به گزارش مشرق به نقل از فارس، اولین جلسه از سلسله جلسات مجمع مطالبه مردمی مشهد مقدس در ارتباط با انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی با سخنرانی وحید جلیلی مدیر دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی و مدیر مسئول و سردبیر نشریه فرهنگی، تحلیلی راه با موضوع «فرصت انتخابات و بازخوانی جمهوریت اسلامی» برگزار شد.
در ابتدای این جلسه که صبح جمعه 18 آذر ماه 90 و در مسجد صنعتگران مشهد بر پا شده بود از مانیفست انتخاباتی مجمع مطالبه با عنوان «انتخابات آگاهانه» نیز رونمایی شد.
سپس جلیلی به تبیین مبانی و جایگاه جمهوریت در اندیشه انقلاب اسلامی پرداخته و به چندی از پرسشهای رایج این روزها درباره نسبت جبهه پایداری و جبهه متحد با مبانی انقلاب، عملکرد مجلس هشتم، فضای حاکم بر لیستبندیهای انتخاباتی، نظارت بر عملکرد نمایندگان و شیوه حضور مستقل نیروهای حزبآللهی در انتخابات پاسخ گفت.
س- به نظر شما رفتار سیاسی حزب الله باید در این انتخابات چه تفاوت ها و چه شباهت هایی با انتخابات گذشته داشته باشد؟
قاعدتاً هر انتخاباتی که پیش می رویم، یک مقدار تجارب مان بیشتر می شود، در همین مشهد تجربیات گرانبهایی در چند انتخابات اخیر به دست آمده است و البته هزینه های هنگفتی هم داده ایم.
یادمان نرود در انتخابات مجلس پنجم همین دوستان بعضی نهادها و مراکز با قیافه های ظاهرالصلاح برای چه کسانی تبلیغ کردند و موجب به مجلس رفتن بعضی کسانی شدند که الان کسی حتی نامشان را هم به یاد نمی آورد.
الان در خارج و داخل مشغول بیزنس و تجارت هستند و همین مکانیسم های فاسد جناح راست در بستن لیست های انتخاباتی از مستضعف ترین آدمها و محله های این شهر برای آنها رأی جمع کرد و گفت: «این لیست آقاست!» و ما حتی در یک صحنه هم اینها را در دفاع از ولایت حاضر ندیدیم!
فرهنگ سیاسی حزب الله را به فساد کشیدند و ادعای ولایتمداری هم می کنند و هر که مخالف با مبانی ضدولایی آنها باشد را به ضدیت با ولایت فقیه متهم می کنند! در حالی که در همین مشهد، ما سابقه به مجلس فرستادن دیالمه ها را داشتیم. دیالمه وقتی نماینده مردم شد، نماینده پتانسیل های واقعی حزب الله بود.
نماینده باید این گونه باشد، نه اینکه ما به شخص نگاه کنیم و هیچ فضیلتی در او نبینیم و بعد به ما بگویند اگر ولایی هستید باید چشم و گوش بسته به این آدم های بی صلاحیت یا کم صلاحیت رأی بدهید! در حالی که ولایی بودن یعنی دلبستگی به کسی که صلاحیت حقیقی و آن هم در بالاترین حد را دارد.
مگر می شود در تشخیص ولی؛ اصلحیت، افقهیت و اشجعیت ملاک باشد و در تعیین نماینده مجلس تمام مبانی ولایی را کنار بگذاریم و همه چیز را به مطامع و اهواء قبایل سیاسی که بعضاً کارنامه سیاهشان پیش روی ماست واگذار کنیم؟!
دیالمه کسی بود که قبل از اینکه بخواهد جایگاه حقوقی و اعتباری نمایندگی مردم را احرازکند، در واقعیت و با صلاحیت-های حقیقی خود آن را احراز کرده بود و نمایاننده ظرفیت های فکری و روحی و معنوی و اجتماعی و فرهنگی حزب الله بود. آینه توانایی های جریان حزب اللهی بود و بعد در انتخابات با رأی مردم فقط این نمایندگی رسمیت پیدا می کرد و قانونی هم می شد.
اما شما می بینید که بعضی از نماینده ها هیچ کاری نکرده اند. کدام یک از پتانسیل اجتماعی حزب الله را نمایان کرده اند؟
نماینده و نمایاننده فضایل ملت نیستند ولی به لطف سرسپردگی به فلان جناح و جبهه در انتخابات مطرح می شوند و برایشان تبلیغ می شود. شما باید مَظهر و مُظهر قابلیت های در حال حاضر حزب الله باشید.
