به گزارش مشرق، «عروس تاریکی» بعد از مدتی تصویربرداری بیست و پنجم خردادماه جایِ «از یادها رفته» را گرفت. البته با تأخیر یک هفتهای و تکرار مجدد «شب عید» رنگِ آنتن را دید. سریال در قدم اول نام اولیه خودش را به رخِ مخاطب کشاند و چند قسمت نخست را باید از قسمتهای جلوتر و در حال پخش جدا کنیم. چون بعد از خداحافظی مبهم فرشته(ساناز سعیدی) که در حادثه آتشسوزی زیرزمین اصطلاحاً کشته شد یک قدری، داستانِ سریال از آن حوادث اولیه و آب و تاب خارج شد، روالِ معمول و خستهکننده سریالهای امروزی تلویزیون را به خودش گرفت.
بیشتر بخوانید:
بوی باران بوی آموزش قمهکشی میدهد
سریال بوی باران جلوههای گوناگون خشونت و فساد را ترویج میکند
البته برخی از کارشناسان هم اعتقاد دارند چیدمان سریالی تلویزیون در کنداکتور سیما هم درست نبوده و احتمالاً سریالها تحتالشعاع «گاندو» قرار بگیرند. تا حدودی این تحلیل درست است اما فراموش نکنیم که مجموعه 60قسمتی است و کاری جذاب و دلچسب باشد از نظرِ مخاطب هوشمند و خوشقریحه ایرانی دور نمیماند. سریالسازان ما این نکته را از نظر دور نکنند که مخاطبِ امروز با مخاطب دیروز متفاوت است، زیرا ابزارهای ارتباطی امروز مخاطب را به مطالبه وامیدارد که کارهای جذابتر، پیچیدهتر و مخاطبپسندتر ببیند.
مخاطبِ امروز بهواقع نیازمند کارهای معمایی، رمزآلود و پیچیده است و از سریالهای خامِ سطحی که مخاطب نهتنها کنارش میگذرد بلکه خیلی زود از یادها میرود. سریال زمانی سکوی گامهای بلند تلویزیونیها بود، و امروز هر از چند گاه باید منتظر ظهورِ کاری باشیم مورد توجه مخاطب قرار بگیرد و پس از مدتی کوتاه دوباره دستِ تلویزیون خالی بماند. مقصر مدیرانی هستند که کار را از کاربلدها و متخصصین گرفتهاند؛ فیلمنامههایشان را فقط یک زنجیره خاص مینویسند. کارگردانی یک عده و تهیهکنندگی با یک حلقه بسیار کوچک، سریالهای نهچندان موفق را به کنداکتور سیما میرسانند.
این شبها تلویزیون حوالی ساعت 22:15، «بوی باران» را روی آنتن میبرد که پیشتر «عروس تاریکی» نام داشت و بهدلایل نامعلوم تغییر یافت. البته محمود معظمی کارگردان این مجموعه تلویزیونی درباره این تغییر نام گفته بود نام "بوی باران" با کلّیت اثر سازگاری بیشتری داشت و عنوان سریال را از "عروس تاریکی" که ناظر بر بخش کوچکی از داستان میشد، به "بوی باران" که با حالوهوای داستان بیشتر تناسب دارد تغییر دادیم. اما واقعاً تا همین حال که 18 قسمت از این سریال گذشته سنخیتی با این نام ندیدهایم شاید اتفاقی که در نهایت بیفتد بوی باران را برای لحظاتی حس کنیم.
این سریال را محمود معظمی، کارگردانی که پیشتر در زمینه تولید آثار خانوادگی و اجتماعی با رویکرد معناگرایی سریالهایی را مثل «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» ساخته بود. البته سالهای قبل سریال «تکیه بر باد» را برای تلویزیون ساخت و در فضای بازیگری و منشی صحنه هم فعالیت داشته و در سریال «خط قرمز» در جامه بازیگری و در «حس سوم» هم بهعنوان منشی صحنه «حس سوم» مهدی فخیمزاده، ظاهر شد. شاید قدری در ساخت اپیزودهای «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» معظمی توفیقاتی داشته باشد اما برای ساخت یک سریال چندین قسمتی و یا مجموعهسازی نتوانسته آن موفقیتهای هرچند کم و بیش را تکرار کند.
بالاخره مسئولیت کارگردان شامل نظارت بر بازیگردانی هم هست و از برخی رفتارهای تصنعی شهابِ بوی باران ـ که محمدرضا هاشمی بازیگرِ موطلایی این سریال تلویزیونی نقش آن را ایفا کرده است ــ بگذریم خصوصاً آن سکانس دعوای شهاب و کارگر کارخانه که در زدن سیلی آنقدر تصنعی بازی کرد تا صدایِ برخی از منتقدین را هم درآورد. نرگس محمدی (ترانه)، رضا کیانیان (سیاوش ــ پدر شهاب)، رؤیا نونهالی (سیمین ــ مادر شهاب) بازیگران نامآشنایی هستند ولی کارِ خاص و درگیرکنندهای از آنها ندیدیم، در واقع ضعف کارگردان را هم در بازی گرفتن از کاراکترهایش به رخ مخاطب میکشد.
«بوی باران» مجموعهای شبهملودرام و اجتماعی است که داستانها و داستانکهای خود را با استفاده از مضامین خانوادگی و اجتماعی با پردازش حادثهپردازانه بازگو میکند. گرچه فیلمنامه این سریال را عباس نعمتی که هم بازیگری کرده و هم ناظر سریال بوده است بهعهده داشته ولی ماجراهای کشدار، پررنگ کردن مسائل فرعی و توجه بیش از اندازه به کاراکترهای غیراصلی سبب شده تا در داستانسازی به توفیق مناسب دست نیابد. عباس نعمتی قبلاً سریالهای «تکیه بر باد»، «نون و ریحون» و «اولین شب آرامش» را نوشته است.
از آن سو هم با آن که کارگردان «بوی باران» کوشیده از منظر صحنهسازی و خلق تصویری، شخصیتها و فضاهای قابل باور، مخاطب را راضی کند اما بهدلیل جذاب نبودن پردازش کاراکترها و همچنین برخی بازیها داستان سریال در میانه آثار درام و معمایی سرگردان مانده است.
بهعبارتی «بوی باران» یک اثر متوسط تلویزیونی میان سریالهای متوسط دیگر تلویزیون بهشمار میرود که تنها توانسته نظر بخشی از مخاطبین را با خود همراه کند و تا بدین روز پای این مجموعه بنشاند، با این حال، اینکه عدهای این سریال را میبینند بهمنزله خوب، درجه یک و استاندارد بودن ساخت این سریال نیست.
«بوی باران» در قسمتهای آغازین جذاب بهنمایش درآمد ولی در ادامه با دور شدن از سوژه اصلی داستان و باز شدن پای کاراکترهای نالازم جدید از مسیر اصلی دور افتاد، در واقع این روزها حادثهسازی، حادثهپردازی و دنبال کردن رخدادهای آن باعث شده که مخاطب این اثر نمایشی را تماشا کند. البته که این اتفاق در همان گامهای اولیه «بوی باران» بیشتر به منصه ظهور رسید. نشان دادن صحنههای هیجانانگیز حادثهای برای مخاطب دلچسبتر و جذابتر است؛ همانگونه که «گاندو» چنین فرصتی را در اختیار مخاطب قرار داد. ناگفته نماند که «بوی باران» از ساختار هنری، تصویری و فیلمنامه متوسطی برخوردار است، این ضعف را هم نمیتوان نادیده گرفت.
«بوی باران» فارغ از حادثهخیزی و ماجرای فرشته، شهاب، مهندس و مرجان به آسیبشناسیهای خانوادگی و اجتماعی هم میپردازد. ماجرای فاصله گرفتن یا طلاق عاطفی سیمین و سیاوش (رضا کیانیان و رؤیا نونهالی) که در سریال هم مطرح میشود، بیاحترامیها و نداشتن تربیت شهاب که معلوم است تحتِ حمایتهای مادرش و دورافتادن پدرش این آسیب ایجاد شده و از طرفی دیگر مشکلات و آسیبهای خانواده ترانه (نرگس محمدی) و خانوادهاش و ازدواج «ترانه و سهیل»، نرگس محمدی و شهاب شادابی، هم نشان میدهد.
اما سازنده سریال در بازنمایی زندگی کاراکترهای اصلی سریال که در نمایش شخصیتهای منفی بهگونهای وارد زندگی شخصیتهای اصلی شدهاند. کاراکترهایی مثل فرشته و شهاب و همچنین مرجان، ترانه و حتی خانم وکیل (حمیرا ریاضی) مورد پرداخت هنرمندانه قرار نگرفتند و مخاطب سریال به ابعاد مختلف شخصیتی آنها راه پیدا نمیکند.
در برخی از اوقات، کاراکترها در موقعیتهای بیارتباط، دیالوگهای نامفهوم و اتفاقات جورواجور بیربطی قرار میگیرند که برای مخاطب گُم و نامفهومند. با وجود اینکه در سریال «بوی باران» از چند بازیگر نامآشنا و توانا هم بهرهبرداری شده ولی هیچکدام از آنها در حد تواناییها و قابلیتهای خودشان در «بوی باران» شبکه یک سیما ظاهر نشدهاند.
لازم به یادآوری است که سرگردانی درام و معمایی «بوی باران» جای تأمل دارد و یک نکتهای را بهعنوان تذکر بهیاد میآورد. نکتهای که در واقع آثار پلیسی را از شبهمعمایی بودن سریال متمایز میکند پرداخت درست مختصات یک اثر معمایی است، اتفاقی که در «بوی باران» بههیچوجه نیفتاده و قصههای کشدار جای خود را به رمزآلودی در فیلمنامه داده است.
در واقع «بوی باران» که واقعاً نام سریال با مضامین آن سازگار نیست بهجای معما و تشویق مخاطب برای حلّ پیچیدگیهای مختلف سریال، به سردرگمی بینندگان انجامیده که این شبهمعمایی از پرداخت ضعیف و نادرست، نشانگر خامدستی و کمتجربگی نویسنده و کارگردان سریال در این حوزه است.
در واقع مدتهاست در تلویزیون بهویژه در عرصه سریالسازی خبر و نشانی از نوآوری و خلاقیت دیده نمیشود این کاستی را میتوان در فیلمنامهها و ساختار آثار تلویزیونی کاملاً بعینه مشاهده کرد، در واقع جماعتی از فیلمنامهنویسان ما بهجای آنکه با طراحیهای مناسب و نگارش فیلمنامههای قوی و سوژههای بروز آثاری مطلوب بهنگارش درآورند، با دمدستترین حوادث و ماجراها متنهای خود را مینویسند و با آببستن به آن سعی میکنند تا به نان و نوا برسند.
از زمانی که پای هنرمندان حرفهای مجموعهساز از تلویزیون بریده شده و گوی برنامهسازی به دست متوسطسازها افتاده هدف صرفاً پُرکردن آنتن با سریالهای سطحی و ضعیف شده است. روزگاری برای جذابیت بیشتر سریالها با تقسیمبندی یا کارهای اپیزودی مجموعهها، بینندگان تلویزیون مجدّانه پیگیر ماجراها و رویدادهای زندگی شخصیتها میشدند. ولی این نکات هم متأسفانه بسیار اندک در سریالهای جدید مدنظر سریالسازان قرار گرفته است که در «بوی باران» هم این نقص مشاهده میشود.
امیدواریم هرچه زودتر به فکر یک برنامهریزی اصولی و منطقی برای ساخت سریالهای تلویزیون، برگرداندن هنرمندان کاربلد و متخصص و باز کردن فضا برای حضور تهیهکنندگان قدیمی، جدید و مؤلف و اصطلاحاً تلویزیونیهای اصیل باشیم.