به گزارش مشرق، کیهان در ویژههایش نوشت: خبر آنلاین نوشت: رای به اصلاحطلبان در مجلس و شورای شهر، عمدتا نتیجهای جز ناامیدی جامعه نسبت به اصلاحات و بدبینی آنان نسبت به اصلاحطلبان در پی نداشته است.
اصلاحات پس از یک دهه به صحنه سیاسی بازگشت اما گویی حکایت حضور مجدد اصلاحطلبان در نهادهای قدرت، رفته رفته قطعات پازل «افول اصلاحات» را کنار هم میچیند. انگار برگهای نورسیده درخت اصلاحات، آفتزده از شاخههای خود تبر ساخته و هر یک به نوبه خود زخمی کاری بر بن درخت آن به یادگار میگذارند.
اخیرا محمد نعیمیپور، فعال سیاسی اصلاحطلب گفته است: «من معتقدم اصلاحطلبان در حال حاضر باید کلاه خودشان را قاضی کنند و منفعتطلبان را از جمع خود کنار بگذارند. نعیمیپور در گفتوگو با ایران گلایههایی نسبت به عملکرد فراکسیون امید، شورای عالی اصلاحطلبان و برخی چهرههای اصلاحطلب مطرح کرد اما چه شد که اصلاحات پس از پیروزیهای پیاپی در انتخابات، حالا به این نقطه رسیده که نه برای خاتمی رمق «تکرار» مانده و نه اگر تکراری در کار باشد، امیدی به استقبال عمومی دارند؟ این ادعا که دستشان بسته بوده نمیتواند بهانه خوبی برای توجیه عملکرد ضعیف اصلاحطلبان منصبدار در سالهای اخیر باشد؛ چرا که آنان با علم به همین محدودیتها پا به عرصه گذاشتند. امروز فراکسیون امیدیها خود سرمنشأ ناامیدی جامعه و حتی خود سران جریان اصلاحات شدهاند.
فراکسیون امید روز به روز ناامیدکنندهتر عمل کرد و نتیجه تحرکات اخیر این فراکسیون که ساز جدایی مینواخت، برهم خوردن ائتلاف مذکور و از دست دادن هیئت رئیسه مجلس و سپس واگذاری ریاست کمیسیونها به رقیب یکی پس از دیگری بود.
نتیجه این اقدام، جز تضعیف جایگاه اصلاحطلبان، تزلزل پایگاه اصلاحطلبی و به تبعش زدودن اعتبار از نام رهبران این جریان، نمیتواند باشد.
شورای شهر هم رمقی برای اصلاحطلبان باقی نگذاشت. وضعیت برای شورای شهر اصلاحطلبی که اعضایش با محدودیتهای کمتر انتخاب شدند نیز تفاوت چندانی ندارد. در آنجا به جای جدایی دو جریان موتلف، اختلاف درون جریانی میان احزاب اصلاحطلب جان گرفته که نمود و نتیجه آن در ماجراهای محمدعلی نجفی مشهود است.
ناکارآمدی اصلاحطلبان منتخب، این روزها به اعتبارزدایی از جایگاه سران این جریان خاصه رئیس دولت اصلاحات منجر شده است. در چنین شرایطی طبیعی است که سران جریان اصلاحات از خاتمی تا دیگرانی چون موسوی خوئینیها، عبدالله نوری، محتشمیپور و... از مشوش و آشفته بودن رفتارهای سیاسی در جریان اصلاحات هم خسته شوند و ترجیح دهند اعتبارشان بیش از این محل ارتزاق فرصتطلبانی که به نام اصلاحطلبی و به کام جاهطلبی عمل میکنند، نشود.
اما به نظر میرسد سران این جریان هم در ادامه مسیر منفعلانه پیش رفتهاند. سپردن ریاست فراکسیون امید و شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان به عارف بدون آنکه از سوی اصلاحات عملکردش مورد نظارت قرار گیرد شاید یک خطای بزرگ بود. گویی سران جریان اصلاحات خسته و کنار رفته و بار هدایت را بر دوش مردی گذاشتند که توان بر دوش گرفتن را نداشت.