امروز بیست سال پیش نیست، امروز ظرفیت های خوب حزب اللهی و مردمی در عرصه های مختلف داریم، از فرهنگی و هنری و فکری گرفته تا اجتماعی و اقتصادی و مدیریتی و علمی.
نماینده باید نمایاننده اینها باشد. در طی این سالها نسل جدیدی از عناصر حزب اللهی توانا، متخصص، مردمی و ولایی شکل گرفته اند که متأسفانه فساد سیاسی موجود در برخی مدعیان اصولگرایی اجازه ظهور و بروز به اینها را نمی دهد.
مکانیسم های فاسد لیست بندی برای انتخابات در بسیاری اوقات اجازه استفاده ملت از عصاره فضائل خودش را نمی دهد و گاه عصاره قبائل سیاست جایگزین عصاره فضائل ملت می شود.
تجربیات قبلی را مرور کنیم: در انتخابات مجلس دوم یک عده شروع کردند به بحث کردن که اصلاً لازم است انتخابات برگزار شود؟! چرا مردم خودشان را برای انتخابات زحمت بدهند؟! علما یک لیستی بدهند و ملت هم به همان ها رأی بدهند و مجلس هم این گونه راه اندازی شود.
امام در آن موقع می گوید: موقعی که ما مبارزه را شروع کردیم، یک عده راه افتادند و گفتند مجتهد را چه به دخالت در سیاست، حالا که پیروز شدیم می گویند مردم را چه دخالت به سیاست!
امام می گوید: این حرف از حرف اولی خطرناک تر است. جامعه مدرسین قصد داشت برای همه شهرهای ایران لیست بدهد، اما امام گفت فقط برای قم لیست بدهید.
لیست های فست فودی ندهید، این فست فودهای انتخاباتی که در مشهد ارائه می شود بعضی وقت ها با رأی حزب الله آدم هایی را وارد مجلس می کنند که خودشان به شرش در می مانند، درحالی که از قبل خیلی ها می دانستند که این اتفاق می افتد، می گفتند: این سمومی را که شما در ساندویچ انتخاباتی به خورد حزب الله می دهید اثرات آن بعدها آشکار خواهد شد و حداقلِ آن این است که هاضمه سیاسی مردم را خراب می کند.
کسی که صبحِ انتخابات بلند شود و بگوید که لیست کجاست؟! اسم ها را هم به زور بلد باشد و برود رأی بدهد، این به تکلیف اسلامی و ملی و انقلابیش عمل نکرده. امام می-خواهد انتخابات یک عرصه ای باشد که مردم زحمت بکشند، بگردند و چهار تا حرف بشنوند تا در مسیر این جست و جو رشد کنند.
در انتخابات مجلس ششم در مشهد دوستان بر اساس آیه «فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه»، «مجمع تبشیر» را تشکیل داده بودند.
در انتخابات جدید باید درس های انتخابات قبلی را در بعد سلبی و ایجابی یاد گرفت، تروریست های سیاسی که لیست ساندویچی «هوالمطلوب» را در مشهد می بندند باید درباره کارنامه رفتار سیاسی خودشان جواب دهند.
باید در مساجد به چالش کشیده شوند که: شما همان کسانی هستید که آنهایی را حذف کردید که کوچک ترین برتری بر آنها نه در ساده زیستی، نه در اخلاص، نه در ولایت پذیری، نه در تخصص و نه در تجربه نداشتید و آنها را با شعار ولایت فقیه و «لیست آقا»! حذف کردید. این بزرگ ترین ظلم به ولایت فقیه است.
جریان های فرعونی سیاسی باعث می شود که امکان رو آمدن چهره های حزب الله به وجود نیاید، اگر هم این امکان به وجود بیاید تلاش می کنند آنها را ترور سیاسی کنند.
شهید دیالمه را ترور می کنند، قداست شهید در جامعه ادامه پیدا می کند، اما ضرر ترورهای خاموشِ سیاسی بیش از ترورهای منافقین است. این گونه ترور؛ یعنی محروم کردن جامعه از نیروهای اصلح، متخصص، دلسوز و ولایی با بهانه های مسخره باندی و جناحی.
از همین حالا باید دوستان بدانند که اگر این شیوه فاسد و مفسد را بخواهند در پیش بگیرند، مقابل آنها سکوت نمی کنیم، زیرا نتایج آن را می بینیم.
معنا ندارد که بعد از گذشت سی و چند سال از انقلاب، یک عده پشت درهای بسته بنشینند و با معادلاتی فاسد و مفسد بخواهند یک سری آدم های بی صلاحیت یا کم صلاحیت را به حزب الله تحمیل کنند و بخواهند که فقط برای اینها تبلیغ کنید و به اینها رأی بدهید و به بقیه اگر چه اصلح بی اعتنایی کنید که یا اصلاً رغبتی به کاندیدا شدن پیدا نکنند یا اگر نامزد شدند مردم متوجه آنها نشوند و رأی نیاورند. این در بعد سلبی است.
در بعد ایجابی، ترویج فرهنگ درست انتخاباتی است. جدای از اینکه به کاندیدای مورد نظر برسید یا نه، اصل اول این است که انتخابات به مثابه یک فرصت برای حزب الله باشد، حتی اگر در انتخابات شکست بخوریم، این یک توفیق و فرصت است.
ما کی در انتخابات شکست می خوریم؟ ما کی نیروی خوب به مردم معرفی کردیم و مردم به او رأی ندادند؟ ما موقعی در انتخابات شکست می خوریم که آدم درست و حسابی به مردم معرفی نکنیم، آدم نداشته باشیم.
ملت نگاه می کنند که این چندان فضیلتی به آن یکی ندارد، اگر آدم هایی که صلاحیت های حقیقی نداشته باشند به مردم ارائه نکنیم، شکست می خوریم.
دوم، ممکن است آدمش را داشته باشیم اما سازو کارهای مناسب برای معرفی او را پیشنهاد نداده باشیم، یا تلاش و همت لازم را برای معرفی درست او به مردم به خرج نداده باشیم. نتوانسته باشیم شوق لازم را در مردم برای شرکت در انتخابات و رأی دادن به او ایجاد کنیم. خودمان را باید متهم کنیم نه مردم را.
حتی شکست هم می تواند کلی برای ما فرصت ایجاد کند، که بازنگری کنیم آیا ارتباط ما با مردم ضعیف شده است؟ آیا کار نکردیم؟ ابتکار نداشتیم؟ دیر شروع کردیم؟ بد عمل کردیم؟ و...
امام جمهوریت را نهادینه کرد که حزب الله تنبل و تن پرور نشود، از توده مردم فاصله نگیرد و بداند باید بتواند آحاد مردم را توجیه و اقناع کند.
در انتخابات پیش رو، بحث جبهه پایداری مطرح شده و برخی به بهانه های مختلف می خواهند آنها را حذف کنند. نظر شما در این مورد چیست؟
البته هر گروه سیاسی که وارد صحنه می شود باید در عمل امتحان خودش را پس بدهد. چه جبهه پایداری باشد، چه جبهه ایستادگی یا جبهه متحد و یا هر اسم و عنوان دیگری.
آن چیزی که مهم است این است که اول از همه باید اصول را شفاف کنیم و بعد بر طبق آن بررسی کنیم که رفتار اینها با آن اصول تطبیق دارد یا خیر، حالا می خواهد جبهه پایداری باشد می خواهد هفت به اضافه هشت باشد یا 25 به اضافه 46، حواسمان باشد در دعواهای سیاسی ما نامها را نمی بینیم، بلکه رفتارها را می بینیم و تعارف با هیچ کس نباید داشته باشیم.
هر کسی با هر ادعایی که به میدان می آید، ما باید اصول خودمان را داشته باشیم و او باید نسبت خودش را با این اصول مشخص کند؛ باید شاخص داشته باشیم، ادعاها همه باید فعل گذشته و ماضی داشته باشد.
در نگاه اجمالی قاعدتاً جبهه پایداری به ما نزدیک تر است، اما نباید تعارف داشته باشیم، باید دقیق کارنامه ها بررسی شود و البته در نهایت انتخابات یک عرصه نسبی است و در بین کاندیداهای موجود باید ببینیم کدام در عمل به اصول و مبانی نزدیکتر هستند.
لیستی رأی دادن هم چندان به نظرم عاقلانه نیست و در هر لیستی ممکن است مخلص ها و قالتاق هایی کنار هم باشند. باید بر اساس شاخص ها گلچین کرد.
در مورد وحدت هم به ما گفته اند: «واعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا»؛ یعنی توصیه شده ایم به وحدت حول محور «حبل الله»، چنگ زدن به ریسمان خدا و نه طناب پوسیده فلان قبیله سیاسی که عملکردش را بارها امتحان کرده ایم و آخرینش هم همین فتنه گذشته است.
خوب است این مباحث در حوزه علوم انسانی دنبال شود، به عنوان پروژه ای در جنبش نرم افزاری. لطفاً بگویید نوع نگاه و برخورد معصومین(ع) نسبت به جمهویت چگونه بوده است؟ یعنی جایگاه جمهوریت در دوران معصومین(ع) کجا بوده است؟
این یکی از آن مغالطاتی است که در حال حاضر در تضعیف جمهوریت به کار گرفته می شود.
امام در وصیت نامه اش می گوید: ملت ایران از ملت های صدر اسلام جلوتر است. بالاخره بعد از 1400 سال یک جامعه این چنینی شکل گرفته، حالا ما مدام بر سرش بزنیم؟: «نه آقا این مردم فاسدند، دموکراسی چیست؟ در اسلام کی انتخابات برگزار شده؟ مردم پررو می شوند و... »، این نگاه سوء ظن است. در حالی که این ملت، ملتی است که ده ها هزار از فرزندان خود را به نائب امام زمان تقدیم کردند.
این ملت، ملتی است که 9 دی در صحنه می آید، در 22 بهمن در صحنه می آید، در انتخابات با درصدهای بالا شرکت می کنند، شکلی که نائب امام زمان برای ساختار نظام پیشنهاد داده و مردم هم پذیرفته اند جمهوری است.
او دست یاری به سمت من دراز کرده و می گوید: «اعینونی»؛ می گوید در صحنه مشارکت حضور داشته باش.بیا در چارچوب نظام اسلامی رأی بده و در تعیین متغیرها، فعال حضور داشته باش. حضور و نصرتت را اثبات کن؛ وگرنه «لو لا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر...».
نائب امام زمان؛ جمهوری را شکل نظام دینی ما قرار داد. من مقلد هستم و فقیه من، جواب این را داده است. او مسلط به متون و منابع است. او می گوید: امروز پای جمهوری اسلامی بایستید.
مرجع من کسی است که علی رغم تمام مسائل پای جمهوریت نظام می ایستد، چه در دوم خرداد 76 و چه در 22 خرداد 88، چه در انتخاب بنی صدر چه در انتخاب رجایی. این مرجع من است، نائب امام زمان من این است، ما به این قرائت معتقدیم.
لطف کنید راجع به عمکرد مجلس هشتم بگویید، ارزیابی شما از مجلس اصول گرا چیست؟دو مجلس اخیر را اصول گراها گرفتند. یک مشکلی که ما داریم این است که اگر بخواهیم کارنامه مجلس را ارزیابی کنیم باید ببینیم مجلس یعنی چه؟
اول باید بفهمیم نماینده مجلس یعنی چه؟ بعد سراغ کارنامه نماینده برویم.وقتی من نمی دانم مثلاً کتابخانه چیست، نمی توانم مسئول کتابخانه را ارزیابی کنم. پس اصل اول برای ارزیابی کارنامه نماینده های مجلس، این است که ببینیم مجلس به چه معناست.
یکی از دوستان نقل می کرد که جمعی از کاندیداها در مشهد برای جلب حمایت مرحوم آیت الله فلسفی پیش ایشان آمده بودند، و برای جلب حمایت ایشان (که مشهور به سنتی بودن و دغدغه های خاص سنتی بود) گفتند: آقا این وهابی ها خیلی فعال شده اند...، ما به مجلس برویم و جلوی اینها را بگیریم، این تلویزیون دائم مزقون پخش می کند، اینها خلاف شرع است و...
می گفت آقای فلسفی خوب گوش کرد و بعد گفت: من دیروز در روزنامه خواندم که پرداخت های معاملات خارجی ایران به یورو است و دریافت ها به دلار، این را می خواهید چه کار کنید، برای این هم فکری کرده اید؟ می گفت: اینها رنگشان پرید، فکر می کردند می توانند با این عالم فقیه بازی کنند و شرمنده شدند.
ما به نگاه های این گونه نیاز داریم که از این سؤالات درستِ فارغ از فضای سیاست زده مطرح کنند. اخیراٌ با یکی از دوستان رشته حقوق صحبت کردم، از مشکلات قانونی کشور حرف های عجیبی می زد، می گفت: بعضی بندهای قانون تجارت مال زمان رضاخان است، هنوز جریمه فلان جرم 35 ریال است!
متأسفانه خیلی از این مباحث کارشناسی در مجلس مغفول می ماند. چون ما مجلس را بیشتر به فراکسیون هایش می شناسیم تا کمیسیون هایش! بیشتر به بحث های سیاسی می شناسیم تا بحث های تخصصی و کارشناسی.
حتی بعضی نماینده های معروف را نمی دانیم عضو کدام کمیسیون هستند و در زمینه کمیسیون تخصصی شان توقع و مطالبه ای از آنها نداریم، چون نمی دانیم کمیسیون های مجلس هر کدام چه اختیاراتی دارند و حوزه تکالیفشان چه عرصه وسیعی از مسایل اقتصادی و اجتماعی و حقوقی و فرهنگی و معیشتی مردم را در بر می گیرد.
در جمهوری اسلامی بر رهبری نظارت می شود، بر نماینده مجلس نظارت نمی شود. در یک دوره ای رئیس سازمان بازرسی کل کشور می گفت: رابطه بین نماینده ها و دولت غوغا است، نوع تقاضاهای نمایندگان از دستگاههای مختلف و کارسازی دستگاهها برای آنها تحت نظارت هیچ کس نیست.
یک نفر می گفت: من بیست سال در وزارت بازرگانی مدیر کل بودم، چه دولت چپی و چه راستی، به مجالس مختلف رفت و آمد کردم، او می گفت: محال بود که نماینده ای از وزیر بازرگانی تقاضایی کند و رد شود. حالا می خواهد هم جناح باشند یا از دو جناح مختلف. می گفت: بارها پاراف می شد که اقدام شود و هیچ ردی باقی نمی ماند.
در انتخابات مجلس ششم، یکی از کاندیدای مشهد پیشنهاد کرد: دبیرخانه ای باشد که هیچ نماینده مجلسی حق نداشته باشد مستقیم با هیچ مسئول دولتی مکاتبه کند و فقط باید با سربرگ مجلس برای او نامه بیاید و سر ماه هم همه اینها اعلام علنی شود.
این قانونِ کوچک جلوی فسادهای احتمالی بزرگی را می تواند بگیرد. روزی که وزرای آقای خاتمی می خواستند رأی بیاورند، من خودم در مجلس بودم.
جلوی چشم خود من، یکی از وزرا نوشت و امضاء کرد که: اینجانب قول می دهم که در صورت انتخاب، این کار را برای آقای فلانی نماینده شهرستان فلان انجام دهم، البته یک کار عام المنفعه برای آن شهرستان بود. این را من عینی دیدم. نه این که در دولت های دیگر نبوده پس برای ارزیابی مجلس، باید ببینیم چه تعاملاتی وجود دارد؟ نماینده مجلس چه نفوذی دارد؟
یکی از کارهایی که در انتخابات مجلس باید انجام شود این است که مردم ارزش رأی خودشان را بفهمند، ملت اگر بدانند این چه ارزشی دارد دیگر با یک بازی تبلیغاتی فریب نمی خورند و می گویند این رأی ده میلیارد می ارزد. به قول یکی از دوستان باید قیمت رأی مردم را بالا ببرید.
خوب است یک گروه هایی تشکیل شوند و قبل از انتخابات وظیفه خودشان را تبیین اصل مجلس بدانند.
از حالا شروع کنند و هر شب به یک مسجد بروند: به نام خدا، ما می خواهیم ده دقیقه درباره اهمیت مجلس توضیح بدهیم، در روستاها بروند و بگویند: کمیسیون کشاورزی مجلس یعنی چه، این کارها را انجام داده، این مشکلات را می تواند حل کند و... به کاندیداها کاری نداشته باشند.
ده ها تیم پارتیزانی دو- سه نفره تشکیل بدهند و به مساجد بروند و جایگاه مجلس را برای مردم تبیین کنند.
تکلیف حزب الله برای شکل نگرفتن حاکمیت به نفع غرب زده ها چیست؟
اولاً که اگر هم، چنین نیروهایی رأی بیاورند بالاخره در یک چارچوبی، رأی می آورند، از بنی صدر که بدتر نمی شود. در این مشهد چه استقبالی از او شد، در عرض یک سال و نیم نسخه او پیچیده شد. زیرا بچه حزب اللهی ها کار می کردند.
ما فکر می کنیم برگه رأی یعنی برگه مرخصی از تکالیف سیاسی و اجتماعی! رأی بدهیم و برویم پی کارمان، این گونه نیست.دوره خاتمی 8 سال طول کشید، ملت نگاه می کردند که شما به اندازه ادعای خودتان آدم رو نمی کنید. بعد یک آدم رو کردید و به او رأی دادند.
آیا می توان سیستم حزبی را با ولایت فقیه جمع کرد؟
ولی فقیه خودش مؤسس حزب بوده، حزب جمهوری اسلامی را آقای خامنه ای و دوستانشان تأسیس کردند. همان زمان بعضی علما مخالف بودند. ولی حزب تأسیس شد و در آن مقطع برکاتی هم داشت. آقا در کرمانشاه تبیین خوبی راجع به مفهوم تحزب انجام دادند. آن بحث را ببینید.
چه کار می توان کرد که فتنه 88 تکرار نشود؟
فتنه سنت خدا است و فرار ندارد. از فتنه نباید فرار کرد، غربال خوبی است و باعث می شود نقاط ضعف و قدرت خود را بشناسید. مهم این است که شما مبانی خود را بشناسید و آمادگی های فکری و روحی و اجتماعی لازم برای مواجهه درست با فتنه گران و فتنه گری هایشان را در خود ایجاد کنید.
صلاحیت های کاندیداها را چگونه تشخیص دهیم؟
اولاً باید صلاحیت را تعریف کنید، ممکن است یک آدمی را شما بسیار دوست داشته باشید اما نسبتی با مجلس نداشته باشد و به درد آن جایگاه نخورد.
پس یک سر مفهوم صلاحیت به ویژگی های مجلس برمی گردد. ثانیاً باید گذشته شخص را بررسی کنید، آیا اگر سنش به جبهه می خورده در جبهه بوده یا نه؟ اگر در اداره ای بوده، چگونه عمل کرده؟ در مقاطع مختلف در حد وسعش چه حرکاتی انجام داده؟ حساسیت های لازم را داشته؟ در هر جایی که بوده فاسد بوده یا صالح؟ صالح بوده یا مصلح؟ با چه کسانی دمخور بوده و هست؟ با آدمهای مخلص و دلسوز یا با آدمهای قالتاق و فرصت طلب؟ چقدر اهل هزینه دادن بوده؟ در مواقع لازم اهل برخورد است یا اهل رودربایسی و تعارف؟ در فتنه چه موضعی داشته؟ فعال یا منفعل؟ آدم شناسیش در چه حدی است؟ راحت می شود سرش را کلاه گذاشت؟ ریاکار را از مخلص تشخیص می دهد؟ تحلیل گر است یا تحلیل گیر؟ دهن بین است یا اهل تأمل؟ محافظه کار و بی جرأت است یا دقیق و جسور؟ مهارت و تخصص هم دارد یا فقط کلی باف است و اهل شعار؟ اهل لابی و زد و بند است یا آزاده و مستقل؟ در کارنامه اش نمونه ای از فداکاری و از خود گذشتگی در صحنه های مختلف یافت می شود؟ خانواده اش چه تیپی هستند؟ مثل آدم زندگی می کنند یا دنبال الاف و الوف اند؟ اشرافی و تجمل گراست یا ساده زیست و مردمی؟ دنبال پیشرفت خودش است یا دنبال تکلیف؟ دنیا را چقدر می شناسد؟ جمهوری اسلامی و ظرفیت و فرصت هایش را چقدر می شناسد؟ تهدید محور است یا فرصت محور؟ بخیل و تنگ نظر و حسود است یا بلند نظر و با ظرفیت؟ خود شیفته و خود محور و پرحرف است یا با شخصیت و متواضع و شنوا؟ و ...
به نظر من باید ساز و کاری در مجلس چیده شود که مسائل مدام بررسی شود و به اطلاع عموم مردم برسد. یعنی نباید فقط در انتخابات باشد، آیا می توان کمیسیونی از بچه حزب اللهی ها تشکیل داد که به عملکرد نماینده ها بپردازند؟ برای فضای امن چهار ساله مجلس چه کار باید کرد؟ در مجلس هشتم یک سری اتفاقات افتاد...
ما از مجموعه صدها مصوبه ای که مجلس هشتم داشته، به دو سه مورد آن حساس می شویم و آن هم به خاطر این است که در موردش سر و صدا می شود، من می گویم به این فکر باشیم که صدها مورد دیگر چه بوده؟ یک نفر با هزار ترفند وارد مجلس می شود و چهار سال خیالش راحت می شود که کسی به او گیر نمی دهد.
شما می توانید برای هر کدام از اینها یک وبلاگ درست کنید و هر جا که حرفی زد در وبلاگ بنویسید و دائم مد نظرش داشته باشید. در مجلس حرف زد، آنجا منعکس کنید. با رسانه ای مصاحبه کرد، همین طور. در مسأله ای موضع نگرفت، باز در آنجا ثبت کنید.
حتی می شود از همین مقطع انتخابات شروع کرد و همه ادعاها و وعده هایش را آنجا ثبت کرد.
هر نماینده ای را یک نفر زیر نظر بگیرد یا حتی یک تیم. الان با این امکانات جدید و فرصت اینترنت خیلی کارها می توان کرد. مطمئناً تاثیرگذار خواهد بود.
به نظر شما تا زمانی که تا انتخابات مانده است، گروه های حزب الله باید تا چه میزانی زمان را صرف مفاهیم و فرهنگ سازی انقلاب و چه مقداری را صرف لیست ها و مصادیق کنند؟
به نظر من اگر گفتمانِ درست بسازیم، فضایی فراهم می شود که نیروهای صالح تر شوق بیشتری برای ورود به انتخابات پیدا می کنند، بعضی ازشخصیت های مشهد در انتخابات مجلس ششم در مورد بعضی کاندیداها گفتند: «من ایشان را اصلح می دانم ولی به او رأی نمی دهم.
به خاطر اینکه آن طرفی ها رأی می آورند! و ما باید روی آدم هایی که تبلیغات بیشتری می توانند بکنند و جناح ها و باندهای قدرت پشت سرشان هستند، سرمایه گذاری کنیم تا بتوانیم انتخابات را ببریم!».
من در ستاد نشسته بودم، همین حاج آقا شبِ انتخابات به من زنگ زد و صبح آن روز تصمیم گرفت که به فلانی هم رأی بدهد و به دیگران هم گفت رأی بدهید، ولی دیگر فایده نداشت! و در مجلس هفتم هم باز همین رویه را تکرار کرد! بعضی از نخبگان حزب اللهی مانند این دوست ما، اگر ملاحظه نمی کردند و به صحنه می آمدند و کاندیداهای اصلح را به مردم معرفی می کردند و برایشان تبلیغ می کردند، صحنه انتخابات عوض می شد.
ولی متأسفانه گول گفتمان مفسدِ جناح راست را خوردند و از لولویی که برایشان تراشیدند ترسیدند. جوگیر نتیجه شدند و اصلح ها را تنها گذاشتند و رضایت دادند به اینکه مجلس درجا بزند.
در حالی که اصحاب قدرت و ثروت صدها میلیون خرج کردند و رأی 80 الی 90 هزار تایی آوردند، این طرف کمتر از یک صدم آنها خرج کردیم و 50 الی 60 هزار رأی آوردیم و می شد با حضور مسئولانه و فعالانه ی خواص اهل حق این معادله را به هم زد.
در بسیاری شهرها این امکان وجود دارد، ولی با فضاسازی های باندهای پوسیده و پرمدعای سیاسی متأسفانه نیروها را منفعل و از میدان به در می کنند و قدرتِ بسیج مردم را از جریان های مستقل حزب اللهی می گیرند و به باندبازی های خائنانه خودشان ادامه می دهند. باید با این فضای تروریسم سیاسیِ قبایل قدرت چالش کرد.
تازه مشهد خوبش است، اوضاع بعضی شهرستان ها افتضاح است. در یکی از شهرستان ها طرف می گفت: به محض اینکه متوجه شدند من کاندیدا شدم، ضد ولایت فقیه شدم! چون فلان قبیله سیاسی اراده کرده بود که مهره سرسپرده خودش را کاندیدا کند.
می گفت: کسانی که تا دو روز پیش من را در جلساتشان دعوت می کردند که از ولایت فقیه دفاع کنم، برایم سخنرانی می گذاشتند که جریان انحرافی را رسوا کنم و ... تا شنیدند قصد کاندیداتوری دارم، شروع کردند فی سبیل الله هر تهمتی که توانستند زدند: این نیروی جریان انحرافی است. این با ولایت مشکل دارد و...، می گفت: مانده ام مبهوت! که اینها چه موجوداتی هستند.
جمهوریتِ نظام، به ما این امکان را می دهد که با این مفسدین سیاسی با هر تابلویی که می خواهند جلو بیایند چالش کنیم و لااقل نشانشان بدهیم که به این آسانی ها هم نیست و باید هزینه اش را بدهند.
باید بفهمند حزب الله بصیرتی و توانی پیدا کرده که به این راحتی نمی شود فریبش داد و با فضاسازی های نخ نما شده ی غیر منطقی و غیر اخلاقی از میدان بیرونش کرد. این فضا در هر حدی که شکسته شود، پیروزی است، اگر چه نتیجه را هم ببازیم. خود این ارتقاء فرهنگ سیاسی مردم و نجات دادنش از دست مفسدینِ مصلح نما نتیجه است.
همین جلساتی که شما دارید و به طور کلی همین روابط باعث می شود که از دل آن چهره های اصلح حزب اللهی بیرون بیاید. قبایل فرعونی دوست ندارند این روابط شکل بگیرد، این روابط باید بین سنگرهای مختلف نیروهای مستقل مردمی شکل بگیرد.بسیج دانشجویی و دیگر تشکل ها باید مستقیماً با مساجد و هیئات و محلات ارتباط داشته باشند.
نیروهای رسانه ای و هنری مستقل حزب اللهی باید با هم ارتباط داشته باشند، پاتوق های هفتگی و ماهانه برای هم فکری و آشنایی و تبادل نظر داشته باشند.با شخصیت های روحانی و دانشگاهی مستمراً و متقابلاً در ارتباط باشند. نگذارند آدم های توانا و صالح اما مستقل و غیرجناحی تنها شوند. از فضاسازی باندهای سیاسی و قبایل قدرت نترسند.
فساد سیاسی و لیست های ساندویچی با به هم خوردن این ارتباطات شکل می گیرد. وقتی یک بچه حزب اللهی در طول این چهار سال هیچ کس را نمی بیند و فقط به شکل کانالیزه یک نگاهی به او تزریق می شود و یک حرف حزب اللهی از منظر دیگر نمی شنود وقتی شما این شبکه اطلاعات را گسترش دهید به طور طبیعی در یک فرآیند طبیعی، ثمره اش این خواهد شد که شما به نتایج بهتری می رسید.
به این مقوله پروسه ای نگاه کنید، نه پروژه ای. اتفاقاً فرصت انتخابات نقطه شروعی برای کلید زدن این روابط است، یک فرصتی مانند انتخابات باعث می شود بچه های مستقل و مخلص به هم نزدیک تر شوند، فضاهایی فراهم کنید که بچه ها حرف های جدید را بشنوند و در چرخه «اتباع احسن» وارد شوند. انتخابات می تواند نقطه شروع جنبشی بزرگ برای ترمیم و ارتقاء فرهنگ سیاسی کشور باشد و باید این فرصت را قدر دانست.
باید همه توانمان را بیاوریم پای کار. هر گامی که برای جدی کردن انتخابات و نجات دادنش از فضای خاله زنک بازی سیاست زده ها برداشته شود، هر حقیقت ناگفته و ناشنیده ای که راجع به اختیارات و توانایی های نهاد مجلس در جمهوری اسلامی به مردم منتقل شود کمکی است به استقبال بیشتر مردم از اصل انتخابات.
انگلیسی ها و آمریکایی ها که سرکوب و کودتا علیه خواست و رأی مردم را در کارنامه سده گذشته شان در ایران دارند و مهم ترین مدافعان و پشتیبانان دیکتاتوری رضاخان و محمد رضا در طی بیش از 50 سال تاریخ معاصر بوده اند حالا در بی بی سی و وی او ای دارند قار قار دموکراسی می کنند و انتخابات را فرمایشی تبلیغ می کنند.
بله انتخابات غیر فرمایشی همان بود که در زمان رضاخانِ دموکرات و محمد رضای لیبرال شما انجام می شد. همان بود که در 30 سال دموکراسی! مطلوب شما در مصر و تونس و بحرین و عربستان انجام می شد.
اگر امام نبود و اگر انقلاب شماها را مثل تفاله بیرون نمی ریخت شماها اجازه می دادید که تا صد سال دیگر ایرانی حق رأی داشته باشد؟ حالا شده اند طرفدار دموکراسی در ایران!
البته دموکراسی بی یال و دم و اشکمی که در آن نتیجه حتماً باید از نظارت استصوابی کاخ سفید بگذرد و کسی انتخاب بشود که الزاماً خط اعلی حضرت و علیا حضرت یا خادم الحرمین و مبارک و بن علی را برود.
این وقاحت و پررویی آمریکا و انگلیس و دیگران را با کار فرهنگی درست و پیگیر در شکوفا کردن ظرفیت های عظیم جمهوریت نظام می شود جواب گفت و انتخابات پیش رو یکی از فرصت های مهم ما در جنگ نرم است.