به گزارش مشرق، «جرج گراسکاپ» استاد علوم سیاسی دانشگاه کالیفرنیا در مصاحبهای تاکید کرد: من با این مساله موافق هستم که نظم نوین هژمونیک جهانی پس از جنگ سرد که ساخته و پرداخته آمریکا است، در همه بخشها غیر از قدرت نظامی، رو به افول و فرسایش است. ولی با توجه به شرایط دشوار اقتصادی، قدرت و نیروی نظامی نیز رو به ضعف و افول خواهد رفت.
بیشتر بخوانید:
ترامپ: برای خروج از افغانستان عجله نداریم
مکرون، والرشتین و پایان هژمونی غرب
مشروح مصاحبه این تحلیلگر ارشد سیاسی آمریکایی به شرح زیر است:
بر اساس مقاله جدیدی که در روزنامه واشنگتن پست منتشر شده به این مضمون که "روندهای بلندمدت نشان میدهد که چین تقریبا در کلیه زمینههای قابل تصور، در حال تقابل و رویارویی با آمریکا است. روندهای کوتاه مدت نیز نشان میدهد اتحادیه اروپا یک قدرت نظارتی قویتر است و آمریکا در مسائل مختلفی از جمله قوانین و مقررات حمل و نقل هوایی به شدت منزوی شده است." در عین حال، تحلیلگران روابط بینالملل معتقدند که قدرت هژمونیک آمریکا رو به پایان و زوال است. نظر شما در این باره چیست؟
گراسکاپ: من با این مساله موافق هستم که نظم نوین هژمونیک جهانی پس از جنگ سرد که ساخته و پرداخته آمریکا است، در همه بخشها غیر از قدرت نظامی، رو به افول و فرسایش است. ولی با توجه به شرایط دشوار اقتصادی، قدرت و نیروی نظامی نیز رو به ضعف و افول خواهد رفت. بنابراین، رقابت و مسابقه برای نظامی کردن فضا است.
در اوایل دهه 1990 میلادی، ساختار امنیت ملی آمریکا، هم چین و هم اتحادیه اروپا را به عنوان 2 دشمن بلندمدت ایالات متحده در کنار ژاپن معرفی کرد که تحت هدف راهبردی خود برای جلوگیری از ظهور یک قدرت بزرگ رقیب دیگر (روسیه قریب الوقوع ترین خطر) فعالیت میکرد، قدرتی که جایگاه هژمونیک جهانیاش را تهدید میکرد. همراه با چین و ژاپن، این کشورها یک تهدید بزرگ از نظر نژادی (ظهور نژاد زرد) در نظر گرفته شدند و همین طور از نظر معیارهای فرهنگی (جنگ تمدنها از جمله اسلام)، و از نظر معیارهای اقتصادی (قدرت نرم) اروپا و روسیه تهدید محسوب شدند. همچنین مسئله چگونگی کارایی و عمل سرمایه داری (جنگ سرمایه داریها) نیز در بین بود.
سرمایهداری رفاهی و قانونمند اروپایی و سرمایه داری دولتی چین و ژاپن هر دو چالشهای بزرگی برای مدل بازار آزاد سرمایه داری آمریکایی بودند و این نکته نیز مهم است که چگونه در نظم نوین جهانی این الگوی تجاری و اقتصادی کارایی خواهد داشت. شواهد نشان میدهد که مدلهای اروپایی و آسیایی در حال پیروزی هستند، در بلندمدت قدرت ماندگاری بیشتری خواهند داشت، بنابراین شاهد افول قدرت رهبری آمریکا در همه زمینهها هستیم، در این حال چالشهای چین و اروپا برای موضع هژمونیک دلار آمریکا نیز به مهمترین مساله تبدیل خواهد شد.
آمریکا تصمیم گرفته است تا یک نیروی گشت بینالمللی برای تضمین امنیت تنگه هرمز در خلیج فارس تشکیل دهد و از متحدانش خواسته است تا به این نیرو ملحق شوند. تعدادی از کشورها از جمله آلمان، فرانسه و ژاپن با درخواست واشنگتن مخالفت کردهاند. به نظر میرسد اختلافات بین آمریکا و متحدانش رو به افزایش است. نظر شما چیست؟
گراسکاپ: بله، اختلاف به خصوص با آلمان و فرانسه به شدت رو به افزایش است. رهبران ژاپن نیز انتقاد خود از دولت ترامپ را ادامه میدهند البته بیشتر در سکوت. ولی آنها نیز همان نگرانیها را دارند. هر 3 متحد اصلی آمریکا اصلا علاقهای ندارند که کاری انجام دهند تا دولت ترامپ برای حمله به ایران تشویق شود یا در روزهای پیش از حمله سیگنالی بفرستند که نشان دهد آنها با چنین طرحی موافق هستند.
پیوستن به این ماموریتهای گشت زنی نظامی دفاعی (ائتلاف دریایی) میتواند نشانگر چنین مسالهای باشد. به خصوص بریتانیا در زمان دولت بوریس جانسون، آن هم با توجه به موضع دیرینه لندن در قبال ایران آزاد، همگام با دولت ترامپ است، هرچند صنعت نفت انگلیس در معرض خطر بزرگی در صورت وقوع جنگ قرار خواهد داشت.
رئیس جمهور آمریکا روز جمعه اعلام کرد که وی بر این باور نیست که کیم جونگ اون رهبر کره شمالی هرگونه پیمانی را با شلیک موشکها و پرتابههای جدید نقض کرده باشد. ترامپ در جمع خبرنگاران هنگام ترک کاخ سفید برای شرکت در نشست گروه 7 در فرانسه گفته است که "رهبر کره شمالی آزمایش موشکها را دوست دارد." کره شمالی به آزمایش موشکها ادامه میدهد و ترامپ میگوید ایالات متحده روابط خوبی با آنها دارد. چه چیزی پشت این لحن ملایم است؟
گراسکاپ: خرد متعارف این است که ترامپ با دیکتاتوری که علاقهای به وی ندارد، دیدار نکند. تصور میکنم لحن ملایم مطابق و هماهنگ با تلاشهای متوالی وی برای متمایز کردن ترامپ از روسای جمهور قبلی آمریکا است. در ذهن او، روسای جمهور قبلی آمریکا همگی مایل به همکاری با دیکتاتورهای قبلی و فعلی کره شمالی بودهاند ولی قادر به دستیابی به یک توافق با پیونگ یانگ نشدهاند.
ترامپ خودش را یک "معاملهگر بزرگ" میداند بنابراین رویکردش مطابق و هماهنگ با این ذهنیت است. علاوه بر این، او چیزی برای از دست دادن ندارد و با همکاری با رهبر کره شمالی چیزهای زیادی به دست خواهد آورد، کسی که احتمالا مدت زمان زیادی در قدرت خواهد بود.
ترامپ به عنوان فروشنده املاک و مستغلات، اتفاقی و تصادفی نیست که این مساله را چند بار تکرار میکند که سواحل کره شمالی چقدر بزرگ و عظیم است. اگر او روابط خوبی با کیم داشته باشد، حتی پس از ریاست جمهوری نیز میتواند به تجارت املاک و مستغلات بازگردد و منافع خود را در روابط بیشتر و مستحکم با رهبر کره شمالی میبیند. به همان دلایل مشابه شاید تلاشهای ترامپ برای خریداری گرینلند نیز احمقانه به نظر برسد. قبل از هر چیز، ترامپ یک هنرمند در زمینه املاک و مستغلات است.