به گزارش مشرق، روزنامه «کیهان» در ویژههای خود نوشت:
عباس عبدی به روزنامه اعتماد درباره چرخش سیاسیون گفته است:
تغییر موضع سیاسی و حتی نگاه کلی به مسائل در همه جای دنیا وجود دارد و طبیعی هم هست. علت تغییرات هم مشخص است؛ جایگاه افراد تغییر میکند؛ اطلاعات او به مرور زمان دچار تغییر میشود. واقعیتها به شکل دیگری نمود پیدا میکند و تجربیات فرد نیز شکل دیگری به خود میگیرد. لذا همه این عوامل باعث میشود هم افراد و هم گروهها دچار تغییر شوند، موضوعی که قابلتوجیه است و ایرادی به آن وارد نیست؛ اما آنچه محل ایراد است اینکه افراد این تغییرات را توضیح نمیدهند.
وی میافزاید: در این رابطه خودم را مثال میزنم. نگاه امروز من درباره دولتیشدن یا آزادبودن اقتصاد با سالهای اول انقلاب تفاوت دارد اما این را توضیح میدهم که چرا این تغییر نگاه ایجاد شده است. طبیعتاً به تبعات آنچه امروز به آن معتقدم ملتزم هستم اما بعضیها ۱۸۰ درجه تغییر میکنند و میگویند هیچ تغییری نکردهایم و همان که بودیم امروز هم هستیم؛ در حالی که تغییرنکردن ارزش نیست بلکه توضیح و تبیین تغییر است که اهمیت دارد. وقتی یک فردی مدعی میشود، حرفش از ۵۰ سال پیش همین بوده، مشخص است که از اوضاع درک درستی ندارد چون طبیعی است که در طول ۵۰ سال تغییرات زیادی در همه جوامع ایجاد شده و ارزشها تغییر کرده است. او هم باید دانشاش تغییر کرده و اضافه شده باشد. ما که علم لدنی نداریم. اینها عقاید ماوراءالطبیعی نیست که بگوییم تغییر نمیکند مثلاً بگوییم از ۵۰ سال پیش معتقد بودیم، خدا هست و هنوز هم معتقدیم خدا هست. حتی درک از خدا و دین هم دچار تغییر میشود.
بنابراین درباره تغییر مواضع نباید سخت گرفت و این یک موضوع منفی نیست حتی لازم است به افراد توصیه کنیم به دلیل تغییر موقعیت، تغییر جایگاه، تغییر اطلاعات و تغییر پدیدهها آنها هم مواضعشان را تغییر دهند اما باید برای این تغییرات توضیحات و توجیهات کافی و صادقانه ارائه بدهند.
از گوینده این سخنان باید پرسید آیا در دشمنی آمریکا و دیپلماتهای جاسوس آن- در گذر زمان- تغییری رخ داده بود که او با یکی از همانها در پاریس ملاقات کرد و همان جاسوس بعد از ملاقات تصریح کرد «عبدی پشیمان است»!؟ یا مثلاً عدالتخواهی و مبارزه با استکبار و ظلم آن، شعاری فصلی و متعلق به دورهای خاص بود که طیف متبوع وی، یک دوره مدعی آن بودند و دو دهه بعد، با همان کسی که تصریح میکردند مسبب بیعدالتی و شکاف طبقاتی و اعتماد به آمریکا هستند، ائتلاف انتخاباتی کردند؟
آیا اینکه به تصریح عبدی در جایی، اغلب اصلاحطلبان و متهمان جنبش (فتنه) سبز، اشرافیت بالاشهرنشینی انتخاب کرده و از توده مردم جدا افتادهاند، به زیر و روشدن نظام ارزشی در این افراد (سقوط اخلاقی و اعتقادی) مربوط میشود یا امری طبیعی و پسندیده و معقول است؟!
آیا ارزشهای اسلامی و انسانی و اخلاقی، نسبیت بردار است که یک روز مدعی آن شوند و روز دیگر برعلیه همانها بشورند؟ آیا میتوان اسناد جاسوسی مأموران و مزدوران آمریکا را منتشر کرد اما چند دهه بعد، تبدیل به سربازان اجارهای و نیابتی آمریکا در فتنه سبز شد و جای شعبان بیمخها و پری بلندههای کودتای ۲۸ مرداد را گرفت؟
اینگونه توجیه و تأویل اگر مجاز میشد، حتماً شعبان بیمخها و پری بلندههای آلت دست سرویسهای جاسوسی بیگانه هم میتوانستهاند خود را قهرمان ملی و آزادیخواهی بدانند؛ چنانکه امروز امثال عباس عبدی و همحزبیهای بدسابقه آنها خود را معرفی میکنند.