به گزارش مشرق، برای هر مسافر تازهواردی که به یکی از کشورهای حاشیه خلیج فارس سفر کند، اولین نکته جالب، نزدیکی و در هم آمیختگی مردم سواحل کشورهای گوناگون این منطقه است. بسیاری از قبایل شاخههای گوناگونی در کشورهایی همچون کویت، ایران، امارات متحده عربی و یا عمان و قطر دارند که گاه حتی به زبانهای گوناگونی نیز سخن میگویند.
بیشتر بخوانید:
برگ برنده ایران در برابر تحریمهای نفتی
جالب اینجاست که گویا این در هم آمیختگی به مرزهای آبی کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز سرایت کرده است. گاه مرزهای آبی چنان به هم نزدیکاند که کوچکترین خطا در ناوبری شناورها میتواند سبب تجاوز به آبهای ملی یکی از کشورها و واکنش نیروی دریایی آن کشور شود.
از این رو هرگونه اخلال در مسیرهای بازرگانی این منطقه سبب واکنش و شاید حتی برخورد قهر آمیز قدرتهای منطقه شود، به خصوص آنکه هنوز بخش مهمی از نفت تولیدی منطقه غرب آسیا از این منطقه گذر میکند.
اما این روزها آنچه بحث درباره خطوط دریایی منطقه خلیج فارس به خصوص تنگه هرمز را داغ کرده نه ایجاد مانع بر سر صدور نفت از تنگه هرمز بلکه لغو معافیتهای برای فروش نفت ایران در بازارهای جهانی است؛ اقدامی که بر خلاف پیشبینیها و زودتر از آنچه تصور میشد توسط دولت «دونالد ترامپ» انجام شد.
* داستان نفت از جنگ رمضان تا حمله به عراق
از زمانی که کشورهای عربی در سال ۱۹۷۳ در واکنش به برپا شدن پل هوایی کمکی واشنگتن به سمت رژیم صهیونیستی تحریمی کوتاه مدت را علیه کشورهای مصرف کننده نفت تحمیل کردند، تضمین امنیت انتقال انرژی از غرب آسیا به سمت غرب تبدیل به بخشی جدا نشدنی از امنیت ملی ایالات متحده آمریکا شد.
زمانی که انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹ و پس از آن تسخیر سفارت آمریکا در ایران نظم دو ستونی حاکم بر نظام سیاسی منطقه را در هم فرو ریخت، حضور نظامی اتحاد جماهیر شوروی بهانهای شد تا کارتر در سال ۱۹۸۰ به صورت رسمی حفاظت از امنیت انتقال انرژی را جزو وظایف ارتش آمریکا قرار دهد؛ وظیفهای که در ابتدا بر عهده کارگروهی برای پشتیبانی از عملیاتهای واکنش سریع قرار گرفت و رسماً در سال ۱۹۸۳ به عنوان یک سرفرماندهی مستقل وظیفه فرماندهی نیروهای ایالات متحده را در این منطقه بر عهده گرفت.
تا اواسط دهه ۸۰ و در جریان بودن بزرگترین جنگ منطقه بین ایران و عراق همچنان ارتش تهدید اصلی را اشغال ایران توسط نیروهای اتحاد جماهیر شوروی در یک جنگ احتمالی میدانست. با این حال آرنولد شوارتسکف اولین فرمانده سنتکام به خوبی این پیش بینی را به سیاستمداران آمریکایی ارائه داد که نفت و درگیریهای منطقهای مرتبط با آن مهمترین دغدغه این فرماندهی در سالهای آینده خواهد بود.
جنگ نفتکشها و درگیریهای بزرگ و کوچک با نیروهای ایرانی در منطقه خلیج فارس و پس از آن حمله صدام به کویت در سال ۱۹۹۱ ثابت کرد که پیش بینی شوارتسکف مبتنی بر یک تحلیل واقعبینانه بوده است.
پیروزی آمریکا در تشکیل ائتلافی جهانی علیه عراق در عملیات طوفان صحرا و انهدام ارتش این کشور در کمتر از ۴۰ روز مهر تأییدی بر ادامه تسلط آمریکا بر منابع نفتی خاورمیانه و به طبع بازار مهمترین حامل انرژی در جهان بود.
حفظ این تسلط برای آمریکاییها و امنیت ملی این کشور به قدری مهم بود که در اواخر دهه ۹۰ میلادی و زمانی که نظریه به اوج رسیدن تولید نفت و پس از آن افت نفت در محافل سیاستگذاری آمریکا مطرح شد، اشغال غرب آسیا به عنوان یک راهبرد اساسی در دستور کار قرار گرفت.
هدفی که حملات یازدهم سپتامبر در سال ۲۰۰۱ بهانه آن را فراهم کرد و پس از آن بزرگترین لشکر کشی ارتش آمریکا پس از جنگ ویتنام انجام شد که هدف اصلی آن تسلط بر منطقه خاورمیانه با محوریت تسلط بر منابع نفتی عراق بود.
تا اینجای داستان را بخش زیادی از مردم دنیا میدانند، اما سوال اینجاست که آیا در همچنان روی پاشنه سابق میچرخد؟
* انقلاب شیل گاز و شیل نفت چه بر سر بازار انرژی آورده است؟
جواب این سوال تا اندازهای مثبت است. ایالات متحده آمریکا همچنان بزرگترین مصرف کننده نفت و گاز در دنیا است. متوسط مصرف نفت آمریکا در سال ۲۰۱۸ روزانه کمی کمتر از ۱۹.۸ میلیون بشکه در روز بوده است.
رقیب بعدی آمریکا چین است که در سال ۲۰۱۸ نزدیک به ۱۳.۵ میلیون بشکه نفت مصرف کرده و به احتمال زیاد و با رشد بالای مصرف خود فاصله خود را با آمریکا کم کند. با این حال از ابتدای دهه دوم قرن بیستم نقشه تولید و مصرف انرژی دنیا آرام آرام در حال تغییر است.
در حالی که سربازان آمریکایی در نبرد با مبارزین عراقی کشته میشدند، صنعتی در ایالات متحده آمریکا پا گرفت که تمام تصورات پیشین را درباه تولید نفت و گاز بر هم زد. صنعتی به نام «شیل نفت» که انقلابی در تولید نفت و گاز به شمار میآید.
این فرایند که شامال تزریق پر فشار آب به همراه برخی از محصولات شیمیایی به لایههای رسی حاوی نفت و گاز میشود، توانسته ایالات متحده آمریکا را از سال ۲۰۱۸ به بزرگترین تولید کننده این دو ماده اساسی تبدیل کند.
اگرچه برخی نگرانیها از جمله آلودگی آب شیرین و زلزلههای کوچگ و بزرگ سبب اعتراض ساکنان برخی مناطق استحصال نفت و گاز شده اما رؤیای خودکفایی انرژی رویایی است که در آمریکا هیچکس نمیتواند در مقابل آن مقاومت کند.
* آمریکا صدر کننده نفت و گاز میشود
به لطف تولید توسعه صنعت شیل گاز و شیل میزان تولید نفت آمریکا در سال ۲۰۱۸ از ۱۲.۱ میلیون بشکه در روز فراتر رفته و رکورد صادارت نفت ایالات متحده نیز به رکورد ۳.۳۶ میلیون بشکه رسیده در حالی که میزان واردات نفت آمریکا از کشورهای اوپک تنها ۲.۱۸ میلیون بشکه بوده است.
پیشبینی میشود در سال ۲۰۱۹ نیز میزان صادرات نفت آمریکا به دلیل افزایش تولید یک میلیون بشکه افزایش یابد. از همین رو ارزش نفت وارداتی به آمریکا از ۳۲۸ میلیارد دلار در سال ۲۰۰۸ به ۵۶ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۸ رسیده است.
در صنعت گاز نیز وضع به همین منوال است و آمریکا رقابت تنگاتنگی را با روسیه برای فتح بازارهای گاز مایع شده یا LNG در اروپا و چین آغاز کرده است. به خوبی میتوان دریافت که تلاش آمریکا برای جلوگیری از به ثمر رسیدن خط لوله جریان شمالی -۲ که شبکه گازی روسیه را بدون عبور از اوکراین و شرق اروپا به آلمان متصل میکند ناشی از همین رقابت است.
به این ترتیب و با صراحت میتوان گفت که انقلاب شیل نفت و شیل گاز امنیت انرژی آمریکا را در مقابل کمبودهای ناشی از تغییرات ژئو پلتیک مصونیت بخشیده است. اما سوال اینجاست که آیا این مسئله تمرکز آمریکاییها را بر مناطق تولید کننده نفت کاهش میدهد؟
* تلاش برای کنترل بزرگترین مصرف کننده آینده
واقعیت این است که اگرچه وابستگی آمریکا به نفت و گاز وارداتی کاهش یافته اما مهمترین رقیب اقتصادی این کشور در دنیا در حال وابسته شدن به نفت وارداتی است.
کمتر کسی است که نام این رقیب را نداند. چین اژدهایی است که تا ۲۰۳۰ پتانسیل تبدیل شدن به بزرگترین قدرت اقتصادی دنیا و همچنان تشنه انرژی است. محدودیت منابع داخلی انرژی برای تولید نفت سبب شده این کشور تبدیل به بزرگترین وارد کننده این ماده در دنیا شود. در این میان خیال چینیها از بابت گاز کمی راحتتر است و خطوط لوله از ترکمنستان و میادین گاز ساخالین تا حدود زیادی تضمین کننده جریان گاز است.
با این حال ماجرا در مورد نفت تا حدود متفاوت است و تکیه اصلی چین بر انتقال نفت از دریا و خرید آن از خاورمیانه است و یک خط دریایی از تنگه هرمز و میادین نفتی خاورمیانه به قلب شهرهای صنعتی در ساحل شرقی چین نفت میرساند. نگاهی به مهمترین تأمین کنندگان نفتی چین نشان میدهد که ایران همچنان با صدور بیش از نیم میلیون بشکه نفت نقش مهمی در صادرات نفتی چین دارد. اگرچه نقش آن نسبت به گذشته تا حدودی تضعیف شده اما منبع مهمی از انرژی محسوب میشود.
علاوه بر این ایران منبع مهمی از میعانات گازی برای کشورهایی همچون ژاپن و کره جنوبی است. به این ترتیب ادامه حضور تولید کنندگانی همچون ایران و ونزوئلا میتواند، انحصار آمریکا بر منابع تولید کننده بزرگترین رقیب خود را بر هم بزند. اما سوال اینجاست که آمریکاییها آیا توان چنین اقدامی را دارند و چه محدودیتهایی بر سر راه آنان وجود دارد؟
* نفت ایران و تمام جایگزینها
صرفنظر از واکنش سخت ایران در قبال گسترش بی حد و مرز تحریمها محدودیتهای فنی جدی در مقابل جایگزینی نفت ایران وجود دارد. نفت تولیدی ایران شامل محصولات متنوعی میشود که برای پالایش عازم کشورهای مشخصی میشود.
در دنیا نزدیک به ۴۳ پالایشگاه مشخص وجود دارد که برای پالایش نفت ایران توسعه یافتهاند. آمریکایی تاکنون توانستهاند با استفاده از جایگزینهایی همچون نفت ARAB LIGHT، URALS و BASRA LIGHT که از لحاظ درجه (API) یا گرانروی و همچون محتوای گوگرد و سولفور آن مشابه است، تولید نفت سبک ایران را تا حدود زیادی کاهش دهند.
با این حال کار سخت زمانی آغاز میشود که زمان جایگزین کردن نفت سنگین ایران آغاز میشود. تعداد زیادی از پالایشگاههای نفت در چین و هند برای تصفیه نفت سنگین توسعه یافتهاند. نفت تولیدی آمریکا نفت شیرین و سبکی است که علیرغم قیمت بالا در این پالایشگاهها قابل تصفیه نیستند.
از سوی دیگر عربستان سعودی و امارات نیز بر خلاف تبلیغات دستشان در این باره خالی است. «فریدون برکشلی» از نمایندگان سابق ایران در اوپک و مدیر کنونی رییس دفتر مطالعات انرژی در وین میگوید: عربستان میتواند میزان تولید نفت خود را تا ۱۱ میلیون بشکه افزایش دهد. اما امکان تداوم این افزایش را به مدت طولانی نخواهد داشت. همان گونه که در زمان حمله سال ۲۰۰۳ به عراق روی دارد.
نگاهی به شرایط نفتی میدان غوار عربستان نشان میدهد که این تحلیل درست است. این میدان نفتی که نیمی از نفت تولیدی عربستان را تولید میکند، نزدیک به ۷۵ میلیارد بشکه ظرفیت دارد و در سالهای اخیر گزارشهای فراوانی از مواجه شدن این میدان با معضل کاهش فشار گاز منتشر شده است.
وی در ادامه به امارات اشاره میکند و میگوید امارات شاید بتواند بین ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار بشکه از این کاهش را جبران کند، اما روسها با داشتن نفت ظرفیت اضافه تولیدی شاید بتوانند این کاهش را جبران کنند.
در این میان نگاهی به اظهارات پوتین در «اجلاس یک کمربند یک جاده» که هفته گذشته در چین برگزار شد به خوبی نشان میدهد که روسها کمی در پر کردن شکاف ناشی از تحریم نفت ایران مردد هستند که دلیل اصلی آن میتواند همکاری نزدیک دو کشور در سوریه باشد.
در کنار این جایگزین کردن نزدیک به ۳۰۰ هزار بشکه میعانات گازی ایران که عازم کشورهایی همچون کره جنوبی و چین میشده تا حدود زیادی امکانناپذیر است، چرا که ساختار نفت شیمیایی میعانات گازی تولید شده در میدان «ایگل فورد» آمریکا به عنوان جایگزینی برای آن، رضایت پالایشگرهای کرهای و ژاپنی را برآورده سازد.
اگر آمریکا نتواند منابع جدیدی برای نفت سنگین دنیا پیدا کند و همچنان بحران ونزوئلا که دسترسی این کشور را به بزرگترین منابع نفت این چنینی در دنیا محدود کرده ادامه یاد، با قاطعیت باید فاتحه تحریم نفتی ایران را خواند.
* تیغ آمریکا کند شده است
در طول ۵۰ سال گذشته کنترل نظامی مهمترین ابزار آمریکاییها برای کنترل جریان انرژی در دنیا بود و حالا استفاده از ابزارهای تحریمی و ظرفیتهای موجود برای تولید نفت و گاز شیل و کنترل مصرفکنندگان بزرگ نیز به آن اضافه شده است.
به طور حتم ترامپ تمایل فراوانی دارد که کنترل نفت سنگین دنیا و دو تولیدکننده اساسی آن یعنی ایران و ونزوئلا را برای کنترل نهایی بر بازار نفت انرژی دنیا را در اختیار بگیرد. اما همان طور که مورد ونزوئلا نشان داد، چاقوی قدرت آمریکا برای ایفای این نقش کند شده است.