‌هایی که فکر و ذهن مردم و مطبوعات و رسانه را به خود مشغول کرده است و هر روز هم اسناد درست و غلطی به دادگاه افکار عمومی عرضه می‌شود و باز هم در نهایت رسیدگی نمی‌شود و هیچ حکم قطعی و نهایی صادر نمی‌شود.


پرونده‌های یک قرن اخیر از انقلاب مشروطیت گرفته تا روی کار آمدن رضاشاه و عملکرد او و جنگ دوم و کودتای ۲۸ مرداد، ترورهای گوناگون و تا انقلاب و تمامی اتفاقات پس از آن، همه و همه همچنان باز است و هیچ قطعیتی نسبی در افکار عمومی در مورد آنها وجود ندارد و همچنان اسناد جدیدی و ادعاهای جدیدی همراه با متهمین و شاکیان جدیدی ارائه می‌شوند و مهم‌تر از همه اینکه هیأت منصفه (افکار عمومی) و دادستان و قاضی در این پرونده‌ها نیز روز به روز جدید می‌شوند و از زمانی هم که فضای مجازی وارد میدان شده است روز از نو روزی از نو.


آخرین نمونه آن گفت‌وگویی است که رئیس سابق صداوسیما با یک خانم و یکی از دوستان احمدی‌نژاد انجام داده و ویدئوی آن منتشر شده است. جالبی این ماجرا از آنجاست که کل قضیه اساساً اهمیت تاریخی و حتی سیاسی چندانی ندارد، ولی چون در زمان وقوع، رسانه از جمله صداوسیمایی که همان شخص رئیس آن بود، فاقد آزادی مطلوب بود، نتوانسته مسأله را در همان زمان رسیدگی و نهایی کند، لذا مثل زخم ناسور باقی ماند و اکنون که فضای مجازی آمده است، همان آقای رئیس صداوسیما به این فضا پناه برده است و این بار عکس ماجرای گذشته رخ می‌دهد. طبیعی است که این پرونده همچنان مفتوح باقی خواهد ماند. چون هیچ پرونده‌ای در نظام رسانه‌ای موجود ایران بسته نمی‌شود، همه پرونده‌ها یک‌سویه و با حضور یک طرف ماجرا رسیدگی خواهد شد.


مردمی که تا این اندازه در بند گذشته و پرونده‌های گذشته هستند، چگونه می‌توانند یا فرصت دارند که به حال و آینده فکر کنند؟ برای قطعی و مختومه شدن پرونده‌های گذشته، باید رسانه و دادگاه‌ها آزاد و بی‌طرف باشند تا هر ادعایی که هست در همان لحظه و در هنگامی که ماجرا در دست رسیدگی است، ارائه شود. جنجال سال ۲۰۰۰ انتخابات امریکا که درباره اختلاف نسبت به آرای دو نامزد جمهوریخواه و دموکرات بود، هرچه بود مختومه و تمام شد ولی ما هنوز درگیر نتایج سال ۱۳۸۸ و همه اتفاقات پیش از آن هستیم و شنیده‌ایم که برخی نیز نسبت به ۱۳۹۶ اعتراضات جدی داشتند و معلوم است که اگر این اعتراضات آشکار و علنی می‌شد این پرونده نیز به سرنوشت پرونده‌های مفتوح قبلی اضافه می‌شد! تمامی کسانی که در گذشته مانع آزادی مطبوعات و رسانه‌ها بودند، امروز دارند چوب آن ممانعت را می‌خورند. آنان امروز آن قدر مورد تهاجم هستند که نمی‌دانند به کدام پاسخ دهند و دوغ و دوشاب نیز در این حملات علیه آنان قاطی شده است.

