کد خبر 969001
تاریخ انتشار: ۲ تیر ۱۳۹۸ - ۰۹:۱۳
همایش متمرکز زائرین حج تمتع همدان

از دفترچه‌ای که احکام و مناسک و مطالب مطروحه در جلسه را درش نوشته بود، نیم برگ کَند و اسم عروس و عنوان درس را رویش نوشت و داد دستم که «یا نمره‌ی عروس مرا اصلاح می‌کنی و یا نمره‌ی عروس من اصلاح می‌شود!

به گزار مشرق، حسین شرفخانلو، نویسنده و فرزند شهید علی شرفخانلو در متنی نوشت:

مکه روندگان و حج کنندگان، طیف گسترده‌ای از مردم شهر و روستا هستند که هر کدام برای خودشان شأن و جایگاه و قصه‌ای دارند.

از دهقانی که آفتاب پوستش را سوزانده و مشقت کشاورزی در دست‌هایش پینه بسته بگیر تا نوکیسه‌ای تازه به پول و دوران رسیده که باید! یک سر تا مکه برود که اول اسمش درست شود! و پای قولنامه‌هائی که در بنگاه معاملاتی مِلک امضا می‌زند، قبل اسمش لفظ حاجی بیاید که معامله‌اش استخوان‌دارتر باشد و جبروتِ پولی که در حساب جاری و سپرده انبار کرده، به چشم بیاید یا معلمی که حاصل یک عمر گچ خوردن پای تخته را به امید دیدار کعبه و پوشیدن لباس احرام و طواف، در بانک سپرده که مگر کِی نوبت اعزامش برسد و راهی شود و هزار طیف و طائفه دیگر که شرح هر کدام را مجالی لازم است و فراغتی.

الغرض، حاجی‌ای داریم بازنشسته‌ی یکی از نیروهای مسلح که سال‌هاست در هیئت و نمازجمعه و مسجد و منبر می‌بینمش و تا قبلِ این‌که زائرمان شود، سلام و علیک دورادوری داشتیم باهم و دوستی‌مان – گذشته از اختلاف سنی‌ای که باید پرده بیاندازد بین من و ایشان- در حد دانستن اسمِ هم بود و بعدها فهمیدم که حاجی قصه‌ی امروز ما، همان اسم نیم بند ما را هم درست نمی‌دانست.

بیشتر بخوانیم:

گفتگوی مشرق با حسین شرفخانلو، نویسنده و فرزند شهید قربانعلی شرفخانلو؛

فقط سه بار پدرم را دیدم / شهید جوانی نام کتابش را انتخاب کرد / «صادق» سهمش را به جای سفره انقلاب از سفره شهادت برداشت

بُهت فرزند شهید در برابر شهید

فرزند شهیدی که یاد روزهای یتیمی‌اش افتاد


دیروز که طبق روال هر جمعه‌ی مانده تا روز اعزام، کلاس داشتیم و زن و مرد و خرد و کلانِ کاروان جمع بودند به استماع و آموزش احکام حج و تحویل گرفتن ساک‌ها و دانستن زمان دقیق رفت و برگشت، پذیرائی‌مان سنگین و رنگین‌تر از هر هفته بود. مدیر – که درود اهل کاروان بر او باد- میوه فصل گرفته بود در دو نوع و کیک یزدی چاشنی آن کرده بود و سینی‌های بزرگِ پذیرائی پر و پیمان بود و کام حجاج شیرین از تناول شیرینی و هلو و خیار.

حسین شرفخانلو

مجمعه‌ی بزرگ در بغل داشتم دوره می‌چرخیدم بین صفوف که رسیدم به حاجی فوق‌الاشاره‌ی بازنشسته‌ی نظامی که هنوز به سبک صبح‌گاه‌های مشترک، قرص و محکم و با صلابت حرف می‌زند و صورتش سایه دارد و حتا سلامِ محبت‌آمیزش با تحکم و تشر است. ظرف میوه و شیرینی‌اش را که برداشت، مثل صاعقه نگاهش دوید توی صورتم و گفت: «از کی تا حالا ۹٫۸۷ را ۱۰ نمی‌دهند؟ قانون جدید آورده‌ای از خودت؟»

سنگینی سینیِ پر از میوه و شیرینی و کارد و بشقاب دو برابر شد! هاج و واج، مانده بودم که از کدام نُه و هشتاد و هفت صدم سخن می‌گوید و نهیبش چنان بود که ندانسته مُغُر آمدم و تقصیر را پذیرفتم و چنان تیز نگاهم کرد که اگر چند ثانیه دیگر ادامه می‌داد، به همه گناهانِ کرده و ناکرده اعتراف می‌کردم!

پذیرایی از مهمانان جلسه توجیهی حج


آن‌چنان که مجال کلمه را گرفت که بپرسم این خطای عظیم را کِی و کجا و چرا مرتکب شده‌ام و در حد این جمله که «اجازه بدهید بعد از پذیرائی برگردم خدمت‌تان» از حضورِ سنگینی که با نهیبش همراه بود مرخص شوم!

و نگو ماجرا برمی‌گردد به نمره میان‌ترمی که دو ماه قبل به عروسش داده‌ام و عروس خانم بعد از گندی که در آزمون پایان ترم زده و جمع نمره‌ای که از من گرفته با حماسه‌ای که در ورقه پایان‌ترم آفریده، کمتر از ۱۰ شده، مثل باقی همکلاسی‌هایش به جستجوی راه‌های ارتباط با استاد پرداخته و راهِ نزدیک‌تر از پدر همسرش که زائر کاروانی است که من خادمش هستم، نیافته!

همین‌ها را به نظامیِ بازنشسته‌ی کاروان‌مان گفتم و گفتم که در سیستم آموزشی دانشگاه پیام_نور، بعد از استخراج نمره پایان ترم، امکان دستکاری نمره میان ترم از استاد سلب می‌شود و اصلاً ورقه‌های امتحان آخر ترم را ماشینی و متمرکز اصلاح می‌کنند و نمره دادن و ندادن دست کسی نیست! و میان‌ترم عروس شما را دو نمره بیشتر از چیزی که در برگه نوشته بود داده‌ام و مگر در منطق نظامیِ همیشه چشم شنونده‌اش فرو می‌رفت؟ و حرفش این بود که عروس من، دانشجوی درسخوان و زرنگی است و اول و آخرِ آتش‌ها از گورِ نحوه‌ی سوال گرفتن و سخت گرفتن تو در میان‌ترم بلند می‌شود و این گندیست که تو! زده‌ای و باید خودت جمعش کنی و من این چیزها حالی‌م نیست!

و دست آخر، از دفترچه‌ای که احکام و مناسک و مطالب مطروحه در جلسه را درش نوشته بود، نیم برگ کَند و اسم عروس و عنوان درس را رویش نوشت و داد دستم که «یا نمره‌ی عروس مرا اصلاح می‌کنی و یا نمره‌ی عروس من اصلاح می‌شود! و یادت باشد؛ اگر چنین نشود، خدا حج و زیارت آدمی را که دلی را شکسته و به‌ش نمره نداده، قبول نمی‌کند!!!»

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 1
  • IR ۱۴:۲۹ - ۱۳۹۸/۰۴/۰۲
    2 0
    عجب!!

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس