به گزارش مشرق، هفتمین برنامه «شب روایت» سهشنبه شب ۱۲ شهریور با حضور حامد عسکری شاعر و نویسنده از آنتن شبکه چهار سیما پخش شد.
عسکری در ابتدای اینبرنامه در پاسخ به این سوال که چه شد که از حوزه شعر به نثر آمده، گفت: چون لحظهها و آنهایی بود که به سراغ من میآمد و باید روایت میشد ولی شعر این اجازه را به من نمیداد و طبیعیاش این بود که مثل بسیاری از هم صنفانم به شعر سپید روی بیاورم ولی گندم متن و نثر را خوردم. پدرم در شهری دور از بم دانشجو بود و هر از گاهی کاغذهای زرد و صورتی به مادرم میرسید و مادرم کاغذ ها را میخواند و چشمایش از اشک خیس میشد .بعدها که بزرگ شدم و به درک رسیدم، به صندوقچه مادرم دستبرد زدم و فهمیدم آنکاغذها نامههای پدرم هستند. هیچگاه برق چشم های مادرم را حین خواندن نامهها فراموش نمیکنم.
بیشتر بخوانید:
وی افزود: همیشه دلم میخواست ادای دینی به ذات نامه داشته باشم. چون وقتی نامه مینویسی نمیتوانی زیر حرفهایت بزنی. بنابراین دوره تاریخی قاجار را به خاطر تغزلاش انتخاب کردم و همچنین به دلیل اینکه این دوره مغفول مانده است. در این دوره زنها تازه باسواد شدند و مظاهر مدرنیته تازه نمایان شده بود. در نتیجه «پریدخت، مراسلات پاریس» متولد شد.
ایننویسنده در پاسخ به اینکه چه شد که «پریدخت» در فضای مجازی به روایتهای عاشورا و خرابه شام میرسد، گفت:
ما شرقیها اصولا قصه را دوست داریم و چه قصهای عجیبتر از عاشورا؟ درکربلا ما از طفل شش ماه داریم تا حبیب پیرمرد. عاشورا لحظه به لحظهاش قصه است. پیر غلامی میگفت تمام روضههایی که میخوانند در لحظه خواندنشان، آن روضه در عالم معنا دوباره اتفاق میافتد. فرق اسطوره و اسوه در این است که اسطوره، شدن ندارد. ما نمیتوانیم رستم و سیاوش شویم ولی میتوانیم در مسیری برویم که انتهایش حر شدن است. حاج اسماعیل دولابی میگفت خیلی حسینی که شوی، خود حسین میشوی! یعنی ۷۲تن خیلی حسینی شدند و در کنار حسین قرار گرفتند و تربت شدند.
عسکری درباره اینکه روایتهای عاشورایی کجای زندگی ما قرار دارند، گفت: ما معتقدیم که این حادثه که یک دنیا را واله و حیران خود کرده و یک تاریخ انگشت به دهانند، قطعا عقبهای داشته است.
در فراز آخر زیارت عاشورا میخوانیم که الذین مهجهم دون الحسین (ع) و برای من سوال بود که یعنی چه؟ بزرگی میگفت این مهجه خونی است که در خود قلب وجود دارد و وظیفهاش تغذیه خود قلب است و وقتی این خون از قلب کامل خارج شود، بافتش مانند ریه است. آن بزرگ میگفت که سید الشهدا آن خون مهجه قلبش را هم در راه خدا داد. ما ۱۴۰۰ سال است که با این واقعه زندگی میکنیم و وقتی سیدالشهدا میگوید که برای اصلاح امت جدم رسول الله و برای احیای امر به معروف و نهی از منکر آمدم. خب اصلاح یعنی سبک زندگیها عوض شود. ما مدام با روضههای امام حسین زندگی میکنیم ولی حواسمان به او نیست و این یعنی زیست عاشورایی نداریم.