متأسفانه هنوز هم به مسأله آزادی مطبوعات و اهمیت آن پی نبرده‌ایم. در مقام صاحبان قدرت توجه نمی‌کنیم که مطبوعات آزاد، هرچند مشکلاتی کوتاه مدت را ایجاد می‌کنند ولی منافع بلند مدت آنها قابل مقایسه با عوارض آنها نیست. پذیرفتن مطبوعات آزاد یک ضرورت است و نه یک انتخاب. باید به الزامات این ضرورت تن داد. برای نمونه نیروی انتظامی و امنیتی حق ندارند افراد دارای کارت خبرنگاری را بواسطه انجام وظیفه خبرنگاری و تهیه خبر دستگیر یا بازداشت کنند.


متأسفانه در روز جهانی کارگر برای چند نفر از همکاران ما این اتفاق رخ داده است. امیدواریم این همکاران زودتر آزاد شوند، ولی مهم‌تر از آزادی هر یک از این همکاران، پذیرش آزادی مطبوعات و رسانه از سوی صاحبان قدرت است.

ارز چند نرخی موریانه انبان اقتصاد ایران

سیدجلال فیاضی در خراسان نوشت:

تیرماه سال گذشته در یادداشتی تحت عنوان «این ۴۲۰۰ تومانی لعنتی» روند به اصطلاح تک نرخی شدن ارز بدون تمهیدات لازم و تبدیل آن به وضعیت «چند نرخی» و فساد و رانت ناشی از آن را نقد کردم.


اکنون همه مقامات اقتصادی کشور اذعان دارند که ۱۳ میلیارد دلار ارز دولتی که سال گذشته به اصطلاح برای کالاهای اساسی تخصیص داده اند یا منجر به واردات نشده و روانه بازار آزاد شده است یا کالاهای وارد شده به قیمت ارز آزاد به دست مردم رسیده است.


رانت ناشی از این میزان «۴۲۰۰ تومانی لعنتی» که ژن های خوب! و نورچشمی ها به جیب زده اند با احتساب فقط ۹,۰۰۰ تومان اختلاف قیمت با بازار آزاد حدود ۱۱۷,۰۰۰ میلیارد تومان است که این مبلغ معادل حدود ۳۴ ماه (دو سال و ۱۰ ماه) یارانه کشور است. یارانه ای که مقامات ذی ربط می گویند در شب پرداخت آن عزا می گیرند! و با محاسبه ای دیگر مشخص می شود از ما بهتران رانت خوار با دریافت ارز ۴۲۰۰ تومانی در سال ۹۷ از جیب هر ایرانی ۱.۵ میلیون تومان دزدیده اند!


و اکنون و در سال ۹۸ پس از ممنوعیت اختصاص «۴۲۰۰ تومانی لعنتی» ژن های خوب برای دست اندازی به ارز نیمایی کیسه دوخته اند!


آقای دولت! باور بفرمایید ارز چند نرخی موریانه ای است در انبان اقتصاد ایران! یک بار برای همیشه تابوت ارز دولتی و نیمایی را تشییع کنید! مرگ یک بار، شیون یک بار!


بازار ارز را به دست عرضه و تقاضا- البته با نظارت و کنترل بانک مرکزی و نه لجام گسیخته و رها- بسپارید تا هر کس نیاز به ارز دارد آن را از بازار آزاد تهیه کند. در این صورت هم صادرکنندگان برای فرار از واریز ارز صادراتی خود به سامانه نیما، قایم باشک بازی نمی کنند و ارز صادراتی هم وارد بازار آزاد می شود و البته تولید و صادرات رونق می گیرد و رانت خواران چشم طمع از ارز ۴۲۰۰ تومانی و نیمایی برمی دارند و قدم رنجه می فرمایند به بازار آزاد!


در این میان دولت می تواند با ایجاد یک شبکه توزیع مطمئن و فراگیر کالاهای حیاتی و اساسی مثل دارو، گندم و … را خود با هر نرخ ارزی وارد کند و با قیمت گذاری مناسب و تعیین یارانه شفاف در سازوکار توزیع مطمئن خود قرار دهد و دامنه نظارت خود را تا مصرف کننده گسترش دهد.


آقایان! در شرایطی که دشمن با شمشیر تحریم به ما چنگ و دندان نشان می دهد شما دیگر شلاق رانت و فساد و تبعیض را برگرده این مردم مظلوم نزنید. ما را بس است!

چرا روحانیت به اینجا رسید؟

محمد محمودی در آرمان نوشت:

‎از نگاه آیت‌ا… هاشمی بزرگترین خسارت به روحانیت را «احمدی‌نژاد» زد. چهره‌ای ناشناخته و ظاهرالصلاح که در چند مرحله، ابتدا از نردبان حمایت روحانیت بالا رفت، سپس صلاحیت خود را از فقهای شورای نگهبان گرفت، بعد در دور اول ریاست جمهوری خود، روحانیت را مورد انتقاد و در انتخابات دور دوم ریاست جمهوری خود، روحانیت را مقابل مردم قرار داد و اولین دو قطبی ملت-حکومت را در تاریخ جمهوری اسلامی ایجاد کرد و امروز -با گردشی کامل- خود را به هواخواهی از مردم قرار داده و جالب آنکه هنوزم بخشی از همان روحانیت در همسنگری آشکار با او -احمدی‌نژاد- علیه رئیس‌جمهوری در لباس روحانیت موضع می‌گیرند و خواسته یا ناخواسته بر طبل کاهش مقبولیت خودشان نزد مردم می‌کوبند! ‎اینکه روحانیت چرا به امروز رسیده دلایل دیگری هم دارد، دلایلی نظیر به‌روز نکردن دیدگاه‌های خود همپای رشد آگاهی مردم و توسعه شگفت‌آور ابزارها و شبکه‌های اطلاع‌رسانی یا اصرار برخی از آنان در خلاف خواست مردم سخن گفتن، ولی نگارنده بجد معتقد است که برخی از روحانیون حامی در چنبره خسارت دوران احمدی‌نژاد گرفتار مانده و نتوانسته‌اند خود را از آوار آن روزگار برهانند. ‎

آیت‌ا… هاشمی بارها به صراحت به روحانیت هشدار داده بود که اگر از این مسیر برنگردد، با روی گرداندن مردم روبه‌رو می‌شود و با وقوع چنین خسران بزرگی احتمال تکرار مشروطه روزبه‌روز بیشتر می‌شود، بهترین دلیل صحت این ادعا را هم همین یکی دو هفته قبل، هوشنگ امیراحمدی -یار گرمابه و گلستان احمدی‌نژاد در دوران ریاست جمهوری- به صراحت در آمریکا اعلام کرد که: مشکل اصلی مردم ایران با روحانیت است و جالب اینکه در یک همسویی آشکار، احمدی‌نژاد هم این روزها هرجا می‌رود ‎ناکارآمدی مدیریت روحانیت را بر کشور فریاد می‌زند! ‎به نظر نگارنده روحانیت برای آینده دو راه بیشتر پیش رو ندارد، یا بر همین مسیر و بازی در زمین جریان ضد روحانیت پافشاری کند و از مردم و حق‌الناس نگوید که قطعاً با پیش‌بینی صریح آیت‌ا… هاشمی عاقبتی جز تکرار مشروطه نخواهد داشت و یا اینکه به مسیر دیرین روحانیت مردمی برگردد و همچون آیت‌ا… هاشمی به گونه‌ای نرد سخن براند و در وقت عمل پای حق مردم بایستد که هزار احمدی‌نژاد و پشتیبانان آشکار و نهانش هم نتوانند ذره‌ای بر آفتاب مقبولیت و محبوبیت روحانیت نزد ملت سایه بیندازند. خیلی نگذشته، فقط کافی است نگاهی به پشت سر بیندازیم، همین سه چهار سال گذشته، نگاهی عبرت‌آموز به آخرین رای اعتماد غرورانگیز و ‎وداع تاریخی‎مردم با «آیت‌ا... هاشمی» و‎ از خود با جدیت بپرسیم چرا روحانیت به اینجا رسید؟


آیا آرایش جنگی گرفته‌ایم؟

عبدالله گنجی در جوان نوشت:

همه رفتارهای دشمن نشان می‌دهد که تمام توان خود را برای مقابله با ایران آماده کرده است و با همه آرایش، تجهیزات و ابزار به میدان مبارزه آمده است. اگرچه همگان معتقدند این آرایش فقط در عرصه جنگ نظامی نیست و همه عرصه‌های دیگر را در بر گرفته است، اما در ایران آمادگی صرفاً آرایش نظامی است و گویی در آستانه جنگ نامتقارن هستیم. آرایش دشمن بر اقتصاد و روان متمرکز است و هدف آن نیز بی‌ثبات‌سازی سیاسی – امنیتی از طریق تولید نارضایتی است.


ملت ایران تا امروز فشارها را تحمل کرده و خود را نشان داده است، اما طولانی شدن جنگ غیرنظامی گوشزد می‌کند که آمادگی مردم جهت ایستادگی رافع مسئولیت و تلاش اجزای حاکمیت برای کاهش آلام آنان و پاسخگویی به دشمن نیست.

آیا می‌توان آرایشی را در صحنه کشور دید و به آن در جنگ همه‌جانبه امیدوار بود؟ بدون تردید تأثیر جنگ اقتصادی – روانی در ملت زمینه‌ساز جرئت جنگ نظامی دشمن خواهد بود. روزی که دشمن احساس کند که به هدف خود مبنی بر فاصله مردم – حاکمیت دست یازیده است در تند کردن حرکت خود درنگ نخواهد کرد.

برای ایستادن در مقابل آرایش جنگی دشمن شرط اول پذیرش این نکته است که جنگ غیرنظامی را باور کنیم. شرط دوم این است که میدان، روش و ابزار مبارزه را بشناسیم و متناسب با آن به میدان بیاییم. میدان جنگ دشمن مردم ایران هستند و روش آن تنگنای اقتصادی و ابزار آن نیز رسانه‌های غرب جهت ادراک‌سازی و تقویت باور ایرانیان به توان دشمن است تا محاسبات ما بر هم بریزد و خود از ترس باران به زیر ناودان فرار کنیم.

شرط سوم شناخت اولویت‌های این جنگ است: مستضعفین اولین تلفات این جنگ هستند. این دسته همان‌هایی هستند که کوله بار مبارزه را در ۴۰ سال گذشته به دوش کشیده‌اند و عجیب است که دولت ما برای حدود ۲۵ قلم کالای اساسی آنان چتر حمایتی ایجاد نمی‌کند.

دولت باید سربازان نحیف این جبهه را در اولویت تغذیه قرار دهد تا مقاومت‌شان در این جنگ دوچندان شود. شرط چهارم این است که جناح چپ جبهه ما تکلیف خود را روشن کند. در این جنگ چه نقشی برای خود تعریف کرده است؟ قرار است با دشمن بجنگد یا در روز حادثه جاخالی دهد.

در نخبگان و رسانه‌های اصلاحات کمتر بویی از باور جنگ و تمرین آرایش به مشام می‌خورد و گویی به جز روحانی و ظریف بقیه نگران خود در انتخابات آینده‌اند. گویی ابتدا سند مجلس را می‌خواهند تا بعد به جبهه اعزام شوند.


حنجره واحد از نخبگان کشور بسان توپخانه ماست. دشمن نباید صداهای متفاوت در مقابل خود بشنود و احساس کند در پشت جبهه ما امکان یارگیری وجود دارد.


