به گزارش مشرق، شنبهای که گذشت رسانهای محلی از گیلان گزارش داد که مدیرعامل باشگاه داماش این استان به رئیس فدراسیون فوتبال نامه نوشته و طی آن خواستار بررسی مسائل پیرامون بازی این تیم مقابل نیروی زمینی شده است. تا اینجای کار، هم اتفاق بهخصوصی رخ نداده و هم ماجرای این تیم دسته دویی فوتبال به ما در صفحه ادبیات و هنر ارتباطی ندارد، اما اگر متن نامه را بخوانید، متوجه میشوید که این، هم اتفاق تازهای است و هم کاملاً به ما مربوط است؛ مالک و مدیرعامل داماش گیلان با ارسال نامهای به مهدی تاج رئیس فدراسیون فوتبال، همه را یاد نثرهای مصنوع قرون گذشته ادبیات فارسی انداخته. در لابهلای نامه او، بسیاری از واژگان منسوخ را میتوانیم رصد کنیم که دیگر حتی در مراودات اداری هم کاربردی ندارد، چه برسد به زبان روزمره مردم. مثلاً این واژهها و ترکیبها را ببینید: «بداهتِ زائد»، «نفسالامر»، «مُتَقَوّم» [با همه فتحهها و تشدیدهایش!]، «رادع از تعدی» و…. برخی ادبیات این نامه را به متن «کلیله و دمنه» نصرا... منشی و برخی دیگر به «تاریخ جهانگشای جوینی» عطاملک جوینی در قرن هفت شبیه دانستهاند و خود رسانه گیلانی که خبر نگارش چنین نامهای را منتشر کرده، نوشته: «به قرن ششم هجری برمیگردد». منتها به نظر میرسد علاوه بر این متون، این نامه، به ادبیات، لحن و ترکیببندیهای نثر دوره قاجار هم نزدیکیهایی دارد؛ نثری پر از لغات عربی و نیز لغات فرانسوی به خاطر دایرشدن مدارس زبانهای خارجی در آن عهد تهران. از سویی، برخی دوستان ما در روزنامه که با نامهها و مراودههای معمول قضایی آشنایی دارند، مثلاً همین محمد غمخوار گروه حادثه جامجم معتقد است این نامه بسیار به عریضهنویسیهای دادگاهها شبیه است. اما نامه مالک باشگاه داماش، چند غلط املایی فاحش هم دارد که نمیتوان آنها را به غلط تایپی نسبت داد. تناقض عجیبی است این میزان از افاضه فضل با لغات مغلق و زبان پیچیده با غلطنوشتن برخی لغات به لحاظ املا. این نامه چرا اینطوری است؟ در این رابطه هم با مدیر روابطعمومی باشگاه داماش تماس گرفتیم، هم با نویسنده نامه و هم مدیرعامل باشگاه؛ منتها آنها طی یک هماهنگی، قرار گذاشتند تماسهای ما را بیپاسخ بگذارند جز حسین سفیدروح که مدیر روابطعمومی بود و روبهروی سوالهای ما قرار گرفت. گفتوگوی ما را با او بخوانید.
آقای سفیدروح؟
جان؟
عرض کردم آقای سفیدروح؟
بله.
نامه رو دیدید که دست به دست شده؟
بله… بله...
نویسنده نامه چه کسی بود؟
علی. علی بود.
ببخشید… علی؟
بله از بچههای روابطعمومی است.
نام فامیلیشان؟
نکوبین.
از کارمندهای روابطعمومی شما هستند؟
بله.
تحصیلاتشان چیست آقای نکوبین؟
لیسانس تربیتبدنی.
مدیرعامل باشگاه شما که نامه را امضا کرده تحصیلاتشان چیست؟
ایشان هم لیسانس تربیتبدنی دارند.
به نظر میرسد نامه با کمک و مشاوره حقوقی نوشته شده باشد و البته در این رابطه اغراقآمیز هم هست.
نه، خودشان نوشتهاند؛ سواد دارند.
سواد حقوقی دارند؟
بله.
فکر میکنید چرا این نامه اینقدر دست به دست شده است؟
نمیدانم وا… چه میشود گفت.
خب چرا از این ادبیات سخت برای یک نامه اداری معمول استفاده شده؟
من با فردی نزدیک به مدیرعاملمان صحبت کردم و گفت که شما قرار است تماس بگیرید و خیلی درباره این نامه صحبت کردیم با هم.
گفتند من میخواهم تماس بگیرم؟! عجب...
بله. خود مدیرعامل هم ناراحت است که چرا از این ادبیات استفاده شده و اینطور به چشم آمده است.
مگر خودشان امضا نکردهاند؟ مگر متن نامهها را نمیخوانند و امضا میکنند؟
چرا، امضا کردهاند اما گمان نمیکردند اینقدر داستان داشته باشد.
البته نامه، جدا از یکی دو غلط املایی فاحشی که دارد در مجموع و در مقایسه با خیلی از نوشتههای روابطعمومیهای مربوط به مراکز ورزشی، وضع بدی ندارد، اما سوال این است که چرا از چنین نثر دشواری برای نوشتن نامه استفاده شده؟
بله… سخت است.
همه نامههایتان با چنین زبانی نوشته شده؟
بله، همهاش همینطوری بوده است. باید کمی معمولیتر مینوشت.
خب شما مگر مدیر روابطعمومی نیستید؟
[سکوت]
این نثر را میتوان از لحاظ استفاده از سبک نثر متونی چون «کلیله و دمنه» و «تاریخ جهانگشای جوینی» بررسی کرد؛ شما اینها را خواندهاید؟
بله خواندهام. شما میتوانید برای من بخوانید؟!
«کلیله و دمنه» را بخوانم؟
نه نامه روابطعمومی را!
مگر نخواندهاید؟!
حالا شما دوباره بخوانید برای من قشنگ بفهمم!
البته که خواندنش ساده نیست اما اجازه بدید… «با احترام خاطر عالی را به دور از حشو و زواید و فرطِ بداهتِ زائد مستحضر میدارد، خواسته مطروحهِ باشگاه داماش به دلایل مشروحه آتیالذکر، تحقیقاً در جهت کشف واقع، نفسالامر و از باب حکمت، شایسته و درخور اجابت مقام عالی فدراسیون میباشد. عالیجناب بهتر میدانند که حقیقت اجرای صحیح قانون و عدالت، به عدم تعدی و تفریط، مُتَقَوّم و محدود است. پس لامحاله، حافظ عدالت و اجرای قانون و مانعشدن از تَبَدُلش به عرصه بدیحیات ([بدیهیات]) و خودکامگی مطلقه و رادع از تعدی و تفریط در آن، با متولی آن حوزه است که اجباراً خواستهِ مبتلابه باشگاه داماش، مرتبط با فدراسیون فوتبالِ تحت ریاست جنابعالی و ارکان تابعه آن، از جمله کمیته انظباطی، کمیته اخلاق، کمیته داوران و سایر ارکان مرتبط، به عنوان حافظ و تضمینکننده اجرای عدالت و سلامتِ برگزاری رسمی مسابقات فوتبال در ایران میباشد» و الخ. آقای تاج باید شش هفت باری این را بخواند تا پی ببرد درخواست شما چیست...
آره… آره... سخت نوشته!
دو تا غلط املایی دارد؛ عجیب است نامهای که انقدر سواد حقوقی و عربی نویسندهاش را به رخ میکشد و افاضه فضل میکند، دو غلط فاحش دارد: «بدیحیات» و «انظباط»...
همه نامههایش اینطوری است.
بالاخره باسواد است یا نیست؟
باسواد است!
میتوانم با خودشان صحبت کنم؟
بله...
[شماره تماس نویسنده نامه را از مدیر روابطعمومی میگیرم اما همانطور که پیش از این به مدیر روابطعمومی گفتهاند که از جامجم تماس میگیرند و از او خواستهاند که منفعلانه برخورد کند، ظاهراً به علی نکوبین که نویسنده نامه است و محمدمهدی الطافی که مدیر عامل باشگاه است هم رساندهاند که تماسهایشان را بیپاسخ بگذارند.]
*روزنامه جام جم