به گزارش مشرق، عباس سلیمینمین، مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران در پاسخ به مقاله «خطای نهفته در متنهای سلیمینمین درباره امیرانتظام» به قلم امین کریمالدینی که در اعتمادآنلاین منتشر شد، واکنش نشان داد و برای آن جوابیه نوشت.
متن جوابیه عباس سلیمی نمین به شرح زیر است:
در ارتباط با آنچه در نقد آقای امیرانتظام نوشتم، که عنوان آن «چیستی و کیستی آقای امیرانتظام» است، به هیچ وجه در مقام اثبات حقوقی جاسوس بودن ایشان برنیامدم. البته ایشان در دادگاه محاکمه طولانی شدند و در آنجا از همه حقوق لازم برخوردار بودند و در نهایت محکوم شدند. من اصلاً نخواستهام حکمی را که در محکومیت ایشان بیان شده مورد بررسی قرار دهم. بیشتر میخواهم اهل نظر به ویژه جوانان را با شخصیت واقعی کسی آشنا کنم. لذا ادعاهای او، گذشته او و ادعاهایی را که در مورد او مطرح میشود با مستنداتی که متعلق به خود اوست بررسی کردم.
وقتی شما با فردی مواجه هستید که در زمینههای مختلف خلاف واقعهگوییهای فراوان دارد، این شخصیت چقدر برای شما مورد وثوق است و میتوانید به او اتکا کنید؟! آقای امیرانتظام خلاف واقعهگوییهای فراوانی دارد، چه آنچه در دادگاه و در مقام دفاع از خود مطرح میکند، چه در کتابی با عنوان «خاطرات خود» به چاپ میرساند و نهایتاً چه در اثری که خارج از کشور در قالب گفتوگو اظهار کرده است. در اینها تناقضات فراوانی وجود دارد. به تعبیر دیگر به این واقعیت نزدیک میشویم که ایشان بههیچوجه به حقیقت پایبند نیست.
به عنوان مثال در ارتباط با بحث فرزند اشرف در خاطراتش میگوید: «بههیچوجه منالوجوه من با فرزند اشرف ارتباط نداشتم و کسانی بعد از دستگیری من شماره تلفن فرزند اشرف را در دفترچه تلفنم وارد کردند و چنین کار خلاف اخلاقی را مرتکب شدند.» اما بعد از دو دهه در کتابی که به نام ایشان در خارج از کشور منتشر شده، میگوید: «بله من با فرزند اشرف ارتباط تجاری داشتم و از او افزودنی خریداری میکردم.»
خب این تفاوت فاحشی است که او با شهرام ارتباط داشته ولی این توجیه او را باید خرید یک افزودنی دانست. کسانی که در دوران پهلوی بودند میدانند که فرزند اشرف فروشنده افزودنی سیمان نبود یا اگر شرکتی هم بود که وارد میکرد قطعاً دیگران این مسائل را برای او اداره میکردند. جایگاه او فراتر از این بود که کسی برای خرید یک افزودنی نامش را در دفترچه تلفن خود بنویسد و تلفن مستقیم او را در اختیار داشته باشد یا پشت خط تلفن منتظر جوابگویی مشتریها در این زمینه باشد.
آقای امیرانتظام به سهولت خلاف واقع میگفت
نقدی که من مطرح کردم این است که آقای امیرانتظام به سهولت دروغ میگوید، خلاف واقع میگوید، فقط برای اثبات این مطلب که بر اساس دو مکتوب از آقای امیرانتظام، چون دفاعیاتش هم در مکتوبات آقای امیرانتظام به صورت مفصل آمده، خلافگویی بارز صورت گرفته است.
همچنین در ارتباط با کاتن او دو روایت متناقض را بیان میکند. از یک سو در خاطرات اولش میگوید در اولین ملاقات با کاتن «او را یک عنصر طرفدار ایران یافتم که مخالف کودتاست» و اینکه به عنوان عضوی از سفارت هرگز با کودتا همراهی و همکاری نکرده و این را دلیل استمرار ارتباط خودش با کاتن عنوان میکند که کاتن فردی بوده که در اولین ملاقات هم با کودتا ضدیت کرده و هم با سیاستهای آمریکا در ایران در مقام تعارض قرار گرفته است و بعدها میگوید به همین دلیل در اعتراض به سیاستهای آمریکا در ایران سفارت را ترک کرد و رفت. این یک روایت است.
روایت دیگری را هم ایشان به آقای بازرگان میگوید. ایشان در خاطراتش به نقل از آقای بازرگان آورده است که «آقای امیرانتظام به ما گزارش داد و گفت: کاتن یک آدم کاملاً ضدایرانی است و به شدت موضع ضدایرانی دارد، اما بعد کمکم گفت من توانستم ایشان را از ضدیت با ایران دور کنم و مواضع او را تغییر دهم و بعد او کمکم موضع مدافعهگونه نسبت به ایران پیدا کرد».
میگوید من توانستم کاتن را به یک موافق ایران تبدیل کنم
در این قضیه تناقض فاحش وجود دارد. آنجا که امیرانتظام میخواهد توجیه کند چرا ارتباطش را با آقای کاتن ادامه داده میگوید ماموریت داشته نامهای را به سفارت آمریکا تسلیم کند. چرا؟ آنجا اینگونه تدوین میکند تا خواننده این مطلب را از آقای امیرانتظام بپذیرد که دلیل ارتباط برقرار کردنش چیست. در آنجا میگوید ایشان را یک عنصر کاملاً طرفدار ایران و ضد سیاستهای آمریکا یافتم. بنابراین ارتباطم را با این آدم ادامه دادم.
اما ایشان به آقای بازرگان میگوید خیر، کاتن ضدایرانی بود و من توانستم این آدم ضدایرانی را به یک موافق ایران تبدیل کنم. چرا؟ چون میخواهد آقای بازرگان را مجذوب شخصیت و توانمندیهای خود کند. از قضا آقای بازرگان همین را در دادگاه میگوید. میگوید ایشان شخصیتی است که توانست در فاصله اندکی کاتن را از عنصر ضدایرانی تبدیل به یک عنصر موافق کند. آقای بازرگان میگوید من خودم این توان را ندارم ولی آقای امیرانتظام دارد.
واقعاً این آدم چقدر میتواند مورد اعتماد ما واقع شود؟ کسی که به این سهولت دروغ میگوید و هر جا متناسب با شرایط و منافع خود سخن میگوید. من اصلاً در بیان این مطالب نمیخواهم در مورد جاسوسی بحث کنم، میخواهم به شخصیت او نزدیک شویم؛ یعنی جوان امروز را به شخصیت ایشان نزدیک کنیم. خودش در مورد این مساله قضاوت کند که این آدم چقدر مبارز بوده یا نبوده؟ گرایشهایش به چه نحله فکریای در تاریخ نزدیک بوده است؟
نگفتم امیرانتظام عضو جریان مظفر بقایی بوده است
من اصلاً نگفتم ایشان عضو جریان مظفر بقایی بوده! خودش میگوید. من میگویم نوع تفکر و گرایشهایش بر اساس آنچه خودش اذعان میکند، به جریان مظفر بقایی یا حزب زحمتکشان شباهت بسیاری دارد. باز هم قضاوت نکردم، میگویم قرابت دارد و نزدیک است. من شباهتها را بیان کردم. بعد هم از خود دوستان نهضت آزادی کد آوردم که گفته بودند ایشان هیچ قرابتی با ما ندارد و از نظر دیانت با ما سازگار نیست. اصلاً یکی از دلایلی که آقای امیرانتظام از جایگاهش عزل میشود و او را از ایران دور میکنند به انتقادات اعضای نهضت آزادی برمیگردد.
یعنی از جایگاه رقیب چنین فشاری وارد نمیشود، بلکه این فشار عمدتاً از طریق نیروهای خود نهضت صورت میگیرد و رسماً هم در بیانیه میزند که این آدم هیچ قرابتی با ما ندارد؛ نه سابقه مبارزاتی دارد، نه نوع تفکرش با ما یکی است. آقای بازرگان هم میگوید نوع رفتارش با ما نمیخواند و به همین دلیل او را مشروط میپذیرد. ولی آقای امیرانتظام دست از کارهایش برنمیدارد و ارتباطات خود را حفظ میکند.
من تاسف میخورم در این مطلبی که اعتمادآنلاین منتشر کرده به سیاسیکاری و قضاوت سیاسی متهم شدهام و دوستی که این ادعا را مطرح کرده خود را فردی حقوقی معرفی کرده است! کسی که میخواهد قضاوت حقوقی داشته باشد علیالقاعده باید همه مستندات را بخواند.
کار سیاسی یک کار سطحی است
این دوست عزیز در چند جای مطلبش میگوید من همه مطلب را نخواندهام! خب شما چگونه بدون اینکه مطالب را بخوانید میخواهید یک قضاوت حقوقی داشته باشید و مرا متهم کنید یک قضاوت سیاسی کردهام؟! در حالی که من در این مطلب اصلاً در مقام قضاوت برنیامدم. شما یک جا را پیدا نمیکنید که من قضاوت کرده باشم ایشان جاسوس است.
من فقط گفتم ایشان در کجا خلاف واقع میگوید و در کجا چه گرایشی دارد. من به خاطر اینکه بتوانم مخاطب خود را وادار به تفکر کنم آثار مختلف و خاطرات همه دوستان نهضت آزادی را مطالعه کردم. بعد از آنها کد آوردم. بنابراین یک کار پژوهشی انجام دادهام و دوستی که این حرفها را در اعتمادآنلاین مطرح کرده یک کار سیاسی میکند.
چون کار سیاسی یک کار سطحی است. کاری است که نخوانده قضاوت میکنید، نخوانده دیگران را متهم میکنید. این یک کار سیاسی است. اما من همه منابع را دیدم و در عین حال قضاوت هم نکردم و قضاوت را به دیگران واگذار کردم.
آقای امیرانتظام در جایی نامهای به دبیرکل سازمان ملل مینویسد و مدعی است که اصلاً به من کتاب نمیدهند. از سویی در خاطراتش مینویسد من هر کتابی را که راجع به ژاپن بود در زندان خواندم! خب کدام یک از قضاوتها قریب به حقیقت است؟ اینکه او در زندان در شرایط بسیار سختی است که هیچ اثری را برای مطالعه به او نمیدهند و دیگر اینکه ایشان به ضرس قاطع میگوید هیچ اثری در مورد ژاپن نیست که من در زندان نخوانده باشم!
آقای امیرانتظام به آمریکا خط میداد
البته یک قضاوت دارم؛ به نظر من آقای امیرانتظام به عنوان رهنموددهنده آمریکاییها- که در اسنادی این قضیه وجود دارد- و به عنوان یک فرد علاقهمند به آمریکا به آنها خط میدهد و برای حل مسائلشان در ایران کمک میکند. این را به سهولت میتوانیم در اسناد بیابیم اما من حتی وارد این عرصه هم نشدم.
فردی را در تاریخ، بر اساس مکتوبات خودش و مکتوباتی که متعلق به جریانی است که عدهای همچنان سعی میکنند او را به آن جریان منتسب کنند، ترسیم کردهام. بر اساس آثار اینها میخواهم بگویم امیرانتظام کیست؟ چیست؟ یعنی مخاطب را به این چیستی و کیستی نزدیک کنم.
بنابراین این کمترین کاری است که میتوان در مورد این بحثهای امروز انجام داد. امروز تلاش میشود آقای امیرانتظام را قهرمانی معرفی کنند که هم قبل از انقلاب یک عنصر مبارز بوده و هم بعد از انقلاب. در حالی که خاطرات او چیز دیگری را میگوید. خاطرات امیرانتظام نشان میدهد او فقط و فقط در مقاطع خاصی وارد میدان شده است؛ یعنی در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت وارد میدان شده، در جریان انقلاب اسلامی وارد مبارزات مردمی شده و مابین اینها هیچ فعالیت سیاسیای نداشته است.
عدهای در مقام بزرگنمایی امیرانتظام برمیآیند
آقای امیرانتظام و دیگرانی که متعلق به نهضت آزادی هستند، هیچکدام هرگز ادعا نکردهاند که آقای امیرانتظام پیش از نهضت ملی شدن صنعت نفت و قبل از نهضت سراسری ملت ایران کمترین کار سیاسیای انجام داده است. خیر، هیچکدام نمیتوانند ادعا کنند. خود آقای امیرانتظام هم در این قضیه ادعایی ندارد.
بنابراین امروز هم که نسبتهایی به آقای امیرانتظام داده میشود و در مقام بزرگنمایی او برمیآیند، باید این ادعاها را با مستندات تاریخی خودش تطبیق دهیم که بفهمیم یک سیاسیکاری است. کمااینکه در مورد زندان نیز همینطور. در مورد زندان هم ادعایی مطرح کرده که همسلولیهای ایشان در خاطراتشان چنین ادعایی ندارند. حتی یکی از همسلولیهای او مصاحبهای کرده که من در این نقد آوردهام. میگوید مثلاً ایشان ادعا کرده که در زندان کفش نداشته، امکانات نداشته و... در صورتی که بهترین امکانات را در زندان در اختیار داشته است.
این نشان میدهد عدهای میخواهند شخصیت کاذب بسازند، یک شخصیت کاذب طراحی کنند و از فردی که در دوران استبداد پهلوی با شهرام ارتباط داشته، با بسیاری از عناصر آلوده اقتصادی و سیاسی در ارتباط بوده، یک قهرمان بسازند. البته مطالب من چون مستند به آثار خود ایشان است قطعاً برای برخی که میخواستند این سناریو را ترویج دهند بسیار سخت و گران است.
نباید بلافاصله گارد بگیریم
اما برای من خیلی جای تعجب دارد که دوست جوانی بدون مطالعه، در برابر کار پژوهشی و تحقیقاتی قضاوت سیاسی کند؛ کار پژوهشیای که مبتنی بر یکسری آثار است. درباره این موضوع میتوانم در تمام زمینهها صحبت کنم، چون بحثی بسیار طولانی است، اما نمیخواهم از حوصله مخاطب فراتر بروم. البته برای اهل پژوهش این مطلب را فرستادم و نظرات آنها را در اینباره دریافت کردم. نظرات آنها درست نقطه مقابل آن ادعایی است که این دوست در اعتمادآنلاین مطرح کرده است، آن هم بدون مطالعه!
برای من کمی سخت است که نیروی جوانی که باید از این فرصتها برای ارتقای دانش سیاسی خود استفاده کند، بلافاصله وارد گاردگیری میشود! اگر حتی میخواهد اثبات کند که من در یک جایی از مرز انصاف خارج شدهام برایم هم خیلی خوب است و از این قضیه استقبال میکنم. منتها باید حتماً همه آثار را مطالعه کند و بگوید شما در اینجا از مرز انصاف خارج شدید! نه به این شکل فقط و فقط به ابزارهای سیاسی متوسل شوند که بله فلانی به دلیل رقیب بودن و.... چه رقیبی؟ من نه عنصر حزبی هستم نه به گروهی تعلق دارم! بله من یک اندیشه فکری دارم، اما چه رقابتی با جریان نهضت آزادی دارم؟ هیچ رقابتی ندارم.
امیرانتظام در زندان شرایط خاصی نداشت
اگر در مقام نقد هم از برخی سخن میگویم با پشتوانه مطالعاتی خودم این بحث را مطرح میکنم، نه به دلیل گرایشها و تمایلات سیاسی. چنین چیزی وجود ندارد. بلکه اظهارات این عزیز فراتر از گرایشهای سیاسی است؛ یعنی هر چه را که یک جریان سیاسی در خارج و داخل کشور در مورد امیرانتظام مطرح کردند تا از او شخصیت کاذبی بسازند، تکرار میکند و در مقام اثبات همان مطالب برمیآید، در حالی که من طبق مستندات اشاره کردم که خیر، شخصیت آقای امیرانتظام آن شخصیتی نیست که میگویید.
اینگونه نبود که در زندان شرایط سختی داشته باشد. آن هم بر اساس اظهارات خود آقای امیرانتظام که در زندان کنفرانس مطبوعاتی برگزار میکرده و خبرنگار و عکاس میرفتند با او گفتوگو میکردند. نه در دوران اول زندان او، بلکه در اواخر هم به گونهای رفتار میکند که گویا اصلاً نمیخواهد زندان را ترک کند!
جالب است که روزنامه جامعه به او میگوید: «مگر نمیگویی زندان سخت بود؟ پس چرا وقتی میگویند برو اصرار داری در زندان بمانی؟» آیا کسی که شرایطش در زندان سخت است بر ماندن در زندان اصرار میکند؟! خود روزنامه جامعه در مصاحبه این ادعا را به تمسخر میگیرد که از یک سو شما ادعا میکنید شرایط بسیار سختی در زندان دارید، از یک طرف میگویند برو، میگویید نه بیایید دنبالم، من میخواهم به زندان بیایم و در زندان بمانم.
به خاطر همین تناقضات است که به نظر من، به ویژه نیروهای جوان، اشکالی ندارد هر تفکری داشته باشند، اما شایسته نیست فریب بازی سناریوهای ساختهشده را بخورند؛ یعنی اگر سناریویی شکل میگیرد، به سهولت با این سناریو همگام نشوند. یا خودشان تحقیق کنند یا اگر خودشان هم فرصت تحقیق ندارند با محققی مثل من که تحقیق کرده و همه آثار را دیده، با گارد و خشونت مواجه نشوند.
در واقع آنچه را که من انجام دادهام خدمت به خود بدانند نه یک موضع سیاسی. خیر! من با یک کار تحقیقاتی امکان قضاوت را برای آنها فراهم کردم که به حقیقت نزدیک شوند؛ امیرانتظام واقعی را بشناسند، حالا هر گرایشی که میخواهند داشته باشند.