* پسران متجاوز، دختر را از مقابل آرايشگاه ربودند
پسران جوان كه براي انتقامگيري از دختري او را مورد آزار جنسي قرار دادند توسط ماموران پليس بازداشت شدند.
يك ماه قبل دختري جوان به پليس مراجعه كرد و گفت سه پسر او را مورد آزار قرار دادهاند. اين دختر گفت: روز حادثه من در آرايشگاه بودم و براي بازگشت به خانه آژانس خبر كردم. وقتي ماشين آمد و سوار شدم يكدفعه سه جوان به خودرو حمله كردند. راننده خواست از دست آنها فرار كند اما نتوانست. آنها شيشه ماشين را خرد كردند و گاز اشكآور هم زدند بعد مرا از داخل ماشين بيرون كشيدند و سوار خودرو خودشان كردند و با خود بردند. اين دختر در حاليكه به شدت گريه ميكرد، گفت: سه پسر من را به بياباني بردند و مورد آزار قرار دادند. التماسهاي من و فريادهايم باعث نشد آنها دلشان بسوزد و اذيتم كردند. اين دختر مدعي شد پسران را ميشناسد. او مشخصات متهمان را در اختيار پليس قرار داد.
شكايت اين دختر در حالي بود كه راننده آژانس هم توضيح داد چطور دختر جوان را از داخل خودرو او دزديدند. ماموران در تحقيقات بعدي خود موفق شد سه جوان را شناسايي و بازداشت كنند. دو نفر از اين سه جوان در بازجوييهاي اوليه به آزار جنسي دختر جوان اعتراف كردند و گفتند براي گرفتن انتقام از او اين كار را كردند اما يكي از آنها گفت كه هيچ كاري با آن دختر نداشت و او را آزار نداده است.
او گفت: آرش يكي از دوستانمان به اين دختر علاقه داشت و ميخواست با او دوست شود. آرش ميگفت هيچ دختري نيست كه در برابر او مقاومت كند. او شماره تلفن دختر جوان را به دست آورده و چندباري هم توانسته بود با او صحبت كند اما ظاهرا اين دختر به او بياعتنايي كرده بود. بالاخره آرش تصميم گرفت او را ادب كند. از ما هم خواست كمكش كنيم. روز حادثه با توجه به اينكه ميدانستيم به آرايشگاه رفته است جلو در كمين كرديم. آرش چندباري با او تماس گرفت اما دختر جوان جواب نداد به همين دليل هم آرش تصميم گرفت او را بدزدد. ما فكر نميكرديم اين دختر بخواهد با آژانس برود اما او ماشين خبر كرده بود. وقتي خواست سوار ماشين شود ما حمله كرديم و با شكستن شيشه ماشين و پرتاب گاز اشكآور دخترك را دزديديم.
او ادامه داد: وقتي دختر را به بياباني برديم آرش و ديگر همدستمان در حاليكه شاكي به شدت گريه و التماس ميكرد كه به او تجاوز نكنند اما آن دو اين كار را كردند ولي من دلم برايش سوخت و تصميم گرفتم كاري با او نداشته باشم.
گفتههاي اين جوان مورد تاييد دختر شاكي هم قرار گرفت و تاييد كرد فقط دو نفر به او تجاوز كردهاند. او در مورد آشنايياش با آرش گفت: من هيچ رابطه خاصي با او نداشتم حتي دوستي هم با هم نداشتيم. اما او اصرار داشت با من رابطه داشته باشد. چند باري با او تلفني صحبت كردم و متوجه شدم او به دنبال سوءاستفاده از من است. بعد از آن رابطهام را قطع كردم و از او خواستم ديگر با من تماس نگيرد و هر بار كه زنگ ميزد جوابش را نميدادم تا اينكه آن روز آمد و اينطور از من انتقام گرفت.
در ادامه پرونده به شعبه 77 دادگاه كيفرياستان تهران و نزد قاضي اكبر ساعي فرستاده شد و سه متهم در برابر هيات قضات هم توضيح دادند كه چه كردهاند و چه اتفاقي افتاده است.
متهم اصلي پرونده گفت: فكر ميكردم اين دختر با احساس من بازي كرده و بايد او را تنبيه كنم. البته نميخواستم تا اين حد اذيتش كنم اما آن دختر خيلي گستاخي ميكرد و باعث شده بود من جلو دوستانم خجالت بكشم. در حال حاضر متهمان در بازداشت هستند و تحقيقات از آنها ادامه دارد.
*قرار مرگبار مزاحم با زن متاهل
دو مرد و يك زن كه متهم هستند با كشاندن جوان به خانهشان او را به قتل رسانده و جسدش را به آتش كشيدهاند در انتظار حكم دادگاه به سر ميبرند.
مردي جوان، مهر سال گذشته به پليس آگاهي شيراز مراجعه كرد و گفت برادرش به نام فرهاد گم شده است. او گفت: «فرهاد كه در زمينه خريد و فروش پوشاك و لوازم خانه كار ميكند، سه روز قبل به قصد رفتن به خانه يكي از بدهكارانش از منزل خارج شد. او قبل از رفتن به من گفت احتمال ميدهد مرد بدهكار براي وي نقشهاي كشيده باشد. به همين خاطر از من خواست اگر بعد از سه روز برنگشت پليس را باخبر كنم و حالا آن مهلت تمام شده است.»
ماموران بعد از تشكيل پرونده، تحقيقاتي را در اين زمينه آغاز كردند اما ردپايي از فرهاد به دست نيامد تا اينكه چند روز بعد يكي از كارگران شهرداري كه مشغول نظافت خيابان بود، چشمش به پتويي افتاد كه به طرز مشكوكي كنار خيابان رها شده بود. او بعد از كنار زدن پتو جنازه سوختهاي را مشاهده كرد و بلافاصله پليس را از ماجرا مطلع كرد. دقايقي بعد تيمي از كارآگاهان جنايي خود را به محل اعلام شده، رساندند و به بررسي جنازه پرداختند. صورت مقتول كاملا سوخته و از بين رفته بود و هيچ مدرك شناسايي همراه نداشت. از طرفي معلوم بود جنايت در مكان ديگري انجام و سپس جسد به آن خيابان منتقل شده است.
برادر فرهاد بعد از انتقال جسد مجهولالهويه به پزشكيقانوني، به آنجا رفت و با ديدن جنازه تاييد كرد؛ اين مقتول فرهاد است. به اين ترتيب سرنوشت مرد مفقودي فاش شد و كارآگاهان تلاش خود را براي شناسايي قاتل يا قاتلان او آغاز كردند. آنها با بررسي فهرست مكالمات تلفني مقتول فهميدند فرهاد با زن جواني به نام نسرين رابطه داشت. با افشاي اين موضوع نسرين بازداشت شد و تحت بازجويي قرار گرفت.
او با ابراز بياطلاعي از قتل فرهاد گفت: «شوهرم با اين مرد مراودات كاري داشت و به همين خاطر نيز من او را ميشناختم و ارتباط ديگري با هم نداشتیم و اصلا خبر نداشتم او كشته شده است.»
ادعاهاي اين زن برخلاف سرنخي بود كه كارآگاهان از طريق مخابرات به دست آورده بودند، به همين سبب بازجوييها از وي ادامه پيدا كرد تا اينكه بالاخره نسرين راز قتل فرهاد را فاش و شوهر و برادرش را به عنوان عاملان جنايت معرفي كرد. او گفت: «شوهرم مراد از مدتها قبل فكر ميكرد من و فرهاد با هم رابطه داريم، به همين خاطر هرازگاهي با من دعوا ميكرد تا اينكه بالاخره به او گفتم فرهاد برايم مزاحمت ايجاد ميكند، شنيدن اين حرف براي مراد خيليگران تمام شد و او برادرم را از موضوع مطلع كرد و دو نفري به اين نتيجه رسيدند كه بايد از فرهاد انتقام بگيرند.»
متهم در ادامه اعترافاتش گفت: «روز حادثه در حاليكه همه چيز براي اجراي نقشه مهيا بود و برادرم هم در خانه ما به سر ميبرد به خواسته شوهرم با فرهاد تماس گرفتم و با او در خانه قرار گذاشتم. وقتي آن مرد وارد منزل ما شد، مراد و برادرم به طرفش حمله كردند و دست و پايش را بستند. آنها بعد از خفه كردن فرهاد جنازه را به آتش كشيدند و در يك پتو پيچيدند و از خانه بيرون بردند.»
كارآگاهان بعد از شنيدن اعترافات، دو مرد متهم به قتل را بازداشت كردند. آنها در بازجوييها جرمشان را گردن گرفتند و با تكرار گفتههاي نسرين انگيزهشان را از جنايت، مزاحمتهاي مقتول و مسايل ناموسي عنوان كردند. متهمان در ادامه تحقيقات به بازسازي صحنه جنايت پرداختند و بعد از اتمام تحقيقات مقدماتي، پرونده در اختيار قضات شعبه پنجم دادگاه كيفري استان فارس قرار گرفت. در جلسه محاكمه اين متهمان كه چند روز قبل برگزار شد، نماينده دادستان، مراد و برادرزنش را به مشاركت در قتل و نسرين را به معاونت در اين جرم متهم كرد و خواستار مجازات آنها شد.
اولياي دم فرهاد نيز گفتند خواستهشان قصاص عاملان قتل است. در ادامه متهمان ماجرايي را كه پيش از اين تعريف كرده بودند بار ديگر تكرار كردند و هيات قضات براي صدور راي وارد شور شدند.
*قتل همسر سوم
مرد جوان، بعد از اينكه همسر سومش، دختر او را نفرين كرد، وي را با ضربات متعدد چاقو به قتل رساند.
شامگاه 17 دي سال ۸۸ زن جواني با مركز فوريتهاي پليس تماس گرفت و مدعي شد برادرش، همسر خود را به قتل رسانده است. ماموران خود را به محل حادثه رساندند و با جسد زن جواني روبهرو شدند كه بر اثر ضربات متعدد به قتل رسيده بود. ناصر، همسر اين زن در حالتي كه شوكه شده بود، دستگير شد و در همان اولين جلسه تحقيقات به قتل همسرش اعتراف كرد.
با توجه به اعترافات صريح متهم، قرار مجرميت وي از سوي دادسراي جنايي صادر و پرونده براي رسيدگي به شعبه ۱۱۳ دادگاه كيفري استان تهران ارسال شد.
جلسه محاكمه روز چهارشنبه هفته گذشته به رياست قاضي همتيار برگزار شد. نماينده دادستان با اشاره به كيفرخواست صادره خواستار مجازات متهم شد و اوليايدم نيز خواسته خود را قصاص متهم عنوان كردند.
ناصر در جايگاه قرار گرفت و ضمن پذيرش اتهام قتل ابتدا ادعا كرد از روز حادثه چيزي به خاطر ندارد اما سرانجام گفت: روز حادثه براي ديدن دخترم به خانه همسر سابقم رفته بودم كه به همين دليل دير به خانه برگشتم.
وي ادامه داد: وقتي به خانه برگشتم همسرم با من بدرفتاري كرد و به دليل اينكه به خانه همسر سابقم رفته بودم به من فحش داد و از من خواست او را طلاق بدهم. او به دخترم هم فحاشي كرد و زماني كه دخترم را نفرين كرد كنترل خود را از دست دادم و با چاقو چند ضربه به او زدم. بعد از اخذ آخرين دفاع از متهم، قاضي همتيار ختم جلسه را اعلام و صدور حكم را به بعد از مشورت با مستشاران دادگاه موكول كرد.
*كلاهبرداري ميلياردي به بهانه سفرهاي مذهبي
يك زن و مرد با ايفاي نقش نمايندگان بهزيستي و به بهانه سفر حج از زنان و مردان زيادي به كلاهبرداري ميلياردي دست زدند. پس از بازداشت 2 زن و مرد شياد آنان حتي در مواجهه حضوري به چشمان هم زل زدند و يكديگر را محكوم كردند.
روز 5 ديماه سال جاري زني با مراجعه به دادسراي ناحيه رسالت پيش روي بازپرس ايستاد و از مدير يك مؤسسه خيريه شكايت كرد. اين زن، كلاهبرداريهاي ميليوني مدير دروغگو را فاش كرد و به بازپرس شعبه 12 گفت: 3 ماه پيش يكي از دوستانم ادعا كرد مدير يك مؤسسه خيريه كه زني 38ساله است براي سفر حج با قيمت 600 هزار تومان ثبتنام ميكند و قرار است كساني كه ثبتنام ميكنند را در ايام عيد به سفر حج بفرستد.
نشاني اين زن را پرسيدم و به دفتر كارش در تهرانپارس رفتم و ديدم جمعيت زيادي براي ثبتنام آمدهاند.
شرايط را پرسيدم و با عجله به خانه برگشته و به دختر و دامادم نيز پيشنهاد ثبتنام را دادم، فرداي آن روز به همراه دختر و دامادم ثبتنام كرديم و براي اعطاي وكالت كاري به مدير مؤسسه به دفتر ثبت اسناد رفتيم، آنجا خيلي شلوغ بود، آنقدر كه بيش از 6 ساعت در صف ايستاده بوديم تا نوبتمان شود تا به اين زن وكالت كاري بدهيم.
وي در ادامه افزود: مدير مؤسسه كه «شيدا يوسفي» نام دارد با همكاري چند زن و يك مرد ديگر به مسجدهاي ديگر منطقه تهرانپارس ميرفت و براي حج عمره ثبتنام ميكرد، اين زن درباره سهميههاي حج به متقاضيان ميگفت كه سازمان حج و زيارت تعدادي سهميه حج به سازمان بهزيستي اعطا كرده است و سازمان بهزيستي نيز به دليل برخي مسائل و مشكلات قصد واگذاري سهميهها را دارد و من به عنوان نماينده اين سازمان مسئوليت واگذاري سهميهها و ثبتنام را دارم و بايد با استفاده از وكالت كاري كه از متقاضيان ميگيرم به سازمان حج بروم و مقدمات سفر شما را براي ايام عيد فراهم كنم.
ما هم كه اين جمعيت را ميديديم فكر كرديم كه هيچ مشكلي وجود ندارد جالب اينكه روز به روز به تعداد مراجعهكنندگان اضافه ميشد. زن فريبخورده كه فكر نميكرد به همين راحتي سرش كلاه رفته است به قاضي گفت: «شيدا» آنقدر ظاهري مثبت و متدين داشت كه هيچكس به وي شك نميكرد كلاهبردار باشد و ما با ذوق و شوق منتظر فرا رسيدن عيد بوديم كه به سفر حج برويم تا اينكه خبردار شديم اين زن توسط مأموران كلانتري به دليل جعل عنوان نمايندگي سازمان بهزيستي دستگير شده است.بنابراين براي روشن شدن موضوع به كلانتري رفتيم و متوجه شديم وي يك كلاهبردار است.
با ادعاهاي اين زن و شكايتهاي سازمان حج و زيارت و سازمان بهزيستي پرونده براي رسيدگي ويژه در اختيار تيمي از اداره 14 پليس آگاهي تهران قرار گرفت.
در نخستين مرحله تحقيقات، كارآگاهان براي بررسي موضوع از نمايندگان حقوقي سازمان بهزيستي و حج و زيارت تحقيق كردند كه نماينده سازمان بهزيستي در اين باره گفت: چند ماه پيش چند زن و مرد به سازمان مراجعه كردند و درباره ادعاي سهميه حجي كه سازمان حج و زيارت در اختيار ما قرار داده بود سؤال كردند كه ما نيز بسيار تعجب و اظهار بياطلاعي كرديم و متوجه شديم زن و مردي با معرفي خود به عنوان نماينده سازمان بهزيستي اقدام به ثبتنام سفر حج كرده و از هر زن يا مرد 600 هزار تومان پول دريافت كردهاند و موضوع را از سازمان حج و زيارت نيز پيگيري كرديم و متوجه كلاهبرداري زن و مرد شياد شديم، بنابراين از بازپرس پرونده درخواست كرديم تا با اين موضوع برخورد قانوني كنند.
در پي افزايش شكايتها، كارآگاهان براي يافتن سرنخي از مرد و زن شياد دست به تجسسهاي ميداني زدند و پس از چند روز تعقيب و مراقبت موفق شدند «شيدا» را در مخفيگاهش دستگير كنند و در بازرسي از آنها تعداد زيادي وكالتنامه مربوط به طعمههاي اين زن را يافتند.
«شيدا» در بازجوييها ادعا كرد هيچ اطلاعي از كلاهبرداريها نداشته است و توسط آشنايي قبلي با مردي به نام «حمدالله» كه چند ماه پيش ادعا كرده بود كه ميخواهد سهميه حج سازمان بهزيستي كساني را كه قصد عزيمت به حج ندارند به افراد ديگري واگذار كند، اقدام به ثبتنام كرده است.
اين زن شياد در ادامه بازجوييها گفت: «حمدالله» به من پيشنهاد داده بود كه در ازاي هر ثبتنام مقداري از پول را به من بدهد و من نيز وسوسه شدم و قبول كردم و قرار شد هر روز با چند گروه به دفترخانه برويم و از آنها وكالت كاري براي انجام مقدمات سفرشان به عربستان بگيرم، در مراحل بعدي نيز از چند زن ديگر كه در مؤسسه من كار ميكردند خواستم تا به مساجد و هيئتهاي منطقه تهرانپارس بروند و براي ثبتنام تبليغ كنند و فكر ميكنم بيش از يك هزار زن و مرد براي سفر حج ثبتنام كردهاند كه در اين رابطه پول خوبي نصيبم شد و به هيچ وجه فكر نميكردم اين كار ما كلاهبرداري باشد.»
با اعترافات «شيدا» و راهنمايي وي كارآگاهان موفق شدند مرد كلاهبردار را كه قصد فرار از تهران را داشت دستگير كنند كه وي نيز در بازجوييها اظهار بيگناهي كرد و در ادامه تحقيقات ادعا كرد كه «شيدا» را تاكنون نديده است.
با ادعاي اين مرد كارآگاهان كه با مراجعه زيادي از طعمههاي آنان روبهرو بودند دست به تجسسهاي ديگري درباره نقش وي در كلاهبرداري زدند و با رديابي حساب بانكياش متوجه شدند در طول چند ماهه گذشته بسياري از مبالغ 600 هزار توماني به حساب وي واريز شده است و چند تن از طعمههاي آنان نيز ادعا كردهاند كه به اين مرد وكالت كاري دادهاند، كه مدارك آنان و دفترخانه نيز ادعاهايشان را ثابت ميكرد.
با باز شدن چند گره كور اين پرونده، «حمدالله» در ادعاي جديدي عنوان داشت كه اطلاعي از كلاهبرداري «شيدا» نداشته و به پيشنهاد وي همكاري كرده است و اگر ميدانسته اين زن قصد فريب مردم را داشته اصلاً دست به اين كار نميزده است.در مواجهه حضوري بين «شيدا» و «حمدالله» هيچ يك از آنان به كلاهبرداري از طعمههاي خود اعتراف نكردند و يكديگر را محكوم كردند و شكايات فريبخوردگان نيز نشان ميداد كه هر گروه پول و وكالت كاري را به اين مرد يا زن شياد دادهاند.
با ادعاهاي اين زن و مرد كارآگاهان خود در جريان پروندهاي پيچيده قرار گرفتند كه در آن بيش از 1500 زن و مرد طعمههاي كلاهبرداران شياد شدهاند.
با توجه به گسترش شكايت طعمههاي اين زن و مرد پرونده كلاهبرداري ميلياردي آنان در حال رسيدگي بسيار دقيق است و بازپرس شعبه 12 ناحيه رسالت، «شيدا» را با قرار وثيقه يك ميلياردي و «حمدالله» را با وثيقه 500 ميليون توماني در اختيار كارآگاهان قرار داده است. اين گزارش حاكيست چنانچه كساني در منطقه تهرانپارس و مناطق ديگر به همين شيوه و شگرد تحت كلاهبرداري قرار گرفتهاند ميتوانند براي طرح شكايت يا شناسايي به اداره 14 پليس آگاهي يا شعبه 12 بازپرسي مراجعه كنند.
کد خبر 96675
تاریخ انتشار: ۱۵ بهمن ۱۳۹۰ - ۱۲:۰۲
- ۰ نظر
- چاپ
پسران متجاوز، دختر را از مقابل آرايشگاه ربودند، قرار مرگبار مزاحم با زن متاهل، قتل همسر سوم و كلاهبرداري ميلياردي به بهانه سفرهاي مذهبي از مهمترین اخبار حوادث 24 ساعت گذشته است.