شرط پنجم داشتن خلاقیت و ایده برای ضربه فنی کردن دشمن از یک سو و امیدوار کردن ملت از سوی دیگر است. منابع کشور را چطور می‌توان در این جنگ هزینه کرد؟ و آیا هزینه کرد این جنگ جز در سفره اقشار آسیب‌پذیر معنا می‌یابد؟ خوشبختانه ذخایر ارزی کشور بیش از ۱۲۰ میلیارددلار است و این اندوخته اگر با اولویت‌های منطقی هزینه شود سال‌ها می‌توان در محاصره بود، اما احساس در شعب ابی‌طالب بودن را نداشت.


شرط ششم این است که شبکه‌ای از دشمنان دشمن را در جهان همراه نماییم و ظرفیت‌های همدیگر را تهاتر کنیم. ونزوئلا، کوبا، روسیه، چین، عراق و ده‌ها کشور خاموش دیگر هستند که دل‌های‌شان با ماست، اما از گنده لات محله بیم دارند، می‌توانیم «همکاری خاموش» با آنان را شروع و آنان را به آرایش جهانی خود اضافه نماییم. شرط هفتم این است که ما میدان جنگ را از میان مردم به میدان هسته‌ای بکشانیم.

ما در حوزه هسته‌ای باید دست به تغییر مسیر و راهبرد بزنیم که معنی‌اش سوزاندن برجام در غیاب کارآمدی آن باشد. غنی‌سازی ۲۰ درصد، خروج از NPT، تمرکز رسانه‌ای بر تبعیض هسته‌ای در جهان و شروع همه چرخه‌های انرژی هسته‌ای می‌تواند باخت را برای دشمنی که منتظر رؤیت خفه شدن ما است به ارمغان بیاورد.


شرط هشتم این است که از بارندگی فراوان امسال حداکثر استفاده را برای تولید، اشتغال و صادرات ارزآور غیرنفتی انجام دهیم و از بحران لیبی و ونزوئلا در حوزه نفتی استفاده نماییم. تولید ایرانی را ارزشی مضاعف قائل شویم و قرارگاه جنگ روانی را با مرکزیت همه نخبگان دلسوز و کارآمد ایجاد نماییم.


از دور زدن تحریم خجالت نکشیم و رودربایستی با اروپاییان را تمام کنیم. آن روز روز جشن ما خواهد بود.

مذاکره آری یا خیر؟

محمدعلی وکیلی در ابتکار نوشت:

سال سرنوشت‌سازی پیش رو داریم. تنش میان ایران و آمریکا به بالاترین سطحِ خود طی چهل سالِ گذشته رسیده است. ابرهای سیاهِ «برخوردِ تمدن‌ها»، آسمان گفت‌وگو را مشوش کرده است. پیام‌های دیپلماتیک خوبی رد و بدل نمی‌شود. متحدان منطقه‌ای آمریکا، بیش از هر زمانی علیه ایران به جنب‌وجوش افتاده‌اند. پیرامون عوامل شکل‌دهنده این وضعیتِ تنش‌زا سخن بسیار گفته شده است. با هر علتی، اکنون در این وضعیت ایستاده‌ایم.

هرچند از جنگ هراس نداریم و هرگاه حاجت افتد با اسلحه هم از ایران دفاع خواهیم کرد اما می‌دانیم جنگ‌ها هیچ‌گاه طرفِ پیروز ندارند! همه از جنگ ضرر خواهند کرد. خصوصاً بازی با کشور بزرگی مانند ایران، می‌تواند کل خاورمیانه را به آتشی بکشاند که پایانش برای هیچ‌کس مشخص نباشد.

از طرف دیگر شرایط برای مذاکره و صلح هم اصلاً فراهم نیست. گوش و هوش طرف مقابل، بدهکارِ «مذاکره» نیست؛ او هوسِ «تسلیمِ» ایران را در سر می‌پروراند، نه توافق. گاردِ آمریکا اصلاً نسبتی با صلح ندارد. افسارِ تصمیم، انگار از یک طرف در دستِ جنگ‌افروزان و از طرف دیگر در دست کسانی است که فهمی از مناسبات قدرت در منطقه ندارند، لذا نمی‌توانند پای مذاکره متوازنی بایستند. از این روی، چشم‌انداز مذاکره و صلح بسیار تاریک است.


بعید به نظر می‌رسد که صلح یا جنگ شود! نه ترامپ عزم جنگ دارد و نه تا اطلاع‌ثانوی می‌توان مذاکره کرد.


ما اکنون تمام تلاش‌مان برای «صادرات بدون خونریزی» نفت است. دپیلماسیِ فعال و دویدن‌های بی‌وقفه ظریف برای گشودنِ راهی برای حفظ اقتصاد کشور و جلوگیری از اجماع علیه ایران و آرایش و آمادگی مناسبِ نظامیِ کشور برای پاسخ به هر عملِ احمقانه‌ای از سوی دشمن، خلاصه فعالیت‌های این روزهای ما است. مطمئنم که دشمن زورش به شکستن این مقاومت نخواهد رسید.


اما این وضعیت بدون همدلی داخلی نمی‌تواند بپاید. ما باید هرچه سریع‌تر شکاف‌های داخلی را ترمیم کنیم. ما زخم‌های کهنه‌ای داریم که سال‌ها منتظر عنایت‌اند. ما می‌توانیم بر دشمن پیروز شویم به شرطی که از همه ظرفیت‌های «ما» استفاده شود. ما کشور را بدون استفاده از اکثر ظرفیتش اداره کرده‌ایم. اگر امروز هم به سراغ مولفه‌های داخلی قدرت ملّی برویم دیر است. راه مذاکره با آمریکا بسته است، راه مذاکره با ملت که باز است. ما باید با ملتِ خود گفت‌وگو کنیم.


حتماً این گفت‌وگو ساده نخواهد بود. حتماً از هم گلایه‌هایی داریم. حتماً حق و ناحق‌هایی شده است. اما باید این راه را رفت. تنها راهی که انسجام و وحدت واقعی تولید می‌کند همین گفت‌وگوی ملّی است. تنها راهی که می‌تواند شکاف‌های اجتماعی و سیاسی ما را ترمیم کند و ما را مقابل هر توطئه خارجی‌ای بیمه کند؛ این است که ایران را متعلق به همه ایرانیان بدانیم. درب‌های قدرت را به روی همه ایرانیان دلسوز و متعهد باز کنیم و حلقه‌های خودی را فراخ‌تر کنیم و سایه صبر و گذشت‌مان را گسترده‌تر کنیم. باید سقف این نظام را بلندتر کرد تا همه بتوانند زیر آن بیایند.

پیامی‌که باید به اروپا مخابره کنیم

حنیف غفاری در رسالت نوشت:

مقامات سه کشور آلمان، انگلیس و فرانسه، بازی خطرناک و مشترکی را با هدایت وزارت امور خارجه ایالات متحده آمریکا و شخص مایک پمپئو در مواجهه با فعالیت‌های موشکی کشورمان آغاز کرده اند.


روزنامه وال استریت ژورنال در یکی از گزارش‌های اخیر خود در این خصوص می نویسد:


" اتحادیه اروپا از طریق تدابیری جدید مانند اعمال فشار بر کشورهای غیر عضو جهت کاهش فروش «فناوری‌های حساس» به ایران و سخت‌گیرانه‌تر کردن شرایط صادرات به ایران به دنبال تحدید توان موشکی ایران است. انگلیس، فرانسه و آلمان به دنبال آن هستند تا کل اتحادیه اروپا را در خصوص اعمال محدودیت‌های موشکی سنگین علیه ایران متقاعد نمایند. یکی از تدابیری که اروپایی‌ها به دنبال آن هستند این است که از کشورهای آفریقایی و آسیایی بخواهند صادرات خود به ایران را متوقف کنند و یا مانع انتقال کالاهای حساس به ایران شوند."


واقعیت امر این است که واشنگتن و اتحادیه اروپا در صدد تلفیق دوگزاره ضد ایرانی خطرناک با یکدیگر هستند: یکی "برجام دفرمه شده" و دیگری" توان دفاعی محدود شده ایران"! آنها در صددندیک‌سال پس از خروج رسمی دولت ترامپ از برجام، پروسه علنی "اعمال تحریم‌های موشکی" علیه ایران را با هدف مهار قدرت منطقه ای و دفاعی کشورمان عملی سازند.

بدون شک، در این برهه حساس و تعیین کننده، لازم است سیگنالها و پیام‌های قاطعانه ای از سوی جمهوری اسلامی ایران خطاب به طرف اروپایی ارسال شود. رصد بازی اتحادیه اروپا در زمین ایالات متحده آمریکا و دولت ترامپ، موضوعی است که باید به صورت جدی از سوی وزارت امور خارجه مدنظر قرار گیرد.


بدیهی است که اصلی ترین وظیفه دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان در برهه فعلی، عدم اعتماد به اروپا و اتخاذ مواضع صریح و قاطعانه در قبال سه کشور آلمان، فرانسه و انگلیس می باشد. در صورتی که این بازخواست قاطعانه از سوی دستگاه سیاست خارجی کشورمان صورت نگیرد، شاهد رفتار وقیحانه تری از سوی تروئیکای اروپایی خواهیم بود.

بدیهی است که در این معادله، پیش فرض ذهنی یا محاسباتی به نام "تفکیک بازی آمریکا و اروپا" نیز معنایی نخواهد داشت زیرا "بدعهدی آمریکا" و " دوگانگی اروپا" هر دو جزئی از پازل تقابل با جمهوری اسلامی ایران محسوب می شود.


این پازل مشترک، از ابتدای حضور ترامپ در کاخ سفید بازتعریف شده و در حال حاضر نیز از سوی دشمنان غربی ملت ایران در حال اجراست.


نکته دیگر اینکه لازم است دستگاه دیپلماسی "خطوط قرمز راهبردی" کشورمان را باید در برهه فعلی، به صورت مداوم به طرف مقابل (آمریکا و تروئیکای اروپایی) گوشزد نماید. عدم مذاکره بر سر توان موشکی و دفاعی ایران، عزم ایران بر تقویت توان منطقه ای و دفاعی خود در برابر تهدیدات موجود، مخالفت مطلق با بازرسی از اماکن نظامی ایران توسط آژانس یا هر نهاد دیگر و.... از جمله این موارد محسوب می شوند. بدیهی است که ایالات متحده آمریکا و تروئیکای اروپایی حق ورود به این مناطق ممنوعه استراتژیک و راهبردی کشورمان را نداشته و نخواهند داشت.


در نهایت اینکه تقابل ایران و تروئیکای اروپایی بر سر توان موشکی کشورمان طی ماه‌های آتی وارد مراحل حساس و سرنوشت سازی خواهد شد. آنچه ما را در این نبرد پیروز خواهد کرد، اصرار بر خطوط قرمز استراتژیک و راهبردی کشورمان می باشد. خطوط قرمزی که اگر ذره ای از آنها عدول نماییم، تلاش آمریکا و اروپا برای محدود سازی و ایزوله کردن کشورمان در نظام بین الملل و خصوصاً منطقه غرب آسیا بیشتر خواهد شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 2
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 2
  • امین US ۰۹:۴۸ - ۱۳۹۸/۰۲/۱۴
    46 2
    اکثر مسئولین نفوذی هستن ملت مظلومم فقط باید صبر کنه
    • IR ۰۲:۱۳ - ۱۳۹۸/۰۲/۱۵
      1 0
      نفوذی و2تابعیتی وبیغیرتوعیاش

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس