به گزارش مشرق، «سرگذشت ندیمه» نام سریالی است که فصل اول آن در سال ۲۰۱۷ در ایالات متحده آمریکا و سپس در انگلیس پخش شد و توانست در مدت کوتاهی مورد توجه جهانی واقع شود؛ سریالی با اقتباس از کتابی به همین نام به قلم نویسنده کانادایی «مارگارت آتوود» فعال سیاسی با گرایشی فمینیستی که به نقد و بررسی جامعه آمریکا و جایگاه زن در این کشور میپردازد. مکان وقایع اصلی داستان، شهر کمبریج در ماساچوست ایالات متحده آمریکاست که نامش را «جمهوری گیلیاد» گذاشتهاند؛ سرزمینی که در آن بسیاری از زنان حق رسیدن به ردههای بالای حکومتی و حکمرانی را ندارند. ویدئویی که در ادامه ارائه شده است بخشی از این سریال است که در فضای مجازی و در صفحاتی با رویکردی فمینیستی دست به دست میشود.
بیشتر بخوانید:
«معرّف»، دلالان محبت یا زنان پردهنشین؟!
آیا جنسیت عامل تعیین کننده برای دستیابی به جایگاه اجتماعی و سیاسی است؟
فمینیسم طیفی از جنبشهای سیاسی، اجتماعی و ایدئولوژیکی است که با هدف برابری جنسیتی در جوامعی شروع شد و طرفداران آن معتقد بودند در آن، جنسیت عامل تعیینکننده در زندگی افراد برای دستیابی به جایگاه اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آنهاست. از این رو تلاش کردند از راه مبارزه با کلیشههای جنسیتی و کوشش برای برپایی موقعیتهای برابر شغلی و آموزشی برای زنان، این وضعیت را تغییر دهند. فمینیسم بیشترین تمرکز خود را معطوف به تهدید نابرابریهای جنسیتی و پیشبرد حقوق، علایق و مسائل زنان میکند که از قرن بیستم با انتشار اولین اساسنامه حقوق بشر پدید آمد.
با همین تعریف از فمینیسم به سراغ صفحاتی میرویم که با رویکرد دفاع از حقوق زنان، به دنبال پیاده کردن اهداف دیگری هستند.
افزایش نفرت زنان نسبت به مردان و ترویج همجنسگرایی در غرب
تصاویر بالا تنها بخشی از آن ماجرایی است که در پشتپرده این دفاعیات حقوق زنان میگذرد. آنها با نام فمینیسم به دنبال ترویج فرهنگ تجرد در میان زنان ایرانی، مرد ستیزی و دور کردن آنها از فضای خانواده هستند. گردانندگان این صفحات با انتشار پستهایی از تصاویر دستکاری شده از جوامع غربی و قیاس سناریوهای تلخ سریالهایی مثل سرگذشته ندیمه با کشورمان، به نظام جمهوری اسلامی میتازند و دختران جوان و زنان را تشویق به طلاق و دوری از ازدواج و مبارزه علیه نظام و حکومت میکنند، در حالی که نویسنده این کتاب از اوضاع جامعه آمریکا در دو دهه پیش و سازنده سریال از دورانی الهام گرفتهاند که در حال حاضر در غرب شاهد آن هستیم. زنستیزی رئیسجمهور فعلی آمریکا یکی از مهمترین دلایل ساخت این سریال بوده است. تعرضهای مکرر و نقض آشکار حقوق زنان آن هم در میان سردمداران حقوق بشر گویا تبدیل به یک امر عادی و سبب افزایش نفرت زنان نسبت به مردان و ترویج همجنسگرایی شده است.
کاترین مک کینون فمینیست دانشگاهی معروف دانشگاه میشیگان و بیل در مقام دفاع از زنان و تحت تاثیر فضای جامعه چنین میگوید: در یک جامعه مردسالار، تمام آمیزشهای بین زن و مرد در حکم تجاوز است، چون زنان به عنوان یک گروه آنقدر قدرتمند نیستند که رضایتی که نشان میدهند، درست باشد.
برای همسانی زن و مرد باید فرهنگ ازدواج را نابود کنیم!
در کتاب رابین مورگان با عنوان انجمن خواهران قدرتمند، ۱۹۷۰ ص ۵۳۷ بر این نکته تاکید میکند: ما نمیتوانیم بدون اینکه ازدواج را نابود کنیم به همسان بودن زن و مرد دست یابیم. به اعتقاد وی نفرتورزی به مرد یک کار پرافتخار و درست است. استثمارشدهها حق دارند از تمام گروهیهایی که استثمارشان کردهاند، متنفر باشند. یا در جایی دیگر الیزابت سانتون در کتاب یک زن، یک رای، از برتری بینهایت زنها نسبت به مردان میگوید.
جامعه غربی به راحتی در نشریات خود زنان را به همجنسبازی دعوت میکند و از آنان میخواهد یک همجنسباز زن کامل باشند تا یک فمنیست کامل . (مجله ملی نو تایمز، ژانویه ۱۹۸۸)
و این نمونههایی از تفکر زنان جامعهای است که به عنوان نمونهای از مبارزه برای حقوقشان به زنان جامعه ایرانی به وسیله این صفحههای اینستاگرامی در فضای افسارگسیخته مجازی تزریق میشود.
در واقع آنچه از انتشار این پستها و به اشتراک گذاشتن آنها به دست کاربران میرسد، تنها یک پیام دارد؛ اینکه دشمن بنیانهای خانواده ایرانی را هدف قرار داده است تا با تزلزل این رکن مهم جامعه به اهدف خود یعنی براندازی نظام دست یابد، آنها از طرفی دختران جوان را به ازدواجگریزی و مردستیزی دعوت میکنند و از سوی دیگر در نشریات خود به نقد مرد ایرانی و چرایی افزایش آمار دختران مجرد ایرانی مینشینند.
مثلاً روزنامه لسآنجلس تایمز در گزارشی از ازدواج نکردن دختران ایرانی میپردازد و علت آن را به اندازه کافی خوب نبودن مردان بیان میکند. لسآنجلس تایمز مینویسد: بیش از ۳ میلیون نفر از زنان تحصیلکرده بالای ۳۰ سال ایرانیها مجرد هستند و تعداد آنها رو به افزایش است، چون طلاق عادیتر شده است، زنان به دانشگاه میروند و کار میکنند و این باعث شده است آنها از لحاظ مادی مستقل شوند و دیگر محتاج به مردانی که در فرهنگ ایران قرار بود، نگهبان آنها باشند، نشوند.
در پایان
همه این تناقضها گویای این واقعیت آشکار است که دلسوزیهای غرب و اجیرشدگان داخلی و خارجی آنها، هرگز در مسیر دفاع از مردم ایران نبوده است. سیاست آنها همواره سیاست هویج و چماق بوده است؛ از یک سو دعوت به مبارزه و از سوی دیگر انتقاد و زیر سوال بردن فرهنگها و سنتهای تحکیمکننده بنیان خانواده است. هدف آشکاری که متاسفانه به دلیل ناآگاهی و نداشتن سواد رسانهای کافی باعث انحراف دختران و زنان کشورمان از ارزشهای واقعی و نپذیرفتن تفاوتهای ناشی از خلقت خداوندی در آفرینش زن و مرد میشود.
فارغ از تمام گرایشهای سیاسی و جانبداریهای متعصبانه و با توجه به ساختار فرهنگی کشورمان، وقتی در جایگاه قیاس قرار میگیریم میتوانیم با قاطعیت بگوییم با تمام مسائل و نقاط ضعف و قوتی که در تمام جوامع وجود دارد، هرگز امنیت و جایگاه زنان ایرانی قابل قیاس با جوامع غربی نیست. در فرهنگ ایران زمین جنس زن از مقام و منزلت بالایی برخوردار است و مقولههایی مانند حجاب هیچ گاه به معنای محدودیت نیست که حتی برای حفظ شأن زن از نگاههای آلوده و تامین امنیت اوست.