3

یمنی‌ها در ماه‌های اخیر نشان دادند که توان وارد کردن آسیب‌های جدی‌تر؛ به عربستان را دارند.

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********


یمن، ضربه‌های فیصله‌دهنده

سعدالله زارعی در کیهان نوشت:

برخلاف ظواهر، هنوز چشم‌اندازی برای پایان «جنگ علیه یمن» مشاهده نمی‌شود و سازمان ملل هنوز اراده‌ای برای پایان دادن به تجاوز سعودی علیه مردم مظلوم یمن ندارد و مباحث آن پیرامون تشویق روند سیاسی و یا کاهش درگیری‌ها و یا اجرای توافقات بسیار جزیی است و به اصل توقف تجاوز به یک کشور عضو سازمان ملل برنمی‌گردد. در واقع می‌توان گفت شورای امنیت و نماینده ویژه دبیر کل سرگرم موضوعاتی هستند که نتیجه آن بیشتر به نفع متجاوز و ادامه تجاوز است. در این خصوص نکاتی وجود دارد:


۱- شورای امنیت سازمان ملل در آخرین اقدام خود در تاریخ ۲۴ تیر ماه در مورد جنگ یمن قطعنامه‌ای صادر کرد که تنها بر اجرای توافقات پیرامون بنادر الحدیده، الصلیف و رأس عیسی که در جریان نشست ۱۸ دسامبر - ۲۷ آذر ۹۷- استکهلم به دست آمده بود، تأکید کرده این توافق ناظر به برقراری آتش‌بس در استان الحدیده و عقب‌نشینی نیروهای دو طرف از این شهر بود. در قطعنامه پنج روز پیش شورای امنیت، مأموریت نیروهای ناظر سازمان ملل تا ۱۵ ژانویه ۲۰۲۰ - ۲۵ دی ۹۸- تمدید گردید.

بر این اساس می‌توان گفت قطعنامه اخیر شورای امنیت حتی درباره شهر الحدیده نیز دربر دارنده هیچ نکته تازه‌ای نبود و لذا می‌توان گفت برخلاف اظهار نگرانی‌هایی که طی یک سال اخیر از سوی دبیر کل و یا نماینده انگلیسی ویژه  او و یا اعضای دائم شورای امنیت در مورد رنج‌های مردم مظلوم یمن ابراز شده بود، آنان چندان هم نگران نیستند. تا جایی که می‌توان گفت قطعنامه ۲۴ تیر این شورا که پس از صدور قطعنامه ۲۲۱۶، در تاریخ ۲۵ فروردین ۱۳۹۴ و سه هفته پس از آغاز جنگ رژیم سعودی علیه مردم یمن صادر شده و تنها واکنش شورای امنیت به این تجاوز بوده، مجوز ادامه جنگ به حساب می‌آید.

دبیر کل سازمان ملل البته یک روز پس از قطعنامه ۲۴ تیر، بیانیه‌ای نیز صادر کرد اما باز هم هیچ اشاره‌ای به تجاوز نظامی نیروهای موسوم به ائتلاف به یک عضو سازمان ملل نداشت و هیچ خواسته‌ای متوجه عربستان نکرد و تنها خواستار اجرای آتش‌بس بین نیروهای انصارالله و نیروهای منصور هادی وفق توافقی که اخیراً روی عرشه کشتی سازمان ملل در دریای سرخ صورت گرفت، گردید.

این توافق هم مربوط به ترتیبات اداره بندر الحدیده است. براساس این بیانیه، سازمان ملل کماکان جنگ یمن را نه تجاوز یک ائتلاف عربی به رهبری سعودی، بلکه درگیری داخلی میان دو طرف یمنی می‌داند. در واقع سازمان ملل چشم خود را بر روی جنگ خارجی علیه مردم یمن بسته و با داخلی خواندن آن، به کمک متجاوزان خارجی آمده است.

جالب این است که همین هفته پیش امارات رسماً اعلام کرد اداره ۹۰ هزار نیروی شبه نظامی تحت امر خود را به عربستان واگذار کرده و در آن حتی اسمی از «منصور هادی» نیاورده است کما اینکه در اظهارات نماینده اماراتدر سازمان ملل با صراحت آمده امارات پایگاه‌های الخوخه و المخاء در اطراف تعز را به عربستان واگذار کرده است. چشم بستن سازمان ملل بر تجاوز خارجی به یک عضو خود از یک توافق جهانی برای انهدام یمن حکایت می‌کند.


۲- هیچ تردیدی در این وجود ندارد که رژیم سعودی هم مثل رژیم امارات و بقیه کشورهای عضو ائتلاف متجاوز در مقابل صبر و مقاومت یمنی‌ها به زانو درآمده‌اند. «یارون فریدمن» تحلیلگر سرشناس امور شرق روزنامه «یدیعوت آحارنوت» در روز پنجشنبه گذشته طی یادداشتی به این همانندی اشاره کرده است.

وی در این روزنامه نوشت: «سعودی اگرچه در جریان عملیات «عاصفهًْ‌الحزم» و تشکیل ائتلافی از کشورهای امارات، کویت، قطر، بحرین و سودان و جلب موافقت برای حضور صوری اردن، مصر و مغرب موفقیت‌هایی کسب کرد، امروز با خروج یکی پس از دیگری متحدان خود مواجه شده است.آنان نمی‌خواهند بخشی از شکستی باشند که برای همه آشکار شده است.»

وی می‌نویسد «اگر بتوان از شکست سعودی در یمن درسی گرفت، این درس این است که نمی‌توان دشمن را تنها با سلاح هوایی به زانو درآورد، حتی اگر اسرائیل به‌خاطر جنگنده‌هایش از برتری استراتژیک برخوردار باشد. به‌همین دلیل باید از شعارهایی که به فیصله‌دادن به نبرد با دشمن- آن‌گونه که سعودی می‌گوید- فرا می‌خواند، پرهیز کرد. امروز اسرائیل در مقابله با حزب‌الله تنها شده همان‌گونه که سعودی در مقابله با حوثی‌ها، تنها شده است.»

با وجود آن که شکست سعودی در این جنگ قطعی است و حتی می‌توان نشانه‌های پذیرش این شکست را در اظهارات مقامات سعودی هم مشاهده کرد اما نشانه‌ای مبنی بر نزدیک‌شدن زمان پایان جنگ از سوی سعودی مشاهده نمی‌شود و البته این به معنای ادامه جنگ در دوره‌های طولانی هم نیست چرا که پایان‌دادن به این جنگ بیش از آن که به اراده متجاوزان وابسته باشد به اراده مقاومت و توسعه ضرباتی وابسته است که انصارالله از حدود چهارماه پیش علیه تأسیسات حساس سعودی آغاز کرده است.

مرور مواضع مقامات سعودی در موضوع ادامه جنگ حائز اهمیت است. «عبدالله المعلمی» نماینده رژیم سعودی در سازمان ملل پس از پایان جلسه روز ۲۴ تیرماه شورای امنیت در حساب توئیتر خود نوشت: «عربستان خواستار جنگ با ایران چه در یمن و چه در خارج از این کشور نیست.» او در عین حال تأکید کرد: «شرط موفقیت روند صلح این است که حوثی‌ها قطعنامه ۲۲۱۶ را بپذیرند.»

دیروز «خالد بن‌سلمان» معاون وزیر دفاع عربستان در حساب توئیتری خود نوشت: «راه‌حل سیاسی که ما از آن حمایت می‌کنیم، پایبندی کامل شبه‌نظامیان حوثی به مفاد مورد توافق یمنی‌هاست به‌عنوان ضمانتی برای اجرای توافقات «استکهلم» براساس گزارشی که دیروز روزنامه «نیویورک تایمز» منتشر کرد، محمد بن‌سلمان در تماس با دونالد ‌ترامپ از او خواسته است برای جبران خروج امارات از ائتلاف با عربستان در جنگ با یمن، تمهیدی بیندیشد.

این اظهارات را نمی‌توان نشانه‌هایی بر رسیدن آمریکا و عربستان به جمع‌بندی تازه‌ای درخصوص جنگ یمن تلقی کرد. هرچند هراس آنان از ادامه ضرباتی که انصارالله علیه ۳۰۰ نقطه حساس در خاک عربستان سعودی شروع کرده، کاملاً پیداست. عربستان نمی‌خواهد در این نقطه، جنگ به پایان برسد. چرا که از نظر آنان فلسفه راه‌اندازی این جنگ ظالمانه نه تنها به قوت خود باقی است، حتی تقویت نیز شده است. جنگ برای آن بود که عربستان انصارالله و استقلال یمن را در خطر استراتژیک برای خود ارزیابی می‌کرد و حالا این انصارالله قوت بیشتری هم پیدا کرده است.

حرف انصارالله در این جنگ کاملاً مشخص است و با هیچ قاعده و قانونی نمی‌توان با آن مخالفت کرد. برخلاف رژیم سعودی که می‌گوید انصارالله باید اداره شهرهای در اختیار خود را به رئیس‌جمهور مستعفی تحویل بدهد و سلاحش را بر زمین بگذارد که اینها از یک‌سو دخالت در امور یک کشور به‌حساب می‌آید و از سوی دیگر امکان‌پذیر نیست، انصارالله می‌گوید تجاوز به یمن را متوقف کنید. سید عبدالملک بدرالدین طباطبایی رهبر یمن در ملاقات اخیر با نماینده دبیرکل سازمان ملل سه خواسته را مطرح کرد؛ تجاوز باید متوقف شود، محاصره یمن باید برداشته شود و فرودگاه صنعا باید بازگشایی گردد.

در هیچ‌کدام از این خواسته‌ها تهدید یک کشور وجود ندارد. حتی هیچ‌کدام از این خواسته‌ها ارتباطی با مناطقی که نیروهای نظامی و شبه‌نظامی وابسته به عربستان و امارات در آن مستقر هستند، ندارد. سؤال این است که کدام اصل حقوقی و عرفی در مقابل این خواسته‌ها قرار دارد و سؤال بزرگتر این است که شورای امنیت با کدام اصل حقوقی، قطعنامه ۲۲۱۶ را صادر کرده و در کنار تجاوز به یک عضو سازمان ملل قرار گرفته است؟

در جریان برگزاری نشست خرداد ماه مکه، مهدی مشاط- رئیس شورای عالی سیاسی یمن- در نامه‌ای به دبیرخانه این نشست اعلام آمادگی کرد که در مقابل توقف تجاوز به یمن، عملیات‌های موشکی و پهپادی یمن علیه مراکز سعودی را متوقف کند. وی اخیرا نیز در جریان دیدار با گریفیتیس نماینده دبیرکل سازمان ملل گفت: «ما می‌خواهیم حمله متوقف شود و به استقلال یمن احترام گذاشته شود.»

سازمان ملل، شورای امنیت، آمریکا، اروپا و به‌طور کلی دنیا در برابر منطق یمنی‌ها چه جوابی دارند؟ این جنگ و وضع کنونی فاقد مشروعیت است و از این رو مردم یمن حق دارند از همه توان خود برای توقف تجاوز به کشور خود استفاده کنند. اما مشروعیت جنگیدن یمنی‌ها به مرور جای خود را در عواطف و ادبیات و مواضع باز کرده است. کما این‌که مقاومت حزب‌الله در برابر هر نوع اقدام نظامی از سوی رژیم صهیونیستی جای خود را در ادبیات و مواضع جهان باز کرده است.


۳- جنگ یمن فعلا چشم‌انداز رسیدن به نقطه پایان ندارد و این نشان می‌دهد که یمنی‌ها باید فشار بیشتری روی عربستان به‌عنوان تنها بازمانده ائتلاف وارد نمایند.

یمنی‌ها در ماه‌های اخیر نشان دادند که توان وارد کردن آسیب‌های جدی‌تر؛ به عربستان را دارند. اقتصاد و نفت پاشنه آشیل عربستان است و این در یک نقطه تمرکز پیدا کرده است؛ دریای سرخ. یمنی‌ها می‌توانند روی این نقطه کلید کنند. شورای امنیت برای کمک به پایان دادن به جنگ، فعلا عجله‌ای ندارد اما اعضای اروپایی و آسیایی آن را می‌توان از وضع فعلی خارج کرد. توقف و یا کاهش صادرات نفت عربستان و در واقع از کار افتادن دریای سرخ به‌عنوان مهم‌ترین کانال انتقال نفت جهان، حتما شورای امنیت را با عجله برای صدور قطعنامه پایان جنگ وارد میدان می‌کند.

انحصار؛ ریشه ناکارآمدی

در یادداشت روزنامه ایران آمده است:

روزگار عجیبی است. کسانی که همواره متهم به ضدیت با آزادی بوده‌اند، امروز ردای آزادیخواهی بر تن کرده‌اند و چنان مظلوم‌نمایی می‌کنند که گویی هیچ رسانه‌ای ندارند و هیچ تهمت آشکار و پنهانی را علیه دیگران تولید و منتشر نمی‌کنند و این دیگران هستند که مانع از حرف زدن آنان هستند. قضیه از این قرار است که نظام بودجه‌ریزی کشور، یکی از بدترین اجزای ساختارهای مالیه عمومی در ایران است.

بودجه‌های مصوب در مجلس که با استفاده از لابی‌های آشکار و پنهان شکل می‌گیرد، به‌عنوان حق مسلم دستگاه‌ها باید تخصیص می‌یافت و پرداخت می‌شد و کسی هم نمی‌توانست نظارت مؤثری بر بهره‌ وری هزینه‌کرد این بودجه‌ها داشته باشد.

دولت در نهادهای زیر نظر خودش تا حدی این وظیفه را انجام می‌داد ولی نهادهایی که خود را از دولت مستقل می‌دانند، هیچ علاقه‌ای به پاسخگویی نداشتند. تا اینکه بر اساس یک سیاست قابل دفاع، دولت و سازمان برنامه وبودجه تصمیم گرفته‌اند که اختصاص بودجه را براساس گزارش‌های عملیاتی انجام دهند.

بودجه‌ریزی عملیاتی یا بودجه عملکردی نوعی از بودجه‌ریزی است که بر رابطه بودجه هزینه شده و نتایج مورد انتظار تأکید می‌کند و همه دستگاه‌هایی که از بودجه عمومی استفاده می‌کنند باید استانداردهای مشخص را تحت عنوان شاخص‌های عملکرد رعایت کنند و بودجه براساس اولویت امور و نتایج قابل سنجش تخصیص داده شود.

اکنون که وضعیت بودجه چون گذشته خوب نیست و به‌دلیل انتشار مستندهایی در صداوسیما که راه‌های فروش نفت را برملا می‌کرد، فروش نفت نیز کمتر از برنامه‌ریزی قبلی شده است، بیشتر کارشناسان بودجه تأکید کرده‌اند که زمان مناسب برای اجرای بودجه‌ریزی عملکردی یا عملیاتی فراهم شده است ولی طبیعی است که دستگاه‌های دولتی و بدتر از همه دستگاه‌های خودمختار رغبت چندانی برای همراهی با این کار نداشته باشند، زیرا این کار دست آنان را برای اتلاف منابع می‌بندد و دستگاه‌ها را موظف به شفافیت و پاسخگویی می‌کند.

این سیاست برای همه دستگاه‌ها از جمله صداوسیما که از بودجه مردم استفاده می‌کند، اجرایی شده است و باید براساس نظام بودجه‌ریزی عملیاتی و عملکردی پس از ارائه گزارش عملکرد، بودجه دریافت کنند.ولی از آنجا که علاقه‌ای به تن دادن به این اقدام مبارک ندارند، همزمانی این کار را با پایان سریال گاندو بهانه کرده‌اند و اینکه دولت به‌دلیل سریال گاندو جلوی بودجه صداوسیما را گرفته است.

در حالی که اگر دولت می‌خواست این کار را انجام دهد، آن زمانی که اطلاعات نحوه فروش نفت را منتشر کردند، باید این کار را می‌کرد. کار دست‌اندرکاران این شایعه، نوعی تبلیغات و فرار به جلو است. به‌جای آنکه پاسخگوی بودجه باشند، می‌خواهند دولت را به موضع انفعال بیندازند.

البته اگر دولت بواسطه گزارش لو دادن نحوه فروش نفت و این سریال تخیلی و البته رسمی!! بودجه صداوسیما را موقتاً قطع کند تا پاسخگو باشند، کار درستی کرده است، ولی به هر دلیلی علاقه‌ای به ورود به این چالش وجود ندارد، ولی در هر حال در شرایط کنونی باید بودجه عملیاتی و عملکردی اجرایی شود و شفافیت بر عملکرد صداوسیما غالب شود.

مشکل صداوسیما در پخش و تولید سریال‌هایی چون گاندو نیست، که اگر نهاد تولیدکننده آن را معرفی کنند، کلیت ماهیت این برنامه‌ها و هدف آنها روشن خواهد شد، مشکل صداوسیما این است که چون چاه ویل دارای امکانات وسیع و پرسنل زیاد و بودجه‌های فراوان است، ولی دریغ از یک اثرگذاری جدی. کافی است که عملکرد این رسانه را با رسانه‌های فارسی‌زبان مشابه مقایسه کنیم، تا ببینیم که اگر بودجه آن عملکردی بود، شاید یک دهم این بودجه فعلی نیز به آن اختصاص نمی‌یافت. تا هنگامی که انحصار هست، دچار همین مشکل هستیم.

مردم تفاوت پراید و تویوتا را می‌بینند، ولی چرا تفاوت رسانه ملی را با رسانه‌های فرامرزی نباید به چالش کشید؟ در هر حال پراید با همه ضعف‌هایش مردم را جابه‌جا می‌کند و ارزان‌تر از تویوتا تولید می‌شود، ولی تولیدات این رسانه حتی واجد این ویژگی نیز نیستند و گران‌تر از محصول مشابه خارجی تولید می‌شوند و به اندازه پراید هم قادر به ارائه خدمات نیستند. با پراید می‌توان مسافرکشی کرد و صدها هزار نفر از این راه زندگی می‌کنند، با برنامه‌های صداوسیما، چه کار می‌توان کرد؟

۳ سناریوی ترامپ برای دروغ پهپادی

حامد رحیم پور در خراسان نوشت:

 هیجان زده با نفس های عمیق و احساس شعفی که درچشمانش هویداست پشت میکروفن با غرور و افتخار می گوید:«می خواهم شما را درباره اتفاقی در تنگه هرمز مطلع کنم. امروز ناو جنگنده یواس‌اس باکسر در اقدامی دفاعی علیه یک پهپاد ایرانی که به شدت به آن نزدیک شده بود -تقریبا در فاصله ۱۰۰۰ یاردی(کمتر از یک کیلومتر)- و به چندین پیام هشدار برای فاصله گرفتن از آن بی توجهی کرده بود و برای دفاع از خدمه و کشتی، آن پهپاد را نابود کرد.»

اما در نقشه منتشر شده از سوی نیروی دریایی آمریکا، ناو یو اس اس باکسر در موقعیتی بسیار دورتر از خلیج فارس و در نزدیکی سواحل جنوبی عربستان استقرار داشته بنابراین، می توان احتمال داد که پهپاد ادعایی -در صورت درستی اصل خبر- متعلق به انصارا... باشد.برخی می گویند پهپاد هدف گرفته شده ، اماراتی بوده ، برخی نیز مانند دکتر عراقچی به شوخی یا جدی می گویند آمریکایی ها شاید پهپاد خودشان را اشتباهی نابود کرده اند. نکته جالب این که حتی پنتاگون هم هیچ اشاره ای به مالکیت این پهپاد نکرده است.

به هر حال هرچه باشد، ایران وقتی پهپاد ۲۲۰ میلیون دلاری آمریکایی را سرنگون کرد، لاشه آن را به نمایش گذاشت. آیا ترامپ می تواند ادعای خود را ثابت کند؟شاید هم واقعا ترامپ توهم زده باشد.شاید با حمله سایبری و مختل کردن سیستم راداری، ناو آمریکایی توهم زده است،شاید هم نیروهای آمریکایی متوهم شده اند. به قول سردار حاجی زاده آمریکایی ها در خلیج فارس از ترس شان گاهی توهم می زنند که هواپیمای ایرانی بالای سرشان است!


اما به واقع ترامپ با چه اهدافی این  ادعا ها و خیال پردازی ها را دنبال می کند :


۱- ترامپ پس از چند هفته همچنان درباره سرنگونی پهپاد فوق پیشرفته «گلوبال‌هاوک» ، احساس تحقیر می کند. چنان تحقیری که به این سادگی جبران نخواهد شد. ادعای اخیرش نیز نشئت گرفته از همین احساس است.در واقع، او به خوبی می داند که به دلیل پاسخ ندادن به اقدام سپاه چهره به اصطلاح مقتدر آمریکایی ها در نزد افکار عمومی به شدت خدشه دار شده و درست به همین دلیل است که تلاش می کند تا از رهگذر مطرح کردن  ادعایی بی‌پایه و اساس، چهره خود را نزد افکار عمومی بازیابی کند. هرچند که اگر اصل خبر هم درست بود ، یقینا درد شناسایی و سرنگونی پهپاد فوق پیشرفته آن ها توسط سیستم پدافندی ایران، با این سطح پاسخ کمترین تسکینی پیدا نمی کرد.


۲- دروغ ترامپ به منظور منحرف ساختن تمرکز افکارعمومی از دو خبر دیگر بود.از سویی اظهارات نژادپرستانه اخیرش جنجال گسترده ای در آمریکا به پا کرده بود تاجایی که هدف حملات دموکرات ها شده و حتی یک قطعنامه تاریخی علیه اظهارات او  در مجلس نمایندگان تصویب شد.

ترامپ با این دروغ سعی کرده  خودش را از هدف  انتقادها کناربزند و توجهات را برایران متمرکز کند واز دیگر سو،خبر توقیف شناور خارجی حامل یک میلیون لیتر سوخت قاچاق در جنوب جزیره لارک در خلیج فارس  را که ابتدا مورد انتقاد تند کاخ سفید قرار گرفت ، به حاشیه برد. انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها می خواستند مالکیت شناور را اماراتی‌ها برعهده بگیرند. اما امارات به دلیل این که خواستار تنش جدید با ایران نبود، درخواست آنان را رد کرد.سناریویی که گویا در همان نطفه شکست خورد .


۳-شاید اصلی ترین دلیل دروغ ترامپ، ایجاد التهاب و نا امنی در خلیج فارس و آبراه استراتژیک تنگه هرمز باشد. آمریکا امیدوار است که بتواند ظرف چند هفته آینده ائتلافی بین‌المللی برای آن چه دفاع از کشتیرانی در آب‌های ایران و یمن نامیده،ایجاد کند. آن گونه که جوزف  دانفورد، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا می گوید،هدف از این ائتلاف مانع شدن از حمله به نفتکش‌ها و کشتی‌ها در دریای عمان و خلیج فارس اعلام شده است اما در واقع آمریکا قصد دارد سیاست صادراتِ نفتِ صفر ایران را به نحو فیزیکی نیز تعقیب و با تهدید نفتکش های ایرانی در نقاط مختلف جهان این سیاست را عملیاتی کند.

این هدف را بگذارید کنار خبر برایان هوک نماینده ویژه رئیس‌جمهور آمریکا در امور ایران که گفته بحرین میزبان نشستی درباره «امنیت دریایی» خواهد بود.در واقع، این روش و شگرد آمریکایی ها و متحدان غربی آن هاست که با سلسله اقدامات مختلف و همچنین بهره برداری از روش های جنگ روانی، رسانه ای و تبلیغاتی شرایط را غیر عادی جلوه دهند ،همچنین از سویی حضور قلدرمآبانه خود را  در خلیج فارس موجه نشان داده و از سوی دیگر سران مرتجع جهان عرب و در رأس آن ها رژیم سعودی و امارات را بیش از گذشته بدوشند.

هرچند که درخواست دیروز ریاض برای تعامل دیپلماتیک با ایران نشان داد آن ها  در حال ناامید شدن از آمریکا هستند. درواقع سرنگونی گلوبال هاوک  این پیام مهم را به عربستان وامارات داد که وقتی ایران مستقیم پهپاد آمریکایی را هدف قرار می دهد و واشنگتن منفعل و مستأصل می شود،شیوخ عرب با چه امیدی و چگونه می توانند به آمریکا در مقابل ایران متکی باشند؟


سناریوی ترامپ برای توجیه شکست

عباس حاجی‌نجاری در جوان نوشت:

ترامپ این روزها به هر دری می‌زند تا انفعال ناشی از ناکارآمدی امریکا در پیشبرد سیاست فشار حداکثری‌اش علیه ایران و زیر سؤال رفتن اعتبار نظامی امریکا در پی هدف گرفته شدن پیشرفته‌ترین پهپاد نظامی امریکا توسط پدافند ضدهوایی ایرانی سوم خرداد در ارتفاع ۵۶ هزارپایی را جبران کند.

ادعای شامگاه پنج‌شنبه او مبنی بر هدف قرار دادن یک پهپاد ایرانی توسط ناو هواپیمابر یو. اس‌اس‌باکستر در صبح روز پنج‌شنبه و نوع واکنش کاخ سفید نسبت به مصاحبه وزیرخارجه ایران با شبکه ان‌بی‌سی امریکا را باید در همین چارچوب مورد بررسی قرار داد.

درحالی‌که ایران صراحتاً هرگونه مذاکره با دولت کنونی امریکا را خصوصاً بر سر مسائل مهمی، چون موشکی نفی کرده است، روز سه‌شنبه وزیرخارجه امریکا در نشست کابینه این کشور به استناد این مصاحبه مدعی می‌شود که ایران آماده مذاکره بر سر برنامه موشکی است، ترامپ هم مبتنی بر همین خبر که از سوی وزارت خارجه ایران رسماٌ تکذیب شده بود مدعی می‌شود که پیشرفت‌های زیادی در ارتباط با ایران به دست آمده و واشنگتن خواستار کمک و همفکری با ایران است.

درمورد ماجرای پهپاد نیز سخنگوی ارشد نیروهای مسلح ایران اعلام داشت که برخلاف ادعای واهی ترامپ تمامی پهپادهای متعلق به ایران در منطقه خلیج‌فارس و تنگه هرمز، ازجمله پهپاد مورد نظر رئیس‌جمهور امریکا، پس از انجام مأموریت شناسایی و کنترل برنامه‌ریزی شده به سلامت به پایگاه‌های خود بازگشته اند. هیچ‌گونه گزارشی دال بر مقابله عملیاتی ناو یو. اس. اس‌باکستر امریکایی نشده است.

معاون وزیرخارجه ایران نیز با تأکید بر این نکته حتی اعلام می‌دارد که نگرانم ناو یو. اس. اس باکستر، اشتباهی یکی از پهپادهای خودشان را هدف قرار داده باشد. ترامپ شامگاه جمعه در کاخ سفید و در ابتدای یک مراسم رسمی پشت تریبون قرار گرفته و با تلاش برای بزرگ‌نمایی اقدام ادعایی ناو باکستر، سعی کرد به‌زعم خود، قدرت نظامی امریکا را به رخ بکشد.


فارغ از ادعای ترامپ که اینگونه تلاش دارد اقدامی را که ماهیت آن مشخص نیست به عنوان یک دستاورد مهم نظامی امریکا جلوه دهد، نکاتی چند در این جریان قابل توجه است:


۱- ادعای هدف قرار دادن یک پهپاد توسط یک ناو نظامی آن‌هم در فاصله ۳۰۰ متری با توجه به نوع تجهیزات و امکانات ناوهای امریکایی فاقد ارزش نظامی اینگونه است که رئیس‌جمهور امریکا آن را در آغاز یک جلسه رسمی در کاخ سفید اعلام می‌کند.


۲- باتوجه به اینکه امریکایی‌ها از زمانی‌که مأموریت ورود به منطقه خلیج‌فارس به آن‌ها ابلاغ می‌شود، دچار دلهره و اضطراب شده و با نزدیکی به منطقه این وضعیت تشدید می‌شود.


بدیهی است که ممکن است هر پرنده‌ای را هم به عنوان پهپاد نظامی قلمداد کرده و به سوی آن شلیک کنند. طبعاً اگر ادعای آن‌ها صحت داشته باشد باید در روزهای آینده قطعات آن پهپاد را نیز به نمایش بگذارند.


۳- طی ماه‌های اخیر کاخ سفید به رغم تغییر استراتژی خود از براندازی نظام ایران به آمادگی برای مذاکره و گفتگو، از هیچ‌یک از ترفندها نظیر فشار حداکثری اقتصادی، تهدید معتبر نظامی، اعزام بیش از ۸ میانجی و طرح موضوع ایران در نشست شورای حکام آژانس انرژی اتمی نتیجه‌ای نگرفته، به‌گونه‌ای حتی ناچار می‌شود برای فشار بر وزیر خارجه ایران سفر او و دیگر کارکنان نمایندگی ایران در سازمان ملل را در مقر سازمان ملل متحد در نیویورک محدود کند تا به‌زعم خود از تیم اعزامی ایران به سازمان ملل انتقام بگیرد.


۴- در این شرایط انزوا و انفعال موضوع ادعایی پهپاد برای تیم افراطی کاخ سفید فرصت ذی‌قیمتی است تا توسط شخص ترامپ مطرح شده و از این طریق بتواند حرفی برای جامعه امریکا در آستانه اوج‌گیری رقابت‌های انتخاباتی داشته باشد.


۵- این درحالی است که اقدام ایران در زمینه کنترل تردد شناورهای بیگانه از آبراه تنگه هرمز قانونی بوده و این اقدام را ممکن است از روش‌های مختلف نظیر ارتباط رادیویی یا کنترل توسط قایق‌ها و پهپادها انجام دهد و به‌همین دلیل، شناورهای عبوری باید به سؤالات مأموران ایران پاسخ داده و هرگونه واکنش غیرمنطقی نادیده گرفتن حقوق طبیعی ایران در کنترل این گذرگاه است.


۶- به دنبال ماجرای توقیف نفتکش ایرانی در آب‌های دریایی جبل‌الطارق توسط راهزنان انگلیسی، امریکایی‌ها و متحدان منطقه‌ای، تلاش دارند به هر بهانه‌ای شرایط منطقه را امنیتی کرده و از این طریق، احتمال تکرار سناریوهای اینگونه از سوی امریکایی‌ها دور از انتظار نیست، تا بتوانند به‌زعم خود تلاش برای تشکیل یک ائتلاف نظامی در منطقه را به بهانه تأمین امنیت انرژی توجیه‌پذیر کنند و اقدام ترامپ در این راستا قابل‌تحلیل است.


۷- بدیهی است که امریکایی‌ها باید نسبت به تحرکات خود در منطقه هوشیار بوده و برای تحمل پیامدهای اقدامات نسنجیده خود به بهانه تأمین امنیت انرژی آمادگی داشته باشند.

آسیب‌شناسی مبارزه با فساد در کشور

محمدعلی وکیلی در ابتکار نوشت:

بیش از یک دهه است که مبارزه با فساد جزو مسائل اصلی کشور شده است‌. اژدهای فساد هر روز بزرگ‌تر شده است چندان که در این یک دهه، ماهیتی سیستمی پیدا کرده است. اگر پیش از آن در دهه‌های شصت و هفتاد، فساد به طور موردی و با دور زدنِ ساختارها پیش می‌آمد، اکنون اما ساختار خود فسادپرور شده است. ما دچار پدیده فساد سیستمی شده‌ایم. فساد سیستمی به مراتب غولِ سخت جان‌تری است.

وقتی امری سیستمی می‌شود به تکنولوژی حفظ خود دست پیدا می‌کند؛ لذا برکندنش سخت و پیچیده می‌شود. فساد سیستمی، به طور سیستماتیک با انواع ابزار (رسانه، سیاست، قدرت، فرهنگ و...) تدلیس می‌کند و موانع خود را کنار می‌زند. راهکارِ مبارزه با فسادِ سیستمی، اصلاحِ سیستمی است.

این اژدها را نمی‌توان با شکستن و یا بریدن یک سرش از پا درآورد. این اژدها، هزاران سر دارد و وانگهی فیزیولوژی آن به گونه‌ای است که به طور خودکار سَر در می آورد! لذا اصلاً نمی‌توان در این موقعیت، مبارزه با فساد را به مبارزه با فاسد تقلیل داد.

از ابتدای انقلاب، نگاه درستی به بخش خصوصی وجود نداشت. بخش خصوصی بخش همیشه مطعون و مظنون در کشور بود. نگاه ما بر این بخش و به طور کلی نظارت بر فعالیت اقتصادی (دولتی یا خصوصی)، نگاه مچ‌گیرانه و بدبینانه بود. نهادسازی‌های ما جهت نظارت بر این فعالیت‌ها متاثر از این نوع نگاه منفی بود. لذا کارکرد این نهادها در جهت نظارت پلیسی بود.

این نوع نگاه‌ در افکار و نهادهای ما ته‌نشین شد. در دهه‌های بعد اما سیاست کشور نسبت به بخش خصوصی در جهت مثبت تغییر کرد و قرار شد بار اقتصاد را به دوش این بخش بیندازیم و «خصوصی سازی»، میان راهبردهای نظام جای گرفت. آن نگاه منفیِ ته‌نشین شده در نهادهای نظارتیِ ما مسئله آفرین شده است.

دو گونه می‌توان بر فعالیت‌های اقتصادی نظارت کرد. یا متاثر از نگاه ضدبازار و منفی نسبت به فعالیت اقتصادی، نظارت پلیسی، بدبینانه و مچ‌گیرانه داشت و یا اینکه در جهت برداشتن موانع فعالیت سالم اقتصادی، نظارت مثبت داشت. نظارت اولی در نهادهای نظارتی ما ته‌نشین شده است و نظارت دومی توسط خودِ بخش خصوصی می‌تواند محقق شود. انجمن‌ها، اتحادیه‌ها و تشکل‌های غیردولتی، صالح‌ترین ناظران برای تحقق نظارت مثبت‌اند.

ما به طور کلی باید پارادایم نظارتی خود را عوض کنیم. شیوه نظارتی موجود از دو آسیب رنج می‌بَرَد. هم فاسدستیز و فسادپذیر است و هم پلیسی و بدبینانه است. این دو عارضه باعث شده اینگونه نظارت، سخت ناکارآمد باشد. به سببِ همین ناکارآمدی است که با وجود برخوردهای پلیسی و برخورد با صدها فاسد، اما ذره‌ای از حجم فساد کشور کم نمی‌شود.

مانند بیماری که تومور مغزی دارد و ما سر دردِ ناشی از آن را با داروی مسکن تسکین بدهیم. قطعاً این تسکین‌ها اصلا بر روند درمان تاثیری ندارد. حتی تعویض داروی درمان هم تاثیری ندارد. برای درمان، باید اصولاً شیوه و ماهیت درمان را عوض کرد.

روش نظارتی ما، هم با نگاه‌های بدبینانه، ضد سرمایه‌گزاری است و هم نمی‌تواند جلوی فساد را بگیرد و تنها هنرش برخورد پر سروصدا با یکی دو فاسد است. اکنون برای مقابله با فساد، باید اساساً پارادایم نظارت عوض شود.

۱۰ فرمان به ائمه‌جمعه

محمدکاظم انبارلویی در رسالت نوشت:

ائمه جمعه، یک جریان نیرومند و عظیم انسانی و الهی در کشور هستند که به همراه ائمه جماعات مساجد و حوزه‌های علمیه شاهرگ اصلی هدایت الهی در جامعه اسلامی ما می‌باشند. آنها پیام‌آور همدلی و بصیرت افزایی و توجه دادن دل‌های مردم به ذکر الهی می‌باشند.

انقلاب بدون روحانیت، اسلامی نیست. اسلام منهای روحانیت معنا ندارد و بدون مفسر واقعی و حقیقی می‌ماند. ائمه جمعه حلقه  اتصال مردم با حوزه‌های علمیه و شبکه عظیم مساجد هستند. این جایگاه از منظر جامعه شناختی فوق‌العاده مهم است. ائمه جمعه پرچمدار آزادی مردم، استقلال کشور و قوام جمهوری اسلامی هستند و اگر نبود اجتماعات عظیم مردم طی ۴۰ سال گذشته در میعادگاه‌های نماز جمعه، دشمن همان دو سه روز اول انقلاب، فاتحه اسلام و انقلاب را خوانده بود.

دیدار چهارشنبه گذشته ائمه جمعه با رهبر انقلاب فرصتی برای بازخوانی نقش ائمه جمعه در جامعه ما و مروری بر وظایف و مأموریت‌های آنها بود. چنین اجتماعی زیر یک سقف طی ۴۰ سال اخیر سابقه ندارد.

رهبر انقلاب در تبیین جایگاه ائمه جمعه و نیز نماز جمعه چند جمله کلیدی دارند که باید با تأمل در آنها جایگاه ائمه جمعه و نماز جمعه‌ها را به رسمیت بشناسیم.


۱- نماز جمعه تأمین کننده نیاز جامعه به ذکر، اجتماع و همدلی است.
۲- نماز جمعه زمینه‌ساز استقرار گفتمان‌های عالی و بصیرت‌بخش است.
۳- نماز جمعه  اجتماع مؤمنان برای یکپارچگی و تألیف قلوب است.

چنین جایگاهی برای هیچ نهادی تاکنون تعریف و تبیین نشده است.

سوال مهم و کلیدی این است آیا ائمه محترم جمعه خود به نقش چنین جایگاه مهم و مقدسی وقوف دارند؟

مقام معظم رهبری بایدها و نبایدهایی را در این دیدار در خصوص وظایف ائمه جمعه یادآور شدند که تاکنون طی ۴۰ سال گذشته از زبان کسی صادر نشده است.

در فصل بایدها معظم‌ له فرمودند:


۱- رفتار و گفتار ائمه جمعه باید طوری باشد که مردم از آن دین، تقوا، صداقت و انقلابی‌گری استشمام کنند.
۲- ائمه جمعه باید با مردم انس داشته باشند.
۳- مشکلات مردم را پیگیری کنند.
۴- باید از رفتار نزدیکان و فرزندان خود مراقبت کنند تا از این جایگاه سوءاستفاده نشود.
۵- با جوانان هر هفته جلسه داشته باشند تا خطبه‌های آنها قابل استفاده باشد.
۶- خطبه‌ها باید حاوی پاسخ به سوالات مردم باشد.
۷- خطبه‌ها باید پرمغز، آموزنده و راهگشا باشد.
۸- ائمه جمعه باید از تشکل‌های جوان و خودجوش فرهنگی حمایت کنند.
۹- مواضع ائمه جمعه باید انقلابی و منطبق با سیاست‌های نظام باشد.
۱۰- مصادیق رونق تولید را در خطبه‌ها بیان کنید.

در خصوص هر یک از این «بایدها» خیلی می‌شود حرف زد که مجالی در این نوشته کوتاه نیست. اما نکته مهم در این دیدار هشدار رهبری به ائمه جمعه  و پرهیز آنها از چند موضوع کلیدی و حیثیتی به شرح زیر بود.


۱- ائمه جمعه سر سفره  اصحاب قدرت و ثروت ننشینند.
۲- از برخورد با دستگاه‌های دولتی پرهیز کنند.
۳- از برخوردهایی که باعث ایجاد شکاف و افزایش اختلاف می‌شود و مردم را دچار تشویش می‌کند خودداری کنند.
۴- ائمه جمعه به مردم امید بدهند و مردم را در مقابل هجوم رسانه‌های بیگانه کمک کنند.
۵- عملکردهای مثبت و امید بخش را در خطبه‌ها مطرح و حمایت کنند.
۶- طرح و بیان منکر و مشکل بزرگ که با پیگیری‌های مکرر حل نشده  در نماز جمعه ایراد ندارد.

***

دیدار ائمه جمعه  با رهبر معظم انقلاب درباره توشه بایدها و نبایدهای جایگاه رفیع نماز جمعه  دستاورد بزرگی برای ائمه جمعه بود.

قطعاً از این پس شاهد تحولی شگرف در این جایگاه خواهیم بود و فصل جدیدی از تبلیغ و ترویج اسلام و انقلاب و نظام رقم خواهد خورد. هر چند

اخبار خوبی را از گوشه و کنار کشور در مورد رویکردهای نو و انقلابی از سوی ائمه جمعه جوان شاهد  بودیم. اما از این پس این رویکرد ان‌شاءالله توسعه پیدا خواهد کرد و عمومی خواهد شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس