به گزارش مشرق؛ حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی عصر روز چهارشنبه ۸ خرداد ماه در دیداری ۳ ساعته با هزاران نفر از استادان و اعضای هیأت های علمی دانشگاهها، ضمن شنیدن دغدغههای اساتید رشتهها و دانشگاههای مختلف کشور، اساتید دانشگاهها را به دمیدن روح امید در دانشجویان توصیه مؤکد کردند و گفتند: دشمن و جریانی در داخل به دنبال ایجاد یأس است. در مقابل این جریان خائن و خبیث بایستید و امید ایجاد کنید.
مشروح بیانات رهبر انقلاب در این دیدار را اینجا بخوانید:
دکتر سهیلا صادقی فسایی، دکترای جامعه شناسی و دانشیار دانشگاه تهران یکی از سخنرانان این دیدار بودند که متن سخنرانی ایشان در انتقاد از فضای سیاسی حاکم بر دانشگاه تهران و مدیریت وزارت علوم، در ادامه آمده است:
ابتدائا از حضرتعالی که این وقت را در اختیار بنده گذاشتید، تشکر می کنم با توجه به ضیق وقت، اجازه دهید به عنوان فردی که از یک سابقه سی ساله در دانشگاه برخوردارم، به پاره ای از مسائل و مشکلات دانشگاه ها اشاره کنم. احتمالاً نقد اینجانب بر دانشگاه تبعات جدی را برای بنده در محیط کاری به بار می اورد، اما به جان خریدارم، چرا که هدف ارتقا دانشگاه است. و به عنوان زنی که خود را مولود انقلاب اسلامی می دانم، هیچگاه یاد ندارم که از موضع حق گرایی عقب نشینی کرده باشم!
همانطور که مستحضرید، دانشگاه تهران به عنوان دانشگاه مادر، همواره نقش مهمی را در حیات سیاسی- اجتماعی کشور ایفا کرده است. اگرچه در کلام گفته می شود، دانشگاه مادر، اما متاسفانه در عمل، روح مادری که حاکی از نگاه مشفقانه، دلسوزانه و متعهدانه است، کمتر در این دانشگاه به چشم می خورد.
متاسفانه تقدم نظم سیاسی بر نظم اجتماعی و نظم علمی، دانشگاه تهران را به جولانگاه نزاع های سیاسی تبدیل کرده و روح تعامل و همدلی را تضعیف نموده است. امروز بیش از هر زمان دیگر، عزل و نصب مدیران دانشگاه ها و دانشکده ها بیشتر از آنکه تابع شایستگی های علمی، اخلاقی و تجربه باشد، تابع باند بازی های سیاسی است.
روندهای شتابزده و تخلف از رویه های متعارف در جذب اعضا هیات علمی، فرصتی را برای بررسی قابلیت ها و ظرفیت های واقعی افراد باقی نمی گذارد و آنچه که در موضوع جذب، بیش از هر عاملی نمایان می گردد، یارگیری سیاسی است و متاسفانه متقاضیان جذب از فرصتهای یکسان و عادلانه برخوردار نمی شوند و در این میان بیشتر از همه، نیروهایی متضرر می گردند که از قابلیت های لازم برخوردارند ولی درون باندهای سیاسی قرار نمی گیرند و در عوض فضا برای کسانی باز می شود که عصاره وجودی آنها را عوامفریبی تشکیل می دهد و بنابر اقتضائات زمانی شکل و رنگ سیاسی لازم را به خود می گیرند.
اگر وضعیت به همین منوال پیش رود، بیم آن می رود که باند بازی های سیاسی و حزبی بر شایسته سالاری علمی و اخلاقی مستولی گردد و دانشگاه به باتلاق نزاع های سیاسی تبدیل گردد، یقیناً این گونه تغییرات شتابزده، چیزی جز خسارت برای دانشگاه به ارمغان نخواهد آورد و شان علم و پیشرفت های علمی دانشگاه را به شدت تحت تاثیر قرار خواهد داد.
متاسفانه ارتقاهای زودرس یک عده و سنگ اندازی برای عده ای دیگر، خصوصاً نیروهای انقلابی نیز تا حدودی تابع همین بازی های سیاسی است و از همه بدتر آنکه به شدت تابع سفارشات و پست های سیاسی است! و این امر می تواند به شدت به حیثیت علمی کشور لطمه زند و حس حرمان را برای اساتید ساعی، پرکار و عالمی فراهم سازد که اهل زد و بندهای سیاسی نیستند!
جای بسی تاسف است که عرض کنم حوزه پژوهش در دانشگاه نیز تابع رانت بازی های سیاسی است و معمولاً بودجه های پژوهشی کلان در اختیار آن دسته از افرادی قرار می گیرد که در بیرون از دانشگاه دارای اتصالات خاصی هستند. لذا حوزه پژوهش بعضاً نه بر اساس نیازهای واقعی کشور و نه به دست متخصصان و صاحب نظران که به دست عده ای صاحب منصب نوپا و نوظهور می چرخد که تنها قابلیت آنها جذب رانت های پژوهشی است، نگاهی به کارنامه بعضی از این افراد موید گفتار بنده است. و از همه تاسف بارتر آنکه هیچ نظارت حرفه ای و اصولی بر طرح های پژوهشی صورت نمی گیرد و معمولاً ارزیابان و ناظران طرح های پژوهشی با زد و بند مجریان انتخاب می گردند و مثل این می ماند که در یک تیم پژوهشی یاور و داور و سرور همه از یک قبیله اند! و به صورت چرخشی در طرح های متعدد جایشان عوض می شود! لذا دور از انتظار نیست که چنین طرح ها یی که با پول مردم بیچاره انجام می گیرد، گره ای از درد مردم نگشاید، اگرچه برای مجریان رانت پژوه ثمره مالی، مقاله ای و ارتقا را به دنبال خواهد داشت.
متاسفانه جشنواره های علمی و اعطا جوایز نیز مصون از زد و بندهای ناصواب سیاسی نیست! طوری که بعضاً نتایج آرا و انتخاب بعضی از افراد، جامعه علمی را در بهت فرو می برد.
عدم ارزیابی های صحیح و حرفه ای از تواناییهای اساتید و تحمیل رویه های ناصواب برای ارتقا، باب" نابهنجاری های علمی" را در کشور گشوده است، موضوعی که باید سریعاً مورد بازبینی قرار گیرد!! نگاهی کمیگرایانه به دانشگاه و ارتقا موجب شده است که اساتید از کارهای کیفی بازبمانند و دائماً خود را درگیر چاپ مقالات برای ژورنال های خارجی نمایند.
تحمیل چاپ مقاله های آی اس آی، اگرچه در بعضی از حوزه های علوم، ریاضی، فنی، پزشکی می تواند منعکس کننده مشارکت ما در سطح بین المللی باشد ولی در حوزه های علوم اجتماعی و انسانی چندان توجیه منطقی ندارد، چرا که نتایج تحقیقات در مورد حیات اجتماعی ایران به راحتی در اختیار غربیان قرار می گیرد. نکته طنز آلود در این است، که بر خلاف مسئولین ما که میلیونها تومان را صرف پژوهش می کنند، اما به نتیجه تحقیق و کاربست آن علاقه ای نشان نمی دهند و حتی نمی دانند که یافته های تحقیق حاکی از چیست؟ غربی ها بدون آنکه ریالی خرج کنند به راحتی به نتایج پژوهش ها دست می یابند و آنها را اساس برنامه ریزی های خود علیه کشور قرار می دهند.
موضوع دیگری که در حوزه دانشگاه توجه جدی را می طلبد، آن است که شان اساتید پیشکسوت و با تجربه و متعهد به نظام جمهوری اسلامی به راحتی نادیده گرفته می شود و روز به روز دانشگاه از سنت ها ی دانشگاهی و تولید علم در معنای واقعی خود دور می شود و تابع خودسری ها و جاه طلبی های نیروهای بی تجربه و ناپخته ای قرار می گیرد که تنها موتور محرکه آنها جاه طلبی و طی کردن نردبان ترقی است؛ حال به هر قیمتی.
مسئله دیگری که از اهمیت خاصی برخوردار است، وضعیت بغرنج فرهنگی دانشگاه های کشور است، سیاست بازی و مدیریت های بعضاً نحیف در حوزه دانشگاه ها، باعث شده که هیچ برنامه ریزی اصولی در این زمینه صورت نگیرد، و این امر حاکی از آن است که حوزه معاونت فرهنگی در وزارت علوم و دانشگاه ها جز ناکار آمدترین حوزه هاست و هیچ برنامه ریزی جامع از سوی وزارت علوم، برای صیانت از ارزشهای فرهنگی، مقابله با انواع آسیب های اجتماعی و رفتارهای پرخطری که دانشجویان را تهدید می کند، وجود ندارد.
بیراه نیست، اگر گفته شود که بعضی از مسئولین فاقد دغدغه های فرهنگی هستند، غافل از اینکه، اگر چیزی به نام جمهوری اسلامی و ارزشهای آن وجود نداشته باشد، هیچ دلیلی برای تداوم مدیریت و مسئولیت آنها نیز وجود ندارد، چرا که آنها خود برآمده از همین نظام و همین ارزشها هستند.
درگیری های اخیر در دانشگاه تهران پیرامون حجاب نشان می دهد، که دانشگاه فاقد طرح جامع و استراتژی های مشخص برای مدیریت این گونه مسائل است.
جالب است که هنوز مسئولین ذی ربط در وزارت علوم به این سئوال پاسخ نداده اند که چرا تاوان ناکار آمدی مسئولین را دانشجویان جوان و بیگناه باید، بپردازند.
متاسفانه زد و بندهای سیاسی حاکم بر دانشگاه ها و وزارت علوم، حتی اجازه بازخواست و پرسش اصولی از مسئولین را نمی دهد.
و اما سخن آخر پیرامون بحران مدیریت در کشور است، اجازه دهید بی تعارف عرض کنم که ظاهراً "گرفتن مسئولیت و مدیریت در کشور ما راحت ترین کار است"، چرا که اگر قلمرویی که تحت اختیار مدیری است به تباهی هم کشیده شود، هیچ تنبیه و یا نظارتی، وجود ندارد و حتی مسئولین خود را پاسخگو نمی دانند، معلوم نیست این مصونیت ناصواب سیاسی و شغلی برای مدیران از کجا آمده است.
این امر متاسفانه از جمله معضلاتی است که گریبانگیر کشور است. اگر مدیران و مسئولین در هر سازمان و هر نهادی حداقل تاوان را برای سوء مدیریت خود می پرداختند، بی تردید مدیریت کلان کشور امروز از مسائلی چون رانت خواری، رابطه بازی، اختلاس، حقوق نجومی، داستان "یک مرد و ده پست " رنج نمی برد.
حضرت آقا اینها امور ساده ای نیستند که بتوان انها را توجیه کرد و یا به راحتی از آنها گذشت و یا طرح آنها را جایز ندانیم، این امور موجب دلسردی، نا امیدی، و سلب اعتماد در میان مردم می گردد و مهمترین آفت اجتماعی را به دنبال خواهد داشت که بی تفاوتی و دلسردی است، لذا باید در این زمینه کاری کرد. ای کاش یک مدیر و مسئول ناکارآمد و بی کفایتی که سوء مدیریت وی خسارت های جبران ناپذیری را به بار می آورد، به اندازه یک سارق گوشی موبایل در این جامعه تنبیه می شد تا این امر به مردم ثابت می شد که همه در چشم قانون یکسان هستند و جمهوری اسلامی با خطاکاران واقعی مدارا نخواهد کرد.
اما متاسفانه حکایت مسئولیت و مدیریت در کشور ما حکایت جالبی است، اگر به هر دلیلی مدیری از یک پست رانده شود، از در دیگری وارد و در جایگاهی رفیع تری قرار می گیرد و این سوء تفاهم شکل می گیرد که لازمه ارتقاء، عملکرد ناصواب است نه صواب.
ظاهراً اصل بقا انرژی در مورد مدیریت های ما خودش را به خوبی نشان می دهد!! برای مثال عزل مدیر از یک وزارتخانه به نصب وی در وزارت خانه ی دیگری تبدیل می گردد.
اما سخن آخر، را با فرازی راجع به موقعیت زنان در دانشگاه به پایان می رسانم، اگرچه بیش از ۶۰ در صد از دانشجویان دانشگاه ها را زنان تشکیل می دهند، اما متاسفانه سهم آنها در حوزه مدیریت دانشگاه بسیار اندک است و ارتقا و جذب آنها برای هیات علمی همواره با موانع جدی روبروست.
جای بسی تاسف است که به عرض برسانم، سهم هیات علمی برای زنان در حال حاضر چیزی حدود ده درصد است و این امر نشان می دهد که هنوز تبعیض جنسیتی علیه زنان امری جدی است که نگاه ویژه ای را می طلبد، شاید اختصاص یک ظرفیت ویژه برای زنان تا حدودی بتواند مشکل را حل کند.
بنده برای دفاع از حقوق زنان تمسک به نظریه های غربی را به هیچ وجه جایز نمی دانم، چرا که این نظریات غالباً زنان و مردان را در تقابل و تخاصم باهم قرار می دهد و به جای تامین عدالت و تناسب بر تشابه و برابری تاکید می کنند که چیزی جز ظلم مضاعف را برای زنان به بار نمی اورد و قویاً بر این باورم که راه حل واقعی را باید در گفتمان معیار و فرهنگ غنی اسلامی دنبال کرد.
از صبر و حوصله جنابعالی و حاضرین سپاسگزارم